eitaa logo
قلمزن
454 دنبال‌کننده
697 عکس
115 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
محمدامین پسر 10 ساله‌‌ی کاروان که خیلی آقاطور و دوست‌داشتنی‌ست، در گم‌ شده است. مادرش بال‌بال می‌زند و خواهر کوچکش حوراجان رنگ به صورت ندارد. با اهالی کاروان ختم برمی‌داریم، کنار حرم باب‌الحوائج مگر می‌شود کسی دلشکسته بماند؟!... مادرش از این سو به آن سو می‌دود، مردهای کاروان تقسیم شده‌اند، حورا همچنان بغض دارد و همه‌‌ی ما مادرهایی شده‌ایم که دل توی دلمان نیست و حال مادرش را خوب می‌فهمیم. حورا را کنار خودم می‌نشانم، هی حرف می‌زنم که بخندد و کمتر غصه بخورد، اما بغضش بغض است و حواسش پرت نمی‌شود، است دیگر... زمان زیادی کاروان معطل می‌ماند و برنامه حرکت به تعویق می‌افتد، اما هیچکس اعتراض نمی‌کند، محمدامین عزیز کاروان باید پیدا بشود، و می‌شود! جایی به یک موکب پناه برده و آنها از روی کارت آویزان در گردنش به مسئول کاروان زنگ می‌زنند و هماهنگی انجام می‌شود و محمدامین تحویل می‌شود. لحظه‌ی در آغوش هم بودن مادر و پسر و گریه‌هایشان دیدنی‌ست و حورایی که با دستهای کوچکش تلاش می‌کند مادر و برادر را توأمان بغل کند، لحظات خوبی‌ست و حال همه خوب می‌شود و گمگشتگی‌ها و اضطراب‌ها تمام می‌شوند. و من دارم فکر می‌کنم که وقتی آدم‌ها نبودنِ یک را می‌کنند، چقدر اضطرار معنا پیدا می‌کند و چقدر خودشان را به در و دیوار می‌زنند و چقدر این نداشتن، طاقت‌شان را طاق می‌کند! ✍ ف. حاجی وثوق @ghalamzann