🌷 امیرالمؤمنین (علیه السلام):
در آغاز سرما خود را بپوشانید، و در پایانش آن را دریابید، زیرا با بدنها همان میکند که با برگ درختان خواهد کرد؛ آغازش میسوزاند و پایانش میرویاند.
(نهجالبلاغه، حکمت۱۲۸)
🌼 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
از سرمای پاییز خود را بپوشانید كه با شما چنان میكند كه با سبزه و گل و درختان میكند.
(بحارالانوار، ج۵۹، ص۲۷۱)
#کلام_معصوم
#نهجالبلاغه
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
چگونه به فرزندم بياموزم از خود دفاع كند؟
به فرزندتون بياموزيد بهتر است دست خود را بالا بياورد. اگر لازم است دست طرف مقابل را بگيرد و بگويد نزن.
با آموزش اين رفتار به فرزند خود، شما به او میآموزيد كه در رابطه با ديگران میتواند حد و مرز مشخصی قرار دهد و از خود دفاع كند.
اگر طرف مقابل به كار خود ادامه داد، فرزند شما بايد محيط را ترك كند. با اين كار به فرزندتان میآموزيد كه انسانهايی در زندگی سر راه ما قرار خواهند گرفت كه دچار اختلالات رفتاری هستند، و عاقلانه ترين واكنش اين است كه با اين افراد درگير نشويم.
ترك كردن محيط نه نشانه ترسو بودن شخص است، و نه دليل بر بیعرضگی او میباشد، تنها نشان میدهد شخص فرق خوب و بد، و درست و غلط را میداند.
✨ بچه های قلدر سراغ بچه های مظلوم و ساكت میروند. روی حرمت نفس فرزندتان كار كنيد.
#فرزند_شاد
#نکته_تربیتی
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
d50b6a0a876d4712901ca093ec6a81a0.MP3
15.11M
🏴 موضوع: ارزش محافل اهل بیت (علیهمالسلام)
🎙•°سخنران: حجت الاسلام و المسلمین خطاط (زیدعزه)
🚩🕌•°مکان: مسجد صاحب الزمان (عج) سپاهانشهر
#روضهتعطیلبردارنیست
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
#جامانده
دردهایم اکثرش روزی به درمان میرسد
یوسف گم گشته هم روزی به کنعان میرسد
اربعین که بسته شد راه حرم بر روی من
ای خدا پس کِیْ قرارِ زیر ایوان میرسد
اِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرا پایبندم کرده است
ورنه دارد از فراقِ تو به لب جان میرسد
گفته بودم یک شب جمعه کنارت می رسم
بی سر و سامانیِ من هم به سامان میرسد
خواب دیدم، خواب دیدن هم برایم کافی است
دست هایم به ضریح شاه عطشان میرسد
هر که می آید حرم اول فقیری بیش نیست
بعد از آن فقر و تهی دستی، به عرفان میرسد
شک ندارم، تا جوان هستم به دادم میرسی
این فراقِ بینِ ما هم رو به پایان میرسد
#رضا_باقریان
#اربعین
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
#داستان رخ مهـ🌙ـتاب
#قسمت_شانزدهم
- سید را صدایی از فکر بیرون آورد...
-آقا ببخشید اورژانس کدوم طرفه؟!
سید به خودش آمد تازه متوجه مردی میانسال شد که منتظر جواب او بود.
چند ثانیه فکر کرد و بعد راهنماییش کرد یک ساعتی گذشته بود و سید غرق در افکارش متوجه گذر زمان نبود با تاکسی خودش را دم کارگاه رساند و موتورش را برداشت و رفت خانه...
از در که تو رفت مثل همیشه زینب میان پاهایش دوید با اشتیاق بغلش کرد و صورت نازنینش را غرق بوسه کرد ...
- مریم از توی آشپزخانه گفت: سلام عزیزم چقدر دیر کردی؟!
-سید رفت آبی به صورتش زد و توی آینهی روشویی به خودش نگاهی کرد. دلش آشوب بود و بدجوری شور فردا را میزد. با خودش فکر کرد امیر فقط میخواهد آزارش بدهد، راضی به زندان رفتنش نمیشود. فردا چک ها را پس میدهد. با این خیال خودش را کمی آرام کرد و آمد توی هال ...
- مریم با لیوانی شربت گلاب آمد و کنارش نشست تا چشمای سید را دید گفت: علی بازم گریه کردی؟!
سید خنده ی شیرینی کرد و گفت: والا داشتن فرشته ای مثل شما گریه هم داره؟؟!!
- مریم مبهوت پرسید: اگه فرشته ام چرا گریه میکنی؟!
- سید خنده ای شیطنت آمیز کرد و گفت آخه فرشته ی عذاب هستید!!!
مریم بازوی سید را نیشگون گرفت و سید الکی داد میزد و میگفت: امان از این سلاح تو ...! شوخی کردم تو فرشتهی زیبای منی.
- مریم غم را توی عمق چشم های سید که میخندید. میدید. اما ترسید باز سوال کند و خاطرش مکدر شود چیزی نگفت...
- آن شب سید تا صبح خواب به چشمهایش نیامد. به مریم نگاه کرد که راحت خوابیده بود و رفت توی اتاق زینب بوسیدش و سرش را گذاشت بغل دخترش تا صبح توی اتاق زینب بود. نزدیک اذان مریم بیدارش کرد خیلی بد خوابیده بود گردنش گرفته و عضلات کتفش درد میکرد.
- نماز صبح را که خواند، دید مریم پشت سرش نشسته، برگشت سمت مریم دستهایش را گرفت و توی چشم های مهربانش خیره شد...
- مریم زیر لب تسبیحات حضرت زهرا میخواند. سید آرام گفت: مریم، من امتحان سختی شده و میشم تو این امتحان منو تنها نزار. من به کسی کمک کردم و خیال کردم به همین سادگیه اما نبود...!!!
- مریم دلش از حرفهای سید لرزید...
سرش را جلو آورد و به سینه ی سید چسپاند و گفت: من همیشه میدونم داری با خودت می جنگی. همیشه میفهمم تو وجودت غوغاست. پشت ظاهر آرومت تو درون خودت در حال جنگ با خودتی. دعا میکنم شرمنده ی خدا نباشی هیچوقت.
- اشکی از چشم مریم چکید و روی چادر نمازش افتاد سید او را در آغوش گرفت و دلش آرام شد، که مریم هوایش را داشت...!
- صبحانه را با هم خوردند و مریم لقمهای هم گرفت تا توی راه بخورد ....
سوار موتور شد و رفت کارگاه...
آقای جوکار چند سفارش جدید گرفته و همه مشغول کار بودند...
سید هم مشغول شد...
- هنوز یک ساعتی نگذشته بود که سید چشمش به سربازی همراه آن دو افتاد که از در کارگاه آمدند تو...
- سید یاد دیشب افتاد که چه دلخوشی به خودش داده بود و حالا توی دلش به خیال خام دیشب تلخ خنده ای کرد...
- همان که زخمی توی صورتش بود با لبخندی گفت: سید جان بهت گفتم من خیلی خوش قولم...!!
- سید تا آمد حرفی بزند دید دستهایش را دستبند زدند. حالش را هیچکس توی آن کارگاه نفهمید هیچکدام...!!
- همه ناراحت شدند اما نفهمیدند چیزی درون سید شکست. چیزی که صدای شکسته شدنش خودش را آزار داد...
- اما برای لحظه ای سید توی دلش به خودش گفت:
هر چه که شد...هر کس که نبود...خدا هست...!
#ادامه_دارد...
🖊 کبری کرمی
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
❤️🌹❤️
با نام و یاد خدا
میتوان
بهترین روز را
براے خود رقم زد...
پس با عشق
و ایمان قلبے بگوییم
✨بسم اللہ الرحمن الرحیم✨
❣الهے بہ امید تو❣
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
#تقویم_روزانه
🗓 دوشنبہ
۱۴ مهر ۱۳۹۹
۱۷ صفر ۱۴۴۲
۰۵ اکتبر ۲۰۲۰
🔸 روز دامپزشکی
📿 ذکر روز:
يا قاضی الحاجات (صدمرتبه)
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
💠 دعاے هـر روز مـاه صفـر
● اگر کسے مےخواهد که از بلاهاے نازله محفوظ بماند...
●در این ماه در هر روز ده مرتبه این دعا را بخواند.
#ماه_صفر
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
❤️امامزمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف):
من دعاگوی هر مؤمنی هستم که مصیبت جد شهیدم را یاد کند و پس از آن برای تعجیل فرج و تأیید من دعا کند.
📕منبع: مکیال المکارم، ج۱، ص۳۳۳
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#کلام_معصوم
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
💎 گواهی محل سجود در روز قيامت
🌴 پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآله):
ای اباذر!
هيچ كس صورت و پيشانی بر قطعهای از قطعات زمين نمیگذارد مگر اينكه آن قطعه زمين شهادت می دهد 👇
🔸 آن شخص در آن برای خدا سجده كرده
🔹و در آن دعا و نماز خوانده
🔺و مناجات كرده
✅و او را با اين شهادت سرافراز و مفتخر می سازد و بهشتی مینمايد.
📝در حديث است كه : 👇
🙌در جاهای مختلف زمين نماز بخوانيد تا در قيامت برای شما شهادت دهند.
📚 منبع: بحارالانوار ، ج 82 ، ص 234
#نماز
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
#در_محضر_امیر_بیان
وقال امیر المومنین (عليه السلام) :
مَنْ لاَنَ عُودُهُ كَثُفَتْ أَغْصَانُهُ.
كسى كه ساقه درخت وجودش نرم است شاخه هايش فراوان است. (كنايه از اين است كه افراد متواضع و با محبت دوستان فراوان دارند)
#نهج_البلاغه
#حکمت214
#نرمخویی_و_کامیابی
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
•﷽•
آشُفتِہأَم چُو پیرغُلامی کِ أَز غَمَت،
یِک عُمر گِریِہ کَرد وَلی کَربَلا نَرَفت...💔
#پروفایل
#اربعین
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr