#داستانهای_شگفت
۲۰ - پرهیز از لقمه شبهه
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
و نیز جناب آقای ایمانی فرمودند در همان روز اول ورود آقای بیدآبادی به مرحوم والد فرمودند خوراک من تنها باید از آنچه خودت تدارک می کنی باشد و آنچه دیگری بیاورد قبول نکن.
تصادفا روزی مرحوم آقای حاج شیخ الاسلام - اعلی اللّه مقامه - یک جفت کبک آوردند و به مرحوم والد داده گفتند میل دارم آن را کباب کرده جلو آقا بگذارید. آن مرحوم قبول نمود و از سفارش مرحوم بیدآبادی غافل بود؛ پس آن را کباب نموده و موقع صرف شام جلو آقا گذاردند. چون آقا کبک را ملاحظه فرمود از سر سفره برخاست و رفت و به مرحوم والد فرمود به شما سفارش کردم که از کسی هدیه ای قبول نکنید.
خلاصه ذره ای از آن کبک میل نفرمود.
مبادا تعجب کنید که مرحوم بیدآبادی کبک را نخورد با آنکه آورنده آن مرحوم شیخ الاسلام بود ؛ زیرا ممکن است آورنده کبک برای مرحوم شیخ، صید کننده آن را راضی نکرده باشد؛ یا آنکه صیاد آن را تذکیه شرعی نکرده باشد مثلا ( بسم اللّه ) نگفته و احتمالات دیگر و چون خوردن لقمه شبهه کاملا در قساوت و غلظت قلب مؤثر است، آن بزرگوار از آن پرهیز می فرمود و خلاصه لقمه ای که انسان می خورَد به منزله بذری است که در زمین افشانده می شود؛ اگر بذر خوب باشد ثمر آن هم خوب است و گرنه خراب؛ همچنین لقمه اگر حلال و پاکیزه باشد ثمره اش لطافت قلب و قوت آثار روحانیت است و اگر حرام و خبیث باشد، ثمره اش قساوت قلب و میل به دنیا و شهوات و محرومیت از معنویات است.
و نیز تعجبی نیست که آن بزرگوار خباثت و شبهه ناکی کبک را دانست؛ زیرا شخص به برکت #تقوا و شدت ورع، خصوصاً پرهیز از لقمه شبهه ناک، صفای قلب و لطافت روح نصیبش گردد به طوری که امور معنوی و ماورای حس را درک نماید.
مانند این #داستان و بالاتر از آن، از عده ای از علمای ربانی و بزرگان دین نقل گردیده و چون نقل آنها خارج از وضع این مختصر است ، تنها برای تأیید اکتفا می شود به ذکر داستانی که مرحوم حاجی نوری در جلد اول دارالسلام ( ص 253 ) در بیان کرامات عالم ربانی مرحوم حاج سید محمد باقر قزوینی، خواهرزاده سید بحرالعلوم نقل فرموده است از صالح متقی سید مرتضی نجفی که گفت به اتفاق جناب سید قزوینی به زیارت یکی از صلحا رفتیم.
چون سید خواست برخیزد آن مرد صالح عرض کرد امروز در منزل ما نان تازه طبخ شده دوست دارم شما از آن میل بفرمایید.
سید اجابت فرمود، چون سفره آماده شد، سید لقمه ای از نان در دهان گذارد پس عقب نشست و هیچ میل نفرمود.
صاحب منزل عرض کرد چرا میل نمی فرمایید ؟
فرمود : این نان را زن حائض پخته ، آن مرد تعجب کرد و رفت تحقیق نمود معلوم شد سید درست می فرماید؛ پس نان دیگر آورد جناب سید از آن میل فرمود.
جایی که پخته شدن نان به دست زن حائض سبب می شود که یک نوع قذارت و کثافت معنوی در آن نان پیدا شود به طوری که صاحب روح لطیف و قلب صافی آن را درک می کند، پس چه خواهد بود حالت نانی که پزنده آن مبتلا به انواع آلودگیها از نجاسات معنوی و ظاهری باشد.
و در حالات جناب سید بن طاووس گفته شده که هر طعامی که هنگام آماده کردن آن نام خدا بر آن خوانده نمی شد از آن میل نمی فرمود عملا بقوله تعالی : ( وَ لا تَأْکُلُوا مِمّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ ) .(1)
وای از دوره ای که به جای بردن اسم خدا هنگام طبخ، موسیقی 🎶 و آلات لهو استعمال نمایند و نعمت خدا را با معصیت همراه کنند و بدتر از آن نانی که گندم یا جو آن مورد زکات و حق فقرا بوده یا زمینی که در آن زراعت شده غصبی باشد، هرچند خورنده بیچاره از این امور بیخبر باشد لکن اثر وضعی و حتمی آن بجاست.
از اینجا دانسته می شود که چرا در این دوره دلها قساوت پیدا کرده، موعظه اثر نمی کند و وساوس شیطانی بر آنها مسلّط گردیده به طوری که صاحب مقام یقین و قلب سلیم عزیزالوجود گردیده و با این وضع اگر کسی با ایمان از دنیا برود خیلی مورد تعجّب است .
https://eitaa.com/mabaheeth/45889
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
هدایت شده از فقه و احکام
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اثر مال حرام 🔥 بر ژن انسان
🎙 آیت الله #جوادی_آملی
#تغذیه
╭═══════๛- - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│📖 @feqh_ahkam
╰๛- - - - -
⎚ سیری در #سیره_ائمه_اطهار علیهم السلام | ۰
╭ ─━─━─• · · · · · ·
مقدمه چاپ سی و یکم
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
کتاب حاضر، مشتمل بر یک مقدمه و هشت فصل است و موضوع همه آنها در اطراف سیره ائمه اطهار علیهم السلام - خصوصأ از نظر چگونگی برخورد با مسئله خلافت و حکومت - می باشد.
مقدمه کتاب، مطلبی است به قلم متفكر شهید استاد مرتضی مطهری که از میان دستنویسهای ایشان انتخاب شده، و فصول کتاب، سخنرانیها و بحثهایی است از آن اندیشمند گرانقدر اسلامی در این باب، که در زمانها و مکانهای مختلف ایراد شده اند.
فصل اول را یک سخنرانی تحت عنوان «مشکلات على علیه السلام» تشکیل میدهد که در تاریخ ۴۹/۸/۳۰ مطابق با ۲۱ رمضان ۱۳۹۰ در حسینیه ارشاد ایراد گردیده است.
فصل دوم متشکل از دو سخنرانی درباره «صلح امام حسن عليه السلام» در بهار ۱۳۵۰ و در انجمن اسلامی پزشکان می باشد.
فصل سوم، بحث کوتاهی است درباره امام زین العابدین عليه السلام که استاد شهید در ادامه سخنرانی «خرافه سیزده» که در تاریخ ۱۳۴۹/۱/۱۳ برابر با ۲۵ محرم ۱۳۹۰ در حسینیه ارشاد
انجام شده است، به تناسب زمان ایراد نموده اند.
فصل چهارم، شامل بحثی درباره «امام صادق علیه السلام و مسئله خلافت» است که به دنبال بحث «صلح امام حسن علیه السلام» و بحث «مسئله ولايتعهد امام رضا عليه السلام» طی دو سخنرانی در انجمن اسلامی پزشکان القاء گردیده است.
فصل پنجم را یک سخنرانی تحت عنوان «موجبات شهادت امام موسی کاظم عليه السلام» تشکیل می دهد که تاریخ ایراد آن ۱۳۴۹/۷/۴ مطابق با ۲۴ رجب ۱۳۸۹ و محل آن حسینیه ارشاد بوده است.
فصل ششم مشتمل بر بحثی پیرامون «مسئله ولايتعهد امام رضا عليه السلام» است که در دو سخنرانی و - چنانکه اشاره شد در انجمن اسلامی پزشکان ایراد شده است.
بخش هفتم را «سخنی درباره امام حسن عسکری علیه السلام» تشکیل می دهد که استاد شهید آن را در ادامه یکی از سخنرانیهای «سیره نبوی» در سال ۱۳۵۴ و در مسجد جامع بازار تهران به مناسبت سالگرد ولادت آن حضرت بیان کرده اند.
و فصل هشتم متشکل از دو سخنرانی پیرامون حضرت مهدی علیه السلام می باشد که اولی تحت عنوان «عدل کلی» در تاریخ ۱۳۴۹/۷/۲۴ مطابق با چهاردهم شعبان ۱۳۹۰ در حسینیه ارشاد ایراد شده، و دومی به فاصله یک هفته بعد تحت عنوان «مهدی موعود» در همان مکان انجام گرفته است.
چنانکه از نام کتاب - که توسط شورای نظارت بر نشر آثار استاد شهید» انتخاب شده - بر می آید، این کتاب عهده دار سیری است در «سیرة ائمه اطهار علیهم السلام» و بدیهی است که تدوین سیرة ائمه اطهار علیهم السلام در همه ابعاد کاری است سترگ که چند مجلد قطور را در بر خواهد گرفت و شاید از عهده یک فرد خارج باشد.
نظر به اینکه حروفچینی چاپهای گذشته اشکالاتی داشت، این کتاب از نو حروفچینی شد و ضمناً دقتهای لازم اعمال گردید.
امید است این اثر استاد شهید نیز گامی در جهت تبیین معارف اسلامی، خصوصا آشنایی با سیره معصومین علیهم السلام باشد.
🗓 فروردین ۱۳۸۶ مطابق ربیع الاول ۱۴۲۸
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
از نامه هاى امام(علیه السلام) است که به عبد الله بن عباس نگاشته و این نامه قبلا به صورت دیگرى (نامه ۲۲) آمده است.(۱) شرح و تفسیر چه چیز باید مورد علاقه تو باشد؟ امام(علیه السلام) در آغاز این نامه مى فرماید: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى) (بسیار مى شود که) انسان از یافتن چیزى خشنود مى گردد که هرگز از دست او نمى رفت (و به عکس) از فوت چیزى اندوهناک مى گردد که هرگز نصیب او نمى شد»; (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْمَرْءَ لَیَفْرَحُ بِالشَّیْءِ الَّذِی لَمْ یَکُنْ لِیَفُوتَهُ، وَیَحْزَنُ عَلَى الشَّیْءِ الَّذِی لَمْ یَکُنْ لِیُصِیبَهُ).
اشاره به اینکه از نظر مقدرات الهى و یا به بیانى دیگر از نظر عالم اسباب، گاه مواهبى نصیب انسان مى شود که تلاش و کوششى براى آن نکرده و از نظر ظاهر به طور حتم به او مى رسید در این گونه موارد شادمانى چندان مفهومى ندارد و به عکس از نظر مقدرات و عالم اسباب امورى است که انسان هرچه تلاش کند به آن نخواهد رسید و به تعبیر دیگر قسمت او نیست گاه در اینجا غمگین مى شود در حالى که تأسف خوردن بر این گونه امور منطقى نیست و همانند آن است که انسان تأسف بخورد چرا بال و پر ندارد که بر فراز آسمان ها پرواز کند.
به یقین توجّه به این دو نکته انسان را از دلبستگى هاى فوق العاده مادى رها مى سازد، زیرا نسبت به تمام نعمت هاى مادى که در اختیار اوست یا آنچه از دست او رفته همین احتمال هست، همان چیزى که در قرآن مجید آمده است: «(لِکَیْلاَ تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلاَ تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ); این به جهت آن است که براى آنچه از دست داده اید تأسف نخورید، و به آنچه به شما داده شده دلبسته و شادمان نباشید».(۲) سپس امام(علیه السلام) نتیجه گیرى کرده مى فرماید: «بنابراین نباید بهترین و برترین چیز نزد تو رسیدن به لذات دنیا یا فرو نشاندن خشم (از طریق انتقام از دشمن) باشد، بلکه خاموش کردن آتش باطل، یا زنده کردن حق باید مورد علاقه تو باشد»; (فَلاَ یَکُنْ أَفْضَلَ مَا نِلْتَ فِی نَفْسِکَ مِنْ دُنْیَاکَ بُلُوغُ لَذَّة أَوْ شِفَاءُ غَیْظ، وَلَکِنْ إِطْفَاءُ بَاطِل أَوْ إِحْیَاءُ حَقّ).
امام(علیه السلام) مواهب مادى را در این عبارت در دو چیز خلاصه کرده یکى رسیدن به لذات دنیوى; لذت مال و فرزند و همسر و سفره هاى رنگین و مانند آن از امورى که همه در گذر است و دائماً متزلزل و دیگر انتقام گرفتن از مخالفان و دشمنان که ظاهرا مایه آرامش او مى شود در حالى که اگر بر نفس خویش مسلّط باشد آرامشى که در سایه عفو و گذشت حاصل مى گردد به مراتب از آرامش حاصله از انتقام، برتر است و در مقابل، دو چیز را از مهمترین اعمال صالح و ذخایر یوم المعاد مى شمرد: فرونشاندن آتش باطل و احیاى حق، و از آنجا که حق و باطل مفهوم بسیار وسیع و گسترده اى دارد، بیشتر مسائل اجتماعى و فردى را شامل مى شود.
حضرت در پایان نامه مى افزاید: «آنچه باید مایه سرور و خوشحالى تو گردد چیزى است که از پیش (براى روز قیامت) فرستاده اى و آنچه باید مایه تأسف تو گردد چیزى است که به جاى مى گذارى (و مى روى و از آن براى ذخیره یوم المعاد استفاده نمى کنى و در یک کلام) تمام همّ تو باید متوجه جهان پس از مرگ باشد»; (وَلْیَکُنْ سُرُورُکَ بِمَا قَدَّمْتَ، وَأَسَفُکَ عَلَى مَا خَلَّفْتَ(۳)، وَهَمُّکَ فِیمَا بَعْدَ الْمَوْتِ).
دلیل آن هم روشن است، زیرا آنچه پایدار و باقى و جاودانى است و همیشه با انسان خواهد بود کارهاى نیکى است که براى روز جزا ذخیره کرده است.
باید به دست آوردن آن مایه شادى و از دست دادن آن مایه غم و اندوه باشد.
از ابن عباس نقل شده که مى گوید بعد از کلام پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از هیچ کلامى به اندازه این کلام سود نبردم «مَا انْتَفَعْتُ بِکَلام بَعْدَ کَلامِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، کَانْتِفاعی بِهذا الْکَلامِ».(۴)
پاورقی :
۱. سند نامه: در کتاب مصادر نهج البلاغه آمده است که اين نامه در کتاب صفة الصفة (از ابوالفرج ابن جوزى) و تاريخ دمشق (از ابن عساکر متوفاى ۵۷۱) آمده است (مصادر نهج البلاغه، ج ۳، ص ۴۶۱) و از آنجا که اين نامه از نظر محتوا شباهت زيادى با نامه ۲۲ دارد، هرچند الفاظش متفاوت است، مدارکى را که براى آن نامه ذکر کرده اند براى اين نامه نيز قابل استفاده است. صاحب مصادر در نامه ۲۲ مى گويد: نامه مذکور را به صورت گسترده و متواتر کسانى که پيش از سيّد رضى و بعد از او مى زيستند در کتاب هاى خود آورده اند. از جمله کسانى که پيش از سيّد رضى مى زيستند: نصر بن مزاحم در کتاب صفين، مرحوم کلينى در روضة الکافى، بلاذرى در انساب الاشراف و يعقوبى در کتاب تاريخ اند و بعد از مرحوم سيّد رضى گروه ديگرى نيز اين نامه را نقل کرده اند (مصادر نهج البلاغه، ج ۳، ص ۲۳۴).
۲. حديد، آيه ۲۳.
۳. «خَلَّفْتَ» از ريشه «خَلف» به معناى پشت سر گرفته شده، بنابراين «ما خلّفت» به معناى چيزى است که پشت سر گذاشته اى و اشاره به مواهب دنيوى است که انسان مى گذارد و مى رود و از آن بهره نمى گيرد.
۴. نهج البلاغه، نامه ۲۲.
سَعِ النَّاسَ بِوَجْهِکَ وَمَجْلِسِکَ وَحُکْمِکَ، وَإِیَّاکَ وَالْغَضَبَ فَإِنَّهُ طَیْرَةٌ مِنَ الشَّیْطَانِ. وَاعْلَمْ أَنَّ مَا قَرَّبَکَ مِنَ اللهِ یُبَاعِدُکَ مِنَ النَّارِ، وَمَا بَاعَدَکَ مِنَ اللهِ یُقَرِّبُکَ مِنَ النَّارِ.
با چهره اى باز با مردم روبه رو شو، و مجلست براى خاص و عام گشاده دار و در حکم و داورى همه را يکسان بنگر. از خشم و غضب (به شدت) برحذر باش، چرا که يکى از سبک مغزى هاى شيطانى است و بدان آنچه تو را به خدا نزديک مى سازد از آتش جهنم دور مى کند و آنچه تو را از خدا دور مى سازد به آتش دوزخ نزديک مى سازد.