ما سر مشق باید بگیریم از اینها و ما باید قیام کنیم در مقابل ظلم؛ مسلمانها باید در مقابل جورها، در مقابل ظلمها، در مقابل منکرات قیام کنند، همان طوری که ملت شریف ایران بحمدالله قیام کرد و میشود گفت که این انقلاب که در این دعای شریف واقع شده است که «یا مقلب القلوب»، در جوانهای ما واقع شده است؛ اینها الآن برگشتند از یک حالی به حال دیگری و حال نویی پیدا کردهاند. و در این ماه که ماه شعبان است باید ما توجه به این معنا بکنیم که ما باید چه بکنیم، با این طاغوتها باید چه بکنیم؟ باید همان طوری که سیدالشهدا -سلام الله علیه- تمام حیثیت خودش، جان خودش را و بچههایش را، همه چیز را در صورتی که میدانست قضیه اینطور میشود، کسی که فرمایشات ایشان را از وقتی که از مدینه بیرون آمدند و به مکه آمدند و از مکه آمدند بیرون حرفهای ایشان را میشنود همه را، میبیند که ایشان متوجه بوده است که چه دارد میکند، اینجور نبود که آمده است ببیند که، بلکه آمده بود حکومت هم میخواست بگیرد، اصلاً برای این معنا آمده بود و این یک فخری است و آنهایی که خیال میکنند که حضرت سیدالشهدا برای حکومت نیامده، خیر؛ اینها برای حکومت آمدند، برای اینکه باید حکومت دستِ مثل سیدالشهدا باشد، مثل کسانی که شیعه سیدالشهدا هستند باشد؛ اصل قیام انبیا از اول تا آخر این بوده است. در طبیعت قیام انبیا -قیام مسلحانه یا غیرمسلحانه- در مقابل همه کسانی که به جور داشتند مردم را از بین
جلد 21 - صفحه 4
میبردند باشد.
لزوم مقابله مسلمین جهان با ظالمین
و ما امروز مبتلای به این معنا هستیم، مسلمانها مبتلای به این معنا هستند، مسلمانها میبینند که این دولتهای بزرگ، این قدرتهای بزرگ و این کسانی که اذناب آنها هستند، کسانی که فرمانبر آنها هستند الآن با مسلمین، با مردم، با مستضعفین، حتی با آن کسانی که مال خودشان است چه میکنند. تمام اینها ظاهر میگویند که ما اقامه عدل میخواهیم بکنیم، اما چه عدلی؟ عدل امریکایی، عدل امریکایی یعنی چه؟ یعنی هرکس خاضع به من شد، آن یک چیزی است که ما او را قبولش داریم، هرکس منافع مملکتش را به ما داد ما او را قبول داریم! از آنور شوروی هم همین است، همه این قدرتهای بزرگ اینطوری هستند و ما باید در مقابل تمام اینها بایستیم، همان طوری که جوانهای ما بحمدالله الآن در جبههها این پیروزیها را، این پیروزیهای بزرگ را به دست آوردند، باید تا آخر این مطلب باشد، باید هیچ درش سستی نشود تا وقتی که ان شاء الله علم را به دست صاحب علم بدهند. بنابراین عید نوروز ما، یک عید نوروزی است که در یکوقتی واقع شده است که حجت بر ماست و او این است که زندگی سیدالشهدا، زندگی حضرت صاحب - سلام الله علیه - زندگی همه انبیای عالم، همه انبیا از اول، از آدم تا حالا همهشان این معنا بوده است که در مقابل جور، حکومت عدل را میخواستند درست کنند - حکومت - و مع الأسف به قدری به گوش ما خواندند، به قدری به گوش ملت ما خواندند، به گوش ملتهای ضعیف خواندند که حکومت به شما چه کار دارد، شما برو نمازت را بخوان، شما مسجدت را برو، همین! البته، ما اگر فقط مسجد برویم و دعا بکنیم و بعد هم دعا به - عرض بکنم که - آن بزرگان چه بکنیم، همه با ما خوب میشوند! اما وظیفه این است که ما برویم مسجد بنشینیم دعا بخوانیم یا وظیفه این است که ما باید قیام بکنیم؟ وظیفه این است که ما همه باید همه چیز خودمان را در راه اسلام فدا بکنیم، چنانچه اولیای ما این کار را کردند. و امروز شما میبینید که این صدام را که بحمدالله سیلی خورده است و الآن محو
جلد 21 - صفحه 5
این سیلی است، الآن نمیفهمد دارد چه میکند؛ شما ببینید که اینهمه پیروزیای که واقع شده، اصلاً این انکار میکند که اینجا چیزی واقع شده، این نمیفهمد که فردا این خبرنگارها، این خارجیها میآیند میروند آنجا میبینند چه خبر است. این یک همچو حیوانی است که مملکت خودش را، افراد خودش را، اشخاصی که مربوط به خودش هستند، آنها را بمباران میکند، بمباران شیمیایی میکند که باید پاسدارهای ما به داد آنها برسند.
تقدیر و تجلیل از فداکاریهای ملت
من باید تشکر کنم از این ملت، این ملت شریف خودمان و خصوصاً از این کسانی که در جبههها مشغول هستند یا پشت جبههها مشغول به این هستند که آنها را کمک کنند، ما باید تشکر کنیم از اینها و خصوصاً از این جوانهایی که همه چیزشان را در راه اسلام دادند. شما ملاحظه میکنید که اشخاصی میآیند اینجا، همه چیزشان را کأنّه دادند، مع ذلک میگویند کاش که ما یک بچه کوچکی که داریم بزرگ بشود، برود جنگ بکند، اینها حجت بر ما هست، اینها حجت بر آن اشخاصی هست که تو خانه نشستند و نق میزنند، تو خانه نشستند و به مردم تزریق میکنند که نه، نروید جایی؛ خدا ان شاء الله بیدار کند اینها را، خداوند ان شاء الله اشخاصی را که مخالفت میکنند یا از روی عمد یا از روی - عرض میکنم - نفهمی مخالفت میکنند، اینها را بیدار کند
و اینها را در این سال نو تجدید کند. و خداوند ان شاء الله این اسرای ما را، این کسانی که محبوب ما هستند، محبوب ملت ما هستند، این معلولین را، این اسرا را و این تمام کسانی که در آنجا دربند هستند، همه اینها را خداوند ان شاء الله آزاد کند و ما را هم به وظیفه خودمان آشنا کند. و ای کاش کسی میآمد و این ادعیه ائمه - علیهم السلام - را ترجمه میکرد، این را شرح میکرد، این ادعیه خیلی محتاج به شرح است. و ما اگر این ادعیه را بتوانیم یک اشخاص عارفی، عارف صحیح، دلسوخته پیدا بشود که اینها را برای مردم تشریح بکند، همه چیز در اینها هست، در عین حالی که دعاست. شما ادعیه حضرت سجاد را میبینید، دعاست
جلد 21 - صفحه 6
اما چه میکند در این دعاها! هم معنویات هست، هم قضیه حکومت هست، همه چیز هست، هم از بین بردن حکومت ظلم است، چنانچه سیره همه ائمه - علیهم السلام - بر این بوده و ما به قدری در گوشمان خواندند که بابا بروید سراغ کارتان، کار نداشته باشید به حکومت، که حتی اشخاص که آگاه هم بودند، اینها هم بازی خورده بودند. من بعضی از اشخاصی که ازشان هیچ توقع نداشتم، در سابق [فعّال] بودند، ... داخل در این مسائل ما بودند، لکن مع ذلک، اینها میگفتند آخر ما چه کار داریم به این کار، حالا آنها میخواهند این کار را بکنند، این کار آنهاست، ما کار دیگر داشته باشیم. این یک همچو چیزی بود که ما را بازی داده بودند و مردم الآن باید بدانند که هر مطلبی را که این خارجیها میگویند تمام مطالب این خارجیها برای گول زدن ماهاست، گول زدن همه ماست. کسانی هم که تابع آنها هستند مطالبی میگویند، برای این است که ما را باز به دامن آنها بیندازند. و ما باید بیدار باشیم و هوشیار باشیم و هیچ وقت لغزش پیدا نکنیم.
خداوند ان شاء الله این ملت ما را بیدار کند و بیدارتر. خداوند ان شاء الله مردم ما را به سلامت، عزت برساند، به مقاصد خودشان، که آن مقصد، مقصد اسلام است و کوتاه کردن دست تمام کسانی که ظالم هستند. ان شاء الله خداوند این عید را بر همه ما، بر همه مسلمین، بر همه مستضعفین مبارک کند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
بسم الله الرحمن الرحیم
انا للَّه و انا الیه راجعون
شهادت انسان ساز سردار پر افتخار اسلام و مجاهد بیدار و متعهد راه تعالی و پیوستن به ملأ اعلی، دکتر مصطفی چمران را به پیشگاه ولی عصر - ارواحنا فداه - تسلیت و تبریک عرض میکنم.
تسلیت از آنرو که ملت شهیدپرور ما سربازی را از دست داد که در جبهههای نبرد با باطل، چه در لبنان و چه در ایران حماسه میآفرید و سرلوحه مرام او #اسلام_عزیز و پیروزی حق بر باطل بود. او جنگجویی پرهیزکار و معلمی متعهد بود که کشور اسلامی ما به او و امثال او احتیاج مبرم داشت.
و تبریک از آنرو که اسلام بزرگ چنین فرزندانی تقدیم ملتها و تودههای مستضعف میکند و سردارانی همچون او در دامن تربیت خود پرورش میدهد. مگر چنین نیست که زندگی، عقیده و جهاد در راه آن است.
#چمران_عزیز با عقیده پاک خالص غیر وابسته به دستجات و گروههای سیاسی و عقیده به هدف بزرگ الهی، جهاد را در راه آن از آغاز زندگی شروع و با آن ختم کرد. (1) او در حیات، با نور معرفت و پیوستگی به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازی زیست و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید ..
هنر آن است که بیهیاهوهای سیاسی و خودنماییهای شیطانی برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند نه هوی، و این هنر مردان خداست.
او در پیشگاه خدای بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و یادش بخیر.
و اما؛ ما میتوانیم چنین هنری داشته باشیم؟ با خداست که دستمان را بگیرد و از ظلمات جهالت و نفسانیت برهاند. من این ضایعه را به ملت شریف ایران و لبنان، بلکه به ملتهای مسلمان و قوای مسلح و رزمندگان در راه حق و به خاندان این مجاهد عزیز تسلیت عرض میکنم و از خداوند تعالی رحمت برای او و صبر و اجر برای بازماندگان محترمش خواهانم.
روح الله الموسوی الخمینی
_________
(1)- ایشان در تاریخ 31 خرداد 1360 در جبهه سوسنگرد - دهلاویه، در نبرد با قوای متجاوز بعثی به شهادت رسید.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | خوابم نماينده امام نيست!
⏰ تا دير وقت در جايى مهمان بودم، موقع خوابيدن به صاحبخانه گفتم: موقع نماز صبح مرا بيدار كن. گفت: عجب! شما كه نمايندۀ امام هستى چنين مىگويى، گفتم: آقا! خودم نمايندۀ امام هستم، خوابم كه نمايندۀ امام نيست!😊
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | توجّه به حال مستمعين
اوائل كه كاشان بودم، ماه مبارك رمضان بعد از افطار سخنرانى داشتم. يك شب گرم صحبت بودم و جلسه داغ بود و كمى طول كشيده بود، يك نفر بلند شد و گفت: آقاى قرائتى! مثل اينكه امروز بعد از ظهر خوب استراحت كردهاى و افطار هم دعوت داشتهاى و خوب خوردهاى، من امروز سَرِ كار بودهام، خيلى خستهام، افطارى هم آش تُرش خوردهام، بس است، چقدر صحبت مىكنى!
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | استخاره در حال طواف
در حال طواف به دور خانه خدا، روى ديوار حجر اسماعيل قرآنى بود، برداشتم و باز كردم، آيات مربوط به ساختن خانه خدا🕋 آمد: « و اذ يرفع ابراهيم القواعد....»
در همان حال طواف اين آيات را تلاوت كرده و لذّت بردم.
بعد از طواف آمدم براى نماز پشت مقام ابراهيم و دوباره قرآن را باز كردم، اين آيات آمد: « و ارزق اهله من الثمرات...»
در اين هنگام يكى از دوستان كنار من نشست و يك موز 🍌 و چند بادام به من داد، گفتم اين قسمت از آيه نيز تعبير شد.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | غذا خوردن در ميان سخنرانى
يك روز به علّت جلسات پى در پى و سخنرانى زياد، در جلسۀ آخر ضعف مرا فراگرفت. ٥ دقيقه صحبت كردم؛ امّا ادامۀ آن مشكل شد، به حاضرين در جلسه گفتم: حال ندارم، ختم جلسه را اعلام كنيد؛ امّا آنان بر ادامۀ جلسه اصرار داشتند، گفتم: از گرسنگى ضعف گرفتهام.
مقدارى نان و پنير و سبزى 🧀🍞🥗 آوردند و در همان بالاى منبر به من دادند.
مقدارى خوردم و بعد صحبت را ادامه دادم.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | كرامتى از حُجربن عَدى
در سوريه به قصد زيارت حُجربن عَدى يكى از ياران خاص حضرت على عليه السلام حركت كرديم. در بين راه دخترم سؤال كرد كه حجربن عدى كيست؟ مقدارى كه مىدانستم گفتم، از جمله اين كه موقعى كه امام حسن عليه السلام خواست صلحنامه را قبول كند يكى از شرطها و مادّههاى آن اين بود كه معاويه حُجر را آزاد كرده و او را اعدام نكند.
وقتى وارد زيارتگاهِ حُجر شديم، يك قفسه كتاب در آنجا بود و در ميان آنها كتابى ده جلدى به نام «واعْلموا انّى فاطمه».📚
به طور اتفاق يكى از جلدهاى آن را برداشته و باز كردم، در كمال تعّجب صفحهاى آمد كه در آن حالاتى از حجر نوشته شده بود، از جمله اينكه گفته بود: « اِقطعوا رأسى فواللّه لا اتبّرءُ من علىّ ابن ابىطالب » اگر گردنم را نيز بزنيد، به خدا قسم دست از علىّ عليه السلام بر نخواهم داشت. اين را كرامتى از آن بزرگوار دانستم.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | بوسيدن دست كارگر
قرار بود در نماز جمعۀ شيراز صحبت كنم. امام جمعه فرمود: امروز كارگران نمونه مىآيند، شما آنان را تشويق كنيد. عرض كردم شما بايد...، ايشان اصرار كرد، پذيرفتم.
در پايان سخنرانى گفتم: من سالها اين حديث را براى مردم خواندهام كه پيامبر صلى الله عليه و آله دست كارگر را مىبوسيد؛ لذا كارگران نمونه را به جايگاه دعوت كردم و دست آنها را بوسيدم، مردم گفتند: اين دستبوسى شما كه به روايت عمل كردى، اثرش بيشتر از سخنرانى بود.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | فوتبال به جاى سخنرانى
جبهۀ جنوب بودم، برادرانى را در حال توپ بازى ديدم، خواستند بازى آنان را براى سخنرانى من تعطيل كنند، گفتم: نه و اجازه ندادم، آنگاه خودم هم لباس را كنار گذارده و همراه آنان بازى ⚽ كردم.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | تفسير به روز
در اردبيل جلسۀ #تفسير براى جوانان برگزار نمودم، عدّهاى از جوانها گفتند: حاجآقا! تفسير براى پيرمردهاست، براى ما مطالب روز بگوئيد. من فهميدم آنهايى كه قبلاً تفسير گفتهاند، بدون رعايت حال مستمعين بوده است؛ زيرا تفسير بايد جورى باشد كه هر كَس به حدّ ظرفيّت و كشش خود بتواند استفاده كند، حتّى بچهها هم مىتوانند تفسير داشته باشند. زيرا #پيامبر_اكرم صلى الله عليه و آله با همين داستانهاى قرآن، عمار و اسامه و سلمان و ابوذر تربيت كرد.
همانجا براى جوانها تفسير سورۀ يوسف را شروع كردم و به اين شكل گفتم كه:
يوسفى بود؛ جوانها! شما همه يوسفيد.
او را بردند؛ شما را هم مىبرند.
به اسم بازى بردند؛ شما را هم به اسم بازى مىبرند... .
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | ترويج اسلام نه حزب و خط
براى سخنرانى در شهرى ٢٠ شب دعوت شده بودم، بعد از ٥ شب فهميدم براى رقابت و خط بازى از جلسه من سوء استفاده مىشود.
از آنان خداحافظى كردم.
گفتند: شما قول دادهايد!
گفتم: من مروّج #اسلام هستم، نه وسيلۀ هوسهاى اين و آن.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | هر گروهى نيازمند چيزى
شب احياى ماه رمضان به مسجدى دعوت شدم.
جمعيّت زياد بود، آنها را بر اساس سن و سال از هم جدا كردم.
پيرمردها را براى خواندن دعاى جوشن به يك گوشه و ميانسالها را براى درست كردن نماز و حمد و سوره به گوشهاى ديگر و جوانان و نوجوانان را براى آموزش اصول عقائد در گوشۀ ديگرى قرار دادم.
رئيس هيئت گفت: مجلس ما را بهم زدى!
گفتم: بنا نيست در سنّتهاى نادرست خورد شويم، بايد تسليم روشهاى درست و اصلاحى باشيم.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | اعتراف به گناه
وارد حرم #امام_رضا عليه السلام شدم. جوانى را ديدم كه زنجير طلا به گردن كرده بود. متذكّر حرمت آن شدم، او در جواب گفت: مىدانم و به زيارت خود مشغول شد.
من ابتدا ناراحت شدم؛ زيرا او سخنم را شنيد و اقرار به گناه كرد و با بىاعتنايى دوباره مشغول زيارت شد. بعد به فكر فرو رفتم كه الآن اگر امام رضا عليه السلام نيز از بعضى خلافكارىهاى من بپرسد، نمىتوانم انكار كنم و بايد اقرار كنم! با خود گفتم: پس من در مقابل امام رضا عليه السلام و آن جوان در مقابل من، اگر من بدتر نباشم بهتر نيستم!
بعد از چند لحظه همان جوان كنار من نشست و گفت: حاجآقا! به چه دليل طلا براى مرد حرام است؟ من دليل آوردم و او قبول كرد.
پيش خود فكر كردم كه چون روح من در مقابل امام رضا عليه السلام تسليم شد، خداوند هم روح اين جوان را در مقابل من تسليم كرد.
#امر_به_معروف
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | 🚿 دوش آب سرد در مِنىٰ
در ايام حج و يكى از سالهاى كم آبى، در منى خيمه را گُم كردم. مقدارى گشتم و پيدا نكردم، خيلى اذيّت شدم.
يكى از دوستان به من رسيد وگفت: اينجا چه مىكنى؟ داستان را گفتم، گفت: خوب الآن چه مىخواهى؟ من از روى مزاح گفتم: يك دوش آب سرد و يك انار يزد! دست مرا گرفت و به خيمۀ خودشان برد كه در آن خيمه دوش آب بود.
پس از دوش گرفتن، وقتى در خيمه نشستم، آن سيّد، انارى را جلوى من گذاشت و گفت: به جدّم اين انار يزد است!!
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | مزاح با #علامه_جعفرى ره
در مشهد مقدس به مرحوم علامه محمد تقى جعفرى برخورد كردم. به ايشان گفتم: كجا تشريف مىبريد، فرمود: به جلسۀ سخنرانى. عرض كردم من نيز به جلسه سخنرانى مىروم، ولى مىدانى فرق من با شما چيست؟
فرمود: چيست؟
گفتم: شما مظهر آيۀ: « سنُلقى عليك قولاً ثقيلاً » مىباشى و من مصداق آيه: « هذا بيانٌ للناس ». ايشان بسيار خنديد.😊
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | شوخى با دوستان
در پايان سفرۀ مهمانى، دوستان گفتند: دعاى سفره بخوان! گفتم: بلد نيستم. تعجّب كردند! گفتم:
تعجّب نكنيد، شما كم مهمانى مىكنيد، اگر زياد مهمانى كنيد من دعا را حفظ مىشوم.
يك بار هم براى خواندن نماز ميّت، كتاب دعا را برداشتم تا از روى آن بخوانم! گفتند: چرا حفظ نيستى؟ گفتم: شما كم مىميريد، اگر زياد بميريد من زياد مىخوانم و حفظ مىشوم!
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | يادگارى
در جبهه شخصى به من رسيد و گفت: حاج آقا! يه چيزى به من يادگارى بده! فكرى كردم و گفتم:
چيزى ندارم. گفت: عمامهات را بده! من نگاهى كردم و چيزى نگفتم. او عمّامهام را برداشت و بُرد! 😊
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | باطوم يا باطون
در جلسهاى خواستم روى تخته بنويسم «باطوم»، شك كردم كه باطوم است يا «باطون»، از حضّار پرسيدم، يكى از ميان جمعيّت گفت: حاج آقا بايد چند تا از آن را بخورى تا بدانى! 😊
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | عبوديّت، ثمرۀ علم واقعى
به #علامه_طباطبائى قدس سره گفتم: سالهاى اوّل تحصيل وقتى عبادت مىكردم حال بهترى داشتم، هر چه علمم زيادتر شد، حال و توجّهم كمتر شده، دليلش چيست؟
ايشان فرمود: دليلش اين است كه اينها كه خواندهاى علم حقيقى نبوده، اگر علم حقيقى و واقعى بود، #تواضع انسان زيادتر مىشد.
اميرالمومنين عليه السلام مىفرمايد: « ثمرة العلم العبودية » علم واقعى آن است كه هر چه زيادتر مىشود، خشوع و عبادت انسان زيادتر شود.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | حديث #مهمان
عدّهاى از خانمها به دعوت حاجيه خانم، مهمان ما و مشغول غذا خوردن بودند. تا وارد منزل شدم، خانمها گفتند: حاج آقا براى ما هم حديثى بخوان! گفتم: #حديث داريم قبل از سير شدن دست از غذا بكشيد!! 😆
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | احتجاج در پاكستان
گردهمايى بسيار مهمى در پاكستان بود. من هم با دعوت در آن جلسه شركت كرده بودم. هرچند بعضىها تعريفهايى دربارۀ #شيعه داشتند، ولى اكثراً علما و دانشمندان اهل سنّت بودند و بر ضدّ شيعه صحبت مىشد.
نوبت به من رسيد، فكر كردم چه بگويم، رفتم پشت تريبون و گفتم: نه شيعه و نه سنّى! همه خوشحال شده و برايم كف زدند.
بعد گفتم: البته براى شيعه بودنم سه دليل از قرآن دارم:
اوّل: قرآن مىفرمايد: « السّابقون السّابقون اولئك المقرّبون» ←حضرت على و امام حسن و امام حسين عليهم السلام از سابقين هستند و ائمه چهارگانۀ اهلسنت (اعمّ از مالكى، شافعى، حنبلى و حنفى) همه از متأخّرين مىباشند.
دوّم: قرآن مىفرمايد: « و لا تحسبنّ الّذين قُتلوا فى سبيل اللّه امواتا» و « فضل اللّه المجاهدين على القاعدين» ← تمام پيشوايان شيعه، جهاد كرده و در راه خدا شهيد شدهاند، ولى ائمّه چهارگانۀ اهلسنت چطور؟
سوّم: قرآن دربارۀ اهلبيت عليهم السلام مىفرمايد: « انّما يريد اللّه ليُذهب عنكم الرّجس اهلالبيت و يُطهّركم تطهيراً» ← ولى درباره ائمه چهارگانه يك آيه هم نداريم.
👏 دوباره كف زدند و مرا تشويق كردند.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | پيروى از امام رضا عليه السلام
قبل از انقلاب براى #تبليغ و كلاسدارى به شهرستان خوانسار رفتم؛ امّا از جلسات استقبالى نشد. يك روز در حمّام عمومى بودم كه جوانى براى زدن كيسه به پشتش از من كمك خواست. يك لحظه به ذهنم رسيد كه #امام_رضا عليه السلام هم در حمام چنين كارى كرد. بدون تأمل كيسه و صابون 😶🌫🧼 را گرفته و كمك كردم.
من زودتر از او از حمّام بيرون آمده و لباسهايم را پوشيدم. او وقتى مرا با لباس روحانيّت ديد جلو آمد و شروع به عذرخواهى كرد. گفتم: اشكالى ندارد، من به وظيفهام عمل كردهام. پول حمام او را هم حساب كردم.
از حمّام كه بيرون آمديم گفت: حاجآقا! مرا خجالت داديد، من هم بايد براى شما كارى بكنم.
گفتم: من احتياجى ندارم، ولى داستان آمدنم به خوانسار و استقبال نكردن از كلاس را برايش تعريف كرده و از هم جدا شديم.
از آن روز به بعد ديدم جلسه شلوغ شد و جوانان بسيارى شركت كردند، متوجّه شدم كه اين به بركت تقليد از امام رضا عليه السلام و تأثيرپذيرى و پىگيرى آن جوان بوده است.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────
#خاطرات | قرائتى خطشكن
در زمان رياست جمهورىِ مقام معظم رهبرى، به عنوان هيأت همراه به چند كشور رفته بوديم. در يكى از كشورها در هتل محلّ اقامت ما استخرى بود.
در حضور همۀ شخصيّتها و حتّى آنها كه از آن كشور بودند، به استخر پريدم و بعد از من بقيّه نيز آمدند و گفتند: چه خوب شد شما خط شكنى كردى، ما هم مىخواستيم ولى خجالت مىكشيديم.🏊
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
╰───────────