eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
285 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
297 ویدیو
91 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
. "دکتر برایم شعردرمانی نوشته" هر ۸ ساعت، مصرعی از شعرِحافظ نگین_نقیبی
✳️ يك مرد قوزي بود كه خيلي غصه مي‌خورد چرا قوز دارد؟ يك شب مهتابي از خواب بيدار شد، خيال كرد سحر شده، بلند شد رفت حمام. از بیرون حمام كه رد شد، صداي ساز و آواز به گوشش خورد. اعتنا نكرد و رفت تو. وارد گرمخانه كه شد، ديد جماعتي بزن و بكوب دارند و مثل اينكه عروسي داشته باشند، مي‌زنند و مي‌رقصند. او هم بنا كرد به آواز خواندن و رقصيدن و خوشحالي كردن. در ضمن اينكه مي‌رقصيد، ديد پاهاي آنها سم دارد!! آن وقت بود فهميد كه آنها "از ما بهتران" هستند!! اگرچه خيلي ترسيد، اما خودش را به خدا سپرد و به روي آنها هم نياورد. از ما بهتران هم كه داشتند مي‌زدند و مي‌رقصيدند، فهميدند كه او از خودشان نيست ولي از رفتارش خوششان آمد و قوزش را برداشتند. فردا، رفيقش كه او هم قوزي بود، از او پرسيد: «تو چكار كردي كه قوزت صاف شد؟» او هم ماوقع آن شب را تعريف كرد. چند شب بعد، رفيقش رفت حمام. ديد باز حضرات آنجا جمع شده‌اند. خيال كرد كه همين كه برقصد، از ما بهتران خوششان مي‌آيد. وقتي كه او شروع كرد به رقصيدن و آواز خواندن و خوشحالي كردن، از ما بهتران كه آن شب عزادار بودند، اوقاتشان تلخ شد!! برای تنبیه او که در عزای آنها می رقصد، قوز آن بابا را آوردند، گذاشتند بالاي قوزش!! آن وقت بود كه آن مرد فهميد که كار بي‌موردی كرده و گفت: «اي واي ديدي كه چه به روزم شد ـ قوزي بالاي قوزم شد!» هنگامي كه يك نفر گرفتار مصيبتي شده و روي ندانم كاري مصيبت تازه‌اي هم براي خودش فراهم مي‌كند، اين مثل یا اصطلاح را مي‌گويند. شبي گوژپشتي به حمام شد عروسي جن ديد و گلفام شد برقصيد و خنديد و خنداندشان به شادي به نام نكو خواندشان ورا جنيان دوست پنداشتند ز پشت وي آن گوژ برداشتند دگر گوژپشتي چو اين را شنيد شبي سوي حمام جني دويد در آن شب عزيزي زجن مرده بود كه هر يك ز اهلش دل افسرده بود در آن بزم ماتم كه بد جاي غم نهاد آن نگونبخت شادان قدم ندانسته رقصيد داراي قوز نهادند قوزيش بالاي قوز خردمند هر كار بر جا كند خر است آنكه هر كار هر جا كند!!
توی خواب😂😂😂 از فیض‌الله‌ حیدری نهاوندی عاقبت روزی شوم پولدار، اما توی خواب بار خود را می‌نمایم بار، اما توی خواب می‌دهم بر هر فقیر بینوا و مستمند اسکناس و دِرهَم و دینار، اما توی خواب چون خریداری کنم خروارها قند و شکر می‌نمایم جمله را انبار، اما توی خواب می‌خرم باغی به شمران و زمینی در ونک تا که گردم عُمدةُ التُّجّار، اما توی خواب بهر طرح نقشه و پی‌ریزی آپارتمان می‌برم همراه خود معمار، اما توی خواب در اتاقم جای زیلو، فرش کاشان می‌نهم تا برم لذت من از این کار، اما توی خواب با چنین فکر و خيالات خوشی هر نیمه‌ شب کیف و لذت می‌برم بسیار، اما توی خواب طنزسرایان ایران از مشروطه تا انقلاب، ص ۲۴۰ و ۲۴۱.
‌ ‌✨ فنی عجیب است، تناسب با ذوق و طبع بشر و از طرفی وزن و ماه و هیات شعر... خلاصه از نظر علمی بحث مفصلی دارد 🔆 اما آنچه مهم است این است که وقتی خدا به شخصی نعمتی داد باید طوری از این نعمت بهره ببرد که روز قیامت حسرت نخورد که آن روز جای جبران نیست.... ❇️ این کسی که طبع و ذوق شعری دارد، اگر طبع خود را در بافتنی‌ها ببافد، طبع او در این امور صرف شده و فردای قیامت حسرت می‌خورد که چرا من به جای این اموری که طبع را در آنها صرف نمودم، ذوق شعری خود را در وصف علیهم‌السلام صرف نکردم... .   🎙برگرفته از بیانات آیت الله العظمی وحید خراسانی ▫️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پاییز می رسد که مرا مبتلا کند با رنگ های تازه مرا آشنا کند پاییز می رسد که همانند سال پیش خود را دوباره در دل قالیچه، جا کند او می رسد که از پس نه ماه انتظار راز درخت باغچه را بر ملا کند او قول داده است که امسال از سفر اندوه های تازه بیارد ـ خدا کند ـ او می رسد که باز هم عاشق کند مرا او قول داده است به قولش وفا کند پاییز عاشق است و راهی نمانده است جز این که روز و شب بنشیند دعا کند ـ شاید اثر کند و خداوند فصل ها یک فصل را به خاطر او جا به جا کند تقویم خواست از تو بگیرد بهار را تقدیر خواست راه شما را جدا کند خش خش... صدای پای خزان است، یک نفر در را به روی حضرت پاییز وا کند
ﮔﺎه‌ گاهی ﮐﻪ ﺩﻟﻢ می‌گیرد ؛ ‌ به خودم می‌گویم در دیاری که پر از دیوار است ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ ‌ ‌ ‌ ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﯿﻮﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻝ ﺑﺴﺖ .. ؛ 🥀 ‌ 📚🎧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو که راهی شدی نمی‌دانی معنیِ بی‌قرار یعنی چه مثل یک ماهوارهٔ تنها گم‌شدن در مدار یعنی چه حملهٔ لشکرِ غزل دیدی؟ امشب از حسِ شعر لبریزم غرق آرامشی نمی‌فهمی لحظهٔ انفجار یعنی چه می‌روی سمتِ یک فراموشی چمدانی گرفته دستت را شاعری بی‌قرار می‌فهمد سوتِ تلخِ قطار یعنی چه تو دلم را زدی به دریاها این دلی که ندیده دریا را چشم دریایی‌ات به من فهماند آبیِ بی‌گدار یعنی چه مدتی می‌شود پُر از دردم مثل یک سالِ پیشِ حالِ خودت تو خودت هم که خوب می‌دانی قرص روزی سه‌بار یعنی چه باز با میله‌های موّاجی چشم‌های تو در محاصره‌اند مژه‌هایت به من نشان دادند آسمان در حصار یعنی چه با شنیدن نمی‌شود فهمید حال و روزم چگونه می‌گذرد تا نبینی مرا نمی‌فهمی مردهٔ بی‌مزار یعنی چه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•[📚]• اهمیت عنوان اثر 📘|• شروع واقعی کتاب شما، اعم از مقالات شعر و داستان، عنوان آن است. کسی که در کتاب فروشی دنبال کتاب می‌گردد اولین چیزی که به چشمش می‌خورد، عنوان کتاب است. نگاهی به تصاویر و پاراگرافی از کتاب می‌اندازد و آنگاه روی عنوان جلد مکث می‌کند. 📒|• عنوان، جایی است که مخاطب عملاً شروع به خواندن کتاب می‌کند. اگر جذاب و گیرا باشد خوانندگان رغبت می‌کنند لای آن را هم باز کنند و بخوانند و اگر جذاب نباشد، درست همانجا و همان وقت مخاطب را از دست می‌دهید. 📙|• اگر عنوانی همچون «توفان: کامل داستان واقعی مبارزه انسان و دریا» را در نظر بگیرید؛ درست است که از روی این کلمات نمی‌توانید حدس بزنید داستان درباره نیزه‌ماهی و صیادانی است که با قایق به صید آنها می‌پردازند، اما قطعاً پیش‌بینی می‌کنید که درباره توفانی سهمگین است، داستانی واقعی است و پای مبارزه‌ای جانانه در میان است. 📗|• علاوه بر آن احتمالاً با سبک نویسنده آشنا می‌شوید و مثلاً می‌فهمید که سبکی موجز، عاشقانه، محکم، ساده و به راحتی قابل درک دارد. به عبارتی حدس می‌زنید که در چند صد صفحه بعد با چه نوع اثری همدم خواهید بود و لذا شروع به خواندنش می‌کنید. 📘|• عنوان کتاب، نحوه‌ی به‌خاطرسپاری آن را تعیین می‌کند. در محافل ادبی چگونگی گپ‌وگفت درباره آن را تحت الشعاع قرار می‌دهد و بر میزان فروش آن، نامزد شدنش برای دریافت جوایز و... اثر می‌گذارد. اگر بخواهید کتاب شما در یادها بماند، بهترین راه این است که واقعاً ساده و به یادماندنی باشد. 📗|• آیا بر کسی پوشیده است که عنوان «موبی دیک» تأثیر فراوانی در ماندگاری شاهکار نویسنده‌اش، هرمان ملویل داشته است؟ عنوان کوتاه، مرموز و ساده که از دو کلمه و سه بخش تشکیل شده و تا ابد در حافظه خوانندگانش حک می‌شود. 📒|• به عناوین زیر نگاه کنید و بگویید با دیدن آنها می‌توانستید لای کتابشان را باز نکنید؟ «دختری که وسط حرفش پریدند: شرح حال یک چهره» «قاتل درون من» «ترس و نفرت در لاس وگاس» «دریانوردی تک و تنها دور دنیا» «آنها اسب‌ها را می‌کشند، مگر نه؟» «کارول در هزار شهر» «قهوه شما را سیاه می‌کند» «زنان ضد حریق» و عنوان بسیار محبوب و ماندگار «او» (she). تصور کنید که چه جسارتی می‌خواهد تا نام کتابتان را صرفاً «او» بگذارید. •[📚]• جدی نگرفتن نام‌گذاری اثر 📙|• بسیاری از نویسندگان نام‌گذاری آثارشان را چنان که باید جدی نمی‌گیرند. آن‌ها اولین یا در نهایت دومین عنوانی را که به ذهنشان می‌رسد، روی اثر می‌گذارند. 📕|• حاضر نیستند وقت و انرژی زیادی صرف یافتن عنوان خوب بکنند؛ چون اهمیت آن را درک نمی‌کنند. 📘|• به‌علاوه نحوه تفکر آنها برای انتخاب عنوان نامنسجم است. تمرکز ندارند و سمت و سوی مشخصی را دنبال نمی‌کنند. راهبرد و هدف خاصی ندارند. 📒|• این به عقیده من بزرگترین مشکل در انتخاب عناوین مناسب است. نویسندگان برای نامگذاری فرزند معنوی خود، هدف‌گذاری نمی‌کنند. 📕|• واقعیت این است که عنوان باید جلوه‌ای از قلب و روح کتاب شما باشد. رسیدن به آن اغلب چندان ساده نیست اما به زحمتش می‌ارزد. •[📚]• ادامه دارد... ✏️