eitaa logo
قرار نوکری
1.1هزار دنبال‌کننده
709 عکس
48 ویدیو
100 فایل
اطلاع رسانی جلسات کربلایی سیدعلی #حسینی_تبار و بارگزاری صوت جلسات و.. 🔻🔻🔻 #کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی #مقتل #بارگزاری_اشعار_نوحه_سرود #آموزش_روضه_خوانی_تخصصی #آموزش_مداحی #حرم_مطهر_حضرت_معصومه_س #سید_علی_حسینی_تبار پل ارتباطی با حقیر ۰۹۱۲۲۵۱۰۶۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
لحظۀ پر زدن ما به نظر نزدیک است راه عرش از دل صحرا چقَدَر نزدیک است در دل خیمه بیایید همه جمع شوید همه را سیر ببینم که سفر نزدیک است مادرم زودتر از ما زده خیمه اینجا چقَدَر بوی گل یاسِ پدر نزدیک است تا سری هست به سجده بگذارید امروز لحظۀ بال درآوردن سر نزدیک است تا توانید به شش‌ماهۀ من بوسه زنید بوسه‌های لب یک تیر سه پر نزدیک است گریه‌ای کرد و غریبانه به زینب فرمود: دخترم پیش تو باشد که خطر نزدیک است گفت آسوده بخوابید همین شب‌ها را وقت بیداری شب تا به سحر نزدیک است گریه کرد و به علمدار اشاره فرمود:  که فدای تو شوم درد کمر نزدیک است بر سر و روی یتیمان حسن دست کشید  گفت قاسم که: عمو مرگ مگر نزدیک است؟ قد و بالای جوانش جگرش را سوزاند  ای خدا صبر بده، داغ پسر نزدیک است ✍ @ghararenokary
"آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد" دختر مرتضی علی، فاطمه‌وار می‌رسد زانوي شاهزاده‌ها هست ركاب محملش با چه شكوه و شوکتی کوه وقار می‌رسد هاشمیان به گرد او، فاطمیات پشت سر قامت عصمتش در این حصن و حصار می‌رسد دار و ندار فاطمه، گوهر ناب مصطفی به كربلا حسين با دار و ندار می‌رسد خامس آل پنج تن، همره طفل شیرخوار زودتر از روز دهم سر قرار می‌رسد شانه‌ی آسمانیان، محمل دختران شده چه نازدانه دختری به این دیار می‌رسد گرد و غبار این زمین تا نرسد به معجری بال فرشته از یمین یا که یسار می‌رسد رونق کار مأذنه، رکن شباب هاشمی وارث هیبت نبی، یکّه‌سوار می‌رسد "رونق باغ می‌رسد، چشم و چراغ می‌رسد" "عنبر و مشک می‌دمد" دولت يار می‌رسد وزير اعظم حسين آيه‌ی محكم حسين صاحب پرچم حسین آن جلودار می‌رسد آن سوی دیگر از زمین، نیزه و تیغ آبدار ارتش زمهریرها چند هزار می‌رسد رفت قرار ناگهان، از دل خواهر حسین در نظرش همه جهان تیره و تار می‌رسد پرده کنار می‌رود، واقعه‌ی روز دهم صحنه به صحنه از دل گرد و غبار می‌رسد "چاک شده است آسمان غلغله‌ای‌ست در جهان" ديد ز هر طرف غمی همچو شرار می‌رسد ديد كه از جور فرس، چه استخوان‌ها كه شكست ناله و بانگ قاسمِ لاله عذار می‌رسد حلقه زدند کوفیان دور حسین و اکبرش صداي طبل شادی و داد و هوار می‌رسد طفل به دست آسمان، بود و صدای خنده از لشكر شاميان بر اين طرز شكار می‌رسد لحظه‌ی تلخ حادثه چکمه‌ی نونوار شمر همره کهنه خنجری سرکش و هار می‌رسد گوشه به گوشه آسمان سرخ‌تر از خون گلو پنجه‌ی شمر و زلف او! آخرکار می‌رسد وقت نفس نفس زدن، زمان دست و پا زدن ناله‌ی “یا بُنَیَّ” از گوشه کنار می‌رسد "آب زنيد راه را"، مادر او به قتلگاه با پر و بال زخمی و حالت زار می‌رسد گوش زمین و آسمان می‌شنود در آن زمان آه صدای پای آن چند سوار می‌رسد چشم حسین بسته شد، قوم هراس شد جسور موقع غارت از حرم، وقت فرار می‌رسد ✍ @ghararenokary
یا غیاث المستغیثین آه از کرب و بلا از فلک آمد ندا: واویلا واویلتا تا ابد لعنت به هر چه کینه هست از مرتضی کوفه زد بر طبلِ جنگ و عرش بر طبل عزا بر سر و سینه‌ زنان با عرشیان روح الامین آسمان خون گریه کن، زینب شده صحرا نشین وای از مکر حرامی‌ها حرم آواره شد آسمان از دل کشید آه و زمین بیچاره شد کعبه مشکی پوش از این حج نیمه‌کاره شد تا ابد شرمنده از حاجیِ در گهواره شد از منا آید ندایی: خوش به حال کربلا بهر قربانی حسین آورده اسماعیل‌ها روبرو شد عاقبت با طور سینایش حسین دارد اینجا وعده با رب تعالایش حسین مانده با یک کوفه تنها، مثل بابایش حسین روضه‌خوانی می‌کند با هاهُناهایش حسین باغبان سر بسته گوید با گلستان از خزان کس ندیده بود زینب را چنین دل ناگران کس نگفته خیر مقدم این چنین بر میهمان با کمان، با تیر، با شمشیر، با سنگ و سنان شد رقیه دل پریشان، شد سکینه بی امان بر عقیق دست آقا، خیره مانده ساربان ساربان! قدری بچش از لطف این نعم الامیر تا نگشته دیر از او هر چه می‌خواهی بگیر آه دارد می‌رسد فصل زمستانِ رباب لرزه افتاده است در این خاک بر جان رباب کمتر از ده روز اصغر ، هست مهمان رباب حرمله، تیر سه شعبه، چشم حیران رباب بیشتر از اصغرش دلواپس آقاست او رفته زیر آفتاب و فکر فرداهاست او در مدینه کن خبر ام البنين را ای صبا کمتر از ده روز دیگر می‌شود حاجت روا تا ابد عباس گردد ساقی آب بقا هست آماده برای دیدنش خیرالنسا ای صبا اصلاً نگو بر او حسین تنها شده او نفهمد که امامش ساکن صحرا شده چند روزی مانده تا در این جهان غوغا شود ارباً اربا شبه پیغمبر در این صحرا شود همچو سروی، سیزده ساله گلی، رعنا شود دختر شیرین زبانی کاملاً زهرا شود مرتضی‌ها روی نی قاری قرآن می‌شوند فاطمه‌ها روی ناقه سنگ باران می‌شوند شام را دارند از امروز تزئین می‌کنند خویش را پیش خلیفه خوب شیرین می‌کنند خوب مردم را به حق دارند بدبین می‌کنند کودکان زخم زبان در خانه تمرین می‌کنند نامه‌ای آمد: حسین بن علی شد رفتنی باید آماده شود بزم شرابی دیدنی @ghararenokary
دوباره عطر محبت وزید، بسم الله دوباره ماه محرم رسید، بسم الله سرآمد عاقبت این انتظارِ یک ساله به اذن حضرت شاهِ شهید، بسم الله اگر که آمده‌ای روسیاه و شرمنده میان روضه شَوی رو سفید، بسم الله به اشک، دیدهٔ مهدی‌ندیده را تَر کن اگر که آمده‌ای با امید، بسم الله بیا که روضه مجال دوباره نو شدن است عزیز فاطمه درهم خرید، بسم الله ** رسید قافله‌ی عاشقان به کرب و بلا پُر از ستاره و سرو رشید، بسم الله همین که خواند به لب آیه‌های استرجاع صدای گریه‌ی گل را شنید، بسم الله ندیده عالم از این داغ، داغِ سنگین‌تر نگفت آن‌که سرش را برید، بسم الله ✍ @ghararenokary
کاروان، کاروان شورآور کاروان، اشتیاق، سرتاسر همه در حالت سفر از خود همه بی‌تاب چون نسیم سحر همه دل‌باخته چو پروانه همه بر پای شمع، خاکستر پدران از تبار ابراهیم مادران از قبیلهٔ هاجر عارفانِ قبیلهٔ عرفات شاعران عشیرهٔ مشعر... سروهایی به قامت طوبی چشمه‌هایی به پاکی کوثر هم‌رکاب حماسه‌های عظیم در گذر از هزار و یک معبر در دل و جانِ كاروان اکنون می‌تپد این نهیب، این باور: نكند شوكران شود معروف! نكند نردبان شود منكر! مرحبا بر سلالهٔ زهرا هان! «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَر» می‌سزد حُسن مَطلعی دیگر وقت وصف عقیله شد آخر در نزولش ز منبر ناقه خطبه‌خوانِ حماسه، آن خواهر شد عصا، شانهٔ علی‌اكبر پای عباس، پلهٔ منبر سرزمین، سرزمین گل‌ها بود پهنهٔ عشق! وه چه پهناور! شد پدیدار صحنه‌ای دیگر کشتی نوح بود و موج خطر ناگهان در هجوم باد خزان كنده شد برگه‌هایی از دفتر! کاش دستان باد می‌شد خشک کاش می‌شد گلوی گل‌ها تر! كیست مردی كه می‌رود میدان كه ندارد به جز خودش لشکر؟! ترسم این داغ شعله‌ور گردد مثل آتش که زیر خاکستر... آه! از زین، روی زمین افتاد پارهٔ جان احمد و حیدر و زنی روی تل برای نبی صحنه را می‌شود گزارش‌گر كه ببین جای بوسه‌های شما شده سرشار بوسهٔ خنجر! می‌بَرَند از تن عزیز تو جان می‌بُرَند از تن حسین تو سر آن طرف صحنهٔ شگفتی هست نه! بسی صحنه هست شرم‌آور رفته از پای دختران خلخال! رفته از دست مادران زیور! كاروان می‌رود به كوفه و شام کاروان می‌رود به مرز خطر كاروان می‌رود ولی خالی‌ست جای عباس و قاسم و اكبر کاروان جاری است در تاریخ کاروان باقی است تا محشر... ✍ حجت‌الاسلام @ghararenokary
باسلام خدمت عزیزانی که در کانال قراره نوکری در خدمتشون هستیم.. کانال عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس در نظر دارد ازاونجایی که تو این ایام اشعار زیادی به مناسبت محرم در کانال ارسال میشه و اگه ذخیره نکنیم بعدا نمیشه پیداشون کرد لذا تصمیم گرفتیم اشعارمناسبتهای هرشب رو جدا جدا توی یه کانال مجزا قراربدیم هر کانالی مخصوص یکی از شبهای محرم تشکیل شده لطفا عضو شوید 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/725549338Cf37bd0da2c اشعار و نوحه محرم https://eitaa.com/joinchat/1563492821C0671b137e6 اشعار شب اول محرم https://eitaa.com/joinchat/1564869077C4f07be97a6 اشعار شب دوم محرم https://eitaa.com/joinchat/1565852117Cc20501974e اشعار شب سوم محرم https://eitaa.com/joinchat/1566835157Cf63678ba51 اشعار شب چهارم محرم https://eitaa.com/joinchat/1553531349C44b48c92db اشعار شب پنجم محرم https://eitaa.com/joinchat/1555235285Ca102c18758 اشعار شب ششم محرم https://eitaa.com/joinchat/1556218325Cce06961151 اشعار شب هفتم محرم https://eitaa.com/joinchat/1558249941Ca6f8b751ad اشعار شب هشتم محرم https://eitaa.com/joinchat/1559560661Cfe23106c93 اشعار شب تاسوعا https://eitaa.com/joinchat/1455686104C7e60d684a1 شب عاشورای حسینی https://eitaa.com/joinchat/1561985493C773f277e30 شب شام غریبان ➰➰➰➰➰ @ghararenokary
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام ای خسته دلان زسوزجان گریه کنید! چون شمع از این داغ گران گریه کنید! در ماه محرم حسین بن علی با مهدی صاحب الزمان گریه کنید! ✍ @dobeity_robaey @ghararenpkary
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام ➰➰➰➰➰➰➰ هیئت متوسلین به حضرت زینب س سخنران:حجةالاسلام ابراهیمی مداح:سید_علی_حسینی_تبار زمان:سه‌شنبه ۲۷تیرماه،ساعت۲۰:۳۰ مکان:خیابان امامزاده ابراهیم، خیابان شهیدفهیمی کوچه۱۵ حسینیه هیئت 🔸برادران-خواهران ➰➰➰➰➰➰ یارب سرشک چشم ترم را زیاد کن هردم شراره جگرم را زیاد کن یا فاطمه به چادر خاکی زینبت رزق محرم و صفرم را زیاد کن @nohe_sonnati @ghararenokary
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام در کام جهان عشق خوشایند حسین است آن‌کس که دل از سینه‌ی ما کند حسین است گفتیم که کوتاه‌ترین راه به الله ذرات جهان زمزمه کردند حسین است.... ✍ و @ghararenokary
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام.. ➰➰➰➰➰ خیلی از دوستان ساعت روضه خوانی رو پرسیده بودند.. ۱)مسجدعبداللهی، ساعت۲۰:۳۰ ۲)هیئت متوسلین به حضرت زینب، ساعت۲۱:۳۰ ۳)حسینیه فاطمه الزهرا، ساعت۲۲:۳۰ @ghararenokary
مجموعه غزال محرم - گروه ادبی یاقوت سرخ.pdf
864.6K
اولین مجموعه اشعار عاشورایی در قالب ادبی با چینش شب‌های محرم‌الحرام کاری از؛ 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @ghararenokary
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام جان به قربان ذبیحی که به قربان‌گه دوست با لبِ تشنه روان می‌شد و خود دریا بود ✍مرحوم @dobeity_robaey @ghararenokary
السلام علیک یابن امیرالمؤمنین یا ابالفضل العباس علیه السلام روزِ محشر دست‌هايش دستگيري مي‌كند دستِ خود را داد، دستِ دوستانش را گرفت ✍ @dobeity_robaey @ghararenokary
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام 🔹دخترک تاب نیاورد، جلو آمد و گفت: می‌شود شمر! که امسال سرش را نَبُری؟... در این شب با عظمت خیلی خیلی التماس دعا مخصوصا برای سلامتی و فرج امام زمان عج لبیک یا حسین.. @ghararenokary
السلام علیک یا مقطع الاعضا السلام علیک یا مرمّل بالدما 🔸به نیت فرج این دو بیت جانسوز تقدیم همه بکائون حضرت حسین علیه السلام وقتی که برگرداند با پا پیکرت را وقتیکه میبرید لب تشنه سرت را سالار من هر کار میکردم نمیشد بیرون کشم از بین مقتل مادرت را شاعر: @dobeity_robaey @ghararenokary
سلام و عرض تسلیت تاسوعا و عاشورای حسینی، به نیت فرج این چند بیت جانسوز رو به همه بکائون امام حسین علیه السلام تقدیم میکنم.. یا صاحب الزمان آجرک الله خنجر نمی‌بُرَد! هر چه دوباره می‌زند آخر نمی‌بُرَد! این بار سوم است سر را به روی زانوی مادر نمی‌برد؟! انگار چشم تیغ افتاده در نگاه پیمبر نمی‌برد! از شرم مجتبی‌ست؟ یا این که پیش دیده‌ی حیدر نمی برد؟! حتماً به حرمتِ آن بوسه‌های آخر خواهر نمی‌برد آبش نمی‌دهید؟ شاید برای خشکی حنجر نمی‌برد! والشّمسُ کُوِّرَت خنجر در این هیاهوی محشر نمی‌برد شاید که تیز نیست! این خنجر شکسته از این ور نمی‌برد؟ شد ضربه‌ی دهم هر چه تلاش می‌کند آخر نمی‌برد قبله کدام سوست؟ این گونه از شکار کسی سر نمی‌برد این بار آخر است این آخرین تلاشِ لبِ کُندِ خنجر است ضربه دمادم است «سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است» این بار آخر است از بین قتلگاه نگاهش به خواهر است ضربه دمادم است سر پنجه‌های شمر در این زلفِ درهم است این بار آخر است این آخرین صدای لب خشک خنجر است ضربه دمادم است پیوسته و مداوم و پشت سر هم است اصرار می‌کند هی می‌زند به حنجر و تکرار می‌کند از دورتر سنان یک نیزه را سریع فرو کرد در دهان این بار می‌بُرد این خنجر شکسته به اصرار می‌بُرد از پشت می‌بُرد با تیغ کُندِ خود نه که با ..... می‌بُرد این شمر لعنتی مشغول کشتن تو شده چند ساعتی تیغ از قفا برید مشغول ذکر بودی و او بی هوا برید مادر نداشتی «ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی» بر طبل می‌زدند بر پای اسب‌ها همگی نعل می‌زدند خولی ز راه دور هی فکر می‌کند به سر و سرخی تنور پیچید در جهان فریاد واحسین حسینا حسین جان.... ✍ @ghararenokary
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام ➰➰➰➰➰➰➰➰ آنکه می‌بوسید جبریل امین خاک درش سردرآورد از تنور خانه‌ی خولی سرش خواهرش دنبال او می‌گشت در مقتل ولی یافت او را در تنور نیمه‌روشن مادرش هرتنوری که غروبی داخلش نان پخته‌اند قدری آتش هست تا شب در دل خاکسترش دود می‌شد خاطرات مادرش کنج تنور روی مویش میچکید اشکِ دو چشمان ترش همسر خولی دگرگون شد سرش را تا که دید بی گمان جان می‌دهد سررا ببیند دخترش بوی نان آورد با خود از برای اهل بیت سیر شد قبل از همه از زندگانی همسرش راه طولانیِ این سر از تنور آغاز شد اول راهی که این باشد، امان از آخرش آن درختی که سرش را ظهر بر شاخه گرفت گریه می‌کرد از سر شب تا سحر برگ و برش ✍سروده گروه ادبی @ghararenokary
السلام علیک یا علی بن الحسین ایها السجاد یابن رسول الله صلی الله علیه و آله 🔹بارگزاری اشعار و نوحه های ع @ghararenokary
چهل سال است در تب گریه کردم چهل سال است هر شب گریه کردم چهل سال است من بیدار ماندم صحیفه را نوشتم روضه خواندم چهل سال است غرق اشک و آهم شبانه روز یاد قتلگاهم چهل سال است خواب شمر دیدم به دستش خنجری دیدم پریدم چهل سال است گفتم دادِ بیداد همیشه ظرف آب از دستم افتاد چهل سال است تا مذبوح دیدم نشستم بر زمین، ضجه کشیدم چهل سال است دشت کربلایم به یاد روز دفن و بوریایم چهل سال است فکر اصغرم من عزادار ذبیحی پرپرم من چهل سال است مانند ربابم به کام تشنه، زیر آفتابم چهل سال است می گویم خدایا عطا کن خیر، سهلِ ساعدی را چهل سال است یاد شهر شامم کنار عمه ها در ازدحامم چهل سال است بر زخمم نمک خورد بمیرم عمه ام زینب کتک خورد چهل سال است می گویم رقیه زنم بر دست می گویم رقیه چهل سال است در بزم شرابم به یاد خیزران خانه خرابم چهل سال است می سوزد وجودم به روی ناقه با غل بسته بودم چهل سال است داد از سنگ دارم به روی خود نشان از چنگ دارم نگو این زهر امانم را بریده چهل سال است عمرم سر رسیده @nohe_sonnati @ghararenokary
خیال کن که پر از زخم، پیکرت باشد شکسته در غل و زنجیرها پرت باشد خیال کن هدف سنگ‌های کوفه و شام به روی نیزه سر دو برادرت باشد فقط تو باشی و هشتاد و چار ناموست و جمله‌های "حواست به معجرت باشد" خیال کن حرمت بی‌پناه مانده و بعد به روی نی سر سردار لشگرت باشد کنار عمه‌ی سادات، یک‌طرف شمر و سنان و حرمله هم، سمت دیگرت باشد خیال کن که علی باشی و به مثل علی دو دست بسته کماکان مقدرت باشد خیال کن همه‌اینها که گفته‌ام هستند علاوه بر همه توهین به مادرت باشد یزید باشد و بزم شراب باشد و وای به تشت زر سر بابا برابرت باشد و بدتر از همه اینکه میان بزم شراب نگاه باشد و باشیّ و خواهرت باشد و باز از همه بدتر که مدت سی‌سال تمام آن جلوی دیده‌ی ترت باشد به اشک حضرت سجاد می‌خورم سوگند که دیده هر چه که گفتیم، باورت باشد @nohe_sonnati @ghararenokary
هر لحظه با هر گونه مضمون گریه کردم هر روز و شب، یاد پدر، خون گریه کردم دستی به سوی آب، بی گریه نبردم مُردم به واللهِ که قدری آب خوردم قلب مرا هر ناله ی مجروح سوزاند یک عمر، حتی دیدنِ مذبوح سوزاند جامه به تن کردند، حالم ریخت برهم مرده کفن کردند، حالم ریخت برهم با هر بهانه مجلس روضه گرفتم خانه به خانه مجلس روضه گرفتم اشک ربابه در وجودم آتش افروخت هر بار دیدم شیرخواره، سینه ام سوخت این داغ، هر ساعت چه کرده با دل ما بر حرمله لعنت، چه کرده با دل ما آثار ضرب تازیانه بر تنم ماند رد غل و زنجیرها بر گردنم ماند دستان عمه زینبم را تا که بستند نامردهاخیلی غرورم را شکستند مانده به گوشم نعره ی دشنام، دشنام گفتم به شاگردان خود، الشام الشام یادم نرفته عمه ام را، سنگ می خورد از پیرزن های یهودی چنگ می خورد از پشت بام آتش زدند و معجرش سوخت مانند من سرتاسر بال و پرش سوخت بغضی است هر لحظه به لب آورده جانم من کشته ی بزم شراب و خیزرانم شد حسرت اهل حرم، کنج خرابه شد قتلگاه خواهرم، کنج خرابه این زخم ها، آثار جنجال است با ماست یاد چهل منزل، چهل سال است با ماست سوزاند داغش تا دم آخر دلم را ناله کشیدم از درونم واحسینا @nohe_sonnati @ghararenokary
وقت باران داغ چشم تر عذابم می‌دهد آب می‌نوشم غم حنجر عذابم می‌دهد شیرخواره سیر باشد زود خوابش می‌برد از عطش بی‌خوابی اصغر عذابم می‌دهد مجلس ختم جوان رفتم دلم آتش گرفت یاد تشییع تن اکبر عذابم می‌دهد غیرتم را شعله‌ور کرده! چهل سالست که ماجرای غارت معجر عذابم می‌دهد ذبح را وقتی که می‌بینم کسی سر می‌برد خاطرات کندی خنجر عذابم می‌دهد روی دست من اثر از حلقه‌های آهن است این کبودی‌های بر پیکر عذابم می‌دهد موی بابایم به روی نیزه‌ها آشفته بود شانه را تا می‌زنم بر سر عذابم می‌دهد کاش غارت می‌شد از روی سرم عمامه‌ام بر سرم جامانده خاکستر عذابم می‌دهد از دم دروازه تا بازار ساعت‌ها گذشت این شلوغی‌های هر معبر عذابم می‌دهد شامیان در پیش من حرف از کنیزی می‌زدند التماس چشم آن دختر عذابم می‌دهد داغ چوب خیزران و مجلس شوم شراب از تمام داغ‌ها بدتر عذابم می‌دهد خطبه را با لعن بر جدم علی آغاز کرد چون به مسجد می‌روم منبر عذابم می‌دهد هرچه آمد بر سر ما از بلای شام بود قتلگاه اصلی ما کوچه‌های شام بود @nohe_sonnati @ghararenokary
گلان وحی، را پرپر که دیده؟ به گلشن، طایر بی سر، که دیده؟ تب و داغ و غل و زنجیر و دشنام گلوی خشک و چشم تر که دیده؟ سوار ناقه با، بازوی بسته زمین افتادن خواهر، که دیده؟ میان آفتاب شام و کوفه رخ خورشید و خاکستر که دیده؟ به روی یاس‌ها جای سفیدی ز سیلی رنگ نیلوفر که دیده؟ به رخسار هلالِ اوّلِ ماه خدایا هیفده اختر که دیده؟ نشان سنگ در بالای نیزه سر پاک علی اکبر که دیده؟ سرود و رقص و جشن و پایکوبی به دور آل پیغمبر، که دیده؟ چهل منزل به همراه سکینه سر عباسِ آب‌آور که دیده؟ لبِ خشکیده و آوای قرآن شراب و چوب و طشت زر که دیده؟ بگو «میثم» امام دستْ بسته اسیر آن همه کافر که دیده؟ @nohe_sonnati @ghararenokary