صبح را آغاز مےڪنیم با نام دوست
ڪہ جنبش عالم همہ با یاد اوست
آن خدایے ڪہ عشق را در ما نهاد
مهر و محبت و هر چہ زیباییست
در اوست
✨بسم اللہ الرحمن الرحيم✨
❣الهے بہ امید تو❣
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
#تقویم_روزانه
🗓 دوشنبہ
۲۸ مهر ۱۳۹۹
۰۲ ربیعالاول ۱۴۴۲
۱۹ اکتبر ۲۰۲۰
📿 ذکر روز:
يا قاضی الحاجات (صدمرتبه)
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
سلام مولای من ، مهدی جان
صبح را با تشعشع گرم نگاهتان آغاز میکنم
و در پناه لبخند پدرانه و پرمهرتان ، امیدوار و صبور
دل به دریای زندگی می کنم و ایمان دارم که هر لحظه،
دعای بهشتی شما یاریگر من است ...
تلاش می کنم که در مسیر پر هیاهوی زندگی،
قلب ها را با شما پیوند زنم و دعا برای ظهور سبزتان را بر دل ها و زبان ها جاری سازم...
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
📝پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) میفرمایند :
طوری نماز بخوان که انگار آخرین نماز عمرت هست.
وقتی شروع به نماز میکنی بگو این آخرین نماز من در دنیا است .
و فرض کن بهشت در برابرت و آتش زیر پایت و عزرائیل پشت سرت و پیغمبران در سمت راستت و ملائکه در سمت چپت هستند.
و پروردگار از بالای سرت برحالت آگاه است...پس نگاه کن در برابر چه کسی ایستاده ای و با چه کسی مناجات میکنی و چه کسی به تو مینگرد...
📕#سفينة_البحارج٢ص٣٥
#نماز
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
✨﷽✨
✅چهار دستور قرآنی
برای سعادت دنیا و آخرت
🍃شکر را ترک مکن
که از زیادی و افزونی محروم خواهی شد .
🌸" لئن شكرتم لأزيدنكم "
اگر شکر گویید بیشتر به شما می بخشم .
🍃ذکر خدا را ترک مکن
چون از نگاه پروردگارت محروم می مانی .
🌸" فاذكروني أذكركم "
مرا به یاد آورد تا شما را به یاد آورم .
🍃دعا را ترک مکن
چرا که از استجابت محروم می مانی .
🌸" ادعوني أستجب لكم "
از من بخواهید تا اجابت کنم .
🍃استغفار را ترک مکن
چرا که از نجات محروم می مانی .
🌸" و ما كان الله معذبهم و هم يستغفرون "
چرا که تا زمانی که استغفار گویید هرگز عذابتان نخواهم داد.
📚 قران کریم
#کلام_نور
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
🔰 #لوح کاپیتولاسیون؛ رابطه ارباب و رعیت
💠 حضرت آیتالله خامنهای (حفظهالله):
رژیم طاغوت پهلوی به خاطر وابستگیاش به آمریکا، در مجلس آن روز تصویب کردند که مأمورین آمریکائی از دادگاههای ایران و امکانات قضائی و امنیتی ایران معافند. این اسمش کاپیتولاسیون است.
از نظر خود آمریکائیها، رابطهی بین آمریکا و کشورهای به قول خودشان جهان سوم، رابطهی ارباب و رعیت است؛ آنها هر اختیاری در این کشور دارند؛ نفتش، گازش، منافعش و پولش را بگیرند و ملت را اینجور تحقیر کنند. ۸۹/۸/۱۲
#کلام_رهبر
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
گاهی زندگی یک آدم میشود
معنی یک آیه
گاهے نگاهش که میکنے
انگار قرآن تفسیر میشود
لبخند کہ میزند
میشود خودِ آیہ
🌺 اَشِدٰا عَلَی الْڪُفٰار رَحِمٰاءِ بَیْنَهُم
#شهید
#حاجقاسم
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
🔹 روزی حضرت عیسی (علیهالسلام) از صحرایی میگذشت.
در راه به عبادتگاهی رسید که عابدی در آن جا زندگی می کرد.
حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود از آن جا گذشت.
وقتی چشمش به حضرت عیسی (علیهالسلام) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همان جا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمندهام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟ خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.
مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه کار محشور مکن.
در این هنگام خداوند به پیامبرش وحی فرمود که به این عابد بگو: ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمیکنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانی، اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینی، اهل دوزخ.
📚 کیمیای سعادت، جلد اول
#اخلاق
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
#داستان رخ مهـ🌙ـتاب
قسمت بیستُ یکم
#قسمت_بیستُ_دوم
- سید از پشت سر گفت: چون امیر نیست دلیل نمیشه مراقبت نباشم ستاره. داری با خودت و آیندهات چیکار میکنی؟؟!!
-ستاره ایستاد. راه رفته را بازگشت و با لحن تمسخر آمیزی گفت: من قبلا دوسِت داشتم. ولی حالا ندارم زور که نیست ...
- سید مکث کوتاهی کرد و همانطور که سرش را به زیر انداخته بود گفت: دوست داشتن که از بین نمیره ...
- ستاره نزدیک آمد و با جسارت گفت: تو منو دوست داری؟؟!!
گونه های سید سرخ شد...
- با مِن و مِن گفت: دوست...داشتن...به همین سادگی که نیست...!
- ستاره حرفش را قطع کرد و گفت: تو آنقدر از خود راضی هستی که حاضر نیستی بگی دوسم داری یا نه. من کسی رو میخوام که بی پروا دوسم داشته باشه. گفتنش خجالت زده اش نکنه... آقای سید علی!!!
- این را گفت و با عجله رفت.
- سید رفتنش را نگاه کرد. چادر از سرش افتاده بود و بی محابا قدم برمیداشت و این سید را نگران کرد...
- زمزمههای سید را متوجه ارتباط ستاره و عماد کرد و تمام اینها باعث شد تا سید علی تصمیمش را بگیرد و برای همیشه ماجرای دلی که پیش این دختر گیر کرده بود را فیصله بدهد...
- سید مرتضی با تعجب به دهان سید چشم دوخته بود و باورش نمیشد پسری که تازه دبیرستان را تمام کرده و هنوز دانشگاه هم نرفته مقابلش نشسته و از ازدواج حرف میزند...
- سید اما میخواست همه چیز برایش تمام بشود ...
- میخواست تکلیف دلش روشن شود...!!
- صدای تلفن سید را از میان افکارش بیرون کشید. شماره را که دید از جایش بلند شد خشکش زد جواب داد:
- الو سید علی...
- الو سلام بفرمایید
- خوبی؟! ببخشید این موقع شب مزاحم شدم خوشحالم آزاد شدی...
- ممنونم
- نگران شدم خانمت چیزی فهمید؟؟ اون شب من میخواستم از حالت باخبر بشم زنگ زدم نمیدونستم اون جواب میده...!!!!
- مشکلی نیست فقط...
- فقط چی؟!
- شما خودتون رو معرفی کردید؟!
- نه فقط گفتم سید علی وقتی صداش رو شنیدم قطع کردم...!
-مزاحمت نمیشم خداحافظ
- خدا نگه دار...!
- تماس که قطع شد سید بشدت به فکر فرو رفت. پس چه کسی به مریم اسم ستاره را گفته بود؟؟!
- هر چه فکر کرد عقلش به جایی نرسید تمام توجهاش سمت امیر رفت شاید از این طریق میخواست او را بچزاند...!
- فردا باید اولین کاری که میکرد پرسیدن این سوال از مریم بود خواب سید را گرفت...
- صبح با صدای باز شدن در کارگاه بیدار شد. آقای جوکار تا سید را دید خندید و گفت: بیرونت کردن ...!!
- نشست روی تخت و خوش را کش و قوسی داد و با خنده گفت: آره دیگه ...!
-ظهر سید نهار رفت خانه. مریم مثل همیشه سنگ تمام گذاشته بود، اما چیزی میان او و سید قرار گرفته بود؛ انگار پردهای نامرئی میانشان کشیده شده بود... زینب شیرین زبانی میکرد اما تمام حواسش به مریم بود...
- نهار را در سکوت خوردند. زینب توی اتاقش بازی میکرد و مریم خودش را با چند گلدان سرگرم کرده و به نظر توجهی به او نداشت سید بی هوا پرسید:
کی بهت گفت اسم اون کسی که توی گذشته ی من بود س..تا...ره است؟؟؟!!
- مریم سرش را بلند کرد...
غم توی چشم هایش به وضوح دیده میشد...
- با ناراحتی که از صدایش پیدا بود گفت: یه نفر اومد دم خونه دنبالت. گفت توقع دیدن ستاره رو داشته جای خانم تو ....
- سید جا خورد گفت: تو شناختیش؟
مریم گفت: نه
- سید رفت گوشیش را از روی میز برداشت شماره ی امیر را آورد. عکسش روی پروفایلش بود روبه روی مریم گرفت و گفت: همین بود؟؟!!
#ادامه_دارد...
🖊 کبری کرمی
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
همراهان گرامی کانال
لطفاً نظرات خود را در مورد مطالب کانال، خصوصاً #داستان رخ مهتاب با خادمین کانال در میان بگذارید.
@shahid_e_shahadat69
@tasniiim63
پیشاپیش از بذل توجه شما بزرگواران تشکر می کنیم.
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
🌙🌟
🌟
نیایش شبانه باحضرت عشق♥️
خدایا
از تو میخواهم که طبع ما را آنقدر بلند کنی که در برابر هیچ چیز جز خودت تسلیم نشویم.
دنیا ما را نفریبد،
خودخواهی ما را کور نکند.
سیاهی گناه و فساد و تهمت و
دروغ و غیبت ،
قلب های ما را تیره و تار ننماید.
خدایا!
به ما آنقدر ظرفیت ده که در برابر
پیروزی ها سرمست و مغرور نشویم.
خدایا
به من آنقدر توان ده
که کوچکی و بیچارگی خویش را فراموش نکنم
و در برابر عظمت تو خود را نبینم
#الهی_آمین
🌙شبتون آروم و در پناه خدا⭐️
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداے من...
الهے اے خالق بے مدد
و اے واحد بے عدد
اے مهربان بر خلایق...
با نامت آغاز مےڪنم ڪہ بهترین نامهاست
✨بسم اللہ الرحمن الرحیم✨
❣الهے بہ امید تو❣
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
#تقویم_روزانه
🗓 سہشنبہ
۲۹ مهر ۱۳۹۹
۰۳ ربیعالاول ۱۴۴۲
۲۰ اکتبر ۲۰۲۰
🔸 روز صادرات
📿 ذکر روز: یا ارحم الراحمیـن (صدمرتبه)
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
سلام امام مهربانم✋🌸
سَر شد به شوق وصل تو فصل جوانیَم
هرگز نمی شود که از این در برانیَم
یابن الحسن برای تو بیدار می شوم
روزت بخیر ای همه ی زندگانیم
💠🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸💠
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
19 اکتبر "روز جهانی صندلیات را تنظیم کن" بود.
هدف این روز آشنایی با عوارض زیاد نشستن، گسترش درست نشستن و انتخاب درست صندلی برای نشستنهای طولانی در حین کار است. این روز به خاطر شیوع کرونا و دورکاری میلیونها نفر، اهمیت ویژهای دارد👌🏻
( همین حالا صندلیات را تنظیم کن)
#نوجوان
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
#امام_زمان_ارواحنا_فداه
یابن الحسن(عج)
گرفته گر چه غم دامان ما را
شما داری به دستانت دوا را
کفایت می کند یک گوشه چشمت
رهایی جهان از این بلا را
نفس تنگی گرفته کل عالم
بیاور با نفسهایت شفا را
بیا و درقنوت فاطمی ات
به ما ارزان بده فیض دعا را
بیا و مغربت را جمکران و
بخوان در صحن آزادی عشا را
کجایی یوسف زهرا ببینی
تو احوال پریشان گدا را
چه دردی و بلائی بدتر از این
ندیدم چند ماهی کربلا را
مرتضی عابدینی
#شعر_مهدوی
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ
❇️ « آرامش حقیقی »
💠 استاد رائفی پور
#آخرالزمان
#مهدویت
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
امام جمعه دوشنبه 28 مهرماه 99.mp3
4.49M
#سخنرانی_هفتگی
✅ موضوع: توصیههای لقمان به فرزندش
🎙•°سخنران: حجت الاسلام و المسلمین ملکیان (زید عزه) امام جمعه محترم سپاهانشهر
💠 مکان: مسجد صاحب الزمان (عج) سپاهانشهر
#سخنرانی
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
💠 ازدواج 💞
✨ وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ وَ الصَّالِحِينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ
📖(سوره نور ، آیه ۳۲)
🔺ترجمه:
✨ پسران و دختران بىهمسر و غلامان و كنيزان شايسته (ازدواج) خود را همسر دهيد. اگر تنگدست باشند، خداوند از #فضل_خود_بىنيازشان مىگرداند و خداوند، #گشايشگر داناست.
🔻تفسیر و نکته ها:
«ايامى» جمع «أيم»، بر وزن «قَيّم»، يعنى كسى كه همسر ندارد، خواه مرد باشد يا زن، دوشیزه باشد يا بيوه. بهترين واسطهگرىها،شفاعت و واسطهگرى در امر ازدواج است. چنانكه در روايت آمده است: كسى كه ديگرى را داماد يا عروس كند، در سايهى عرش خداست.(تفسير نورالثقلين/جلد۶)
پدر و مادرى كه با داشتن امكانات، فرزندشان را همسر نمىدهند، اگر فرزند مرتكب گناه شود، والدين در گناه او شريك هستند.
📘 تفسير مجمعالبيان
🔻 #ازدواج_در_اسلام :
🖇 اسلام ازدواج را امرى #مقدس مىداند، بر خلاف مسيحيت كه مجرد بودن را ارزش مىداند و لذا پاپ و روحانيون مسيحى نبايد ازدواج كنند و جواز ازدواج براى مسيحيان بخاطر جلوگيرى از فساد بيشتر و به اصطلاح دفع افسد به فاسد است.
📔 تفسير نور - ازدواج در اسلام
💎 دربارهى ازدواج، روايات بسيارى آمده است كه به چند مورد آن اشاره مىكنيم:
🌼 امام صادق (عليه السلام) فرمود:
🍃 توسعهى زندگى، در سايهى #ازدواج است.
🍃 كسى كه از ترس فقر ازدواج نكند، به خداوند سوءظن برده است.
🍃 دو ركعت نماز كسى كه همسر دارد، بهتر از هفتاد ركعت نماز كسىاست كه همسر ندارد.
📚 (مجموعه روايات از تفسير نورالثقلين مىباشد)
#کلام_نور
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
●•• دانستنیہاے مہدویت ••●
❶_ #ذکر_مرده
❷_ #ذکر_زنده
📜در حدیثی از امام جواد (علیهالسلام) در مورد اینکه چرا امام زمان ارواحنا فداه را "قائم" می نامند❓ آمده است:
🔹 " لاَنَّهُ لایَقوُمُ بَعدَ مَوتَ ذِکرُه"
👈 بخاطر اینکه بعد از اینکه ذکر ایشان می میرد، 'قیام' میکند.
🤔 ذکر مرده یعنی چه❓
✍..یعنی اینکه انسان ذکر "یا صاحب الزمان" بر لب داشته باشد ولی تأثیری در زندگیش نداشته باشد. الان در اجتماع به ظاهر نام امام زمان (عجلاللهفرجه) زیاد برده می شود، دعای ندبه می خوانند. اللهم عجل لولیک الفرج می گویند. ولی این ذکر، "ذکر مرده" است، اثر ندارد.
🛣 اسم خیابان را می گذارند 'ولی عصر' ولی سرتاسر خیابان پر از گناه است.
این 'ذکر' زنده نیست!!!
🔻شخص "یا صاحب الزمان" میگوید.
#غیبت هم می کند، #دروغ هم میگوید. این فرد، ذکر امام زمان(عجلاللهفرجه) در قلبش مرده!
♻️ این 'ذکر' وقتی زنده است که با یاد آوری نام امام زمان(عجلاللهفرجه) مسیر زندگیت عوض شود. در خیابان نگاهت به #نامحرم می افتد بگویی "یا صاحب الزمان"!
👌میخواهی غیبت کنی بگویی "یا صاحب الزمان" زمینه #گناه برایت فراهم می شود بگویی " یا صاحب الزمان" و از گناه رو بگردانی.
این می شود: "ذکر زنده"
🔕 یا زنگی زنگ باش یا رومی روم
📗1) شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج٢
👤استاد اخلاق حاج آقا زعفری زاده
#دانستنیهای_مهدویت
#مهدویت
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
#داستان رخ مهـ🌙ـتاب
قسمت بیستُ دوم
#قسمت_بیستُ_سوم
- سید دوباره از مریم پرسید گفت: مطمئنی این نبود؟!
- مریم دوباره نگاه کرد این بار با دقت بیشتری و گفت: آره مطمئنم این نبود...آقای قد بلند و چهار شانه ای بود چند سالی هم بزرگتر از تو به نظر میرسید ...!
- سید هر چه فکر کرد نمیتونست بفهمد چه کسی و چرا باید تا دم خانه اش میآمد و اینها را به زنش میگفت؟!!
- گوشی سید زنگ زد. جواب داد، پدرش بود...
- خبر بدی داشت ...طوبی خانم به رحمت خدا رفته بود. سید آنقدر ناراحت شد که نتوانست خودش را کنترل کند. اشک مجال حرف زدن را از او گرفت مریم همه اش میپرسید چه اتفاقی افتاده و سید فقط اشک میریخت. مریم لیوانی آب آورد ...
- سید جرعه ای خورد و گفت: خدا رحمتشون کنه...بعد از پسرش سختی زیادی کشید...!
- آماده شد که برای مراسم خاک سپاری برود، مریم گفت: منم میام...
سید دلش نمیخواست اما مخالفتی نکرد. مریم زینب را گذاشت منزل پدرش و با سید راهی بهشت زهرا شدند...
مراسم خاک سپاری طوبی خانم غریبانه برگزار شد. او کسی را اینجا نداشت و یکی دو نفر از فامیلش بیشتر نیامده بودند. مادر و پدر سید هم بودند و فاطمه و شوهرش هم آمدند...
- خاک سپاری انجام شد. همه مشغول خواندن فاتحه بر مزارش بودند. مریم نگاهش به زن و مردی افتاد که نزدیک آمدند. زن موهایش را به طرز زیبای حالت داده و آرایش داشت و لباس های مارک دار پوشیده بود و دسته گلی توی دستش بود و آن را روی مزار گذاشت...
- فاطمه زیر لب سلامش را جواب داد...
حسی به مریم میگفت این همان ستاره است...
- چون جلو رفت خطاب به سید گفت: سید علی تسلیت میگم در نبود پسرش واقعا براش کم نگذاشتی!!
- مریم به حرکات سید خیره شده بود سید سرش را بلند نکرد و حتی پاسخی هم نداد...
- فاطمه گفت: خدا رفتگانتو بیامرزه ستاره جان پدر و مادرت...
- ستاره رو به مهری مادر سید گفت: چقدر شکسته شدید بعد این همه سال نشناختمتون...
- مهری نگاهی به او انداخت و گفت: عمر میگذره دخترم خدا کنه به خیر بگذره...!
- ستاره عینک آفتابیش را برداشت و نگاهی به مریم انداخت...
- چقدر از این دختر ساده ی زیبا خوشش آمد در عین سادگی زیبا و دلنشین بود. حتی حالا که آنقدر گرفته و ناراحت به نظر میرسید...
- ستاره نزدیکش شد. مریم را حسی دربرگرفت که نمیشناختش. توی جزئیات چهرهی ستاره دنبال نقشی گشت از گذشته اش که البته پیدا کردنش با این حجم از آرایش و عملهای انجام شده سخت بود. اما مریم فهمید دختر شیرینی بوده...
- ستاره سکوت را شکست، دستش را به سمت مریم دراز کرد و گفت: خوشبختم همسر سید علی...
- مریم دستش را آرام از چادر بیرون کشید و با او دست داد لبخندی محو زد و گفت: منم همینطور...
- امیر جلو آمد سید با خشم نگاهی به او انداخت. اما امیر بی تفاوت نسبت به نگاه سید زیر لب فاتحه ای خواند و بلند شد و رو به خواهر زاده ی طوبی گفت: بدهی مرحومه تصفیه شد اما...
نگاهش برگشت سمت سید و ادامه نداد
داشت میرفت. سمت ماشینش سید دنبالش رفت و گفت: چطور تونستی بیای تو این زن رو بد جوری آزار دادی...
- امیر با همان بی تفاوتی گفت: قصد من تو بودی که آزار ببینی؟!!
- سید نمیدانست در برابر این میزان از جهالت چه بگوید. فقط توانست به همین جمله اکتفا کند که : امیدوارم روزی پشیمون بشی که برای جبرانش برای آدمهایی که آزارشون دادی وقت داشته باشی...
- سید راه افتاد که برگردد سر مزار که صدای امیر از پشت سر میخکوبش کرد:عماد رو که یادته اون بیشتر از من ازت کینه نداشته باشه کم تر نیست... شنیدم اومده دم خونه ات....
سید برگشت سمت امیر...ستاره از کنارش گذشت و سوار شد و رفتند...
- اسمی که از شنیدنش کراهت داشت عماد !!!
#ادامه_دارد...
🖊 کبری کرمی
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚪️✨آغاز کنم به نامت
🕊✨ای حضرت دوست
⚪️✨هر آنچه شود
🕊✨به نامت آغاز، نکوست
⚪️✨دفترچهٔ عشق را اگر بگشاییم
🕊✨سطر از پی سطر
⚪️✨آیتی از تو در اوست
⚪️✨بِسـمِ الله الرَّحمـن الرَّحیـم
🕊✨الهـی بـه امیـد تـو...♥️
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
#تقویم_روزانه
🗓 چهارشنبہ
۳۰ مهر ۱۳۹۹
۰۴ ربیعالاول ۱۴۴۲
۲۱ اکتبر ۲۰۲۰
🔸 خروج حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله از غار ثور و حرکت به سمت مدینه
📿 ذکر روز: یا حیّ یا قیّوم (صدمرتبه)
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr
#السلام_علیڪ_یاشریڪ_القرآن💚
گفتند ڪہ تڪ سوارمان در راه است
از اول صبح چشممان بر راه است
از یازدهم، دوازده قرن گذشت
تا ساعت تو چقدر دیگر راه است؟
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
سلام اے گل غایب❤️
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr