eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
273 دنبال‌کننده
2هزار عکس
257 ویدیو
90 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
یا هو یلدا سلام! یلدا سلام! و آمدنت خوش! یلدای سرد و تیره‌ی بی‌پایان یلدایِ داغ‌های نمایان یلدایِ گاه، دورِهمی، خندان * یلدا! یلدا! یلدا سلام! یلدای هندوانه و شیرینی یلدای فال حافظ یلدای شاهنامه و کف‌بینی یلدای بازی و هوس و آجیل یلدای پرستاره‌ی تزیینی ... یلدای برف و سرما یلدای سیب سرخ و انار و یخ یلدای کو؟ کجاست؟_ آن روزهای کرسی و گرما * یلدا سلام و آمدنت خوش! هرچند شهر ما چندی است مهمان شامِ ممتدِ یلداست و قرن‌هاست که ننه‌سرما اینجاست * یلدا سلام! یلدای شام آخرِ زایش یلدایِ " پس کجاست گشایش؟" ای شامِ آفتاب و مسیح و صلح ای وقت آرزو و نیایش! یلدای صد گروه: تحمّل آن‌سمت یک.گروه: تجمل پس تا به‌کی دروغ و نمایش؟ * در چشم‌های من یلدا پرنده‌ای است که می‌خواند بر شاخه‌های خیس زمستان یلدا زن شکسته‌ی غمگینی است در چارراهِ پول‌پرستان یلدا گرسنه‌ای است که می‌نالد در خلوت دلار به‌دستان * این سو: یلدای باستانی محبوب یلدای شادِ تا به ابد مطلوب یلدای یک کُرور "ژنِ خوب" آن سو: یلدای سخت‌جانی و شب‌کاری یلدای رنج‌خواری و دشواری یلدای درد و حسرت یلدای بی‌پناهی و بیماری ... یلدای "هِی زدن به درِ بسته" یلدای بی‌ترانه‌ی بی‌پسته یلدای نان خشک یلدای قبض برق یلدای مالیات نمی‌دانی از کجا یلدای قسط بانک یلدای " هر چقدر بپرسی می‌گویمت که باز ندارم" یلدای "دردهای دلم را این روزها به کی بنگارم؟" یلدای باز، مدرسه و آتش یلدای داغ خون سیاوش یلدای فقر پشت تورم یا شام درد ممتد مردم * آن سمت‌تر ولی یلدا حساب بانکی سرشاری است که آرزوی مردم یک شهر جا می‌شود در آن یلدای میز و نفت یلدای بودجه یلدای "خاوری‌ها" یلدای چای "دبش" یلدای پول مفت یلدای بی‌صدا یلدای چرت و قهقهه و خنده در انجماد مجلس شورا یلدای "بَه! چه خوشمزه شلغم در ازدحام این‌همه بلغم" یلدای جز دلار ندیدن یلدای فحش و گمرک یلدای خوردن و ترکیدن * یلدا! یلدا! یلدا سلام و آمدنت خوش! اما با این همه مصیبت طولانی این شام را امید طلوعی هست؟ آیا فردا که شد دلیل شروعی هست؟ https://eitaa.com/mmparvizan
🔷🔶🔹🔸 پارسی را پاس بداریم... 🔅پالایش زبان پارسی = واپَسین = اُستَوار‌کردن = رساندن = رسیدنامه = کرایه = بَهره‌بَها = فراخوانی = فراخواندن = خواسته‌برگ = یادبرگ = کیفرخواست = زناشویی = گواه‌خواستن = گواهمنَدی، گواه = بازپرسی = پژوهش، وارسی = واهَشتَن = بنچک = واخواهی، واخوست = دارایی‌های بَرجا = دارایی‌های نابَرجا = نخست = دادپزشکی = استوار‌کردن، پذیرش = بازبینی = پیگرد = پی‌کردن = بازداشت = دستگیرکردن = تبهکار = بزه = نشست = آیین‌های بنیادین = (حـَـکــَم) داوری = دادنامه = داوری = کارشناسی = دادخواهی = دیوان دادرسی = بازگشت = رسیدگی فرجامی، فرجام = گروگان = واهَشت = گواه = سوم‌کَس = شایسته = درستی = کابین = خردسال = شایستگی = پاسگَران = دادگستری = دادخواست = دادخواست وارَسی = گزارش‌ده = بَر، به‌زیان = کاخ دادگستری = نارَستکی، اَپدات، ناداتی = دادرس، داور = دات، آیین = داتَکدان = آیینی، دادگرانه، آسایی = آیین‌گذار، داتگذار = آیین شهری = آیین کیفری = آیینی، دادگرانه، داتیک = دستور = کیفرخواست = دستور دِگـَردادگاهی = دستور پیگرد = دستور بزه‌رَسی = زمان دیدار = دستور بی‌پیگرد = دادرسی، داوری = دادگستری = دیوان دادگـُزاری/داتگـُزاری، نیروی دادرسی، دیوان دادگستری = دیوان کارگـُزاری، نیروی دادکاری، نیروی کشورداری = دیوان داتگـُذاری/دادگـُذاری، نیروی آیین‌گذاری = سرپرست = سرپرستی = پایَندان = به‌سود، برای = دَغَل = کیفر = گناهکار، بزهکار = انجمن، انجمنگاه، همنشینی، همایش، همایه، نشستگاه، نشست = سِگالِش‌گاه، گزینِستان = دادرسی = دادگاه = دادگاه آشتی = کیفریافته = دادبرده = انجام‌یافته = دادستان = دادبان نخست = خواسته = تاوان‌خواه = گروگان = گذر زمان = کرایه‌دار، کرایه‌نشین = بازگیری = واخوانده = تن‌سپرده = مردم، مردمان، توده، زادبُن = (مُنکِر) ناخَستو ، = کابین = کرایه‌دِه، کرایه‌دهنده = شکستن = زناشویی = تن‌بها بهره از نیپیک «تاریخ معاصر دستگاه قضایی ايران» 💥 پیام ویرایش شد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آرمان «ادب‌سار» پالایش زبان پارسی والایش فرهنگ ایرانی کانال ادب سار 🔷🔶🔹🔸
"به بهانه‌ی روز هنر انقلاب اسلامی: شکایتی از خود و آنان که می‌دانند" این‌عزیزکان که بیشتر، تاجرند و گاه شاعرند گاه یار شیخ و میر و گاه... مانده در صف اکابرند بزم را... شراب و بنگ را... عارفِ همیشه عاکف‌اند رزم را... خروش و جنگ را... چون پرنده‌ی مهاجرند لفظ‌های کهنه‌سودشان... خاک خورده بین دودشان شاعرانِ عصر نیستند، گرچه شاعر معاصرند خرس‌های ظاهرا بشر... گرگ‌های یوسفِ هنر با منافقان موافق‌اند با مهاجران مجاورند این دغل‌دلان که در زبان، پیرو امام صادق(ع)‌اند این سبک‌سران که وقت نان، شیعه‌ی امام باقر(ع)اند هرزه‌های از هنر بَری، گرم در تب سخنوری مثل فرّخی و عنصری، سست‌های بی‌عناصِرند گاه مست شمس و مولوی، گاه جیره‌خوار منزوی در جوار حضرتِ "رَوی"، رکن اوّل منابرند در غزل اگرچه کامل‌اند، جرعه‌جرعه زهر قاتل‌اند وقت جنگ باطنی‌مرام... روز صلح اهل ظاهرند گاه: بیت‌بیت صائب‌اند... گاه: کشف‌کشف طالب‌اند داغ را... هماره غائب‌اند... باغ را... همیشه حاضرند ما: تبار فضلمان: کبار... خطّ سرخ شعرمان: غبار این حرامیانِ بی‌تبار... شعر را غبارِ خاطرند خون: بهارِ آستین ماست... درد: زینت جبین ماست ما حبیبِ بِن‌مظاهریم... این حباب‌ها مُظاهرند شاعری به کشفِ نغز نیست... شیعه اشک و شال سبز نیست لاف می‌زنیم شیعه‌ایم، فکر می‌کنند شاعرند * شعر: ساحت طهارت است، هان! کجای خاک خفته‌اند آن "شریف"‌ها که لایق‌اند... آن "کُمیت"ها که طاهرند *به شاعران مشهور تاریخ ادب شیعی: کمیت بن زید اسدی و سیّد شریف رضی. https://eitaa.com/mmparvizan