#نهج_البلاغه
#عهدنامه_مالکاشتر
#فرازی_از_عهدنامه | ۲۹
📜 متن : ... وَ إِیَّاکَ وَ الاِسْتِئْثَارَ بِمَا النَّاسُ فِیهِ أُسْوَةٌ، وَ التَّغَابِیَ عَمَّا تُعْنَى بِهِ مِمَّا قَدْ وَضَحَ لِلْعُیُونِ، فَإِنَّهُ مَأْخُوذٌ مِنْکَ لِغَیْرِکَ وَ عَمَّا قَلِیل تَنْکَشِفُ عَنْکَ أَغْطِیَةُ الاُْمُورِ وَ یُنْتَصَفُ مِنْکَ لِلْمَظْلُومِ امْلِکْ حَمِیَّةَ أَنْفِکَ وَ سَوْرَةَ حَدِّکَ وَ سَطْوَةَ یَدِکَ وَ غَرْبَ لِسَانِکَ وَ احْتَرِسْ مِنْ کُلِّ ذَلِکَ بِکَفِّ الْبَادِرَةِ وَ تَأْخِیرِ السَّطْوَةِ حَتَّى یَسْکُنَ غَضَبُکَ فَتَمْلِکَ الاِخْتِیَارَ: وَ لَنْ تَحْکُمَ ذَلِکَ مِنْ نَفْسِکَ حَتَّى تُکْثِرَ هُمُومَکَ بِذِکْرِ الْمَعَادِ إِلَى رَبِّکَ.
╭───
│ 🌐 @Mabaheeth
╰──────────
🗞️ ترجمه :
📄 ... از امتياز خواهى براى خود در آنچه مردم در آن مساوى اند جدّاً بپرهيز و از #غفلت در انجام آنچه مربوط به توست و در برابر چشمان مردم واضح و روشن است برحذر باش، چرا که به هر حال در برابر مردم نسبت به آن مسئولى و به زودى پرده از کارهايت کنار مى رود و انتقام مظلوم از تو گرفته مى شود.
به هنگام خشم😡، خويشتن دار باش و از تندى و تيزى خود، و قدرت دست، و خشونت زبانت بکاه و براى پرهيز از اين امور از انجام کارهاى شتاب زده و سخنان ناسنجيده و اقدام به مجازات، برحذر باش تا خشم تو فرو نشيند و مالک خويشتن گردى و هرگز در اين زمينه حاکم بر خود نخواهى شد مگر اينکه بسيار #به_ياد_قيامت و بازگشت به سوى پرودگارت باشى.
#نهج_البلاغه_بخوانیم
ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ
داستان بازاری و عابر ...
https://eitaa.com/ghararemotalee/139
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
۲۹ / ۱
شرح و تفسیر از کارهاى شتاب زده و سخنان نسنجیده بپرهیز امام(علیه السلام) در این بخش از عهدنامه به سه موضوع مهم دیگر اشاره کرده و مالک اشتر را از آن بر حذر مى دارد: نخست مى فرماید: «از امتیاز خواهى براى خود در آنچه مردم در آن مساوى اند جدّاً بپرهیز»; (وَإِیَّاکَ وَالاِسْتِئْثَارَ(۱) بِمَا النَّاسُ فِیهِ أُسْوَةٌ(۲)).
امتیاز خواهى حاکمان و حواشى و اطرافیان و حامیان آنها یکى از آفات مهم حکومت هاست که در امورى که همه مردم باید در آن یکسان باشند، آنها بیش از حق خود سهم خواهى مى کنند; چیزى که افکار عمومى را بر ضد آنها مى شوراند.
این همان چیزى است که در زمان ما به عنوان رانت خوارى (امتیاز ویژه طلبیدن) مشهور شده است و متأسّفانه در تمام دنیا وجود دارد و عامل مهمى براى جدایى ملت ها از دولت هاست.
امام مالک اشتر را از این کار به شدت برحذر مى دارد، زیرا مردم سخت در این موضوع حساسیت دارند حتى اگر به عنوان نمونه در زمان ما اتومبیل یکى از رؤسا از خیابانى که گذشتن از آن براى دیگران ممنوع است بگذرد در برابر آن عکس العمل نشان مى دهند.
در دومین توصیه مى فرماید: «و از غفلت در انجام آنچه مربوط به توست و در برابر چشمان مردم واضح و روشن است برحذر باش، چرا که به هر حال در برابر مردم نسبت به آن مسئولى و به زودى پرده از کارهایت کنار مى رود و انتقام مظلوم از تو گرفته مى شود»; (وَالتَّغَابِیَ(۳) عَمَّا تُعْنَى بِهِ مِمَّا قَدْ وَضَحَ لِلْعُیُونِ، فَإِنَّهُ مَأْخُوذٌ مِنْکَ لِغَیْرِکَ، وَعَمَّا قَلِیل تَنْکَشِفُ عَنْکَ أَغْطِیَةُ الاُْمُورِ، وَیُنْتَصَفُ مِنْکَ لِلْمَظْلُومِ).
اشاره به اینکه بسیار مى شود که نزدیکان و حامیان زمامدار کارهاى خلافى انجام مى دهند و حق مظلومى را پایمال مى سازند و حاکمان جور معمولاً آن را نادیده گرفته و از کنار آن به سادگى مى گذرند.
امام مالک اشتر را از این کار به شدت برحذر مى دارد، زیرا هم عواقب شومى در دنیا دارد که همان بدبینى مردم و جدایى آنها از حکومت است و هم در آخرت; زمانى که پرده ها کنار رود و اعمال آشکار شود و خداوندِ عالم به اسرار، حق مظلوم را از ظالم بگیرد.
متأسّفانه در عصر بعضى از خلفا (مانند خلیفه سوم) امورى رخ داد که درست در نقطه مقابل دستورات بالاست دستوراتى که از کتاب و سنّت پیامبر اکرم نشأت نگرفته است: از جمله به گفته ابن قتیبه مورخ معروف اهل سنّت در کتاب الخلفا: «جمعى از صحابه اجتماع کردند و نامه اى به خلیفه سوم عثمان نوشتند و کارهایى را که بر خلاف سنّت انجام داده بود بر او خرده گرفتند... .
از جمله اینکه بخش هایى از اطراف مدینه را به صورت خالصه در اختیار شخص خودش گرفته بود.
یکى از مهاجران گفت: اى عثمان آیا این کار را که کرده اى خداوند به تو اجازه داده یا بر خدا افترا مى بندى (آللهُ أَذِنَ لَکُمْ أَمْ عَلَى اللهِ تَفْتَرُونَ)».(۴) نیز همان مورخ در همان کتاب آورده است که «جمعى از صحابه نامه اى نوشتند و بخشى از بدعت هاى عثمان را یادآور شدند...
از جمله اختصاص دادنِ مقامات حکومت اسلامى به خویشاوندانش از بنى امیّه و افرادى که هرگز محضر رسول خدا را درک نکرده بودند و جوانان بى تجربه اى محسوب مى شدند در حالى که از وجود مهاجران و انصار براى آن مقامات استفاده نمى کرد و حتى با آنها به مشورت نمى نشست و تنها به رأى خود قناعت مى کرد و نیز داستان ولید بن عقبه که از طرف عثمان فرماندار کوفه بود و نماز صبح را در حال مستى، چهار رکعت براى مردم خواند سپس گفت اگر بخواهید یک رکعت دیگر نیز اضافه مى کنم و اجازه نداد حد (شرب خمر) را بر او اجرا کنند.(۵) این است معناى بى اعتنایى به احکام اسلام و بى تفاوت از کنار امور گذشتن که براى همه واضح و آشکار است.
آن گاه امام(علیه السلام) سومین دستور را بیان مى دارد و مالک اشتر را به شدت از هرگونه قضاوت و حرکت به هنگام غضب نهى مى کند، مى فرماید: «به هنگام خشم، خویشتن دار باش و از تندى و تیزى خود، و قدرت دست، و خشونت زبانت بکاه و براى پرهیز از این امور از انجام کارهاى شتاب زده و سخنان ناسنجیده و اقدام به مجازات، برحذر باش تا خشم تو فرو نشیند و مالک خویشتن گردى»; (امْلِکْ حَمِیَّةَ(۶) أَنْفِکَ وَسَوْرَةَ حَدِّکَ(۷)، وَسَطْوَةَ(۸) یَدِکَ وَغَرْبَ(۹)لِسَانِکَ، وَاحْتَرِسْ مِنْ کُلِّ ذَلِکَ بِکَفِّ الْبَادِرَةِ(۱۰)، وَتَأْخِیرِ السَّطْوَةِ حَتَّى یَسْکُنَ غَضَبُکَ فَتَمْلِکَ الاِخْتِیَارَ).
به هنگام عصبانیت، انسان گاه باد در دماغ مى افکند و نسبت به کارهاى انجام شده اظهار تنفر مى کند و گاه تندى و تیزى نشان مى دهد و گاه دست به مجازات دراز مى کند و گاه به دشنام و بد گویى مى پردازد.
امام(علیه السلام) مالک اشتر را از این پدیده هاى چهارگانه غضب بر حذر داشته و راه جلوگیرى از آن را این شمرده است که به هنگام غضب هیچ سخنى نگوید و هیچ اقدامى نکند تا آتش غضب فرو نشیند و به حال عادى باز گردد و زمام اراده خود را که در موقع غضب از دست داده بود در اختیار بگیرد.
سپس در ادامه سخن به این حقیقت اشاره کرده مى فرماید: «هرگز در این زمینه حاکم بر خود نخواهى شد مگر اینکه بسیار به یاد قیامت و بازگشت به سوى پرودگارت باشى».
(وَلَنْ تَحْکُمَ ذَلِکَ مِنْ نَفْسِکَ حَتَّى تُکْثِرَ هُمُومَکَ(۱۱) بِذِکْرِ الْمَعَادِ إِلَى رَبِّکَ).
آنچه امام(علیه السلام) در این بخش از سخنانش فرموده امورى سرنوشت ساز است که نه تنها در مسأله حکومت که در تمام مدیریت ها و در سراسر زندگى انسان پیش مى آید.
به سراغ امتیازات ویژه رفتن، از خلاف کارى هاى نزدیکان و اطرافیان چشم پوشیدن و به هنگام خشم و غضب حکمى صادر کردن بلاهاى عظیمى است که مى تواند حکومت ها را متزلزل سازد و شخصیت انسان ها را زیر سؤال ببرد و آبروى انسان را در دنیا و آخرت بریزد.
نکته خطرات بزرگ غضب غضب حالتى است که وقتى به انسان دست مى دهد از وضع عادى بیرون مى رود و قضاوت عقل، تحت الشعاع این آتش سوزان قرار مى گیرد به گونه اى که هرگونه تصمیم گیرى صحیح در آن لحظه براى او ناممکن است و به همین دلیل از انسان حرکاتى در حالت خشم و غضب سر مى زند که غالباً عواقب شوم و دردناک دارد و گاه کفاره آن را سالیان دراز باید بپردازد.
به همین دلیل در آیات قرآن و روایات اسلامى شدیداً از غضب و از هرگونه تصمیم گیرى به هنگام غضب نهى شده است.
در آیه ۳۷ سوره شورى یکى از ویژگى هاى مؤمنان را چشم پوشى به هنگام غضب ذکر کرده و جالب اینکه آن را عطف بر اجتناب از گناهان کبیره نموده است مى فرماید: (وَالَّذینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الاِْثْمِ وَالْفَواحِشَ وَإِذا ما غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ).
در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: «إِنَّ هَذَا الْغَضَبَ جَمْرَةٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تُوقَدُ فِی قَلْبِ ابْنِ آدَمَ وَإِنَّ أَحَدَکُمْ إِذَا غَضِبَ احْمَرَّتْ عَیْنَاهُ وَانْتَفَخَتْ أَوْدَاجُهُ وَدَخَلَ الشَّیْطَانُ فِیهِ; این غضب شعله آتشى از سوى شیطان است که در قلب فرزندان آدم زبانه مى کشد، از این رو هنگامى که یکى از شما غضب مى کند چشمانش سرخ و رگ هاى گردنش پر خون و شیطان داخل وجودش مى شود».(۱۲) امام صادق(علیه السلام) در حدیثى دیگر مى فرماید: «الْغَضَبُ مِفْتَاحُ کُلِّ شَرّ; غضب کلید تمام بدى هاست».(۲۱۳) امیرمؤمنان نیز در یک جمله کوتاه مى فرماید: «الْغَضَبُ شَرٌّ إِنْ أَطَعْتَهُ دَمَّرَ; غضب شر است و اگر از آن پیروى کنى نابودت مى کند».(۱۴) روایات در این زمینه بسیار و مملوّ از تأکیدات فراوان است، لذا با حدیث دیگرى این سخن را پایان مى دهیم، امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمود: «إِیَّاکَ وَالْغَضَبَ فَأَوَّلُهُ جُنُونٌ وَآخِرُهُ نَدَمٌ; از غضب بر حذف باش که آغازش جنون و پایانش پشیمانى است».(۱۵) به هر حال عقل و درایت ایجاب مى کند که انسان در حال خشم و غضب هیچ تصمیمى نگیرد و بهترین راه براى فرو نشاندن آن این است که یا از محل حادثه دور شود و یا لااقل تغییر حالت دهد; اگر ایستاده، بنشیند و اگر نشسته است برخیزد و راه رود و آبى بنوشد و با دوستان خود از موضوع دیگرى سخن بگوید و همان گونه که حضرت فرموده: مؤثرترین کارها آن است که به یاد معاد و روز قیامت و عواقب اعمال بیفتد.
پاورقی :
۱. کافى، ج ۲، ص ۳۰۴، ح ۱۲.
۱. «الإسْتِئْثار» به معناى چيزى را به خود اختصاص دادن است و از ريشه «اثر» بر وزن «خبر» به معناى علامتى است که از چيزى باقى مى ماند و گويى شخص انحصار طلب در اشيايى علامت مى گذارد که از آنِ من و مخصوصِ من است.
۲. «أُسْوة» به معناى حالتى است که از پيروى کردن از ديگرى حاصل مى شود و چون نتيجه آن مساوات ميان دو چيز است، اين واژه به معناى مساوى نيز به کار رفته است.
۳. «تَغابى» به معناى تغافل و ناديده گرفتن چيزى است و در اصل از ريشه «غَباوة» به معناى ناآگاه بودن گرفته شده است.
۴. خلفاء ابن قتيبة، (معروف به الامامة و السياسة) ج ۱، ص ۵۰، چاپ منشورات رضى.
۵. خلفاء ابن قتيبه، (معروف به الامامة والسياسة)، ج ۱، ص ۵۰ .
۶. «حميّة» از ريشه «حَمْى» و «حمو» بر وزن «حمد» به معناى شدت حرارت است. سپس اين واژه به معناى خشم و تعصب آميخته با خشم و نخوت و تکبر به کار رفته است و هنگامى که اضافه به «انف» شود (مانند جمله بالا) به خشم و تکبر اشاره دارد و انتخاب «أنف» (بينى) در اينجا براى آن است که آدم هاى متکبر سر خود را بالا مى گيرند و در واقع نوک بينى شان به طرف بالا قرار مى گيرد.
۷. «سَوْرَة» به معناى شدت و «حدّ» به معناى تيزى و برندگى است و هنگامى که اين دو به هم اضافه شود شدت برش را مى فهماند که به عنوان کنايه از غضب به کار مى رود.
۸. «سَطْوة» به معناى سلطه، غلبه و قدرت است.
۹. «غَرْب» اين واژه نيز به معناى تيزى و برندگى است و هنگامى که به لسان اضافه شود اشاره به سخنان تند و خشونت آميز است. ريشه اصلى آن همان «غروب» است و از آنجا که يک شىء بُرنده مانند شمشير مى شکافد و در هدف خود فرو مى رود و پنهان مى شود «غرب» بر آن اطلاق شده است.
۱۰. «البادِرَة» به معناى سخن يا کار ناگهانى و نسنجيده است و «کفّ بادِرَة» به معناى خوددارى کردن از چنين اعمالى است که به هنگام غضب رخ مى دهد.
۱۱. «هُموم» جمع «همّ» گاه به معناى اراده و عزم بر چيزى و گاه به معناى دلمشغولى و دغدغه و در عبارت بالا معناى دوم مراد است.
۱۲. همان مدرک، ص ۳۰۳، ح ۳.
۱۳. غررالحکم، ح ۶۸۹۱.
۱۴. همان مدرک، ح ۶۸۹۸.
#داستان_راستان | ۵۱
دو همکار
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
صفا و صمیمیت و همکاری صادقانه هشام بن الحکم و عبد الله بن یزید اباضی مورد اعجاب همه مردم کوفه شده بود. این دو نفر ضرب المثل دو شریک خوب و دو همکار امین و صمیمی شده بودند. ایندو به شرکت یکدیگر یک مغازه خرازی داشتند، جنس خرازی میآوردند و میفروختند. تا زنده بودند میان آنها اختلاف و مشاجرهای رخ نداد.
چیزی که موجب شد این موضوع زبانزد عموم مردم شود و بیشتر موجب اعجاب خاص و عام گردد، این بود که این دو نفر از لحاظ عقیده مذهبی در دو قطب کاملاً مخالف قرار داشتند؛ زیرا هشام از علما و متکلمین سرشناس شیعه امامیه و یاران و اصحاب خاص امام جعفر صادق علیه السلام و معتقد به امامت اهل بیت بود، ولی عبد الله بن یزید از علمای اباضیه[¹] بود. آنجا که پای دفاع از عقیده و مذهب بود، این دو نفر در دو جبهه کاملا مخالف قرار داشتند، ولی آنها توانسته بودند تعصب مذهبی را در سایر شؤون زندگی دخالت ندهند و با کمال متانت کار شرکت و تجارت و کسب و معامله را به پایان برسانند. عجیبتر اینکه بسیار اتفاق میافتاد که شیعیان و شاگردان هشام به همان مغازه میآمدند و هشام اصول و مسائل تشیع را به آنها میآموخت و عبد الله از شنیدن سخنانی برخلاف عقیده مذهبی خود ناراحتی نشان نمیداد. نیز اباضیه میآمدند و در جلو چشم هشام تعلیمات مذهبی خودشان را که غالباً علیه مذهب تشیع بود فرا میگرفتند و هشام ناراحتی نشان نمیداد.
یک روز عبد الله به هشام گفت: «من و تو با یکدیگر دوست صمیمی و همکاریم.
تو مرا خوب میشناسی. من میل دارم که مرا به دامادی خودت بپذیری و دخترت فاطمه را به من تزویج کنی.».
هشام در جواب عبد الله فقط یک جمله گفت و آن اینکه: «فاطمه مؤمنه است.».
عبد الله به شنیدن این جواب سکوت کرد و دیگر سخنی از این موضوع به میان نیاورد.
این حادثه نیز نتوانست در دوستی آنها خللی ایجاد کند. همکاری آنها باز هم ادامه یافت. تنها مرگ بود که توانست بین این دو دوست جدایی بیندازد و آنها را از هم دور سازد[²]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱] . اباضیه یکی از فرق ششگانه خوارجاند.
← خوارج چنانکه میدانیم نخست در حادثه صفین پیدا شدند و آنها جمعی از اصحاب علی علیه السلام بودند که یاغی شدند و بر آن حضرت شوریدند. این دسته چون از طرفی بر مبنای عقیده کار میکردند و از طرف دیگر جاهل و متعصب بودند، از خطرناکترین جمعیتهایی بودند که در میان مسلمین پیدا شدند و همیشه مزاحم حکومتهای وقت بودند. - خوارج عموماً در تبری از علی علیه السلام و عثمان اتفاق داشتند و غالبا سایر مسلمین را که در عقیده با آنها متفق نبودند کافر و مشرک میدانستند، ازدواج با دیگر مسلمین را جایز نمیدانستند و به آنها ارث نمیدادند و اساسا خون و مال آنها را مباح میدانستند؛ ولی فرقه اباضیه از سایر فرق خوارج ملایمتر بودند، ازدواج و حتی شهادت آنان را صحیح میدانستند و مال و خون آنها را نیز محترم میشمردند. - رئیس اباضیه مردی است به نام «عبد الله بن اباض» که در اواخر عهد خلفای اموی خروج کرد. رجوع شود به ملل و نحل شهرستانی، جلد 1، چاپ مصر، صفحه 172 و صفحه 212.
[۲] . مروج الذهب مسعودی، چاپ مصر، ج 2/ ص 174، ذیل احوال عمربن عبد العزیز.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
#داستان_راستان | ۵۲
منع شرابخواره
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
به دستور منصور صندوق بیت المال را باز کرده بودند و به هرکَس از آن چیزی میدادند. شقرانی یکی از کسانی بود که برای دریافت سهمی از بیت المال آمده بود ولی چون کسی او را نمیشناخت وسیلهای پیدا نمیکرد تا سهمی برای خود بگیرد.
شقرانی را به اعتبار اینکه یکی از اجدادش برده بوده و رسول خدا او را آزاد کرده بود و قهرا شقرانی هم آزادی را از او به ارث میبرد «مولی رسول الله» میگفتند یعنی آزادشده رسول خدا، و این به نوبه خود افتخار و انتسابی برای شقرانی محسوب میشد و از این نظر خود را وابسته به خاندان رسالت میدانست.
در این بین که چشمهای شقرانی نگران آشنا و وسیلهای بود تا سهمی برای خودش از #بیت_المال بگیرد، #امام_صادق علیه السلام را دید؛ رفت جلو و حاجت خویش را گفت. امام رفت و طولی نکشید که سهمی برای شقرانی گرفته و با خود آورد. همینکه آن را به دست شقرانی داد، با لحنی ملاطفت آمیز این جمله را به وی گفت: «کار خوب از هر کسی خوب است، ولی از تو به واسطه انتسابی که با ما داری و تو را وابسته به خاندان رسالت میدانند خوبتر و زیباتر است.
و کار بد از هرکَس بد است، ولی از تو به خاطر همین انتساب زشتتر و قبیحتر است.»
امام صادق علیهالسلام این جمله را فرمود و گذشت.
شقرانی با شنیدن این جمله دانست که امام از سرّ او یعنی شرابخواری او آگاه است، و از اینکه امام با اینکه میدانست او شرابخوار است به او محبت کرد و در ضمنِ محبت او را متوجه عیبش نمود، خیلی پیش وجدان خویش شرمسار گشت و خود را ملامت کرد[¹]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱] . الانوار البهیه محدث قمی، صفحه 76، به نقل از ربیع الابرار زمخشری.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
│📱 @Mabaheeth
╰───────────