صبح شد
پنجرهها خندیدند
شاخهها رقصیدند
همهجا بوی شکفتن جاری است
فرصت بیداری است
صبح یعنی آغاز
صبح یعنی پرواز
قد کشیدن در باد
فکر رفتن باشیم
چه کسی میگوید
پشت این ثانیهها تاریک است
گام اگر برداریم
روشنی نزدیک است
#سهراب_سپهری
۳ دی زادروز محمدابراهیم باستانیپاریزی
(زاده ۳ دی ۱۳۰۴ پاریز سیرجان در استان کرمان -- درگذشته ۵ فروردین ۱۳۹۳ تهران) تاریخدان، پژوهشگر، نویسنده و شاعر
او سال ۱۳۲۰ در دانشسرای مقدماتی کرمان تحصیل کرد و سال ۱۳۲۶ در دانشگاه تهران در رشته تاریخ، تحصیلاتش را ادامه داد و دوره دکترای تاریخ را هم در دانشگاه تهران گذراند. با ارایه پایاننامهای درباره «ابناثیر» دانشنامه دکترایش را دریافت کرد. (در خاطرات ایشان آمده است که از نخستین ساکنان کوی دانشگاه تهران، واقع در امیرآباد شمالی بود.)
وی کارش را در دانشگاه تهران از سال ۱۳۳۸ با مدیریت مجله داخلی دانشکده ادبیات آغاز کرد و تا سال ۱۳۸۷ استاد تمام وقت آن دانشگاه بود و رابطه تنگاتنگی با این دانشگاه داشت.
شوق نویسندگی او در دوران کودکی و نوجوانی در پاریز و با خواندن نشریاتی مانند حبلالمتین، آینده و مهر، برانگیخته شد و اولین نوشتههایش را در سالهای ترک تحصیل اجباری (۱۳۱۸ و ۱۳۱۹) در قالب روزنامهای به نام باستان و مجلهای به نام ندای پاریز نوشت که در پاریز منتشر میکرد و دو یا سه مشترک داشت.
اولین نوشتهاش در جراید آن زمان، مقالهای بود با عنوان «تقصیر با مردان است نه زنان» که در سال ۱۳۲۱ در مجله بیداری کرمان درج شد و پس از آن بهعنوان نویسنده یا مترجم از زبانهای عربی و فرانسه مقالات بیشماری در روزنامهها و مجلاتی مانند اطلاعات، کیهان، خواندنیها، یغما، راهنمایکتاب، آینده، کلک و بخارا بهچاپ رسید.
اولین کتاب دکتر باستانی پاریزی پیغمبر دزدان نام دارد. وی ۶۶ عنوان کتاب تألیف و یا ترجمه کردهاست. کتابهای او برخی شامل مجموعه برگزیدهای از مقالات وی هستند که بهصورت کتاب جمعآوری شدهاند و برخی از ابتدا بهعنوان کتاب نوشته شدهاند.
از میان نوشتههایش هفت کتاب با عنوان «سبعه ثمانیه» متمایز است که همگی در نام خود عدد هفت را دارند، مانند خاتون هفت قلعه و آسیای هفت سنگ. بعدا کتاب هشتمی با عنوان هشتالهفت به این مجموعه هفتتایی اضافه شدهاست.
به جز کتب و مقالات، وی شعر هم میسرود و اولین شعرش را در کودکی در روستای پاریز و در آرزوی باران سروده بود و منتخبی از شعرهای خود را در سال ۱۳۲۷ در کتابی بهنام «یادبود من» به چاپ رسانده است.
دکتر محمد بقایی"ماکان" در روزنامه شرق مینویسد: ملكالشعرای بهار گفته است اگر از نشاط اصفهانى فقط همين يك بيت مىماند:
طاعت از دست نيايد گنهى بايد كرد
در دل دوست به هر حيله رهى بايد كرد
بازهم به همين اندازه معروف مىشد. درباره استاد باستانى پاريزى هم بايد گفت اگر از او فقط غزل:
"ياد أن شب كه صبا بر سر ما گل میریخت" باقى مىماند بازهم بههمين اندازه معروف میشد.
آرامگاه وی بنابر وصیت، در کنار همسرش در قطعه ۲۵۰ بهشت زهرا است.
ای فرصت نا گاه ،نبینم که شتابان
دیر آمده تا زود روی ،زود کماکان
هی پلک بزن ،ناز بکن ،چشم بچرخان
تا پر شود از عطر غزل واره نیستان
نقاشی من مثل خودم ، مثل کسی نیست
طرحیست ز تردید وپریشانی انسان
دیروز به غفلت ،به خور و خواب تلف شد
دیروز من و زندگی بی سرو سامان
از آگهی دعوت خورشید گرفتم
تصمیم هواداری از حضرت باران
با پای دلم آمد ه ام سمت تو حالا
ای فرصت ناگاه بده باز فراخوان
#محمدعلی_ساکی
مادرجان
تا مهر را مکان بدَهد، مادر آفرید
ایثار را زبان بدهد، مادر آفرید
در هر زمان و عصر برای بشر خدا
تا معجزه نشان بدهد، مادر آفرید
این خاک تیره بود، پس از خلقت جهان
تا رنگ آسمان بدهد، مادر آفرید
حتا ز سایه خودش انسان هراس داشت
تا سایه ی امان بدهد، مادر آفرید
می خواست در زمین خودش، یک نفر چنین
بوی فرشتگان بدهد، مادر آفرید
در آدمی که ساخت، خدا خواست تا دلی
اندازه ی جهان بدهد، مادر آفرید
آری کسی نبود که بی هیچ چشمداشت
در پای طفل جان بدهد، مادر آفرید
#مادر
#سید_محمد_حسین_ابوترابی
به نام خدا
ضمن سلام و عرض ادب و احترام خدمت همه شعرا و نویسندگان بخصوص برگزیدگان بیست و ششمین جشنواره شعر دفاع مقدس و مقاومت همچنین سیزدهمین جایزه ادبی یوسف
مراسم اختتامیه هر دو جشنواره ( شعر و جایزه ادبی یوسف) بصورت مشترک در هفته آتی برگزار می گردد ، لذا با حضور خود مجلس ما را مزین فرمایید.
زمان: دوشنبه ۴۰۳/۱۰/۱۰ ساعت ۸/۳۰ تا ۱۰/۳۰ صبح
مکان: اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس فارس ، سالن جلسات ، طبقه همکف
. مدیریت ادبیات و تاریخ دفاع مقدس
. دکتر
عبدالرحیم فرجزاده
.
شعر طنز جیر جیر نکن
جیره در حدِْ توان است تو جیر جیر مکن
آخر فصل خزان است تو جیر جیر مکن
شب یلداست پر از شادی وشور است و نشاط
غصه و غم فَرَوان است تو جیر جیر مکن
فصل ارزانیِ انصاف ومروْت شده است
گر چه اجناس گران است تو جیر جیر مکن
زندگی ،بسته به تنبان دلار است هنوز
مَشکمان مُشک فشان است تو جیر جیر مکن
به دَرَک رفته ازاین سوریه بشار اسد
آمریکا در جَرَیان است تو جیر جیر مکن
نفسی تازه کن و پای به بازار گذار
گرگ در فکر شبان است تو جیر جیر مکن
گربه ها سیر شدند وسرِشب خوابیدند
همه جا امن و امان است تو جیر جیرمکن
شهر گردیده پر از همهمه ی کور وکچل
چشم نرگس نگران است تو جیر جیر مکن
«این تطاول که کشید از غم هجران بلبل»
او خودش نعره زنان است تو جیر جیر مکن
من وتو فکر من وتوست ،چه مرگت شده است
هی نگو چین وچنان است تو جیر جیر مکن
آب باریک و روانی ست حقوق من وتو
تا که در کوزه روان است تو جیر جیر مکن
بنزین و گاز دگر باره گران خواهد شد
این که معلوم وعیان است تو جیر جیر مکن
این هنوز اول آزار جهان افروز ست
جیرجیرک زوزه کشان است تو جیر جیر مکن
#حسین کیوانی
#طنزیمات اجتماعی ،اقتصادی روز
"نرگس و گل [سرخ]" (در بیتی از حافظ)
#دکتراحمدرضابهرامپورعمران
شوخیِ نرگس نگر که پیشِ تو بشکفت
چشمدریده ادب نگاهندارد!
بیت نکات و اشاراتِ فراوانی دارد و شارحان کمتر به دقائقِ آن پرداختهاند. ازجمله باید بدانیم مراد از مطلقِ گل در ادبِ کهن، اغلب گل سرخ است. حافظ اینجا بیآنکه تصریحیکند محبوبش را به گلِ سرخ تشبیهکرده. ضمناً درست است که "پیش" اینجا یعنی درمقابل یا برابرِ تو، اما در نگاهی ایهامی میتواند قیدِ زمان نیز باشد: گستاخیِ گلِ نرگس را نگاهکن که ماهها پیشاز شکفتنِ گلِ سرخ [روی تو]، گلداده. و میدانیم که نرگس در دلِ زمستان میشکفد. در این شعرِ مشهورِ شهید بلخی، به همین تقابل و تفاوتِ زمانِ گلدادنِ نرگس و گل سرخ تصریحشده:
دانش و خواسته است نرگس و گل
که به یک جای نشکفند به هم
هرکه را دانش است خواسته نیست
وآن که را خواسته است دانش کم!
نکتهی دیگر آنکه حافظ هم "نگر، و هم "نگاهندارد" را حسابشده بهکاربرده. نرگس در ادبِ کهن مشبهبه یا نمادِ چشمِ خوشِ محبوب است. ازهمینرو بیت در تشبیهی مضمَر و تفضیلی میخواهد چشمِ محبوب را بر زیباییِ نرگس بسنجد و بر آن برتریدهد. ضمناً در علمالجمال یا زیباشناسیِ سنتی چشمِ محبوبِ آرمانی، ازجمله خمار و مست و نیمهباز است. حالآنکه نرگس وقیح و چشمدریده است. اینجا هم همان تشبیهِ مضمر و تفصیلی بر بیت حاکم است. نکتهی آخر آنکه "شوخ" نیز با "چشم" و دیگر واژههای پیشگفته تناسبدارد؛ چراکه شوخی و بیحیایی از ویژگیهای چشم هست. ترکیبهایی همچون"شوخدیده" و نیز "چشمِ شوخ"، "مژهی شوخ" و "غمزهی شوخ" در شعرِ فارسی و دیوانِ حافظ پربسامد است.
بهنظرمیرسد حافظ در بیتی دیگر نیز به نکاتی مشابه با آنچه آمد، نظرداشته. به این بیت بنگرید:
کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود
بنفشه در قدمِ او نهاد سر به سجود
وقتی گل سرخ پا به عرصهی وجود نهاد، گل بنفشه که پیشتر شکفتهبود، به نشانهی احترام و ادب، سر بر قدماش نهاد. بااین توضیح که بنفشه نیز در زمستان میشکفد. ضمناً بیت به این نکته نیز نظردارد که گل بنفشهی ایرانی بسیار ظریف و لطیف است و سری خم به جانبِ خود دارد.
نکتهی دیگر آنکه شاعر اینجا اشارهای دور به داستان خلقت نیز دارد. گل [سرخ] اشارهای است به آدمِ ابوالبشر. مراد از بنفشه نیز فرشتگانی هستند که به آدم سجدهکردند. و حافظ بارها در شعرش به داستان خلقتِ آدم و نیز به ماجرای فرشتگان و ابلیس (که تفاسیر بهویژه مرصادالعباد و کشفالاسرار به آن پرداختهاند) پرداخته. استاد هاشم جاوید در بخشی خواندنی از کتابِ "حافظِ جاوید" (با عنوانِ "داستانِ پیامبران") به اشاراتِ گوناگون به ماجرای پیامبران، در این غزل پرداختند.
حتی شاید بتوانگفت واجهای "عدم" در بیت، تاحدی نامِ "آدم" را تداعیمیکند.
❄️☃️
C᭄❁࿇༅══════┅─
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
#سه_گانی:
مثل گنجشک، پر در آوردند؛
آرزوهای دور و نزدیکم
عاقبت از تو سر در آوردند.
#علیرضا_مهران
گل که میگرید غمِ عریانیاش را میخورد
پیچ و تاب زخم سرگردانیاش را میخورد
خاک اگر باران نمیبیند گناهِ ابر چیست؟
نامسلمان چوب بیایمانیاش را میخورد
عشق را از دستبرد بیوفایی دور کن
گرگ، بیشک برّهی قربانیاش را میخورد
راستی! بارِ کج خود را به منزل میبرد
آن که دارد نان بیوجدانیاش را میخورد؟
وامصیبت! شیخ راه قبله را گم کرده است
غصهی معشوقهی پنهانیاش را میخورد!
اشک بند آمد ولی این سدّ بیجان نیمهشب
بیگمان دیوارهی سیمانیاش را میخورد...
#ناصر_حامدی
شب شعر «دلتنگی ما و تنگِ چشمه»
⚪🔸با حضور شاعران مطرح «استان و شهرستان»
▪️دکتر غلامرضا کافی
▪️دکتر عبدالرضا قیصری
▪️یدالله محمودی
▪️حسن داناپور
▪️علی فروزانفر
▪️محمدحسن کریمیان
▪️رضا لرپور
▪️شهدخت روستا
▪️فریده عربی
▪️منصور خدامی
▪️مرتضا خواجه
▪️علیرضا حسینی
▪️سارا خلیفه
▪️محبوبه مهبودی
▪️فاطمه شجاعی
▪️ملیحه خدامی
🔸با اجرایَ:
▪️علیرضا طیبی
▪️عاطفه خدامی
⚪️زمان: دوشنبه ۳ دی ماه
⚪️ساعت: ۱۷:۳٠ عصر
⚪️مکان: سالن اجتماعات فرهنگسرای سرو
⚪️شهرداری و شورای اسلامی شهر زرقان
⚪️فرهنگسرای سرو
⚪️انجمن ادبی مهرورزان
۴ دی زادروز رودکی
(زاده ۴ دی ۲۵۰ سمرقند -- درگذشته سال ۳۱۹ پنجکنت) نخستین شاعر پارسیگوی
او که در رودک سمرقند چشم به جهان گشود، در هشت سالگی قرآن آموخت و آن را از بر کرد و از همان هنگام به شاعری پرداخت.
وی که از شعرا و سخن سرایان بزرگ و نامدار است از نعمت بینایی بیبهره بود، اما روحی با عظمت و اندیشهای بلند و طبعی عالی داشت.
چنـگ را نــیز نیکو مینواخت، نوایی گرم داشت و قصیده و غزل و مثنوی شیوا میسرود و بــه سبـک خراسانی مدیحه سرایی میکرد.
او شاعر دربار نصربن احمد سامانی بود که در اثر جلب رضایت او صاحب مکنت فراوان شد، ولی پـایان عمر را به تنگدستی گذراند.
وی با وجود تقدم نسبت به شاعران بزرگ ایران زمین از پرکارترینها نیز بشمار میرود.
تعداد سرودههای رودکی را از صدهزار تا یک میلیون بیت دانستهاند؛ ولی آنچه اکنون بجامانده، بیش از هزار بیت نیست که مجموعهای از قصیده، مثنوی، قطعه و رباعی را در بر میگیرد.
از دیگر آثارش و مهمترینش منظومه کلیله و دمنه است که محمد بلعمی آن را از عربی به فارسی برگرداند. او به خواسته امیرنصر و ابوالفضل بلعمی آن را به نظم فارسی نیز در آورده است ، اما متاسفانه این اثر گرانبها مانند سایر آثار و مثنویهای وی گم شده است و از آن جز ابیاتی پراکنده در دست نیست.
در شعر او قوه تخیل، قدرت بیان، استحکام و انسجام کلام همه با هم جمع است و به همین دلیل در دربار سامانیان، قدر و مرتبهای داشت که شاعران بعد از او همیشه آرزوی روزگار او را داشتند.
آرامگاه رودکی
روستای پنج کنت/ دوشنبه/تاجیکستان
با یک کلیک وارد اشعار «رودکی» شوید👇
<http://ganjoor.net/roodaki/>
۴ دی ماه، زادروز استاد شاعران و تثبیت کننده شعر فارسی؛ #رودکی
نگاهی به رودکی به مناسبت ۴دی ماه زاد روزپدر شعر فارسی
غزل رودکی وارنیکوبود
غزلهای من رودکی وارنیست
عنصری
رودکی چهار دی ۲۴۴ متولدشد
او استاد شاعران وپدر شعرفارسی است.
شعراو ملموس ،واقعی وامروزی است
دردهای رودکی بخصوص نالیدنش ازدرد پیری امروز گویا سخنی از زبان ماست.
مرا بسودوفروریخت هرچه دندان بود
نبود دندان لابل چراغ تابان بود
نهال درخت برومندوسایه گستر ادب پارسی را رودکی وهم عصران اوکاشتند
وبا پرورش وخلاقیت وشوق فردوسی سعدی .حافظ. مولوی. نظامی .خیام
به بارنشست وبرجهان معنویت وادب
جهان سایه گسترد.
.
رودکی از اقران خودبرتربود
سبک اوسهل وممتنع است چنانکه
به قول نظامی عروضی تا زمان نظامی
هرچه شاعران خواستند
شعری همترازشعرمعروف
بوی جوی مولیان آید همی
بوی یار مهربان آیدهمی
بسرایند نتوانستد
ابوعلی بلعمی وزیر معتقد بود که :رودکی درهمه ی عرب وعجم بی نظیر است.
وقتی امیر بخارا چندسالی بود که درهرات مانده بود وبه بخارا نمی رفت .
اطرافیان به رودکی پناه بردند
تا امیر را برای حرکت به بخارا تشویق کند.
رودکی باسرودن و چنگ نوازی آنچنان امیررا منفعل کرد که به قول نظامی عروضی (از تخت فرودآمدوبی موزه پای دررکاب خنگ نوبتی نهاد) وبه طرف بخارا حرکت کرد
منظور نظامی از اوردن این حکایت
تاثیر شعراست برروان آدمیزاد
شعررودکی. به تعبیر خوداو(لفظ همه خوب وبه معنی همه آسان)
تشبیهات لطیف ومحسوس از مظاهرطبیعت بی نظیراست استادشاعران آن شاعر تیره چشم روشن بین
دانش را اندر دل چراغ روشن می داند
وصف اواز عشق زیبا رویان .از بزم وشادی از دوران پیری از افسوس بر گذشتن ایام جوانی همه چون قطرات روشن باران دلپذیر ومروارید گونه است
شاعران قرن چهارم به خرد.شادی. وصف طبیعت .مدح اهمیت می داده اندکه رودکی هم این همه را دارد
رودکی لذتها ورامشهایی را که درکنار سیه چشمان بخارادرمی یافت قدر می شناخت
شادی زی باسیاه چشمان شاد
که جهان نیست جز فسانه وباد
زآمده شادمان بباید بود
وز گذشته نکردباید یاد
باد وابراست این جهان فسوس
باده پیش آر،هرچه باداباد
این نفس گرم رودکی است که تا درخت شعر فارسی پرباراست. برمیوه های مروارید گونه شعر دری می دمد.
ل.بهرامیان
هی میرویم و جاده به جایی نمیرسد
قولی که عشق داده به جایی نمیرسد
چون کوه، روی حرف خودم ایستادهام
کوهی که ایستاده به جایی نمیرسد
دریا هنوز هست، ولی ماندهام چرا
این رودِ بی اراده به جایی نمیرسد
دنیا همیشه عرصهی پیچیده بودن است
آدم که صاف و ساده به جایی نمیرسد
«راهیست راه عشق» که در روزگار ما
هر کس که پا نهاده به جایی نمیرسد
عمری فقط قدم زدم و مطمئن شدم
هرگز کسی پیاده به جایی نمیرسد
من حاضرم قسم بخورم مست نیستم
این چند جرعه باده به جایی نمیرسد...
#حسین_طاهری
"یادی از رودکی/ به بهانهی چهارم دی و انتساب آن به پدر شعر فارسی"
اگر در نظري كلي اشعار رودكي(ف.۳۲۹) را از زاویهی انواع ادبي واكاوي كنيم، خواهيم ديد كه وصف و اندرز و مدحهاي ساده (غير اغراقي و باورپذير) و تغزل ومرثيه و شكوه و داستانهاي منظوم و در كنار آن خمریه، زيرشاخههاي اصلي شعر رودكي را تشكيل ميدهد.
رودكي همانگونه كه ويژگي ديگر شاعران اين دوره نيز هست، به خردورزي و عقلگرايي در اشعارش توجهي ويژه دارد و چون اين جهان را گذرا و فاني ميداند، مخاطب را به بهرهگيري از لذت حيات تا پيش از رسيدن زمان مرگ دعوت ميكند و ميكوشد با استمداد از آموختههاي ايراني و اسلامي، اين مفهوم را به نحوی نیکو به مخاطب منتقل کند. نگاه رودكي را به جهان، ميتوان از سويي مقدمهي دیدگاه دهري و دمغنیمتشمار خيام دانست؛ و از سویی دیگر مقدمهای بر خردگرايي شاعراني چون ناصرخسرو به شمار آورد؛ شايد همين تفاوت نگرش رودكي به جهان در مقايسه با خيام و وجه نيمهمذهبي شعر او باشد که او را با دیگر شاعران بزرگ کهن متمایز کرده است:
مهتران جهان همه مردند
مرگ را سر همه فرو کردند
(رودكي، 498:1341)
نگاه اندرزي و اخلاقي رودكي و همچنين ديدگاه خاصي كه دربارهي جهان دارد، يكي از زمينههاي روي آوردن او را به مفاهيم و اشارات ديني و حكمي فراهم ساخته است. انديشهي اندرزمدار او را بهوضوح در رعايت زمينههاي معتدل مدحها ميبينيم. او همچنين در توجهي كه به نظم حكايتهاي اخلاقي به¬ويژه در «كليله و دمنه» دارد، اين تمايل را آشکارا نشان داده است.
رودكي خلاف ديگر شاعران عصر ساماني كه هجو را يكي از ويژگيهاي سبكي در اشعار خود میدانند، به اين نوع ادبي بيتوجه بوده است (دست کم بر اساس ابیات باقی مانده) و اين نكته نيز با زمينههاي اخلاقي و شايد ديني در شعر او سازگار است.
اخلاقي بودن او به اندازهاي واضح است كه شاعران خردگرا و عرفانمدار بيش از ديگران از مفاهيم اشعار او بهره بردهاند و تاثير شعر او را در سدههاي بعد بر اشعار فردوسي،كسايي، ناصر خسرو، سنايي، سعدي و مولوي ميبينيم. حتي ناصرخسرو كه با شاعران مداح ميانهای ندارد، شايد به سبب همين پيوند اخلاقي و خردمندانه، از او به نيكي ياد ميكند و او را شاعر روشنبين ميخواند:
اشعار پند و زهد بسي گفته است
اين تيرهچشم شاعر روشنبين
(ناصر خسرو،90:1368)
احتمالا گرايش نزديك به شيعيان اسماعيلي يكي از زمينههاي بهرهگيري رودكي از مفاهيم ديني را فراهم ساخته و اين نكته را در برخی از ابيات منسوب به او ميتوان ديد. گويي در دیوان رودكي پيش از دوران تعصبهاي ديني، آنقدر ابيات شيعي و ديني بوده كه ناصرخسرو او را شاعري منقبگو دانسته و با حسّان مقایسه کرده است:
جان را ز بهر مدحت آل رسول
گه رودكي و گاهي حسّان كنم
(همان:372)
#چهارم_دی
#رودکی
#شعر_کهن
https://eitaa.com/mmparvizan
وفاداری میز 😂😂😂
از سعید سلیمانپور ارومی
یکی از بزرگان، به شکلی تمیز
شنیدم که چسبید عمری به میز!
چو گیسوی مَهطلعتانِ طراز
مدیریت و عمر او شد دراز
به هنگام نَزعش، ز خویشان کسی
بر آن میز زد زور بیجا بسی
نشد کنده میز از برِ محتضر
مگر شد از آن محتضر را خبر
بزد شیشهی میز را بر سرش
که میزش نگردد جدا از برش
همه در عجب، چون پس از مرگ نیز
نداد از کفِ خویش، دامان میز!
نگو: میز بر کس ندارد وفا
تو بنگر وفاداری میز را!
شده میّت و میز با هم کفن
در این کار، حیران شده گورکن
جدا کردنش چون نه مقدور شد
به همراه آن میز، در گور شد!
😂🌺😂🌺
به نقل از مجلهی اینترنتی ستاره، ۲۸ تیر ۱۴۰۲.
#شعرطنز
#وفاداریمیز
#سعیدسلیمانپورارومی
🦋🦋🦋
بوی کباب
خفْاش ها، بوی آفتاب شنیدند
کور دلان حرفی از سراب شنیدند
مَستٰ ظریفانِ خامِ ظرف شکسته
باز بوی مستیِ شراب شنیدند
دُور نشینان ِمیزِ خالی برجام
بار دگر بویی از کباب شنیدند!!
#حسین کیوانی
#جهاد تبیین ۳
#احمق ها بوی کباب شنیدند!!؟
خطاب رهبر انقلاب به
دشمنان داخلی و
خارجی در
جمع مداحان وشاعران آیینی