eitaa logo
قنداب(واحد خانواده موُسسه مصاف)
22.1هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
133 فایل
واحد خانواده جنبش مصاف ارتباط با ادمین @ghandab_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
❣﷽❣ بسم الله الرحمن الرحیم ✔️ کتاب سه دقیقه در قیامت 🔷 💠مشكلي كه در بيان مطالب آن‌جاست، عدم وجود مشابه در اين دنياست. يعني نمي‌دانيم زيبايي‌هاي آنجا را چگونه توصيف كنيم؟! 🍃كسي كه تا كنون شمال ايران و دريا و سرسبزي جنگل‌ها را نديده و هيچ تصوير و فيلمي از آنجا مشاهده نكرده، هرچه برايش بگوييم، نمي‌تواند تصور درستي در ذهن خود ايجاد كند. حكايت ما با بقيه مردم همين‌گونه است. اما بايد طوري بگويم كه بتواند به ذهن نزديك باشد. 🔅من وارد باغ بزرگي شدم كه انتهاي آن مشخص نبود. از روي چمن‌هايي عبور مي‌كردم كه بسيار نرم و زيبا بودند. بوي عطر گل‌هاي مختلف مشام انسان را نوازش مي‌داد. درختان آنجا، همه نوع ميوهايی را در خود داشتند. ميوه‌هايي زيبا و درخشان. من بر روي چمن‌ها دراز كشيدم. گويي يك تخت نرم و راحت و شبيه پر قو بود. بوي عطر همه جا را گرفته بود. نغمه پرندگان و صداي شرشر آب رودخانه به گوش مي‌رسيد. 🔻اصلاً نمي‌شود آنجا را توصيف كرد. به بالاي سرم نگاه كردم. درختان ميوه و يك درخت نخل پر از خرما را ديدم. با خودم گفتم: خرماي اينجا چه مزه‌اي دارد؟ يكباره ديدم درخت نخل به سمت من خم شد. من دستم را بلند كردم و يكي از خرماها را چيدم و داخل دهان گذاشتم. نمي‌توانم شيريني آن خرما را با چيزي در اين دنيا مثال بزنم. در اينجا اگر چيزي خيلي شيرين باشد، باعث دل‌زدگي مي‌شود. اما آن خرما نمي‌دانيد چه‌قدر خوشمزه بود. ✨از جا بلند شدم. ديدم چمن‌ها به حالت قبل برگشت. به سمت رودخانه رفتم. در دنيا كنار رودخانه‌ها، زمين گل‌آلود است و بايد مراقب باشيم تا پاي ما كثيف نشود. اما همين كه به كنار رودخانه رسيدم، ديدم اطراف رودخانه مانند بلور زيباست! به آب نگاه كردم،آنقدر زلال بود كه تا انتهاي رود مشخص بود. دوست داشتم داخل آب بپرم. اما با خودم گفتم: بهتر است سريعتر به سمت قصر پسر عمه‌ام بروم. ناگفته نماند. آن طرف رود، يك قصر زيباي سفيد و بزرگ نمايان بود. نمي‌دانم چه‌طور توصيف كنم. با تمام قصرهاي دنيا متفاوت بود. چيزي شبيه قصرهاي يخي كه در كارتون‌هاي بچگي مي‌ديديم، تمام ديوارهاي قصر نوراني بود. 🌀مي‌خواستم به دنبال پلي براي عبور از رودخانه باشم، اما متوجه شدم، اگر بخواهم مي‌توانم از روي آب عبور كنم! از روي آب گذشتم و مبهوت قصر زيباي پسر عمه‌ام شدم. ✅وقتي با او صحبت مي‌كردم، مي‌گفت: ما در اينجا در همسايگي اهل‌بيت(ع) هستيم. ما مي‌توانيم به ملاقات امامان برويم و اين يكي از نعمت‌هاي بزرگ بهشت برزخي است. حتي مي‌توانيم به ملاقات دوستان شهيد و شهداي محل و دوستان و بستگان خود برويم. 🖋ادامه دارد...   💝 @ghandab ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈