eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
273 دنبال‌کننده
2هزار عکس
257 ویدیو
90 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
                       طنز روز زن.... 😊😄😊💫✨🌷🌸 هرکسی،یک جور در دام زنش افتاده است هرکسی،یک جور لرزه بر تنش افتاده است ما نمی گوییم اما پیش از این هم گفته اند هرکه زن دارد بلا بر گردنش افتاده است زن یکی ، خالق یکی ، هر کس که دارد بیشتر مثل اینکه آتشی بر دامنش افتاده است مثل اینکه چشم بندی تیره و بسیار سخت سالها بر روی چشم روشنش افتاده است مثل اینکه کل اموالش به رسم انتقام در شبیخونی به دست دشمنش افتاده است هرکه اصلا زن ندارد شک نکن بیچاره هست مثل اینکه دزد توی خرمنش افتاده است خانه ی بی زن شبیه آنکه توی کشت و کار از تراکتور بارها گاو آهنش افتاده است ای خدا دنیا بدون زن شبیه دوزخ است مثل گلزاری که لذت بردنش افتاده است گر زنت رفت و برای او نوشتی نامه ای خوب دقت کن ببین برگشتنش افتاده است؟😀 باز آید با هزاران عشق و احساس لطیف بعد می فهمی که یاد مردنش افتاده است خوشدل آن باشد که هرگز با زنش دعوا نکرد شاید او هم یاد دارو خوردنش افتاده است زن ذلیلی عالمی دارد که حتی بعد مرگ زن به فکر بیشتر چاپیدنش افتاده است اجتماعی طنز ۲۹۶ https://eitaa.com/joinchat/3838312753Cd75444eef6 https://t.me/khoshdeltanzjedi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تقدیم به آنان که مادر ندارند:💔 دسته دسته گل زیبا و معطر دارند در بغل چلچله دارند، کبوتر دارند سایه‌ای هست به روی سرشان، دلگرمند پشت‌گرمی به همین نخل تناور دارند تا که از رایحه‌ی عطر بهشتی مستند چه نیازی به گلاب وگل و قمصر دارند شانه‌ای هست که با آن دو بغل گریه کنند دامنی هست که لبخند از آن بردارند هرچه عشق است خداوند به آنها داده دلشان زنده به این است که دلبر دارند اهل چای و غزل وکرسی و یلدا هستند شعر و موسیقی و آجیل و سماور دارند جمعشان جمع‌تر از شمع و گل و پروانه است عده‌ای نیز فقط جمع مکسر دارند احمد امروز نه، هر روز از این غم بنویس تا زمانی که قلمهای تو جوهر دارند ما کجا و دل خوش !هان دل خوش سیری چند؟ دلخوشی مال کسانی است که مادر دارند
یک‌رنگی و بوی تازه از عشق بگیر پرسوزترین گدازه از عشق بگیر در هر نفسی که می‌تپی، ای دل من! یادت نرود اجازه از عشق بگیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب شعر «دلتنگی ما و تنگِ چشمه» ⚪️با حضور شاعران مطرح «استان و شهرستان» ⚪️زمان: دوشنبه ۳ دی ماه ⚪️ساعت: ۱۷:۳٠ عصر ⚪️مکان: سالن اجتماعات فرهنگسرای سرو ⚪️شهرداری و شورای اسلامی شهر زرقان ⚪️فرهنگسرای سرو ⚪️انجمن ادبی مهرورزان
مرا چون طفل سرماخورده ای از راه آوردی چه راهی؟ کور مادرزاد را از چاه آوردی دلم تاریک بود و گریه می کردم به حال خود به قلب من برای روشنی یک ماه آوردی به بازوی نحیفم حرز و اسفند و نمک بستی برای دفع چشم از گنجه بسم الله آوردی دو ساعت با تب و گریه شکایت کردم از سرما بغل کردی مرا، یک حجت کوتاه آوردی به نرمی دست بردی گوشه ی لب های شیرینت تبسم کردی و یک بوسه ی دلخواه آوردی دلم تنگ است مادر، کودک خود را نوازش کن دعایش کن عزیزی را که خود از چاه آوردی سجاد حیدری قیری
بیست و نهمین نشست محفل شعر اردیبهشت همزمان با جشن میلاد حضرت فاطمه زهرا(س) و انتخاب جایزه شعر ماه با حضور شاعران وطنزپردازان محفل شعر اردیبهشت با اجرای استاد رضا طبیب زاده عصر یکشنبه : ۲ دی ماه ۱۴۰۳ حوزه هنری فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیینه همیشه محو آیین تو بود مشتاق دو چشمان غزل چین تو بود سرسبز اگر چه مانده اسلام علی مدیون «جهاد سرخ تبیین» تو بود کیوانی حضرت مادر مبارک ،مهمترین کار حضرت فاطمه زهرا(س) است رهبر معظم انقلاب درجمع مداحان وشاعران اهل بیت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح شد پنجره‌ها خندیدند شاخه‌ها رقصیدند همه‌جا بوی شکفتن جاری است فرصت بیداری است صبح یعنی آغاز صبح یعنی پرواز قد کشیدن در باد فکر رفتن باشیم چه کسی می‌گوید پشت این ثانیه‌ها تاریک است گام اگر برداریم روشنی نزدیک است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوم دی ماه زادروز «محمدابراهیم باستانی پاریزی» تاریخدان، پژوهشگر، نویسنده، شاعر و استاد دانشگاه
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ۳ دی زادروز محمدابراهیم باستانی‌پاریزی (زاده ۳ دی ‌۱۳۰۴ پاریز سیرجان در استان کرمان -- درگذشته ۵ فروردین ۱۳۹۳ تهران) تاریخدان، پژوهشگر، نویسنده و شاعر او سال ۱۳۲۰ در دانشسرای مقدماتی کرمان تحصیل کرد و سال ۱۳۲۶ در دانشگاه تهران در رشته تاریخ، تحصیلاتش را ادامه داد و دوره دکترای تاریخ را هم در دانشگاه تهران گذراند. با ارایه پایان‌نامه‌ای درباره «ابن‌اثیر» دانشنامه دکترایش را دریافت کرد. (در خاطرات ایشان آمده است که از نخستین ساکنان کوی دانشگاه تهران، واقع در امیرآباد شمالی بود.) وی کارش را در دانشگاه تهران از سال ۱۳۳۸ با مدیریت مجله داخلی دانشکده ادبیات آغاز کرد و تا سال ۱۳۸۷ استاد تمام‌ وقت آن دانشگاه بود و رابطه تنگاتنگی با این دانشگاه داشت. شوق نویسندگی او در دوران کودکی و نوجوانی در پاریز و با خواندن نشریاتی مانند حبل‌المتین، آینده و مهر، برانگیخته شد و اولین نوشته‌هایش را در سال‌های ترک تحصیل اجباری (۱۳۱۸ و ۱۳۱۹) در قالب روزنامه‌ای به نام باستان و مجله‌ای به نام ندای پاریز نوشت که در پاریز منتشر می‌کرد و دو یا سه مشترک داشت. اولین نوشته‌اش در جراید آن زمان، مقاله‌ای بود با عنوان «تقصیر با مردان است نه زنان» که در سال ۱۳۲۱ در مجله بیداری کرمان درج شد و پس از آن به‌عنوان نویسنده یا مترجم از زبانهای عربی و فرانسه مقالات بی‌شماری در روزنامه‌ها و مجلاتی مانند اطلاعات،  کیهان، خواندنیها، یغما، راهنمای‌کتاب، آینده، کلک و بخارا به‌چاپ رسید. اولین کتاب دکتر باستانی پاریزی پیغمبر دزدان نام دارد. وی ۶۶ عنوان کتاب تألیف و یا ترجمه کرده‌است. کتابهای او برخی شامل مجموعه برگزیده‌ای از مقالات وی هستند که به‌صورت کتاب جمع‌آوری شده‌اند و برخی از ابتدا به‌عنوان کتاب نوشته شده‌اند. از میان نوشته‌هایش هفت کتاب با عنوان «سبعه ثمانیه» متمایز است که همگی در نام خود عدد هفت را دارند، مانند خاتون هفت قلعه و آسیای هفت سنگ. بعدا کتاب هشتمی با عنوان هشت‌الهفت به این مجموعه هفت‌تایی اضافه شده‌است. به جز کتب و مقالات، وی شعر هم می‌سرود و اولین شعرش را در کودکی در روستای پاریز و در آرزوی باران سروده بود و منتخبی از شعرهای خود را در سال ۱۳۲۷ در کتابی به‌نام «یادبود من» به چاپ رسانده‌ است. دکتر محمد بقایی"ماکان" در روزنامه شرق می‌نویسد: ملك‌الشعرای بهار گفته است اگر از نشاط اصفهانى فقط همين يك بيت مى‌ماند: طاعت از دست نيايد گنهى بايد كرد در دل دوست به هر حيله رهى بايد كرد بازهم به همين اندازه معروف مى‌شد. درباره استاد باستانى پاريزى هم بايد گفت اگر از او فقط غزل: "ياد أن شب كه صبا بر سر ما گل می‌ریخت" باقى مى‌ماند بازهم به‌همين اندازه معروف می‌شد. آرامگاه وی بنابر وصیت، در کنار همسرش در قطعه ۲۵۰ بهشت زهرا است.
ای فرصت نا گاه ،نبینم که شتابان دیر آمده تا زود روی ،زود کماکان هی پلک بزن ،ناز بکن ،چشم بچرخان تا پر شود از عطر غزل واره نیستان نقاشی من مثل خودم ، مثل کسی نیست طرحیست ز تردید وپریشانی انسان دیروز به غفلت ،به خور و خواب تلف شد دیروز من و زندگی بی سرو سامان از آگهی دعوت خورشید گرفتم تصمیم هواداری از حضرت باران با پای دلم آمد ه ام سمت تو حالا ای فرصت ناگاه بده باز فراخوان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مادرجان تا مهر را مکان بدَهد، مادر آفرید ایثار را زبان بدهد، مادر آفرید در هر زمان و عصر برای بشر خدا تا معجزه نشان بدهد، مادر آفرید این خاک تیره بود، پس از خلقت جهان تا رنگ آسمان بدهد، مادر آفرید حتا ز سایه خودش انسان هراس داشت تا سایه ی امان بدهد، مادر آفرید می خواست در زمین خودش، یک نفر چنین بوی فرشتگان بدهد، مادر آفرید در آدمی که ساخت، خدا خواست تا دلی اندازه ی جهان بدهد، مادر آفرید آری کسی نبود که بی هیچ چشمداشت در پای طفل جان بدهد، مادر آفرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خدا ضمن سلام و عرض ادب و احترام خدمت همه شعرا و نویسندگان بخصوص برگزیدگان بیست و ششمین جشنواره شعر دفاع مقدس و مقاومت همچنین سیزدهمین جایزه ادبی یوسف مراسم اختتامیه هر دو جشنواره ( شعر و جایزه ادبی یوسف) بصورت مشترک در هفته آتی برگزار می گردد ، لذا با حضور خود مجلس ما را مزین فرمایید. زمان: دوشنبه ۴۰۳/۱۰/۱۰ ساعت ۸/۳۰ تا ۱۰/۳۰ صبح مکان: اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس فارس ، سالن جلسات ، طبقه همکف . مدیریت ادبیات و تاریخ دفاع مقدس . دکتر عبدالرحیم فرج‌زاده .
شعر طنز جیر جیر نکن جیره در حدِْ توان است تو جیر جیر مکن آخر فصل خزان است تو جیر جیر مکن شب یلداست پر از شادی وشور است و نشاط غصه و غم فَرَوان است تو جیر جیر مکن فصل ارزانیِ انصاف ومروْت شده است گر چه اجناس گران است تو جیر جیر مکن زندگی ،بسته به تنبان دلار است هنوز مَشکمان مُشک فشان است تو جیر جیر مکن به دَرَک رفته ازاین سوریه بشار اسد آمریکا در جَرَیان است تو جیر جیر مکن نفسی تازه کن و پای به بازار گذار گرگ در فکر شبان است تو جیر جیر مکن گربه ها سیر شدند وسرِشب خوابیدند همه جا امن و امان است تو جیر جیرمکن شهر گردیده پر از همهمه ی کور وکچل چشم نرگس نگران است تو جیر جیر مکن «این تطاول که کشید از غم هجران بلبل» او خودش نعره زنان است تو جیر جیر مکن من وتو فکر من وتوست ،چه مرگت شده است هی نگو چین وچنان است تو جیر جیر مکن آب باریک و روانی ست حقوق من وتو تا که در کوزه روان است تو جیر جیر مکن بنزین و گاز دگر باره گران خواهد شد این که معلوم وعیان است تو جیر جیر مکن این هنوز اول آزار جهان افروز ست جیرجیرک زوزه کشان است تو جیر جیر مکن کیوانی اجتماعی ،اقتصادی روز
"نرگس و گل [سرخ]" (در بیتی از حافظ) شوخیِ نرگس نگر که پیشِ تو بشکفت چشم‌دریده ادب نگاه‌ندارد! بیت نکات و اشاراتِ فراوانی دارد و شارحان کم‌تر به دقائقِ آن پرداخته‌اند. ازجمله باید بدانیم مراد از مطلقِ گل در ادبِ کهن، اغلب گل سرخ است. حافظ این‌جا بی‌آن‌که تصریحی‌کند محبوبش را به گلِ سرخ تشبیه‌کرده. ضمناً درست است که "پیش" این‌جا یعنی درمقابل یا برابرِ تو، اما در نگاهی ایهامی می‌تواند قیدِ زمان نیز باشد: گستاخیِ گلِ نرگس را نگاه‌کن که ماه‌ها پیش‌از شکفتنِ گلِ سرخ [روی تو]، گل‌داده. و می‌دانیم که نرگس در دلِ زمستان می‌شکفد. در این شعرِ مشهورِ شهید بلخی، به همین تقابل و تفاوتِ زمانِ گل‌دادنِ نرگس و گل سرخ تصریح‌شده: دانش و خواسته است نرگس و گل که به‌ یک جای نشکفند به هم هرکه را دانش است خواسته نیست وآن‌ که را خواسته‌ است دانش کم! نکته‌ی دیگر آن‌که حافظ هم "نگر، و هم "نگاه‌ندارد" را حساب‌شده به‌کاربرده. نرگس در ادبِ کهن مشبه‌به یا نمادِ چشمِ خوشِ محبوب است. ازهمین‌رو بیت در تشبیهی مضمَر و تفضیلی می‌خواهد چشمِ محبوب را بر زیباییِ نرگس بسنجد و بر آن برتری‌دهد. ضمناً در علم‌الجمال یا زیباشناسیِ سنتی چشمِ محبوبِ آرمانی، ازجمله خمار و مست و نیمه‌باز است. حال‌آن‌که نرگس وقیح و چشم‌دریده است. این‌جا هم همان تشبیه‌ِ مضمر و تفصیلی بر بیت حاکم است. نکته‌ی آخر آن‌که "شوخ" نیز با "چشم" و دیگر واژه‌های پیش‌گفته تناسب‌دارد؛ چراکه شوخی و بی‌حیایی از ویژگی‌های چشم هست. ترکیب‌هایی هم‌چون"شوخ‌دیده" و نیز "چشمِ شوخ"، "مژه‌ی شوخ" و "غمزه‌ی شوخ" در شعرِ فارسی و دیوانِ حافظ پربسامد است. به‌نظرمی‌رسد حافظ در بیتی دیگر نیز به نکاتی مشابه با آن‌چه آمد، نظر‌داشته. به این بیت بنگرید: کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود بنفشه در قدمِ او نهاد سر به سجود وقتی گل سرخ پا به عرصه‌ی وجود نهاد، گل بنفشه که پیش‌تر شکفته‌بود، به نشانه‌ی احترام و ادب، سر بر قدم‌اش نهاد. بااین‌ توضیح که بنفشه نیز در زمستان می‌شکفد. ضمناً بیت به این نکته نیز نظردارد که گل بنفشه‌ی ایرانی بسیار ظریف و لطیف است و سری خم به جانبِ خود دارد. نکته‌ی دیگر آن‌که شاعر این‌جا اشاره‌ای دور به داستان خلقت نیز دارد. گل [سرخ] اشاره‌ای است به آدمِ ابوالبشر. مراد از بنفشه نیز فرشتگانی هستند که به آدم سجده‌کردند. و حافظ بارها در شعرش به داستان خلقتِ آدم و نیز به ماجرای فرشتگان و ابلیس (که تفاسیر به‌ویژه مرصاد‌العباد و کشف‌الاسرار به آن پرداخته‌اند) پرداخته. استاد هاشم جاوید در بخشی خواندنی از کتابِ "حافظِ جاوید" (با عنوانِ "داستانِ پیامبران") به اشاراتِ گوناگون به ماجرای پیامبران، در این غزل پرداختند. حتی شاید بتوان‌گفت واج‌های "عدم" در بیت، تاحدی نامِ "آدم" را تداعی‌می‌کند. ❄️☃️ C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: مثل گنجشک، پر در آوردند؛ آرزوهای دور و نزدیکم عاقبت از تو سر در آوردند.