#قهرمانان_نمیمیرند
آه یحیی...
آه یحیی...
که صهیون تو را نکشت
که صهیون تو را زندهتر کرد
که صهیون ما را عاشقتر کرد
که صهیون خواب را از ما گرفت
که صهیون آرام و قرارمان را برد
آه یحیی...
آه یحیی...
چندبار سکانس پایانی تو را دیده باشم
از حساب خارج است
چندبار شکوه کارزار تو را با مرگ دیده باشم
چندبار به جای آن پهپاد لعنتی
تو را تماشا کرده باشم
و فکر کرده باشم که اینجا
یحیی... #یحیی_سنوار
این مردِ ابرقهرمانِ حماسهساز
در آخرین لحظات زندگی دنیاییاش
دارد به چه فکر میکند
به کودکان چشم به راه غزه...
به راه نیمهتمامی که برای آنان گذاشته
به جهانی که امروز بیدارتر از همیشه است
یحیی با آن دست قطع شده
با آن بدنی که دارد به تحلیل میرود
دارد چه ذکری میگوید
دارد چه دعایی میکند...
آه یحیی...
آه یحیی...
کاش من نه یک کارگردان کاردرست
نه یک مونتور حرفهای
که یک موزیسینِ کاربلد بودم
که موسیقی سکانس پایانی تو را
مینوشتم و میساختم و مینواختم
که این تصویر با هیچ ابزاری روایت نمیشود
باید آن را نواخت
باید زخمههای روایت را
بر دستگاه شهادت تو نواخت
باید این دقایق بینظیر پایانی
بشوند ارتعاشهایی که دنیا را بلرزاند
کاش بلد بودم کاش میتوانستم
آه یحیی...من حسرت نابلدی دارم
حسرت ناتوانی
حسرت لکنتی که نمیتواند
شاهکار پایانی تو را بنوازد
تو آن را نواختی
و چقدر قابل ترحم هستند آنان که
ندیدند و نشنیدند
و وجودشان به لرزه نیفتاد...
✍ ف. حاجی وثوق
@ghalamzann