❣﷽❣
بسم الله الرحمن الرحیم
✔️ کتاب سه دقیقه در قیامت
🔷#قسمت_هجدهم
💠بیتالمال
از ابتداي جواني و از زماني كه خودم را شناختم، به حقالناس و بيتالمال بسيار اهميت ميدادم. پدرم خيلي به من توصيه ميكرد كه مراقب بيتالمال باش. مبادا خودت را گرفتار كني.
🔻از طرفي من پاي منبرها و مسجد بزرگ شدم و مرتب اين مطالب را ميشنيدم. لذا وقتي در سپاه مشغول به كار شدم، سعي ميكردم در ساعاتي كه در محل كار حضور دارم، به كار شخصي مشغول نشوم.
🌀اگر در طي روز كار شخصي داشتم و يا تماس تلفني شخصي داشتم، به همان ميزان و كمي بيشتر، اضافهكاري بدون حقوق انجام ميدادم كه مشكلي ايجاد نشود. با خودم ميگفتم: حقوق كمتر ببرم و حلال باشد خيلي بهتر است.
💫از طرفي در محل كار نيز تلاش ميكردم كه كارهاي مراجعين را به دقت و با رضايت انجام دهم. اين موارد را در نامه عملم ميديدم.
🍃جوان پشت ميز به من گفت: خدا را شكر كن كه بيتالمال بر گردن نداري وگرنه بايد رضايت تمام مردم ايران را كسب ميكردي!
⭕️اتفاقاً در همانجا كساني را ميديدم كه شديداً گرفتار هستند. گرفتار رضايت تمام مردم، گرفتار بيتالمال.
🔶اين را هم بار ديگر اشاره کنم ُبعد زمان و مكان در آنجا وجود نداشت. يعني به راحتي ميتوانستم كساني را كه قبل از من فوت كردهاند ببينم، يا كساني را كه بعد از من قرار بود بيايند! يا اگر كسي را ميديدم، لازم به صحبت نبود، به راحتي ميفهميدم كه چه مشكلي دارد. يكباره و در يك لحظه ميشد تمام اين موارد را فهميد.
✅من چهقدر افرادي را ديدم كه با اختلاس و دزدي از بيتالمال به آن طرف آمده بودند و حالا بايد از تمام مردم اين كشور، حتي آنها كه بعدها به دنيا ميآيند، حلاليت ميطلبيدند!
🔹اما در يكي از صفحات اين كتاب قطور، يك مطلبي براي من نوشته بود كه خيلي وحشت كردم! يادم افتاد كه يكي از سربازان، در زمان پايان خدمت، چند جلد كتاب خاطرات شهدا به واحد ما آورد و گذاشت روي طاقچه و گفت: اينها اينجا بماند تا سربازهايي كه بعداً ميآيند، در ساعات بيكاري استفاده كنند.
✨كتابهاي خوبي بود. يك سال روي طاقچه بود و سربازهايي كه شيفت شب بودند، يا ساعات بيكاري داشتند استفاده ميكردند. بعد از مدتي، من از آن واحد به مكان ديگري منتقل شدم. همراه با وسايل شخصي كه ميبردم، كتابها را هم بردم.
🖋ادامه دارد...
#یارمهربان
💝 @ghandab
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈