۲ دی زادروز سیروس طاهباز
(زاده ۲ دی ۱۳۱۸ بندر انزلی -- درگذشته ۲۵ اسفند ۱۳۷۷ تهران) نویسنده و مترجم.
او برای خواندن پزشکی وارد دانشگاه تهران شد اما وقتی که سال ششم پزشکی را میگذراند، برای همیشه آنرا کنار گذاشت و سراغ ادبیات رفت. اولین فعالیت ادبیاش را با انتشار مجله ادبی «آرش» آغاز کرد و به معرفی شاعران مورد علاقه خود و همچنین ترجمه آثار ادبی برجسته جهان پرداخت و در سال ۱۳۴۰ در حالی که دو سال از مرگ نیمایوشیج میگذشت، کار روی دستنوشتههای او را شروع و بیوقفه آنرا پیگیری کرد. وی ۳۱ ساله بود که مدیریت انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را برعهده گرفت و در طول هشت سال فعالیت در کانون، مجموعه ارزشمندی از داستانهای کودکان را منتشر کرد اما در سال ۱۳۵۷ از این سمت کنار رفت و بهطور متمرکز بررسی دستنوشتههای نیما را ادامه داد. وی تا سالهای پایانی عمر همچنان به نوشتن و کار در عرصه ادبیات ادامه داد و چندین کلاس داستاننویسی و نقد داستان نیز برگزار کرد، کلاسهایی که تابع هیچ قاعدهای نبودند. عشق او به نیما در کلمه نمیگنجد، عشقی که موجب شد ۳۷ سال از عمرش را پای آن بگذارد و از آثار نیمایوشیج ۲۳ دفتر گرد آورد و خودش نیز چند کتاب درباره او قلم بزند. طاهباز که بزرگترین افتخار زندگیاش را کار روی آثار نیما میدانست، در روزهای جنگ و زیر بمباران، تهران را ترک نکرد چرا که اعتقاد داشت «اگر قرار است دستنوشتههای نیما که در خانه ماست نابود شود، همان بهتر که من هم با آنها بروم.» اما گردآوری بیش از ۲۰ هزار برگ از دستنوشتههای نیما و انتشار مجموعه کامل شعرهای نیما، تنها فعالیت طاهباز نبود. او که خود نویسنده بود و دستی هم در ترجمه داشت، در طول عمر کاریاش آثار برجسته نویسندگان بزرگی همچون جان اشتاینبک، ارنست همینگوی، آرتور میلر و ساموئل بکت را به فارسی ترجمه کرد. او ۷۰ کتاب از خود برجای گذاشت و چند جایزه مختلف ادبی را از آن خود کرد که از معروفترین آنها میتوان به جایزه سیب طلایی دوسالانه براتیسلاوا برای کتاب «باز هم زندگی کنیم» اشاره کرد.
برخی از آثار طاهباز:
شاعر و آفتاب
بچهها و کبوترها
باغ همیشه بهار
پیروزی بر شب
یادگار دوست
تکنگاری یوش
پردرد کوهستان
کماندار بزرگ کوهساران
مصیبت نویسنده بودن
تپه آویشن
درنای صلح
کتاب ماهی سیاه دانا
از پا نیفتاده
دنیا خانهٔ من است : منتخبی از شعر و نثر نیما
زنی تنها: درباره زندگی و هنر فروغ
دره طویل (ترجمه) از جان اشتاینبک
اسب سرخ (ترجمه) از جان اشتاینبک
وی در مراسم چهارشنبهسوری بارانی در خانه یکی از آشنایانش، ناگهان بهزمین افتاد و درگذشت. آرامگاه وی در کنار نیمایوشیج است.
طنز روز زن....
😊😄😊💫✨🌷🌸
هرکسی،یک جور در دام زنش افتاده است
هرکسی،یک جور لرزه بر تنش افتاده است
ما نمی گوییم اما پیش از این هم گفته اند
هرکه زن دارد بلا بر گردنش افتاده است
زن یکی ، خالق یکی ، هر کس که دارد بیشتر
مثل اینکه آتشی بر دامنش افتاده است
مثل اینکه چشم بندی تیره و بسیار سخت
سالها بر روی چشم روشنش افتاده است
مثل اینکه کل اموالش به رسم انتقام
در شبیخونی به دست دشمنش افتاده است
هرکه اصلا زن ندارد شک نکن بیچاره هست
مثل اینکه دزد توی خرمنش افتاده است
خانه ی بی زن شبیه آنکه توی کشت و کار
از تراکتور بارها گاو آهنش افتاده است
ای خدا دنیا بدون زن شبیه دوزخ است
مثل گلزاری که لذت بردنش افتاده است
گر زنت رفت و برای او نوشتی نامه ای
خوب دقت کن ببین برگشتنش افتاده است؟😀
باز آید با هزاران عشق و احساس لطیف
بعد می فهمی که یاد مردنش افتاده است
خوشدل آن باشد که هرگز با زنش دعوا نکرد
شاید او هم یاد دارو خوردنش افتاده است
زن ذلیلی عالمی دارد که حتی بعد مرگ
زن به فکر بیشتر چاپیدنش افتاده است
#محمد_جعفر_زارع_خوشدل
اجتماعی طنز ۲۹۶
https://eitaa.com/joinchat/3838312753Cd75444eef6
https://t.me/khoshdeltanzjedi
#زن_ذلیلی #طنز_اجتماعی #شعر_ادبیات #خنده #عشق #خوشدل
تقدیم به آنان که مادر ندارند:💔
دسته دسته گل زیبا و معطر دارند
در بغل چلچله دارند، کبوتر دارند
سایهای هست به روی سرشان، دلگرمند
پشتگرمی به همین نخل تناور دارند
تا که از رایحهی عطر بهشتی مستند
چه نیازی به گلاب وگل و قمصر دارند
شانهای هست که با آن دو بغل گریه کنند
دامنی هست که لبخند از آن بردارند
هرچه عشق است خداوند به آنها داده
دلشان زنده به این است که دلبر دارند
اهل چای و غزل وکرسی و یلدا هستند
شعر و موسیقی و آجیل و سماور دارند
جمعشان جمعتر از شمع و گل و پروانه است
عدهای نیز فقط جمع مکسر دارند
احمد امروز نه، هر روز از این غم بنویس
تا زمانی که قلمهای تو جوهر دارند
ما کجا و دل خوش !هان دل خوش سیری چند؟
دلخوشی مال کسانی است که مادر دارند
#روز_مادر
#احمد_علوی
یکرنگی و بوی تازه از عشق بگیر
پرسوزترین گدازه از عشق بگیر
در هر نفسی که میتپی، ای دل من!
یادت نرود اجازه از عشق بگیر
#مصطفی_علیپور
مرا چون طفل سرماخورده ای از راه آوردی
چه راهی؟ کور مادرزاد را از چاه آوردی
دلم تاریک بود و گریه می کردم به حال خود
به قلب من برای روشنی یک ماه آوردی
به بازوی نحیفم حرز و اسفند و نمک بستی
برای دفع چشم از گنجه بسم الله آوردی
دو ساعت با تب و گریه شکایت کردم از سرما
بغل کردی مرا، یک حجت کوتاه آوردی
به نرمی دست بردی گوشه ی لب های شیرینت
تبسم کردی و یک بوسه ی دلخواه آوردی
دلم تنگ است مادر، کودک خود را نوازش کن
دعایش کن عزیزی را که خود از چاه آوردی
سجاد حیدری قیری
#مادر
صبح شد
پنجرهها خندیدند
شاخهها رقصیدند
همهجا بوی شکفتن جاری است
فرصت بیداری است
صبح یعنی آغاز
صبح یعنی پرواز
قد کشیدن در باد
فکر رفتن باشیم
چه کسی میگوید
پشت این ثانیهها تاریک است
گام اگر برداریم
روشنی نزدیک است
#سهراب_سپهری
۳ دی زادروز محمدابراهیم باستانیپاریزی
(زاده ۳ دی ۱۳۰۴ پاریز سیرجان در استان کرمان -- درگذشته ۵ فروردین ۱۳۹۳ تهران) تاریخدان، پژوهشگر، نویسنده و شاعر
او سال ۱۳۲۰ در دانشسرای مقدماتی کرمان تحصیل کرد و سال ۱۳۲۶ در دانشگاه تهران در رشته تاریخ، تحصیلاتش را ادامه داد و دوره دکترای تاریخ را هم در دانشگاه تهران گذراند. با ارایه پایاننامهای درباره «ابناثیر» دانشنامه دکترایش را دریافت کرد. (در خاطرات ایشان آمده است که از نخستین ساکنان کوی دانشگاه تهران، واقع در امیرآباد شمالی بود.)
وی کارش را در دانشگاه تهران از سال ۱۳۳۸ با مدیریت مجله داخلی دانشکده ادبیات آغاز کرد و تا سال ۱۳۸۷ استاد تمام وقت آن دانشگاه بود و رابطه تنگاتنگی با این دانشگاه داشت.
شوق نویسندگی او در دوران کودکی و نوجوانی در پاریز و با خواندن نشریاتی مانند حبلالمتین، آینده و مهر، برانگیخته شد و اولین نوشتههایش را در سالهای ترک تحصیل اجباری (۱۳۱۸ و ۱۳۱۹) در قالب روزنامهای به نام باستان و مجلهای به نام ندای پاریز نوشت که در پاریز منتشر میکرد و دو یا سه مشترک داشت.
اولین نوشتهاش در جراید آن زمان، مقالهای بود با عنوان «تقصیر با مردان است نه زنان» که در سال ۱۳۲۱ در مجله بیداری کرمان درج شد و پس از آن بهعنوان نویسنده یا مترجم از زبانهای عربی و فرانسه مقالات بیشماری در روزنامهها و مجلاتی مانند اطلاعات، کیهان، خواندنیها، یغما، راهنمایکتاب، آینده، کلک و بخارا بهچاپ رسید.
اولین کتاب دکتر باستانی پاریزی پیغمبر دزدان نام دارد. وی ۶۶ عنوان کتاب تألیف و یا ترجمه کردهاست. کتابهای او برخی شامل مجموعه برگزیدهای از مقالات وی هستند که بهصورت کتاب جمعآوری شدهاند و برخی از ابتدا بهعنوان کتاب نوشته شدهاند.
از میان نوشتههایش هفت کتاب با عنوان «سبعه ثمانیه» متمایز است که همگی در نام خود عدد هفت را دارند، مانند خاتون هفت قلعه و آسیای هفت سنگ. بعدا کتاب هشتمی با عنوان هشتالهفت به این مجموعه هفتتایی اضافه شدهاست.
به جز کتب و مقالات، وی شعر هم میسرود و اولین شعرش را در کودکی در روستای پاریز و در آرزوی باران سروده بود و منتخبی از شعرهای خود را در سال ۱۳۲۷ در کتابی بهنام «یادبود من» به چاپ رسانده است.
دکتر محمد بقایی"ماکان" در روزنامه شرق مینویسد: ملكالشعرای بهار گفته است اگر از نشاط اصفهانى فقط همين يك بيت مىماند:
طاعت از دست نيايد گنهى بايد كرد
در دل دوست به هر حيله رهى بايد كرد
بازهم به همين اندازه معروف مىشد. درباره استاد باستانى پاريزى هم بايد گفت اگر از او فقط غزل:
"ياد أن شب كه صبا بر سر ما گل میریخت" باقى مىماند بازهم بههمين اندازه معروف میشد.
آرامگاه وی بنابر وصیت، در کنار همسرش در قطعه ۲۵۰ بهشت زهرا است.
ای فرصت نا گاه ،نبینم که شتابان
دیر آمده تا زود روی ،زود کماکان
هی پلک بزن ،ناز بکن ،چشم بچرخان
تا پر شود از عطر غزل واره نیستان
نقاشی من مثل خودم ، مثل کسی نیست
طرحیست ز تردید وپریشانی انسان
دیروز به غفلت ،به خور و خواب تلف شد
دیروز من و زندگی بی سرو سامان
از آگهی دعوت خورشید گرفتم
تصمیم هواداری از حضرت باران
با پای دلم آمد ه ام سمت تو حالا
ای فرصت ناگاه بده باز فراخوان
#محمدعلی_ساکی
مادرجان
تا مهر را مکان بدَهد، مادر آفرید
ایثار را زبان بدهد، مادر آفرید
در هر زمان و عصر برای بشر خدا
تا معجزه نشان بدهد، مادر آفرید
این خاک تیره بود، پس از خلقت جهان
تا رنگ آسمان بدهد، مادر آفرید
حتا ز سایه خودش انسان هراس داشت
تا سایه ی امان بدهد، مادر آفرید
می خواست در زمین خودش، یک نفر چنین
بوی فرشتگان بدهد، مادر آفرید
در آدمی که ساخت، خدا خواست تا دلی
اندازه ی جهان بدهد، مادر آفرید
آری کسی نبود که بی هیچ چشمداشت
در پای طفل جان بدهد، مادر آفرید
#مادر
#سید_محمد_حسین_ابوترابی
به نام خدا
ضمن سلام و عرض ادب و احترام خدمت همه شعرا و نویسندگان بخصوص برگزیدگان بیست و ششمین جشنواره شعر دفاع مقدس و مقاومت همچنین سیزدهمین جایزه ادبی یوسف
مراسم اختتامیه هر دو جشنواره ( شعر و جایزه ادبی یوسف) بصورت مشترک در هفته آتی برگزار می گردد ، لذا با حضور خود مجلس ما را مزین فرمایید.
زمان: دوشنبه ۴۰۳/۱۰/۱۰ ساعت ۸/۳۰ تا ۱۰/۳۰ صبح
مکان: اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس فارس ، سالن جلسات ، طبقه همکف
. مدیریت ادبیات و تاریخ دفاع مقدس
. دکتر
عبدالرحیم فرجزاده
.
شعر طنز جیر جیر نکن
جیره در حدِْ توان است تو جیر جیر مکن
آخر فصل خزان است تو جیر جیر مکن
شب یلداست پر از شادی وشور است و نشاط
غصه و غم فَرَوان است تو جیر جیر مکن
فصل ارزانیِ انصاف ومروْت شده است
گر چه اجناس گران است تو جیر جیر مکن
زندگی ،بسته به تنبان دلار است هنوز
مَشکمان مُشک فشان است تو جیر جیر مکن
به دَرَک رفته ازاین سوریه بشار اسد
آمریکا در جَرَیان است تو جیر جیر مکن
نفسی تازه کن و پای به بازار گذار
گرگ در فکر شبان است تو جیر جیر مکن
گربه ها سیر شدند وسرِشب خوابیدند
همه جا امن و امان است تو جیر جیرمکن
شهر گردیده پر از همهمه ی کور وکچل
چشم نرگس نگران است تو جیر جیر مکن
«این تطاول که کشید از غم هجران بلبل»
او خودش نعره زنان است تو جیر جیر مکن
من وتو فکر من وتوست ،چه مرگت شده است
هی نگو چین وچنان است تو جیر جیر مکن
آب باریک و روانی ست حقوق من وتو
تا که در کوزه روان است تو جیر جیر مکن
بنزین و گاز دگر باره گران خواهد شد
این که معلوم وعیان است تو جیر جیر مکن
این هنوز اول آزار جهان افروز ست
جیرجیرک زوزه کشان است تو جیر جیر مکن
#حسین کیوانی
#طنزیمات اجتماعی ،اقتصادی روز