eitaa logo
📚📖 مطالعه
70 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1هزار ویدیو
81 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 📚📖 مطالعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◽️پنجشنبه است؛ ياد کنیم از درگذشتگان ... ┈┄┅═•••═┅┄┈ ✨ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ ┈┄┅═•••═┅┄┈ ✨ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ ┈┄┅═•••═┅┄┈ 🤲 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ ┈┄┅═•••═┅┄┈ 🖤 همه در گذشتگان را یاد ڪنیم با دادن خیرات و یا فاتحه و صلواتی ┈┄┅═•••═┅┄┈ 🌹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَے مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ | ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat │📖 @feqh_ahkam │💌 @arame_janam │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
سفر پر ماجرا 07.mp3
8.95M
| ۷ 🎙️ 💠 سفر دیگران را به نظاره می ایستی، اما... از تصورِ این لحظه برای خودت؛ فـــرار می کنی! ✨ برای خودت مُدام ترسیمش کن! باید برایش آماده باشی @ostad_shojae ــــــــــــــــــــ ▬ خطبه ۱۰۹ ... وَ مَنْ عَشِقَ شَیْئاً أَعْشَى بَصَرَهُ، وَ أَمْرَضَ قَلْبَهُ، فَهُوَ یَنْظُرُ بِعَیْن غَیْرِ صَحِیحَة، وَ یَسْمَعُ بِأُذُن غَیْرِ سَمِیعَة، قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ، وَ أَماتَتِ الدُّنْیَا قَلْبَهُ، وَ وَلِهَتْ عَلَیْهَا نَفْسُهُ، فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا، وَ لِمَنْ فِی یَدَیْهِ شَیْءٌ مِنْهَا، حَیْثُما زَالَتْ زَالَ إِلَیْهَا، وَ حَیْثُما أَقْبَلَتْ أَقْبَلَ عَلَیْهَا; لاَ یَنْزَجِرُ مِنَ اللهِ بِزَاجِر، وَلاَ یَتَّعِظُ مِنْهُ بِوَاعِظ، وَ هُوَ یَرَى الْمَأْخُوذِینَ عَلَى الْغِرَّةِ، حَیْثُ لاَ إِقَالَةَ وَ لاَ رَجْعَةَ، کَیْفَ نَزَلَ بِهِمْ مَا کَانُوا یَجْهَلُونَ، وَ جَاءَهُمْ مِنْ فِرَاقِ الدُّنْیَا مَا کَانُوا یَأْمَنُونَ، وَ قَدِمُوا مِنَ الآخِرَةِ عَلَى مَا کَانُوا یُوعَدُوَنَ. فَغَیْرُ مَوْصُوف مَا نَزَلَ بِهِمْ. اجْتَمَعَتْ عَلَیْهِمْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ وَ حَسْرَةُ الْفَوْتِ فَفَتَرَتْ لَهَا أَطْرَافُهُمْ، وَ تَغَیَّرَتْ لَهَا أَلْوَانُهُمْ ثُمَّ ازْدَادَ الْمَوْتُ فِیهِمْ وُلُوجاً فَحِیلَ بَیْنَ أَحَدِهِمْ وَ بَیْنَ مَنْطِقِهِ وَ إِنَّهُ لَبَیْنَ أَهْلِهِ یَنْظُرُ بِبَصَرِهِ وَ یَسْمَعُ بِأُذُنِهِ، عَلَى صِحَّة مِنْ عَقْلِهِ وَ بَقَاء مِنْ لُبِّهِ، یُفَکِّرُ فِیمَ أَفْنَى عُمْرَهُ ╭─── │ 🌙 @Mabaheeth ╰──────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ۸ ❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄ ╭┅──────── 📖 حکایت ╰┅──────── و نیز شیخ أجلّ، محدّثِ متبحّر، ثقة الاسلام نوری - نَوَّرَ اللَّهُ مَرقَدَه - در دارالسّلام نقل کرده از عالم فاضل، صالحِ وَرِع تَقِیّ، حاج ملا ابوالحسن مازندرانی که گفت: من دوستی داشتم از اهل فضل و تقوا، مُسمّی به ملا جعفر ابن عالم صالح ملا محمد حسین طبرستانی از اهل قریه ای که آن را «تیلَک» گویند، وقتی که طاعون عظیم آمد که تمام بلاد را گرفت، اتفاق افتاد که جماعت بسیاری پیش از او وفات کردند در حالی که او را وصیّ خود قرار داده بودند و او بر حسب وصیّت آنها اموال ایشان را جمع نموده و هنوز به محل و مصرف نرسانده، او نیز به طاعون هلاک شد و آن مالها ضایع شد و به مصارفی که باید برسد نرسید. و چون حق تعالی بر من منت نهاد و روزی فرمود مرا زیارت عتبات عالیات و مجاورت قبر ابو عبد اللَّه الحسین علیه السلام، شبی در کربلا در خواب دیدم که مردی در گردنش زنجیریست 🔗 که آتش 🔥 از آن شعله می کشد و دو طرف آن به دست دو نفر است و آن شخصی که زنجیر به گردنش است زبانش بلند است و آویخته شده تا سینه اش. چون مرا دید به قصد من نزدیک آمد. چون نزدیک رسید دیدم رفیقم ملا جعفر است. 😳 تعجب کردم از حال او. خواست با من تکلم کند و اِستِغاثه نماید که آن دو شخص زنجیرش را کشیدند و او را از عقب برگردانیدند و نگذاشتند که تکم کند. ثانیاً ملا جعفر نزدیک من آمد و خواست حرف بزند، او را کشیدند و نگذاشتند، تا سه دفعه. من از مشاهده آن حال و آن صورت هولناک😱 سخت ترسیدم و صیحه عظیمی کشیدم و بیدار شدم و از صیحه من بیدار شد یک نفر از علماء که در نزدیک من خوابیده بود. پس من قصه خواب را برای او نقل کردم و اتفاقاً این وقتی را که من از خواب برخاستم وقت باز کردن درهای صحن مطهر و حرم شریف بود، پس من به رفیقم گفتم: خوب است مُشَرَّف شویم به حرم و کنیم و کنیم برای ملا جعفر، شاید حق تعالی بر او تَرَحُّم فرماید - اگر این خواب رؤیای صادقه باشد -. پس حرم مشرّف شدیم و آنچه را که قصد داشتیم به عمل آوردیم و گذشت از این مطلب قریب بیست سال و برای من معلوم نشد از حال ملا جعفر چیزی، و من به گمان خود چنان فهمیدم که این عذاب برای او به سبب تقصیر او شد در اموال مردم. [ ادامه دارد ... ]
و بالجمله چون منّت نهاد حق تعالی بر من به زیارت خانه اش🕋 و از اعمال حج فارغ شدیم، و مراجعت را به مدینه مشرفه موفق شدیم. مرا مرضی عارض شد سخت، به حدّی که مرا بازداشت از حرکت و راه رفتن؛ پس من به رفقای خود التماس کردم که مرا شُست و شو دهید و لباسهایم را عوض کنید و مرا دوش گیرید و به روضه مطّهره حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم ببرید پیش از آنکه مرگ مرا دریابد. پس رفقا به جا آوردند آنچه گفته بودم و چون داخل روضه مطهره شدم بیهوش افتادم و رفقا مرا گذاشتند و پی شغل خود رفتند. چون به هوش آمدم، مرا دوش گرفتند و بردند نزدیک شبکه ضریح مقدس تا زیارت کردم، آنگاه مرا بردند به طرف پشت، نزدیک بیت حضرت فاطمه زهرا - صلوات اللَّه علیها - که محل زیارت آن مظلومه است، پس نشستم و زیارت کردم آن حضرت را، و طلب شفا برای خود نمودم و به آن بی بی خطاب کردم که به ما رسیده از اخبار، کثرت محبّت شما به فرزندت امام حسین علیه السلام و من مجاور قبر شریف آن حضرتم، پس به حق آن بزرگوار شفای مرا از خداوند تعالی بخواهید. پس به جانب حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم توجه کردم و آنچه حاجت داشتم عرض کردم، از جمله طلب کردم شفاعت آن حضرت را برای جماعتی از رفقایم که وفات کرده بودند و اسمهای آنها را یک یک ذکر می کردم تا رسیدم به اسم ملا جعفر، در این حال یادم آمد خوابی که از او دیده بودم، حالم مُنقَلِب شد، پس اِلحاح کردم در طلب مغفرت و سؤال شفاعت برای او، و عرض کردم که من بیست سال پیش از این او را به حال بد دیدم و نمی دانم خوابم راست بوده یا از اضغاث احلام و خوابهای پریشان بوده، به هر جهت آنچه ممکنم بود از تضرّع و دعا در حقّ او به جا آوردم. پس در حال خود خِفَّتی دیدم، برخاستم تنها بدون اعانت رفیق به منزل آمدم و مرضم به برکت حضرت زهرا - صلوات اللَّه علیها - برطرف شد و چون خواستیم از مدینه حرکت کنیم در اُحُد منزل کردیم، و چون وارد اُحُد شدیم و زیارت کردیم شهداءِ آنجا را، خوابیدم. در خواب دیدم ملا جعفر رفیق خود را به هیئت خوبی، جامه های بسیار سفید در تن دارد و عمامه ای با حَنَک بر سر دارد و عصایی در دست گرفته نزد من آمد و بر من سلام کرد و گفت: «مَرحَباً بِالاُخُوَّةِ وَ الصَّداقة» شایسته است که رفیق با رفیق خود چنین کند که تو با من کردی. من در این مدت در تنگی و بلا و شدت و محنت بودم، پس تو از روضه مُطَهَّره بیرون نیامدی مگر آنکه خلاص کردی مرا از آن گرفتاریها و الان دو روز یا سه روز است که مرا فرستادند به حمام، و پاکیزه کردند مرا از قذارات و کثافات، و حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم این جامه ها را برای من فرستاده، و حضرت صدیقه - صلوات اللَّه علیها - این عبا را برای من مرحمت فرموده، و امر من - بِحَمدِ اللَّه - به خوبی و عافیت مُنجَر شد، و من آمدم برای مشایعت تو و آنکه بشارت دهم تو را، پس خوشحال باش که به سلامت برمی گردی به سوی اهل خود و آنها هم سالم می باشند. پس بیدار شدم شکر گویان و خوشحال(۱). شیخِ مرحوم فرموده که شایسته است برای شخص زیرکِ خبیر، که تأمل کند در دقائق این رؤیا؛ زیرا که آن مشتمل است بر چیزهایی که بر طرف می کند کوری دل را و خاشاکِ در چشم را. ________ ۱. دار السلام، مجلد ۲، صفحه ۱۵۳
و نیز در دارالسّلام است که شیخ أجلِّ أورع، آقای حاج ملا علی از والد ماجدش جناب حاج میرزا خلیل تهرانی رحمه الله نقل فرموده که من در کربلای مُعَلّی بودم و مادرم در تهران. پس شبی در خواب دیدم که مادرم نزد من آمد و گفت ای پسر! من مُردم و مرا آوردند به سوی تو و بینی مرا شکستند🤕. پس من ترسان 😨 از خواب برخاستم و از این خواب چندی گذشت که کاغذی آمد از بعضی اِخوان که نوشته بود: «والده ات وفات کرد، جنازه اش را به نزد شما فرستادیم». چون جنازه کِشها آمدند گفتند: جنازه والده شما را در کاروانسرای نزدیک ذِی الکِفل گذاشتیم، چون گمان کردیم که شما در نجف اشرف می باشید. پس من صِدقِ خواب را فهمیدم و لکن مُتَحیّر ماندم در معنای کلام آن مرحومه که گفته بود: بینی ام را شکستند! تا اینکه جنازه اش را آوردند. کفن را از روی او گشودم دیدم بینی او شکسته شده، سبب آن را از حاملین آن پرسیدم، گفتند: ما سببش را نمی دانیم جز آنکه در یکی از کاروانسراها تابوت آن مرحومه را روی تابوتهای دیگر گذاشته بودیم، مالها با هم لگدکاری کردند، لگد زدند و جنازه را افکندند به زمین، شاید در آن وقت این آسیب به آن مرحومه رسیده، دیگر غیر از این ما سببی برای آن نمی دانیم. پس من جنازه مادرم را آوردم حرم جناب ابوالفضل علیه السلام و مقابل آن جناب گذاشتم و عرض کردم، ای ابوالفضل! مادر من نماز و روزه اش را نیکو به جا نیاورده، ألحال دخیل تو است پس برطرف کن از او اذیّت و عذاب را، و بر من است به ضمانت تو ای سیّد من، که پنجاه سال برای او روزه و نماز بدهم. پس او را دفن کردم و در دادن نماز و روزه برای او مسامحه شد. و مدتی گذشت که شبی در خواب دیدم که شور و غوغائی بر در خانه من است. از خانه بیرون شدم ببینم چیست؟ دیدم مادرم را بر درختی بسته اند و تازیانه بر او می زنند. گفتم: برای چه او را می زنید، چه گناهی کرده؟ گفتند: ما از جانب حضرت ابوالفضل علیه السلام مأموریم که او را بزنیم تا فلان مبلغ پول بدهد. من داخل خانه شدم و آن پولی که طلب می کردند آوردم، به ایشان دادم و مادرم را از درخت باز کردم و به منزل بردم و مشغول به خدمت او شدم. پس چون بیدار شدم حساب کردم آن مقدار پولی را که در خواب از من گرفتند موافق بود با پول پنجاه سال عبادت، پس من آن مبلغ را برداشتم و بردم خدمت سیّدِ أجَلّ آمیرزا سید علی، صاحب کتاب «ریاض» - رضوان اللَّه [تعالی علیه - و گفتم: این پولِ پنجاه سال عبادت است، مُستَدعِیَم لطف فرموده برای مادرم بدهید(۱). قالَ شَیخُنَا الاَجَلّ، صاحِبُ دارِ السَّلامِ - اَحَلَّهُ اللَّهُ دارَ السَّلامِ -: وَ فی هذِهِ الرُّؤْیا - مِنْ عِظَمِ الْاَمْرِ وَ خَطَرِ الْعاقِبَةِ وَ عَدَمِ جَوازِ التَّهاوُنِ بِما عاهَدَ اللَّهَ عَلی نَفْسِهِ وَ عُلُوِّ مَقامِ اَوْلِیائِهِ الُْمخْبِتینَ - ما لا یَخْفی عَلی مَنْ تَاَمَّلَها بِعَیْنِ الْبَصیرَةِ وَ نَظَرِ الْاِعْتِبار ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱. پیشین، مجلد ۲، صفحه ۲۴۵ ╚═ ✧ ༅࿐✾ ‎‌‌‎‌‌‎✦ ‌‌✾࿐༅✧══ مطلب بعد؛ » حکایت | https://eitaa.com/ghararemotalee/5695 ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat │📖 @feqh_ahkam │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 | «عزیزم مهدی علیه‌السلام» 🎊 به مناسبت فرا رسیدن اعیاد شعبانیه و میلاد با سعادت (عجل الله تعالی فرجه الشریف و علیه‌السلام) 🎙 با حضور سه خواننده از کشور‌های ایران🇮🇷، لبنان🇱🇧 و بحرین🇧🇭 ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat │📖 @feqh_ahkam │💌 @arame_janam │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
📚📖 مطالعه
#آن_سوی_مرگ | ۱۰ ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ 📖 شرح کتاب آن سوی مرگ ─━─━─• · · ·
📼 جلسه یازدهم ... ●━━━━━────── ⇆ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ ↻ 🎧 |    ♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ     ⌲    ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ     ˢʰᵃʳᵉ‌ ↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓ https://eitaa.com/ghararemotalee/4752
11_An_sooy_marg_aminikhaah.ir.mp3
14.18M
| ۱۱ ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ 📖 شرح کتاب آن سوی مرگ ─━─━─• · · · · · · 🦋 روحم از استوانه قهوه‌ای رنگ به سمت بالا رفت. 🔸 در ارتفاع شصت متری زمین، همه چیز را می‌دیدم‌. 🔸 من عالَم قبل از آمدنم به زمین را دیدم.  •──•❃❀✿◇✿❀❃•──• ✿ احاطه به روح ملکوتی اشیاء با چشم برزخی 📅 1397/12/25 ⏰ مدت زمان : ۳۳:۵۳ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 03:45🖱ماجرای علامه طباطبایی و آیت الله وجدانی فخر در قبرستان شیخان 04:27🖱 هر چه در دنیاست نازل شده عالم برزخ است؛ ملکوتی دارد ... 05:40🖱 احاطه به علوم ما تقدم و ما تاخر در عالم برزخ 06:32🖱جماد، گیاه، حیوان ، جن، بشر [ داروین اینها را کشف کرد، قاطی کرده ...] 09:50🖱ماجرای شیطان لعین و داستان غروری که داشت... پروردگارا این ملائکه را مورد لعنت خودت قرار نده! 11:00🖱 شیطان استرس داره .. (بحث شیطان شناسی در مشهد) پنج تا اسم که غوغا می کند و شیطان با سکرات موت اینها را فراموش می کند... 13:00🖱 نگاهی به عالم ذر و سرنوشت ارواح (انوار ← ارواح ← عالم ذر) 15:00🖱 هر جمعی که با هم هستند، در عالم ذر با هم بوده اند ... 16:40 🖱 بر و بچه های تیزول 😁 19:30 🖱 ماجرای عالمی که در حرم عبدالعظیم علیه السلام، به هنگام دعا انسانی کوچک آمد گفت مرا هم دعا کن ... 22:45 🖱 حقیقت ماجرای تصادف 23:35 🖱تصرف ملکوتی فرشتگان، وظایف فرشتگان نگهبان 24:27 🖱ماجرای زنده شدن مرده و مُردن دوباره | رزق https://eitaa.com/joinchat/2307129358C448afc1e38 ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
28.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ مدح دلربای آقا (علیه‌السلام) ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat │📖 @feqh_ahkam │💌 @arame_janam │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هفت امتحان علی(علیه‌السلام) بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله) [ امْتَحَنَنِی بَعْدَ وَفَاةِ نَبِیِّهِ (صلی‌الله علیه وآله) فِی سَبْعَةِ مَوَاطِنَ ] ↓°↓°↓°↓°↓°↓°↓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امتحان دوم: در آن داغ می‌سوختم، که داغ دیگری اضافه شد [وَ أَمَّا الثَّانِیَةُ؛ فَکَانَ هَذَا أَقْرَحُ مَا وَرَدَ عَلَى قَلْبِی مَعَ الَّذِی أَنَا فِیهِ مِنْ عَظِیمِ الرَّزِیَّةِ] ═════❖•° 𑁍 °•❖═════ امام(علیه‌السلام) فرمود: ای مرد یهودی! اما امتحان دوم این بود: رسول خدا(صلی‌الله علیه وآله) زمان حیاتش مرا امیر بر همۀ امت قرار داد و از همۀ مردم حاضر در بر حرف‌شنوی و اطاعت از فرمان‌‌هایم بیعت گرفت و دستور فرمود که سخنانش را حاضران به غایبان برسانند. [ فَقَالَ(علیه السلام): وَ أَمَّا الثَّانِیَةُ یَا أَخَا الْیَهُودِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی‌الله علیه وآله) أَمَّرَنِی فِی حَیَاتِهِ عَلَى جَمِیعِ أُمَّتِهِ وَ أَخَذَ عَلَى جَمِیعِ مَنْ حَضَرَهُ مِنْهُمُ الْبَیْعَةَ وَ السَّمْعَ وَ الطَّاعَةَ لِأَمْرِی وَ أَمَرَهُمْ أَنْ یُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ ذَلِکَ.] وقتی در کنار پیامبر(صلی‌الله علیه وآله) بودم، واسطۀ ایشان و مردم بودم و هنگامی که از او جدا بودم، فرماندۀ کسانی بودم که نزدم بودند. جایگاهم چنان بود که هیچ‌گاه به خاطرم نمی‌آید که در زمان حیات رسول خدا(صلی‌الله علیه وآله) یا پس از وفات او، کسی را یارای منازعه و مقابله با من باشد. [ فَکُنْتُ الْمُؤَدِّیَ إِلَیْهِمْ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی‌الله علیه وآله) أَمْرَهُ إِذَا حَضَرْتُهُ وَ الْأَمِیرَ عَلَى مَنْ حَضَرَنِی مِنْهُمْ إِذَا فَارَقْتُهُ لَا تَخْتَلِجُ فِی نَفْسِی مُنَازَعَةُ أَحَدٍ مِنَ الْخَلْقِ لِی فِی شَیْ‏ءٍ مِنَ الْأَمْرِ فِی حَیَاةِ النَّبِیِّ(صلی‌الله علیه وآله) وَ لَا بَعْدَ وَفَاتِهِ.] در نهایت، رسول خدا(صلی‌الله علیه وآله) در آن بیماری که به درگذشتش منتهی شد، لشکری را به فرماندهی «اُسامه پسر زید» تشکیل داد و از میان طوایف عرب و «اوس» و «خزرج» هرکسی را که به نظرش می‌آمد نقض پیمان کرده و با خلافت من مقابله کند، یا به‌خاطر کشته شدن پدر، برادر یا نزدیکانش به دست من، مرا به دیدۀ دشمنی و کینه می‌نگرد، چه از مهاجر و انصار و یا مسلمان و غیرمسلمان و «مُؤلَّفةِ قلوبهم» و منافقان، در لشکر اسامه قرار داد، تا تنها کسانی در مدینه همراه من و نزد خودش بمانند که قلبشان با من صاف است و کسى چیزى نگوید که باعث رنجش من شود، و پس از وفاتش، کسی مرا از ولایت و به دست گرفتن امور امّتش بازندارد. [ ثُمَّ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی‌الله علیه وآله) بِتَوْجِیهِ الْجَیْشِ الَّذِی وَجَّهَهُ مَعَ أُسَامَةَ بْنِ زَیْدٍ عِنْدَ الَّذِی أَحْدَثَ اللَّهُ بِهِ مِنَ الْمَرَضِ الَّذِی تَوَفَّاهُ فِیهِ فَلَمْ یَدَعِ النَّبِیُّ أَحَداً مِنْ أَفْنَاءِ الْعَرَبِ وَ لَا مِنَ الْأَوْسِ وَ الْخَزْرَجِ وَ غَیْرِهِمْ مِنْ سَائِرِ النَّاسِ مِمَّنْ یَخَافُ عَلَى نَقْضِهِ وَ مُنَازَعَتِهِ وَ لَا أَحَداً مِمَّنْ یَرَانِی بِعَیْنِ الْبَغْضَاءِ مِمَّنْ قَدْ وَتَرْتُهُ بِقَتْلِ أَبِیهِ أَوْ أَخِیهِ أَوْ حَمِیمِهِ إِلَّا وَجَّهَهُ فِی ذَلِکَ الْجَیْشِ وَ لَا مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الْمُسْلِمِینَ وَ غَیْرِهِمْ‏ وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ الْمُنَافِقِینَ لِتَصْفُوَ قُلُوبُ مَنْ یَبْقَى مَعِی بِحَضْرَتِهِ وَ لِئَلَّا یَقُولَ قَائِلٌ شَیْئاً مِمَّا أَکْرَهُهُ وَ لَا یَدْفَعُنِی دَافِعٌ مِنَ الْوِلَایَةِ وَ الْقِیَامِ بِأَمْرِ رَعِیَّتِهِ مِنْ بَعْدِهِ ]
آنگاه، آخرین کلامى که دربارۀ کارهاى مربوط به امّتش گفت، این بود که سپاه اسامه حرکت کند و هیچ‌یک از افراد اعزام‌شده با اسامه تخلّف نکند و در این کار، حداکثر پیش‌بینی و پیش‌دستی را کرد، رساترین فرمان را داد و بر آن بسیار تأکید و پافشارى کرد. [ ثُمَّ کَانَ آخِرُ مَا تَکَلَّمَ بِهِ فِی شَیْ‏ءٍ مِنْ أَمْرِ أُمَّتِهِ أَنْ یَمْضِیَ جَیْشُ أُسَامَةَ وَ لَا یَتَخَلَّفَ عَنْهُ أَحَدٌ مِمَّنْ أُنْهِضَ مَعَهُ وَ تَقَدَّمَ فِی ذَلِکَ أَشَدَّ التَّقَدُّمِ وَ أَوْعَزَ فِیهِ أَبْلَغَ الْإِیعَازِ وَ أَکَّدَ فِیهِ أَکْثَرَ التَّأْکِیدِ. [ اما پس از ارتحال او، ناگهان دیدم که افرادی از آن جماعت، لشکرگاه اسامه را ترک کرده، و دستور رسول خدا(صلی‌الله علیه وآله) به جدا نشدن از امیرشان و حرکت همراه و تحت فرمان او تا تحقق مأموریت محوّله را زیر پا گذاشتند و فرماندۀ‏شان را تنها در لشکرگاه رها کرده، سوار بر مرکب‏ها چهارنعل و شتابان به مدینه بازگشتند تا پیمانی را که خدا و رسولش برای من از آنها گرفته بودند، بگسلند؛پس عهدی را که با خدا و رسولش بسته بودند شکستند، و با خودسری و سروصدای فراوان برای خود عقدی بستند، بی‌آنکه با احدی از ما بنی‌عبدالمطلب مشورتی کنند یا نظری بخواهند و یا دربارۀ بیعتی که با من داشتند، سخنی بگویند و عذری بیاورند. [ فَلَمْ أَشْعُرْ بَعْدَ أَنْ قُبِضَ النَّبِیُّ(صلی الله علیه و آله ) إِلَّا بِرِجَالٍ مِنْ بَعْثِ أُسَامَةَ بْنِ زَیْدٍ وَ أَهْلِ عَسْکَرِهِ قَدْ تَرَکُوا مَرَاکِزَهُمْ وَ أَخَلُّوا مَوَاضِعَهُمْ وَ خَالَفُوا أَمْرَ رَسُولِ اللَّهِ(صلی‌الله علیه وآله) فِیمَا أَنْهَضَهُمْ لَهُ وَ أَمَرَهُمْ بِهِ وَ تَقَدَّمَ إِلَیْهِمْ مِنْ مُلَازَمَةِ أَمِیرِهِمْ وَ السَّیْرِ مَعَهُ تَحْتَ لِوَائِهِ حَتَّى یُنْفَذَ لِوَجْهِهِ الَّذِی أَنْفَذَهُ إِلَیْهِ، فَخَلَّفُوا أَمِیرَهُمْ مُقِیماً فِی عَسْکَرِهِ وَ أَقْبَلُوا یَتَبَادَرُونَ عَلَى الْخَیْلِ رَکْضاً إِلَى حَلِّ عُقْدَةٍ عَقَدَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِی وَ لِرَسُولِهِ(صلی‌الله علیه وآله) فِی أَعْنَاقِهِمْ؛ فَحَلُّوهَا وَ عَهْدٍ عَاهَدُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَنَکَثُوهُ وَ عَقَدُوا لِأَنْفُسِهِمْ عَقْداً ضَجَّتْ بِهِ أَصْوَاتُهُمْ وَ اخْتَصَّتْ بِهِ آرَاؤُهُمْ مِنْ غَیْرِ مُنَاظَرَةٍ لِأَحَدٍ مِنَّا بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ أَوْ مُشَارَکَةٍ فِی رَأْیٍ أَوْ اسْتِقَالَةٍ لِمَا فِی أَعْنَاقِهِمْ مِنْ بَیْعَتِی.] همۀ این وقایع را در حالی رقم زدند که من به‌سبب اشتغال به تجهیز و کفن و دفن رسول خدا(صلی‌الله علیه وآله)، نمی‌توانستم به مسئلۀ دیگری بپردازم؛ زیرا تجهیز، مهم‌ترین و سزاوارترین موضوعی بود که امت باید بدان می‌پرداخت. [ فَعَلُوا ذَلِکَ وَ أَنَا بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی‌الله علیه وآله) مَشْغُولٌ وَ بِتَجْهِیزِهِ عَنْ سَائِرِ الْأَشْیَاءِ مَصْدُودٌ. فَإِنَّهُ کَانَ أَهَمَّهَا وَ أَحَقَّ مَا بُدِئَ بِهِ مِنْهَا ] ای مرد یهودی! من در داغ مصیبت و فاجعۀ از دست دادن رسول خدا(صلی‌الله علیه وآله)، که جز خدا کسی جایش را نمی‌گرفت، می‌سوختم و می‌ساختم که این داغ (زیر پا گذاشتن وصیت پیامبر) هم بی‌درنگ اضافه شد و قلب مرا بیشتر به درد آورد. پس بر این مصیبت، که پس از مصیبت پیشین با سرعت و فاصله‌ای کوتاه آمد، صبر کردم.(۱) [ فَکَانَ هَذَا یَا أَخَا الْیَهُودِ، أَقْرَحُ مَا وَرَدَ عَلَى قَلْبِی مَعَ الَّذِی أَنَا فِیهِ مِنْ عَظِیمِ الرَّزِیَّةِ وَ فَاجِعِ الْمُصِیبَةِ وَ فَقْدِ مَنْ لَا خَلَفَ مِنْهُ إِلَّا اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى. فَصَبَرْتُ عَلَیْهَا إِذَا أَتَتْ بَعْدَ أُخْتِهَا عَلَى تَقَارُبِهَا وَ سُرْعَةِ اتِّصَالِهَا.] آنگاه از اصحاب پرسید: آیا چنین نبود؟ ثُمَّ الْتَفَتَ(علیه‌السلام) عَلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ: أَ لَیْسَ کَذَلِکَ؟ اصحاب پاسخ دادند: چرا ای امیرمؤمنان. [ قَالُوا: بَلَى یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ] ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱) دربارۀ اینکه چرا امیرمؤمنان(علیه‌السلام) در ضمن شمارش امتحانات خود، از مصائب حضرت زهرا(سلام الله علیها) ذکری به میان نیاورده است، می‌توان گفت: رسیدن به مقام جانشینی پیامبران و سپس رستگاری ابدی، نیازمند موفقیت در تعدادی از امتحانات الهی است؛ اما «جانشین آخرین پیامبر» یعنی امام علی(علیه‌السلام را)، غیر از این امتحانات عمومی، امتحانات اختصاصی و دشوارتری نیز داشته است. سؤال بزرگ یهودیان دربارۀ همان امتحانات عمومی بوده است که شرط رسیدن به جانشینی و رستگاری ابدی است؛ از این‌ رو امیرمؤمنان(علیه‌السلام) در اینجا، از امتحان‌های بزرگ‌تری همچون صبر بر مصیبت حضرت زهرا(علیهاالسلام) که جزء امتحانات اختصاصی ایشان برای رسیدن به آن منزلت خاص بود، ذکری به میان نیاورده است. ╭═══════๛ │📱 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 در این نمایشگاه هیچکس نتوانسته بود به من کتاب بفروشد! 🔹️ تصاویر کمتر دیده شده از بازدید رهبر انقلاب از ادوار مختلف نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران و گفت‌وگوی صمیمانه با غرفه‌داران و اهالی نشر 🎞 بخشی از مستند غیررسمی۶ 📥 مشاهده نسخه کامل مستند https://eitaa.com/ghararemotalee/5166
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تصاویر کمتر دیده شده از بازدید رهبر انقلاب از ادوار مختلف نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران و گفت‌وگوی صمیمانه با غرفه‌داران و اهالی نشر 🔹️ بخشی از مستند غیررسمی۶ 📥 مشاهده نسخه کامل مستند👇 https://eitaa.com/ghararemotalee/5166
هدایت شده از 📚📖 مطالعه
48.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 غیر رسمی۶؛ 🖥 روایتی از انس رهبر انقلاب با و اهالی فرهنگ 07:47 سفید کردید ... 09:00 فریده خانم ... 10:00 کتاب فروختن به من آسان است. 11:18 هبه معاوضه کردند ... 12:22 نه؛ امضا نمی کنم 14:36 عبدالکریمی 15:03 آیت الله سبحانی 15:58 آقای هژار، ترجمه قانون بوعلی 18:18 این هم که جوابی ننویسند، جواب است. 19:37 کمون کریستو را کرایه کردم. 20:39 مادرم ... 21:02 کرایه رمان ها 22:50 برای پدر کتاب می‌خواندم 28:29 اشکال شما اینه که حافظه تون خیلی خوبه! ☝این مستند آبانماه امسال و همزمان با هفته کتاب در کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران رونمایی شد و پس از نمایش برای مخاطبان تخصصی، اکنون به قاب تلویزیون رسیده است. قسمت اول https://eitaa.com/mabaheeth/12935 قسمت دوم https://eitaa.com/mabaheeth/16017 قسمت سوم https://eitaa.com/mabaheeth/22799 قسمت چهارم https://eitaa.com/mabaheeth/38233 قسمت پنجم https://eitaa.com/mabaheeth/62147 ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
سوم اسفندماه سالگرد پیام تاریخی امام خمینی خطاب به حوزویان گرامی باد. متن کامل را در روزنه بخوانید https://eitaa.com/rozaneebefarda/13611
منشور روحانیت امام و عبرتی که باید بگیریم! امام منشور روحانیت را در پاسخ به شبهات و تحریفات و انحرافات آقای صادر کردند. اگر حوزه علمیه مضامین عالی این متن را نصب‌العین قرار می‌داد، امروز به‌خاطر همان به تکاپو نمی‌افتاد. سالگرد صدور این منشور تاریخی فرصتی است برای پاسداشت گفتمانی/ترویجی این رهنمود راهبردی و تبیین زمینه‌های تاریخی آن. این فرصت را مغتنم بشماریم.... 🔶حاشیه روزنه معدود مخالفان حوزوی انقلاب و امام و رهبری، امروز در نازل‌ترین سطح قرار دارند؛ اینان روزگاری که در سطوح عالی حوزوی(حتی مرجعیت) علامت مخالفت با ولایت برافراشته بودند، ره به جایی نبردند، حالا که دیگر محدود شده‌اند به پشت‌صحنه و ! داستان این جماعت بلند‌آواز و میان‌تهی چقدر شبیه شده است به سرنوشت اپوزسيون خارج‌نشین! هم مخالفان حوزوی داخلی، هم اپوزسيون خارج‌نشین، به ژورنالیسم هتاک و بی‌منطق تنزل کرده‌اند! هیچ حرف تازه‌ای برای گفتن ندارند! فقط کارشان شده تکرار و تقلید کورکورانه از دشمنان و مخالفان پیشین! همین! البته به تقریرهای تازه ژورنالیستی از شبهات پیشین حتما باید پاسخ داد اما قبل از آن باید آن حلقه اعتدالی غربگرای پشت صحنه را شناسایی و معرفی کرد که به مثابه کارخانه تولید ژورنالیست‌های هتاک عمل می‌کند! خط می‌دهد، رادیکال‌شان می‌کند، دست‌شان را از شبهه پر می‌کند، سر آخر هم حرف‌های بغض‌آلودش را از زبان این جماعت احمق بازتکرار می‌کند و به ریش همه می‌خندد و همچنان ناشناخته باقی می‌ماند! باید حلقه مخوف انجمن باغ سلیمان‌خان میکده در جهت را بازخوانی کنیم! یادمان نرود؛ کسانی که به امثال آقای خط می‌دادند و آدمهایی در این سطح را خود کردند، هنوز برخی‌شان در همین حوالی مشغول کارند! یقین داریم که دست‌پرورده‌های‌شان هزار بار خطرناک‌تر و منافق‌تر از اسلاف‌شان هستند! @rozaneebefarda