eitaa logo
📚📖 مطالعه
101 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
169 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... @athar_shahid و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
🗞️ ترجمه : هرگز بخيل را در خود دخالت مده؛ زيرا تو را از احسان و نيکى کردن منصرف مى سازد و از تهیدستى و فقر مى ترساند. و نيز با شخص ترسو مشورت مکن که روحيه تو را در انجام امور تضعيف مى کند. و از مشورت با افراد حريص برحذر باش که حرص ورزيدن را از طريق ستمگرى در نظرت زينت مى دهند. زيرا «بخل» و «» و «حرص»، تمايلات گوناگونى هستند که جامع آنها «سوء ظن» به خداوند است. ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
نکته اهمّیّت مشورت در زندگى انسان ها موضوع مشورت از مهم ترین مسائل اجتماعى است و دلیل آن کاملا روشن است؛ زیرا از یک سو مشکلات اجتماعى و حتى شخصى، غالباً داراى پیچیدگى هایى است و از سویى دیگر هر سرى را فکرى و هر کسى را رأى و هوشى است که اگر همگى تا آنجا که ممکن است براى حل مشکل دعوت شوند راه حل هاى روشنى به دست مى آید. از این رو در از امام(علیه السلام) نقل شده که فرمود: «حَقٌّ عَلَى الْعاقِلِ أنْ یُضِیفَ إلى رَأیِهِ رَأْىَ الْعُقَلاءِ وَ یَضُمَّ إلى عِلْمِهِ عُلُومَ الْحُکَماءِ; سزاوار است انسان خردمند رأى عاقلان دیگر را به رأى خود اضافه کند و علوم دانشمندان را به علم خود ضمیمه نماید».(۷) بدیهى است هر قدر کار مهم تر باشد اهمّیّت بیشتر مى شود و تجربه نشان داده کسانى که کارهاى مهم خویش را با مشورت و صلاح اندیشى خردمندان انجام مى دهند کمتر گرفتار لغزش مى شوند و برعکس مستبدان به رأى که خود را از افکار دیگران بى نیاز مى بینند غالباً گرفتار اشتباهات پر هزینه و یا خطرناک مى گردد. و لذا در کلمات نورانى و گهربار امام(علیه السلام) مى خوانیم: «مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَکَ وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَکَهَا فِی عُقُولِهَا; کسى که استبداد به رأى پیشه کند هلاک مى شود و کسى که با مردان صاحب نظر به مشورت بنشیند شریک عقل هاى آنها خواهد بود».(۸) در حدیثى از (علیه السلام) آمده است: «مَا تَشَاوَرَ قَوْمٌ إِلاَّ هُدُوا إِلَى رُشْدِهِمْ; هیچ گروهى مشورت نمى کنند مگر اینکه به خیر و صلاح خود مى رسند».(۹) در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) این جمله حکمت آمیز از تورات نقل شده است: «مَنْ لَمْ یَسْتَشِرْ یَنْدَم; کسى که مشورت نکند پشیمان مى شود».(۱۰) تفاوت نمى کند که انسان با عاقلان بالاتر از خود مشورت کند یا زیردست، چنان که از امام على بن موسى الرضا(علیهما السلام)نقل شده هنگامى که نام پدرش موسى بن جعفر را نزد او بردند فرمود: عقل ها با عقل او برابرى نداشتند; ولى با این حال گاه با غلامان سیاه مشورت مى کرد. به آن حضرت عرض کردند: با چنین شخصى مشورت مى کنى! فرمود: «إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعالى رُبَّمَا فَتَحَ عَلَى لِسَانِه; اى بسا خداوند متعال کلید حل مشکل را بر زبان او قرار دهد».(۱۱) جالب اینکه در مورد فلسفه هاى مشورت، افزون بر آنچه گذشت آمده است: اینکه دستور به مشورت تأکید شده براى این است که معمولاً طرف مشورت فکر خالصى درباره آن موضوع دارد؛ در حالى که مشورت کننده (چون منافعش مطرح است) فکر او مشوب به هوا و هوس است: (إنّما حُضَّ عَلَى الْمُشاوَرَةِ لاِنَّ رَأْىَ الْمُشیرِ صِرْفٌ وَ رَأْىُ الْمُسْتَشیرِ مَشُوبٌ بِالْهَوى).(۱۲) البته همان گونه که در عبارت عهدنامه امام آمده است، با هر کَس نمى توان و نباید مشورت کرد; طرف مشورت باید فردى عاقل، با ایمان، و خیرخواه بوده باشد، لذا در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: مشورت باید با معیارهایش صورت بگیرد و گرنه ضررش بیشتر از سود آن است. سپس امام چهار معیار براى مشورت ذکر مى کند: ۱. طرف مشورت فرد عاقلى باشد. ۲. آزاداندیش و متدین باشد. ۳. دوست مهربان باشد. ۴. او را از اسرار درونت آگاه سازى (تا شرایط تو را بداند و مشورت صحیح بدهد) سپس آن را مکتوم دارد. در پایان حدیث مى فرماید: هرگاه این شرایط جمع شود مشورت کامل مى گردد و خیرخواهى به حد کمال مى رسد.(۱۳) در دنیاى امروز مسأله مشورت و شورا بسیار گسترده تر از گذشته است و گاه انسان گمان مى کند که با گسترش مشورت، دنیا رو به صلاح خواهد رفت حال آنکه متأسّفانه این شوراها و مجالس مشورتى غالباً رنگ سیاسى به خود گرفته و در مسیر منافع افراد یا گروه هاى خاصى است و در حقیقت آن خلوص و قداست مشورت را از دست داده است. نشانه روشن آن اینکه بسیارى از افراد یا گروه ها تلاش مى کنند با صرف هزینه هاى سنگین به عنوان نماینده براى این گونه جلسات انتخاب شوند; کارى که آشکارا مى گوید هدف تأمین مصالح توده هاى مردم نیست؛ بلکه بذرى مى پاشند تا بیشتر از آن به نفع خود درو کنند. سخن درباره مشورت بسیار است هدف تنها اشاره کوتاهى در این باره بود و این بحث را با تأکید بر این نکته که طرف مشورت همواره مسئولیت سنگینى دارد با ذکر حدیثى پایان مى دهیم که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى گوید: «مَنِ اسْتَشَارَهُ أَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فَلَمْ یَمْحَضْهُ النَّصِیحَةَ سَلَبَهُ اللهُ لُبَّهُ; کسى که برادر مؤمنش از او مشورت بخواهد و او در مقام مشورت خالصانه خیرخواهى نکند خدا عقل او را از وى خواهد گرفت».(۱۴)  
۱۶/۱ 🏷 مراقبت دقیق از کارگزاران امام(علیه السلام) در این بخش از عهدنامه به مطلب مهم دیگرى; یعنى بیان صفات کارگزاران حکومت مى پردازد و مى فرماید: «سپس در امور مربوط به کارگزارنت دقت کن و آنها را با آزمون و امتحان و نه از روى «تمایلات شخصى» و «استبداد و خودرأیى» به کار گیر؛ زیرا این دو کانونى از شعب ظلم و  اند»; (ثُمَّ انْظُرْ فِی أُمُورِ عُمَّالِکَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً، وَ لاَ تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً(۱) وَ أَثَرَةً(۲)، فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ  شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِیَانَةِ). ← شک نیست که زمامداران بدون همکارى کارگزارانشان نمى توانند کارى انجام دهند. چنانچه این کارگزاران افرادى صالح و سالم باشند، امور مملکت بر محور صحیح مى چرخد وگرنه در همه جا فساد و ظلم و جور آشکار مى گردد. امام در اینجا معیار انتخاب آنها را آزمایش و امتحان قرار داده و مالک اشتر را به شدت از اینکه معیار رابطه ها ـ و نه ضابطه ها ـ حاکم گردد و بدون مشورت آنها گزینش شوند برحذر مى دارد و تصریح مى کند که انتخاب بدون و یا با تمایلات شخصى مجموعه اى از شاخه هاى جور و خیانت را به‌وجود مى آورد.(۳) این گفتار امام در واقع اشاره به اوضاع نابسامان جامعه اسلامى در زمان خلیفه سوم دارد که گروهى از بنى امیّه را به سبب رابطه خویشاوندى و بدون هیچ گونه مشورت (یا مشورت با امثال مروان که او هم از بنى امیّه بود) براى پُست هاى حسّاس کشور اسلام برگزید و آنها هم مصداق بارز «جِماعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الخِیَانَةِ» بودند; تا توانستند ظلم و ستم کردند و اموال بیت المال را به غارت بردند به گونه اى که همه مسلمانان ناراحت شدند و شورش عظیمى بر ضد آنها و بر ضد خلیفه برپا شد. آن گاه امام اوصاف آنها را در سه جمله کوتاه و پرمعنا بیان مى دارد و مى فرماید: «و از میان آنها افرادى را برگزین که داراى تجربه و پاکى روح باشند از خانواده هاى صالح و پیشگام و باسابقه در اسلام»; (وَ تَوَخَّ(۴) مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ  وَ الْحَیَاءِ، مِنْ أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَةِ، وَ الْقَدَمِ(۱۵) فِی الاِْسْلاَمِ الْمُتَقَدِّمَةِ). ← وصف اوّل یعنى باتجربه بودن در کارى که براى آن انتخاب مى شود تأثیر غیر قابل انکارى دارد و همه کسانى که مى خواهند شخصى را براى کار مهمى انتخاب کنند بر آن تأکید دارند که باید در آن امر صاحب تجربه باشد. ← و «الْحَیاء» که به معناى انقباض نفس در مقابل معصیت است در واقع اشاره به نوعى از وصف عدالت است؛ زیرا عدالت به معناى مصطلح که حالت خداترسى درونى و پرهیز از گناه است، تقریبا با حیا به معناى وسیع کلمه یکسان خواهد بود. ← اما وصف سوم; یعنى از خانواده هاى صالح و پیشگام در اسلام بودن اشاره به همان معناى وراثت است؛ زیرا خانواده هاى اصیل افزون بر اینکه صفات ذاتى خود را به فرزندان خویش منتقل مى کنند به امر تربیت آنها نیز همت مى گمارند و غالباً فرزندان صالح و سالمى را تقدیم جامعه مى کنند. آن گاه امام(علیه السلام) به ذکر دلیل براى انتخاب افرادى که واجد این صفات اند پرداخته مى فرماید: «زیرا اخلاق آنها بهتر و خانواده آنان پاک تر و توجّه آنها به موارد طمع کمتر و در سنجش عواقب کارها بیناترند»; (فَإِنَّهُمْ أَکْرَمُ أَخْلاَقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً وَ أَقَلُّ فِی الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً(۶)، وَ أَبْلَغُ فِی عَوَاقِبِ الاُْمُورِ نَظَراً). با توجّه به اینکه ضمیر «انهم» به کسانى که داراى مجموعه این صفات اند باز مى گردد، آثارى که امام براى آنها بر شمرده هر یک نتیجه یکى از این اوصاف است. پاکى اخلاق🌸 و قداست خانوادگى » مربوط به اهل بیوتات صالحه است. و بى اعتنایى به موارد طمع » نتیجه حیاست. و بیناتر بودن در عواقب امور » از اهل تجربه بودن سرچشمه مى گیرد. به این ترتیب مجموعه این علل چهارگانه نتیجه مجموع آن صفات سه گانه است. آن گاه امام(علیه السلام) دستور دیگرى درباره کارگزاران حکومت مى دهد و مسئولیت زمامدار را بعد از انتخاب آنها با اوصافى که در عبارات قبل آمد چنین بیان مى دارد: مى فرماید: «آن گاه روزى آنها را فراوان کن (و حقوق کافى به آنها بده) ؛ زیرا این کار سبب تقویت آنها در اصلاح خویشتن مى شود و ایشان را از خیانت در اموالى که زیر نظرشان است بى نیاز مى سازد و اضافه بر این حجتى در برابر آنهاست اگر از دستورات تو سرپیچى کنند یا در امانت تو خیانت ورزند»; (ثُمَّ أَسْبِغْ(۷) عَلَیْهِمُ الاَْرْزَاقَ، فَإِنَّ ذَلِکَ قُوَّةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِصْلاَحِ أَنْفُسِهِمْ، وَ غِنًى لَهُمْ عَنْ تَنَاوُلِ مَا تَحْتَ أَیْدِیهِمْ، وَ حُجَّةٌ عَلَیْهِمْ إِنْ خَالَفُوا أَمْرَکَ أَوْ ثَلَمُوا(۸) أَمَانَتَکَ).
نیروی محبت در اجتماع ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ نیروی محبت از نظر اجتماعی نیروی عظیم و مؤثری است. بهترین اجتماعها آن است كه با نیروی محبت اداره شود، محبتِ زعیم و زمامدار به مردم و محبت و ارادت مردم به زعیم و زمامدار. علاقه و محبت زمامدار عامل بزرگی است برای ثبات و ادامه ی حیات حكومت، و تا عامل محبت نباشد رهبر نمی تواند و یا بسیار دشوار است كه اجتماعی را رهبری كند و مردم را افرادی منضبط و قانونی تربیت كند ولو اینكه عدالت و مساوات را در آن اجتماع برقرار كند. مردم آنگاه قانونی خواهند بود كه از زمامدارشان علاقه ببینند و آن علاقه هاست كه مردم را به پیروی و اطاعت می كشد. قرآن خطاب به پیغمبر می كند كه ای پیغمبر! نیروی بزرگی را برای نفوذ در مردم و اداره ی اجتماع در دست داری: فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اَللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ اَلْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اِسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی اَلْأَمْرِ [1]. به موجب لطف و رحمت الهی، تو برایشان نرم‌دل شدی كه اگر تندخوی سخت‌دل بودی از پیرامونت پراكنده می گشتند. پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در كار با آنان مشورت كن. در اینجا علت گرایش مردم به پیغمبر اكرم صلی‌الله علیه وآله را علاقه و مهری دانسته كه نبی اكرم نسبت به آنان مبذول می داشت. باز دستور می دهد كه ببخششان و برایشان كن و با آنان نما. اینها همه از آثار محبت و دوستی است، همچنانكه رفق و حلم و تحمل، همه از شؤون محبت و احسان اند. او به تیغ حلم چندین خلق را واخرید از تیغ، چندین حلق را تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر بل ز صد لشكر ظفرانگیزتر [2] و باز قرآن می فرماید: وَ لا تَسْتَوِی اَلْحَسَنَةُ وَ لاَ اَلسَّیِّئَةُ اِدْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا اَلَّذِی بَیْنَكَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ [3]. نیك و بد یكسان نیست. با اخلاق نكوتر دفع شر كن كه آنگاه آن كه بین تو و او دشمنی است گویا دوستی خویشاوند است. ببخش ای پسر كآدمیزاده صید به احسان توان كرد و وحشی به قید عدو را به الطاف گردن ببند كه نتوان بریدن به تیغ این كمند [4] امیرالمؤمنین علیه‌السلام نیز در فرمان خویش به مالك اشتر آنگاه كه او را به زمامداری مصر منصوب می كند، درباره ی رفتار با مردم چنین توصیه می كند: وَ اَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ وَ الَْمحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ. . . فَاَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِكَ وَ صَفْحِكَ مِثْلَ الَّذی تُحِبُّ اَنْ یُعْطِیَكَ اللّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ [5]. احساس مهر و محبت به مردم را و ملاطفت با آنها را در دلت بیدار كن. . . از عفو و گذشت به آنان بهره ای بده همچنانكه دوست داری خداوند از عفو و گذشتش تو را بهره مند گرداند. https://eitaa.com/ghararemotalee/607 قلب زمامدار بایستی كانون مهر و محبت باشد نسبت به ملت. قدرت و زور كافی نیست. با قدرت و زور می توان مردم را گوسفند وار راند ولی نمی توان نیروهای نهفته ی آنها را بیدار كرد و به كار انداخت. نه تنها قدرت و زور كافی نیست، عدالت هم اگر خشك اجرا شود كافی نیست، بلكه زمامدار همچون پدری مهربان باید قلباً مردم را دوست بدارد و نسبت به آنان مهر بورزد و هم باید دارای شخصیتی جاذبه دار و ارادت آفرین باشد تا بتواند اراده ی آنان و همت آنان و نیروهای عظیم انسانی آنان را در پیشبرد هدف مقدس خود به خدمت بگیرد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [1] آل عمران/159 [2] مثنوی معنوی. [3] فصّلت/34. [4] سعدی، بوستان. [5] نهج البلاغه ، نامه ی 53 ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │ 📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -