eitaa logo
غَلَیان|علی محمدی راد
119 دنبال‌کننده
200 عکس
28 ویدیو
2 فایل
یادداشت های علی محمدی راد(طلبه سطح۲) @Alirad2
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بر پا
رفتی پیش امام رضا ع؟ نوش جانت عزیز دلم. نوش جانت اهل مردانگی و فتوت. نوش جانت سید اندیشمند و نخبه ما. بیا جلسه ات را مدیریت کن. «مصلح کیست؟» مصلح کسی است که وقتی پر میکشد و میرود، جلودارها زمزمه میکنند«حالا چه کسی جایش را پر کند؟» رفتی با معرفت؟ نگفتی برادرانت احساس میکنند پشتشان میشکند؟ نگفتی حالا استادهایت که متواضعانه پا دوییشان را میکردی، گمنام و مخلصانه، حالا چطور خبر رفتنت را بشنوند؟ سید! به امام رضا ع سلام ما را برسان. بگو آقا جان سیدعلی خامنه ای، سید علی خامنه ای، سیدعلی خامنه ای. مظلوم است. سید! تو را به خدا برای ما فکری کن. لامصب دلمان تنگ میشود برای خنده هایت برای آن چهره نورانی ات برای آن بدو بدو کردنهایت. به قول آن شعر که سر در پروفایلت کوبیده بودی: راز دل را نتوانم به کسی بگشایم که در این دیر مغان راز نگهداری نیست @ali_mahdiyan
کار که نیمه تمام ماند رفقا خیلی بهم ریختند روز آخر اردو بود و آسمان سقف مسجد شده بود. وارد خوابگاه شدیم اما طاقت نیاورد و دست مرا گرفت. گفت: علی پاشو بریم تو مسجد. وارد ک شدیم ادامه داد: تو طلبه‌ای، روضه بخون. آخه چرا سقف مسجد باید بمونه؟ من شروع کردم و او نیز... بعد اردو که همزمان با ماه رمضان بود همراه چندتن از رفقا به منطقه رفتند و کار را تمام کردند. نیتشان هم ده روز بود که روزه‌شان از دست نرود... خاطره‌ حجت‌الاسلام علی مهدیان از هنرمند جهادگر غلیان @ghalayan
2.43M
سلام و احترام انشاءلله امسال عازم اردوی جهادی هستم به کسانی که میخواهند در جریان اردو باشند و در اندازه خودشون سهیم باشند توصیه میکنم صوت بالا رو گوش کنند
وصال وقتی خواب شب را در طول روز تقسیم میکنی، یعنی باید منتظر یک خواب زدگی ناجور باشی. از دیشب ساعت۱۲سفر شروع شد و الان ساعت۶غروب روز بعد است. بخش سردشت شهرستان بشاگرد. اسمش با هواپیما آمدن بود. گرمای اتوبوس بدون کولر بندر تا سردشت، خوشی اولین سفر با هواپیما را تلافی کرد. خواب‌های نصفه نیمه که هر از گاهی، از ناحیه گردن سقوط آزادی به سمت کف زمین داشتم. هرچند آفتاب تیزی دارد. اما نسیم خنکی هم چاشنی‌اش شده. طبیعت این منطقه یک همسانی و یکنواختی غریبی دارد. رنگ خاکستری تپه‌های کوتاه و بلندش بعد از مدتی چشم را میزند. ترکیبی از سنگ لاخ و ماسه که رد حرکت آب بین آنها باقی‌مانده. اما بوته‌های کویری که رنگ سبز‌شان بین آن همه سنگ و خاک خاکستری، حس خوب زندگی را در دلم به جریان می‌اندازد. این بوته‌ها استعاره خوبی برایم از مردم بشاگردند. بیرون مسجد جامع سردشت نشسته‌ام و دسته‌ای داخل مسجد خوابند و گروهی رفتند تا خود خمینی شهر. ما هم مقصدمان همانجاست. خمینی شهر طولانی‌ترین داستان دوکلمه‌ای است که شنیده‌ام. شاید هفتاد نفری باشیم. از طلبه گرفته تا دانشجو و بازاری و کارمند و پیر و جوان و حتی بچه‌های حدودا ده ساله. یک سوم اردو دهه هشتادی‌اند. اردوی جهادی فصل مشترک زندگی این هفتاد نفر است. دنیاهایی موازی که در این نقطه و در این زمان با هم تلاقی کرده‌اند. محمدرضا می‌گفت: فاطمه‌ام خیلی مغرور و تودار است. فاطمه کودک خردسالش بود. میگفت: وقتی گریه میکند یعنی دلش لبریز شده. وقتی آمدم زد زیر گریه. حالم گرفته شد اصغر که میخواست از خانواده‌اش خداحافظی کند آه سردی کشید. از سختی جدا شدن گفت. نپرسیدم اما میدانم این داستان تکراری همه رفقای جهادی‌ست. هجرت دل کندن میخواهد.. غَلَیان @ghalayan
هدایت شده از خانه طلاب جوان
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ لباس خدمت ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ 🌀 مراسم در جوار مزار شهید حجت الاسلام والمسلمین سلیمانی 💠 با حضور: زمان: دوشنبه ۱۱ اردیبهشت بعد از نماز ظهر و عصر 🕌 مکان: قم، حرم مطهر حضرت معصومه(س)، در کنار مزار حجت‌الاسلام و المسلمین عباسعلی سلیمانی 📲 آیدی جهت کسب اطلاعات بیشتر🔻 @s_m_h_ms @gohari_67 •┈••✾🔹✾••┈• 🌀🌀 خانه طلاب جوان در "ایتــا" "بلــه" "روبیـکا"
⁉️ یک دورهمی نصف روزه برای جواب دادن به سؤالای مهم 💡 کجا بیشتر میتونم تأثیرگذار باشم؟ حوزه یا دانشگاه؟! ⚖ حوزه و طلبه ها واقعا چیکار میکنن؟! 📚 برنامه تحصیلی حوزه چیه؟ 📌 درآمد طلبگی از کجاست؟ 📣 مدرسه علمیه امام محمد باقر علیه السلام برای راه‌اندازی این گفت‌گو، یک میهمانی رو برای دانش‌آموزان متوسطه دوم برپا کرده... 🔻 زمان ثبت نام تا پنج‌شنبه، ۲۸ اردیبهشت هست و زمان برگذاری دورهمی، جمعه، ۲۹ اردیبهشت 🔺 مکان: خیابان توحید، کوچه ۲، مدرسه علمیه امام محمد باقر علیه السلام 🔹 برای ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر با شماره 09389939814 ارتباط بگیرید. ضمنا برای اینکه توان داشته باشیم بتونیم خوب‌ باهم صحبت کنیم، دورهم صبحونه و ناهار هم می‌زنیم 😉
حج ابراهیمی چگونه میتواند جایگاه حقیقی خود را بازیابد؟ گشت و گذار حجاج در بازارهای عربستان همه ساله از مسائل جدی کارگزاران حج بوده است. تا جایی که رهبری در یکی از سخنرانی های قبل از حج خطاب به حاجیان، ایشان را از چنین کاری نهی میکنند. و البته ایشان راه حل را در ایجاد شناخت جایگاه حقیقی حج در اذهان مردم میدانند که خود به خود موجب رویگردانی حجاج از مسائلی مثل بازارگردی می‌شود. حجی که برگ زرین برائت از مشرکین سال۶۶ را در کارنامه خود دارد و به تعبیر امام خود آن خونهای ریخته شده ضربه سهمگینی به آمریکا و ایادی آن در منطقه وارد ساخت اکنون نیز باید جایگاه حقیقی خود را بازیابد و متناسب با موقفی که انقلاب اسلامی در آن حضور دارد ایفای نقش کند. جایابی حج مسئله‌ای است که نیاز به روشن شدن اذهان همه حجاج دارد و تنها توجیه کارگزاران و عده‌ای از مسئولان و نخبگان، نمیتواند اتفاق مطلوب را رقم بزند. نکته‌ای که خود رهبری نیز در دیدار اخیر خود با حجاج بیان فرمودند با این تعبیر که اصرار بنده روی این دست از مفاهیم به جهت این است که فرهنگ سازی بشود. حج ظرفیتی عظیم برای اتحاد مسلمین و پیدا کردن فهمی کلان از نقشه استکبار و نیاز‌های جبهه حق است. حج یک فرصت برای عبور از مرزهای جغرافیایی و فرهنگی خودساخته بی اصالت است که موجب ادراک رویایی و مرزبندی حقیقی اسلام و کفر است. لذاست که رهبری تاکید دارند باید کاری کرد که جوان امروز با شنیدن کلمه حج مفاهیمی همچون تمدن سازی و اتحاد جهانی به ذهنش سرازیر شود. راه چاره این موضوع زنده نگه‌داشتن هویت انقلابی و روح انقلاب در حجاج و عموم مردم است. چرا که این هویت انقلابی، قدرت تشخیص نیاز‌های جبهه حق را برای مومنین در هر مکان و زمانی از جمله حج فراهم میکند. شاید واقعه حج خونین نیز به حال و هوای انقلابی‌ای که دهه۶۰ داشت و نسیمی که از جبهه‌ها به سوی شهرها وزیدن میگرفت بی ارتباط نباشد. حضرت آقا نیز در همین دیدار اشاره میکنند که مایی که از منبری ها و وعاظ بودیم چنین ظرفیتی را تا قبل از انقلاب درک نمیکردیم؛ این نگاه را انقلاب به ما داد. البته که احساس هویت انقلابی غیر از شناخت است اما چنین احساسی ادراک برخی مسائل را بسیار سهل خواهد کرد. غَلَیان @ghalayan
رزمایش دور دنیا ناوگروه۸۶ ارتش، علاوه بر پیام‌های راهبردی، چه دستاوردهای دیگری را به نمایش گذاشت؟ مصاحبه با دریادار ایرانی، فرمانده نیروی دریایی ارتش 🇮🇷ما با اجرای آموزش‌های دقیق، برنامه‌ریزی‌های متقن، مطالعه یکساله برای ترسیم این مسیر و پیش‌بینی مسیرهای جایگزین به‌علت اینکه مسیر مذکور برای اولین‌بار در تاریخ ایران با تجهیزاتی طی شد که همه به‌ویژه دشمن این باور را داشته و دارند که امکان عبور از این مسیر با چنین تجهیزاتی وجود ندارد، همه این تمهیدات باعث شد که عزیزان ما با سربلندی از این مسیر عبور کردند. 🇮🇷افتخار ما این است که ناوشکن دنا به طور کامل در داخل ساخته شده است و در حالی که طراحی آن اصلاً متناسب برای اقیانوس آرام نبود اما به شکلی استفاده شد که در آن صحنه هم با سربلندی حضور پیدا کرد و مأموریت خود را انجام داد. 🇮🇷ما در بررسی‌های خود فقط توانستیم دو کاپیتان ایرانی پیدا کنیم که آن‌ها با نفتکش‌های سنگین یعنی سوپرتانکرهای ۳۰۰ هزار تنی بخشی از این مسیر را طی کرده بودند، مشورت کردیم. البته این مشورت برای ما چندان امیدبخش نبود و این دو عزیز در ابتدا وقتی تناژ واحدهای ما را متوجه شدند، گفتند اصلاً فکرش را هم نکنید چون امکان عبور برای شما وجود ندارد! 🇮🇷اولین دستاورد علمی و عملی ما این بود که توانستیم یک نرم‌افزار پیش‌بینی شرایط جوی را طراحی و از آن استفاده کنیم. این نرم افزار امروز به گونه ای است که نه فقط برای امروز بلکه هر زمان که اراده کنیم پیش بینی وضعیت جوی را حداکثر با دو درصد خطا در اختیار داشته باشیم. البته این دو درصد خطا را برای احتیاط بیان می‌کنم. البته هیچ خطایی در این نرم افزار وجود ندارد. 🇮🇷دیگر دستاورد ما در حوزه طراحی نرم‌افزار راهنمای توزین شناور‌های سنگین است. هنگامی که طول این شناورها افزایش پیدا می‌کند و در امواج اقیانوسی قرار می‌گیرند، اگر توزین وزن در آن به درستی انجام نشود کشتی در مقابل امواج دچار شکستگی یا پارگی می‌شود. این موضوع نرم‌افزار مختص به خود به نام نرم‌افزار بارگیری را دارد که با حساسه‌های خود به شما راهنمایی و هم‌فکری می‌دهد که چگونه توزین بار در سرتاسر کشتی انجام شود. ما در این حوزه تحریم بودیم و هیچ نرم‌افزاری نداشته و نداریم و به همین دلیل ما از ظرفیت نخبگان و دانش بنیان استفاده کردیم. حاصل این کار مشترک با شرکت‌های دانش‌بنیان شد نرم افزاری راهنما که دقت و کیفیت آن از نمونه‌های مشابه خارجی خود بسیار دقیق‌تر است. 🇮🇷دستاورد مهم بعدی در حوزه اورهال و بازآماد بود. کار مهم کارکنان غیور ناوگروه در طول مسیر، انجام کارهای اورهالی و باز آمادی تجهیزاتی بود که نکته بسیار مهمی است و کمک کرد تا تجهیزات برای ادامه مسیر آماده و سرحال شوند. 🇮🇷در این مدت برخی از همرزمان ما صاحب فرزند شدند یعنی شرایط همسرشان هنگام اعزام به ماموریت به گونه‌ای بود که قرار بود فرزند به دنیا بیاورند. شرایط آن‌ها به گونه‌ای بود که شاید اگر بسیاری دیگر بودند این ماموریت را نمی‌رفتند. در حین این ماموریت، عزیزانی بودند که فرزندانشان بیمار بود و در حین ماموریت به رحمت خدا رفتند یا حتی برخی اقوام آن‌ها مانند خواهر پدر و مادر عزیزانشان دار فانی را وداع گفتند. اما، هیچ‌کدام از این اتفاقات در روحیات نیروهای ناوگروه ۸۶ تاثیری نداشت. 🇮🇷ما در مسیر خود با شرایطی روبرو بودیم که طوفان‌هایی وجود داشت که موج هایی با ارتفاع ۱۲ و گاهاً ۲۰ متر داشتند و اگر به آن‌ها برخورد می‌کردیم قطعاً با مشکلاتی مواجه می‌شدیم اما با تدابیری که اتخاذ شد ناوگروه ما یک مسیر کاملاً ایمن را طی کرد که هنوز هم برای همه به ویژه برزیلی‌ها و آفریقای جنوبی تعجب آور است 🇮🇷آمریکایی‌ها بسیار تلاش کردند تا ما در کشورهای مقصد امکان پهلوگیری نداشته باشیم این مزاحمت‌ها همزمان با نمایش اوج خباثت آمریکایی‌ها به همراه دار و دسته‌شان در داخل کشور ما بود. البته در آن شرایط، باز هم موفق نشد. متن کامل مصاحبه https://www.google.com/amp/s/www.farsnews.ir/amp/14020208000180 غَلَیان @ghalayan
ای بسا مسئولین وارسته‌ای که دیده نمی‌شوند یعنی نباید دیده شوند بخش اعظمی از بازی رسانه‌ای دشمن به دنبال بی‌اعتماد سازی مردم نسبت به مسئولین نظام است. ۱۴خرداد سال پیش نیز رهبری وظیفه قدردانی از مسئولین را سنگین دانستند این روزها به شانه‌های پذیرای چنین وظیفه سنگینی نیازمندیم.. غلیان @ghalayan
روایت دیدار۱ عصر روز سه‌شنبه بود که شماره غریبی زنگ زد و گفت: آقای محمدی ما فراموش کردیم به شما اطلاع بدیم جزو طلاب دیدار با رهبری اسمتون رد شده؛ به عنوان مهمان حفظ و نشر آثار. عکس کارت ملی‌تون رو ... ساعت یک شب پدال گاز زیر پایم به کف ماشین چسبیده بود. ناسلامتی رفته بودم شهرستان سری به خانواده بزنم. نهایتا با این عذر که قرار ملاقات خیلی مهمی پیش آمده از خدمتشان مرخص شدم. شش ساعتی در راه بودم. از قرار حرکت دسته جمعی جا ماندم و در نوار جست‌وجوی نشان، حسینیه امام خمینی را نوشتم. حدود ساعت هفت و نیم به حسینیه رسیدم. کارت ورود که نداشتم. به عبارتی لیستی بودم. راهنمایمان گفته بود از درب کشور دوست وارد شوم. به اشتباه وارد فلسطین شدم. چقدر طلبه و چقدر نظامی. البته تعداد کمی لباس شخصی بیسیم به کمر هم بود. کمتر زمانی خیابان های تهران چنین صف طولانی طلبه‌ها را به خود میبیند. مردم تهران در تکاپوی اول صبح و کار و کاسبی بودند و این طلبه‌ها در تکاپوی دیدار با رهبر حوزه‌ها. در خیابان‌های اطراف حسینیه دسته‌های چند نفره طلبه قدم تند میکردند و ماشین‌هایی که چهار پنج عمامه از پشت شیشه عقب‌شان دیده میشد. از این درب به آن درب برای پیدا کردن ورودی که به آنها اختصاص داده شده بود. وارد کشور دوست شدم. خلوت بود. گیت اول که رسیدم پرسید کارت؟ +ندارم. لیستی‌ام -اسمت؟ +علی محمدی راد -اسمت اینجا نیست فهمیدم دل نداده به پیدا کردن اسم. عقب ایستادم و بعد از چند دقیقه گفتم - آقا اگر میشه دوباره بگردید. دوباره گشت و اسمم پیدا شد. بعد از گیت، ادامه خیابان کشور دوست بود. همچنان ساختمان‌ها مسکونی و یک بوستان کوچک که مادری فرزندانش را برای بازی به آنجا برده بود. حتما رفت و آمد مردم آن خیابان با سختی همراه بود اما اینکه تا آن نقطه زندگیِ معمولی مثل سایر نقاط شهر جریان داشت جالب توجه بود. انتهای خیابان، گیت بعدی که به آن ساختمان۲۸واحدی می‌گفتند قرار داشت. باز هم یک لباس شخصی بیسیم به کمر. لیست چک میکرد و کنار هراسمی که وارد می‌شد را تیک میزد. وسایل را تحویل دادم. امانت دار یک جوان نهایتا۲۵ساله پاسدار بود که کمی سین را نوک زبانی تلفظ میکرد. گرمای مینی‌بوس امانات داغش کرده بود. اما به غایت خوش مشرب. من را که دید لفظ بود که پشت سرهم ردیف کرد. تاکید کرد که اگر تا یک ربع بعد سخنرانی نیایی ما رفتیم. به ورودی برگشتم و لیست را چک کرد و گفت اسمت نیست. درخواست کردم بیشتر بگردد اما گویا واقعا اسمم نبود. البته این بنده خدا هم حوصله گشتن نداشت و من همچنان امیدوار بودم که جایی از لیست پیدا شوم. عقب می‌ایستادم و جلو میرفتم که بگویم دوباره بگردد اما در چنین شرایطی پا پیچ شدن سخت بود. بیسیم به دست دیگری کنار در ایستاده بود و بعد از ورود برخی پشت بیسیم میگفت: -فلانی وارد شد. فلانی وارد شد. فلانی هنوز نرسیده. کمی گذشت و حاجاقای شیرازی که راوی کتاب حاج‌قاسمی که من میشناسم است و آقای وحید حقانی را دیدم که وارد شدند. کمی بعدتر امام جمعه اهواز هم از راه رسید و وارد شد. فهمیدم که این ورودی کمی خاص‌تر از بقیه است. البته گویا تنها ورودی خانم‌ها هم همین ساختمان۲۸واحدی بود. بودند کسانی مثل من که نه کارت داشتند و نه اسمشان در لیست بود. اما برای هرکدام‌ واسطه‌ای پیدا می‌شد و وارد می‌شدند. اما دونفر دیگر بودند که تقریبا همراه من ۲۰دقیقه‌ای معطل شدند. مرد میانسال قدبلند با موهای جوگندمی فرفری لباس طوسی و دیگری مرد میانسال کوتاه‌تر و کت شلواری کمی تپل. و اما در نهایت آنها هم وارد شدند و فقط من ماندم. ساعت هشت ونیم بود و بعد از چهل دقیقه معطلی بالاخره این بیسیم ها به کار من هم آمد. فرمانده‌ رسید و شاسی بیسیم را فشار داد و گفت -هفتاد و هشت! محمدی راد تاییده؟ +تاییده و بالاخره وارد شدم. از ۲۸واحدی به بعد دیگر مسکونی نبود و تقریبا وارد حیاط حسینیه شده بودیم. کفش‌هارا تحویل کفشداری دادم و چندتن از خطبا را همانجا دیدم. دونفر درب ورودی حسینیه ایستاده بودند و کارت ورود را چک میکردند. گفتم که لیستی‌ام و جواب دادند از درب کوچک. درب کوچک آقای کاغذ به دستی ایستاده بود. نگاهی به لیست انداخت و اسمم در صفحه آخر پیدا شد. آنجا بود که فهمیدم چهل دقیقه معطلی پشت گیت قبل حقم نبوده. نگاهم که به گلیم‌های آبی و سفید کف حسینیه افتاد تازه باورم شد اینجا حتما رهبر را خواهم دید. پذیرایی مختصری شدیم و بالاخره وارد محل سخنرانی شدم. جماعت طلبه روی زمین نشسته بودند و عمامه‌های سفید و بعضا مشکی چشم‌انداز کف حسینیه را ساخته بود و بالای حسینیه ابتدا سقفی کوتاه و بعد سقف بلند تر. دیوار و ستون‌های آجر نما چپ و راست که حامل تجهیزات صوت و تصویر بودند. غلیان @ghalayan
روایت دیدار۲ نگاهم به انتهای سالن افتاد. صندلی‌ای روی سکو که پس زمینه آن را پرده چین دار آبی، رنگ میزد. عکس امام، بالای سمت راست پرده جاگذاری شده بود و سمت چپ، پرچم ایران و بالاتر از همه اینها آیه‌ای از قرآن. ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه. صد و بیست و پنجمین آیه از سوره نحل که آخر سخنرانی علت انتخابش را فهمیدم همه چیز همان بود. بی کم و کاست. عمری از زاویه دوربین این و آن میدیدم و امروز این من بودم که زاویه‌نگاهم را انتخاب میکردم. همان رو به رو نشستم. اما فاصله‌ام زیاد بود. دیر رسیده بودم. اگر آن چهل دقیقه نبود شاید... سیدی ایستاده بود و با صدایی ابوالفضلی شعار میداد و جماعت طلبه تکرار میکردند این همه لشکر آمده به عشق رهبر آمده خونی که در رگ ماست... شعار اختصاصی هم داشتیم. «علمدار ولایت حوزویان فدایت» که با همین شعار از حضرت آقا استقبال کردیم. مضمونش خوب بود اما کلمه حوزویان کمی رسمی میزد و ترکیبش با این مضمون جور در نمی‌آمد. اما خب سید میگفت و ما هم تکرار میکردیم بودند طلبه‌های مسنی که دم میگرفتند در هرگوشه سالن و جوان‌تر ها گوش میدادند و تکرار میکردند. حال و هوای حسینیه میرفت که دلها را برای حضور آماده کند. هرچه به زمان ورود حضرت آقا نزدیک می‌شدیم جوش و خروش بیشتر می‌شد. حتی یکی دوبار همه بلند شدیم گویا آقا آمدند اما خبری نبود. قابل پیش بینی بود راس ساعت ده خواهند آمد. و بالاخره آمدند و جمعیت ایستاد و طلبه‌ها همراه با حرکت دست‌ شعار حوزویان فدایت را تکرار می‌کردند. چه اهمیتی دارد متن شعار چیست. عشق است فدا شدن. عشق است در این لباس برای آقا جان دادن. عشق است لحظه ورود و دیدنش. آقا را عشق است ایشان بلافاصله قدردانی کردند و دو سه بار فرمودند ممنونم...ممنونم.. نشستیم و آیات قرآن شروع شد. ما کان علی النبی من حرج فی ما فرض الله... قرآن که تمام شد دست را بالا آوردند و با حرکت سر از قاری تشکر کردند. در حسینیه امام خمینی و با چنین جمعی و نزدیک ایام محرم، روضه از مسلمات سین مراسم خواهد بود. و التفاتی که نسبت به قاری داشتند بعد از روضه نسبت به روضه خوان تکرار شد. دقایقی آقای اعرافی به سخنرانی پرداختند و از وضعیت حوزه امروز و نسل جدید حوزه و برنامه‌های پیش رو گفتند. درخواست دیدار سالیانه هم مطرح شد و حدود ساعت ده و نیم بود که سخنرانی حضرت آقا شروع شد. -این آرزوی ما است که بتوانیم در جمع شماها باشیم، با شما باشیم، با شما کار کنیم؛ شما برادران عزیز و خواهران عزیز طلبه جزو بهترین قشرهای مورد اعتماد هستید که انسان میتواند با خیال راحت با آنها کار کند، تلاش کند. حقیقتا افتخار یعنی همین. حال خوب یعنی همین. معتمد امام بودن صورت و سیرت خوشی دارد. و این جملات بهترین اتفاق دوران طلبگی‌ام را ساختند. وسط جلسه آقای میانسال جوگندمی لباس طوسی معطل دم در را دیدم که پشت یکی از دوربین‌های بزرگ فیلمبرداری بود! در ادامه آقا دست بردند و از میان گنجینه‌های حوزه گوهر تبلیغ را بیرون کشیدند و گفتند این باارزش ترین دارایی حوزه‌ است. تبلیغ باید در حوزه اولویت اول باشد. آقا نگران بود. از سیلی‌ای که در صورت غفلت خواهیم خورد نگران بود. همان سیلی‌ای که امام فرمود اگر بخوریم تا سالهای متمادی اثرش خواهد ماند. آقا نگران قبح زدایی از کبائر بود. آقا سالهاست نگران حوزه است.. سخنانشان را درباره تحقق این دغدغه ادامه دادند تا جایی که به صورت جزئی راهکار ارائه دادند؛ یعنی کانون های عظیم حوزوی؛ که اولا موارد تبلیغی به روز را باید تامین کنند دوم اینکه روی شیوه‌های اثرگذاری تبلیغ کار کنند و سوم اینکه مبلغ تربیت کنند صحبت ایشان ساعت یازده ونیم به پایان رسید و بلافاصله جلسه را ترک کردند. جلسه کوتاه بود و محتوای آن یک تلنگر اساسی. و ما ماندیم و میدان خالی تبلیغ که میدان دار اصلی آن حوزه علمیه است غلیان @ghalayan
هدایت شده از هیأت منتظران شهادت
◾️مراسم عزاداری دهه اول محرم ۱۴۴۵ 🔸حجت الاسلام سید حسین بخششی 🔸شیخ علی اصغر محمدی راد 🔸برادر سعید شعبانی 🔻زمان: از سه‌شنبه ۲۷تیرماه به مدت ۱۱شب/ ساعت ۲۰:۴۵ 🔻مکان: خیابان بعثت، کوچه ۵، مسجد چهارده معصوم هیات منتظران شهادت 💠 @montazeraneshahadat_ir