eitaa logo
قرار اندیشه
245 دنبال‌کننده
499 عکس
238 ویدیو
5 فایل
✦؛﷽✦ 🍀چیزهای زیادی برای دیدن هست، ولی چه وقت می‌توان دید؟ قرار اندیشه، محفلی است برای دیدن‌های ساده و گفتن‌های بی‌پیرایه تا لابلای قلم‌زدن‌ها خود را بیابیم و تحقق خود را رقم زنیم... راه ارتباط: @ta_ghaf @Rrajaee
مشاهده در ایتا
دانلود
. بسیاری از ما قصه و روایت را امری عارضی بر زندگی و فقط مایه سرگرمی و یا نهایتا جهت زیبا کردن زندگی هایمان می‌دانیم حال آنکه زندگی در پناه قصه‌ها و روایت‌ها ساخته شده‌است و راه زندگی در میان قصه ها پیدا می‌شود. در روایت و قصه پدیده‌ها جان می‌گیرند و راه انس و دوستی با جهان بر انسان گشوده می‌شود و در پرتو این دوستی انسان‌ها از خود می‌گذرند و از تنهایی و فردیت آزاد می‌شوند خود را همچون قطره‌ای در اقیانوس وجود می‌یابند. انسان بدون روایت و قصه انسانی است که انس ندارد و از همه چیز و همه کس می‌ترسد و این ترس او را گوشه قفس می‌اندازد و شاید به التماس بخواهد کسی قفسی محکم برای او بسازد و هر روز برایش آب و دانه بگذارد و او نیز برایش شیرین زبانی و خودنمایی کند. آری انسان بی روایت و قصه از خطر گریزان است و افتادن در کنج زندان عافیت و رفاه را زندگی می‌داند و آنان را که خود را به گرداب‌های خطر می‌اندازند را دیوانه می داند. انکه فرمود جهاد تبیین و روایت دوستدار آزادی و شکستن قفس هاست هرچند ظاهرش گرداب‌های مشکلات و خطرهاست. همو بود که از سید شهیدان اهل قلم خواست قلم بر زمین نگذارد و قصه بلند پروازان و آزادگان را روایت کند و مگر روایت آوینی به ما راه نشان نداد و ما را از غبار روزمرگی‌ها نجات نداد. اگر امروز نیز غبار مشکلات اقتصادی بر سر و روی حماسه‌هاست کیست که همچون آوینی قلم بدست گیرد و روایت کند این حماسه ها را و ترس را از وجود ما بگیرد و همچون حاج قاسم ها بسازد. سیدالشهدای این راه آوینی است و شاید روضه آوینی گره گشای از زبان و بیان ما باشد. @soha_sima
اگر آنچه که در عالم جریان دارد را نمودها و پدیدارهای وجود بدانیم و اگر انسان را موجودی بدانیم که در نسبت با این نمود، زندگی و جهان خود را می‌سازد؛ حال باید پرسید چگونه این انسان می‌تواند متوجه ظهور وجوه مختلف آن باشد یا به عبارت دیگر متوجه تقدیرش باشد تا در مسیر آن قدم بردارد و راه خویش را بازیابد و جهان خویش را تمهید کند. شاید بتوان گفت آنچه این توجه را برای انسان به ارمغان می‌آورد، چیزی به جز تفکر نیست، به این معنا که تفکر انسان را در فضایی قرار می‌دهد که می‌تواند در طلب فهم معنایی و درکی از عالم قرار گیرد و متوجه تقدیر خویش شود. با تفکر، مدام در تمنای گشوده شدن دریچه‌‌ای تازه به سوی جریان عالم است و این‌گونه از غفلت و محدود شدن در قالب‌های تکراری مصون می‌ماند. اما آنچه که بسترِ تفکر را فراهم آورده و انسان را از انفعال و تکرار خود، بیرون می‌آورد تا حس تعلق به تقدیرش را ببیند، "روایت" است. آن هنگام که با تفکر فهم پیوسته‌ای از حقیقت رخ می‌دهد، زبان گشوده می‌شود و انسان راوی حقیقت و تقدیر شده و آن را قابل درک و فهم می‌کند و به چشم می‌آورد. این است که شعرِ بودن سروده می‌شود و قصه‌ی وجود نگاشته می‌شود و می‌توان چشم به راه و امیدوار به یافتن راه شد. @gharare_andishe
و جهـــــاد تبیین! امری که امروزه در نسبت با ندای ولیّ، بر خویش لازم و واجب می بینم... و شاید در شور جهادی، اولین چیزی که بدان بیندیشم اینست که چه چیزی را باید تبیین کرد؟ و چگونه؟؟؟ اما اکنون می خواهم یک گام عقب تر برگردم، سخنم در خود واژگان عمیق و پرمعنای «جهاد تبیین» است. ظاهرا جهاد برایم آشناست‌؛ تلاش، حرکت با شور و استقامت تا هدف، و از هر کجا که هستی تا مقصد... به مکتب وحی مراجعه می کنم و به دنبال جهاد می گردم: جهاد فـــــــی سبیل الله؛ جهاد فــــــی الله؛ مجاهد فــــــــی سبیله؛ یجاهدون فیــــــه.... حرف ربطی همواره در کنار جهاد به چشم می آید و گویا جهاد را به عالمی مرتبط می کند، انگار جهاد صرفا حرکت پرتلاشی که گاه گمان می رود نیست! بایست «در ساحتی ورود نمود» تا آغاز جهاد در آن معنا یابد! ساحت رویارویی با خدا؛ حقیقتی که در عالم حاضر است و در مجالی ظهور یافته... که اگر این ورود و رویارویی نباشد عنوان مجاهدت هم از تلاش رخت برمی بندد، چنانکه در تقابل و نبرد حق و باطل، تنها تلاشهای جبهه حق جهاد خوانده می شود، که باطل عدم است و دویدنها همه هیچ و هبط...! باید از عدم به عین هستی حقیقت پناه برد و او را یافت و در آغوشش صادقانه وارد شد... صـــــــدق، راستی و درستی در عهد با حقیقت... و جهاد اینجاست، این مواجهه و این در هم آمیزی.... 🍃اللّهمّ ادخلنی مدخل صدق اما اینجا نیمه راه نیست تا که به دنبال تبیین بگردم. اینجا نقطه رویت حقیقت است و تبیین خود به سراغ ما می آید... دیگر محقّق خود مبیّن شده است! حق در این قلب و با این قلب به بیان می آید و از خود می گوید و قصه ظهورش را در جانها به زبان می آورد تا حجاب غفلت را از حضور خویش در باطنها بزداید و در اطمینان و امید آغوش حق استقرار دهد... و شاید راز تبیین حسینی زینب سلام الله علیها را در همین نقطه رویت باید جست: و ما رایت الّا جمیلا! می خواهد قصه رخدادها را بگوید اما از رویت جمــــیل حرف می زند نه فقط جمال! این همان ولایت زینب است! وقت فنای در امام مبین که قتیل العبرات است و روایت او راز اشک را در اعتلای یگانگی با او بر ملا می سازد، و آنها که در این تحقق عبدالله شده اند در ابوّت اباعبدالله شنوای صدای حقیقت می گردند... دیگر تبیین و مبیّن یکی شده اند...  🍃 وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ و شاید روایت حضور و ظهور خداوند در جانها و پدیدارهایی که وسعت و شدت بیشتر دارند بیّن تر باشد اگرچه هیچ صحنه ای خالی از این حضور تاریخی نیست، اما آنچه که بیشتر چشمها را روشن و دلها را گرم می کند، همانهاست که از آن تعبیر به حماسه می کنیم. حماسه هایی که در عین شگفت انگیزی گاه به سادگی یک رخداد معمول زندگی ماست، حماسه حضور... اما به راستی جایگاه مجاهد تبیین نقش حماسه ساز است یا روایتگر حماسه؟ و آیا این دو از هم جدا هستند یا... @gharare_andishe
. خندانِ گریان، گریانِ خندان، مطمئن و آرام، اما بی‌قرار. نه، كلام را برای وصف این حالات نیافریده‌اند. •شهید سید مرتضی آوینی• 🔹 روضه آوینی 🔹 نمایش مستند روایت فتح و گفتگو پیرامون مسئله جهاد تبیین 🔹 چهارشنبه ٤اسفند ١٤٠٠ 🔹ساعت ١٣:٣٠ 🔹محفل اندیشه ای بانوان
❓سؤالی دارم: کلمه ای  آشنا نشنیدید به تازگی که نامش تبیین است و سخنش مبیّن و سخنگویش مجاهد؟ که به آن سخن و سخن گو میگویند مجهادِ تبیین و  به آن کار میگویند:"جهاد تبیین"؟ ولی تبيينِ چه؟ تبیینِ کدام ماجرا؟ ماجرای بی خودی ما؟ ماجرای گم گشتگی؟ ماجرای خودی گشمده که نمیداند کیست و  کجاست و از کجا آمده و به کجا می‌رود! اصلا آن خود کیست که گمشده؟ آن خودمانیم؟ یا خودی که خودش است، نه دیگری؟ یا خودی که میان خود دروغین ما لانه کرده، منتظر خلیلیست تا بیاید تیشه به جانش بزند، آزادش کند از زندان بی خودی . آرام تر می‌رویم... میدانی! کسی نیاز به تبیین دارد که نیست و کسی که نیست، چگونه تبیین کند؟؟؟ نمی‌دانم! شاید باید ندای خودش را میان هزار خود دروغ پیدا کند، به استقبالش برود؛ کاش کمی خلوت میکردیم، گوش دل به خود و خدایمان میسپردیم و سری به خودهای تفصیل یافته بر دفتر کتاب های متفکران و شاعران  میزدیم.. @gharare_andishe
. "دست آورد" کلمه ای است که آدم را فریب می دهد. با کلمه " دست آورد" که نمی‌توان حقیقت را گفت. چه بگویی؟ بگویی:"بزرگترین دست آورد ما انسان‌هایی بوده اند به نام بسیجی"؟ •شهید سید مرتضی آوینی• 🔹 روضه آوینی 🔹 نمایش مستند روایت فتح و گفتگو پیرامون مسئله جهاد تبیین 🔹 چهارشنبه ١١ اسفند ١٤٠٠ 🔹ساعت ١٣:٣٠ 🔹محفل اندیشه ای بانوان
. "کلمه وقتی دچار شیئیت می شود، به انجماد می رسد و ساکن و راکد بر جای می ماند. هنگامی که این بیماری شیئیت همه گیر می شود، بیش از همه، کلماتی که بر معانی مجرد دلالت دارند آسیب می بینند، نه کلماتی همچون میز و تخته. چنین است که زبان گرفتار بحران می شود و چه کسی است که بتواند بحران زبان را در این روزگار انکار کند؟" •شهید سید مرتضی آوینی• 🔹 روضه آوینی 🔹 نمایش مستند روایت فتح و گفتگو پیرامون مسئله جهاد تبیین 🔹 چهارشنبه ١٨ اسفند ١٤٠٠ 🔹ساعت ١٣:٣٠ 🔹محفل اندیشه ای بانوان
. 🔹 روضه آوینی 🔹 نمایش مستند روایت فتح و گفتگو پیرامون مسئله جهاد تبیین 🔹 چهارشنبه ٢٥ اسفند ١٤٠٠ 🔹ساعت ١٤ 🔹محفل اندیشه ای بانوان
بسمه‌تعالی آوینی رسالت خود را در ثبت و نمایش می‌داند و این رسالت آن‌قدر اهمیت دارد که به‌جای سلاح، دوربین و قلم دست می‌گیرد و دوشادوش رزمندگان جهاد خود را عملی می‌کند. اما آنچه اهمیت دارد این است که آوینی چه چیزی را می‌خواهد ثبت کند و به‌دنبال نمایش چیست؟ آوینی محقق شدن انسان وعده‌داده‌شده به ملائکه را به مشاهده نشسته و حال می‌خواهد آنچه محقق شده را به نمایش درآورد و به همگان بگوید این است انی اعلم ما لا تعلمون: "انسان قلب عالم هستی و حامل عرش الرّحمن است  واین سیّاره عرصه تکوین آنان را پروای مرگ نیست و دل و دیدگانشان را جز رضایت حق چیزی پر نخواهد کرد و چه پروایی آنجا که ملک جاودان بهشت رضوان حق میراث متقین است شهدا شاهد بر باطن و حقیقت عالمند و همانانند که به دیگران حیات می بخشند" همان گونه که به انسان در برزخ نزولی نشان دادند مقام تو خلیفه الهی است، برو و خود برس؛ دوربین را برمی‌دارد و انسان با چشم حقیقت‌بین خود همراه می‌کند و برایش شاهد می اورد که این است آن انسان وعد داده‌شده! در همین جاریِ زندگی و در همین دنیا، مثل همین‌ها که زندگیشان را به تماشا نشسته‌ای، تو هم مسیرت همین است! برخیز و عزمی نو به صحنه بیاور: "غایت خلقت جهان، پرورش انسانهایی است که در برابر شدائد بر هر چه شک و تردید و تعلق است غلبه کنند و حسینی شوند. چه جنگ باشد و چه نباشد، راه من و تو از کربلا می‌گذرد باب جهاد اصغر بسته شد، باب جهاد اکبر که بسته نیست." آن انسانی که در جبهه‌ها ظهور کرده، نباید در تلاطم‌های روزگار به فراموشی سپرده شود. برای آنکه آیندگان در ظلمات روزمرگی نمانند و بتوانند به رؤیت نور برسند باید آنچه که ثبت می‌شود، ذکر باشد: " من هرگز اجازه نمی دهم که صدای حاج همت در درونم گم شود اين سردار خيبر، قلعه قلب مرا نيز فتح کرده است." و اگر هنرمند نداند چه چیز را باید با زبان هنر عرضه کند؛ ابتذال به‌جای هنر می‌نشیند و هنر را از خاستگاه آن دور می‌کند. هنرمند باید جای خود را بشناسد؛ تا خود به رؤیت نرسیده باشد چه چیز را می‌خواهد به جلوه درآورد؟ باید نشان داد زبان هنر تا کجا اوج می گیرد: "هنر یاد بهشت است و نوحه انسان در فراق، هنر زبان غربت بنی آدم است در فرقت دارالقرار و از همین روی همه با آن اُنس دارند؛ چه در کلام جلوه کند، چه در لحن و چه در نقش ... اُنسی دیرینه به قدمت جهان، هنر زبان بی زبانی است و زبان هم زبانی هنرمند ، رازدار خزائن غیبه است و زبان او زبان تمثیل و تمثل است؛ پس باید رمز و راز ظهور حقایق متعالی و کیفیت حضور و ظهور امر قدسی را در جهان بشناسد او باید با بصیرت قلبی راز تمثیل حقایق ملکوتی را بیابد و این یافتن به معنی " علم پیدا کردن " نیست." و درنهایت عشق! عشق را چگونه باید نشان داد؟ عشقی که می‌سوزاند و می‌رویاند؟ چگونه باید سوختن عشاق را به نظاره نشست تا عطش عشق در وجود انسان سرد نشود؟ ایستاد تا شیطان نتواند معشوق را جایگزین کند و عشقی وهمی را به صحنه آورد: " خداوند مقرّبترین بندگان خویش را از میان عشّاق بر می گزیند که گره کور دنیا را به معجزه عشق می گشایند عالم همه در طواف عشق است و دایره داراین طواف حسین است الهي! اگر جز سوختگان را به ضیافت عنداللهی نمی خوانی، ما را بسوز آنچنان که هیچ کس را آنگونه نسوخته باشی..." @gharare_andishe
فرمان جهاد را شنیده ای؟ عجیب است که این فرمان هم تاریخی است، تقدیر تاریخی جهاد از نوع تبیین، مگر تبیین چه ضرورتی دارد که شآنیت جهاد می یابد؟ راهیان کربلا خوب می‌دانند که برای ثاراللهی شدن باید در صراط جهاد استقامت ورزید. گویا این جهاد خون دل خوردن می خواهد تا به خون خدا برسی! و اگر شنیده ایم که روز عاشورا در کشاکش نبرد نور و ظلمت، هرگاه امام عشق قصد گفتگو با قوم گمراه و ظالم را داشتند، امر به هلهله و شلوغ کاری می‌شدند، از این جهت است که ائمة نار می‌دانستند که صدای هل من ناصر امام عشق، تاریکی ها را می شکافد و گمراهی ها را می زداید و مگر "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" نیست؟ آری روزگاری یزیدیان همه اموالشان را که نه، همه آنچه که قابل مصرف شدن بود را آورند تا: «لیصدوا عن سبيل الله» شوند. بنابراین «فسینفقونها» باید اموالشان را هزینه کنند؛ اما عاقبت «ثم تکون عليهم حسره» عاقبت این کار مایه حسرت آنها می شود «ثم یغلبون». و در آخر هم شکست می‌خورند. آری فلسفه تاریخ را خداوند در قرآن با گوشهای شنوا و دلهای گشوده به گفتگو گذاشته و اینگونه است که امروز رهبر این امت ما را به «جهاد تبیین» فرا می‌خواند. چراکه او خوب می‌داند که سرّ جاودانگی کربلا در هوشمندی زینب بود. او عالمه غیر معلمه بود،خوب فهمید که رسالت تاریخی او ادامه قیام برادرش است. او خون داد و زینب باید زبان گشاید و جهادگر عرصه تبیین حقیقت باشد. و رهبر با تفکر قرآنی درخشان خویش به تقدیر تاریخی این امت ایمان دارند که امر به جهاد تبیین می‌کنند. باید روشنگری کرد و زبان تبیین گشود و برای آن جهاد کرد تا در عصر سیطره جاهلیت مدرن، خون سردار فتح کننده جبهه های ناگشوده و تبیین گر نور حقیقتی که انسانهای این تاریخ نشئه آنند، شود و امروز آینده انقلاب در گرو این تبیین گری است. @gharare_andishe