eitaa logo
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
448 دنبال‌کننده
36.4هزار عکس
12هزار ویدیو
188 فایل
ڪانال رسمے شهید مدافـع حـرم مداح سردار خلبان جانباز اهل بيت فرمانده قاسـم{مهدی}غریـب مسافر شام برگرفته از وصيت نامه باحضور همرزمان و خانواده شهيد ارتباط با خادم 👇 @khademshahidanam 2
مشاهده در ایتا
دانلود
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ‍ به نام خداي شهيدان باز دلتنگی .😔 ✍درد دلی با بابای شهیدم ❣آقا امير عباس ❣آقا محمد امين فرزندان مدافع حرم (مهدي) و به ياد همه فرزندان شهدا 🥀چقدر سختهِ حال بچه ای نمی دونه با باش هم دوسش داره یا نه ؟ 💔بابا جون سلام ! نمی دونيم به سلا ممون جوا ب داد ی یا با ما قهری و دیگه دوستمون نداری ؟ 🍁می دونی برای چی این این حرفها رو داريم برات می گيم ؟ به خاطر این که برات شده ، خیلی وقتا که دلمون می گیره میايم شمال سر آروم بدون این که کسی بفهمهُ و دلش برامون بسوزه ، با تودرد دل می کنيم ، با تو از خودمون میگيم   آ ره بابا ! پار سال هردو نوبت نمره هامون خوب شد ، مامان بهمون آفرين گفت  💕 اما می دونی دلمون چی می خواست؟ دلمون می خواست بیاييم بشینيم توی ، تو بوسمون کنی دستتُ بزاری رو سرمونُ و کنی ، باما بازی کنی همه های دیگه ، مارو تا مدرسه  ببری ؛ ما هديه نميخواييم 😭 ما دوست نداريم دل کسی برامون بسوزه ، ما تو رو می خواييم برات شده  ،😔 دلمون می خواد حتی توی هم که شده بیایی ومارو ببوسی ، ✋ دستتُ روی سرمون بکشیُ نازمون کنی ، مثل همه با با های دیگه که سر بچه ها شونُ ناز می کنن ، اینا رو با تو می گيم ، امّا ناراحت نیستيم که تو نیستی تا مارو بغل کُنی ، نه خوشحاليم از اینکه همون جوری که دوست داشتی به آرزوت رسیدی ،  شهید شدی و رفتی پيش دوستاي شهيدت ، الان با رضا و مهدي و سجاد و بقيه دوستات باهم هستين .. می دونيم دلت💔 خیلی براشون تنگ شده بود ، می دونيم کجا رفتی !  رفتی پیش همون دوستایی که توي تپه جاسوسان و جاهاي ديگه توي بغلت شهيد شدن هميشه توي خلوت به یادشون گریه می کردی ، با چفیه  اشکات روپاک می کردی ؛ 🍂🍂 الان حدود سه سا ل گذشته امسا ل هم عید ماه رمضون رو بدون تو ميگيريم 😭جا ت پیش ما خیلی خا لی بود عکسی روکه کوچیک بوديم توی بغلت نشسته بوديمُ برداشتيم و رفتيم توی اتاقمون بدون این که کسی بفهمه یک عا لمه گریه کرديم ، امّا وقتی که یاد  یا حسین یا حسین گفتن موقع مداحي هات و دردات افتاديم دوباره آروم شديم ، با با جون دلمون  می خواد  دکتر بشيم تا   بتونيم دوستای تو رو که مثل تو  که شدن رو خوب کنيم ؛ آره با با جون ما همیشه برای سلامتی بقیه دوستات دعا می کنيم ، برای بابای محمد قاسم کوچولو ، و دخترخاله فاطمه و پسرخاله علي و محمد ، بقيه باباهاي ديگه که شهيد شدن 😭😔 توهم برای ما دعا کن تا پسر خوبی برای تو و مامان با شيم ، دعا کن اون جوری که تو دوست دا شتی باشيم ، ما  هم سعی خودمون رو می کنيم که نارا حت نکنيم خدا حافظ دلمون برات تنگ می شه امير عباس ❣محمد امين هديه سه صلوات به نيت ارواح پاک همه شهدا 💐 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid سروش sapp.ir/gharibshahidg اینستاگرام https://www.instagram.com/p/Cdx1pLbqyaV/?igshid=YmMyMTA2M2Y= توییتر👇 ‏javad gharib (‎@javadgharib71) را بررسی کنید: https://twitter.com/javadgharib71?t=c3-XKWmmp2AeDzXgGw7S5A&s=09 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕
‍ ‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت پانزدهم 👉 ادامه نامه و شهید مدافع حرم قاسم {مهدی} غریب مهدی {قاسم} خیلی به و می گذاشت و هرکاری ازش بر میومد برای اونها انجام می داد و کوتاهی نمی کرد . و براش مهم بود که پدر و مادرش از دستش راضی باشند. 🔰 سال 86 وقتی نوبت عمره به اسم ما در اومد بخاطر اینکه ها هردو بودند رفتن به این سفر معنوی برای ما سخت بود آقا {قاسم} گفت: خانم وقت زیاده ما بریم اگه شما از صمیم قلب راضی باشید فیش مکه را به پدر مادرم بدیم که این سفر روبرن؛ ❇️ گفتم من راضی ام؛ این سفر قسمت پدر مادر شماست؛ ❣زنگ بزن خبر بده قبل این که زنگ بزنه گفت: ازت ممنونم قبول کردی باور کن راضی نمی شد من زودتر از پدر مادرم سفر برم. 💜💜 سفری که رفتیم چند ماه از شهادت آقا مهدی بود. مهدی تو حیات حرم رضا "علیه السلام" به ها گفت: برای دعا کنید. و همیشه وقتی به حرم امام رضا "علیه السلام" و معصومه "سلام الله علیها" می رفتیم از بچه ها می خواست برای شهادت بابا دعا کنند. 💠 ولی بچه ها مي گفتند ما دعا نمی کنیم شما شهید بشید ؛ به گفتم: چرا از حالا این حرفارو به بچه ها می زنید روحیه بچه ها خراب میشه. 🔸آقا {قاسم} جواب دادند: بچه های من از حالا باید آمادگی داشته باشند. من بهش گفتم: خودم برات دعا میکنم. 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت پانزدهم ...👉 ادامه دارد ... 👉 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid سروش sapp.ir/gharibshahidg اینستاگرام https://www.instagram.com/p/Cdx1pLbqyaV/?igshid=YmMyMTA2M2Y= وات ساپ 👇 https://chat.whatsapp.com/JLhGgNjfT4uC7GxYrsWn8a توییتر👇 ‏javad gharib (‎@javadgharib71) را بررسی کنید: https://twitter.com/javadgharib71?t=c3-XKWmmp2AeDzXgGw7S5A&s=09 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش
پنجشنبه و ياد شهدا با صلوات ❤️🥀 ‍ ✍ بابایی ..😔  هیچی نمیگم.. 🌹وقتی اومدم پیشت اگه میدونستی چقدر حرف چقدر درد دل دارم دارم از این و اون.. فکر میکنی اونموقع حوصله شنیدن همشو داری؟.. یا بازم میگی آروم باش .... 🌹بعدم میکنی سرمو میچسبونی به سینه ات… ❣منو با ضربان دردناک قلبت آرومم میکنی تا دیگه هیچی نگم.. باشه منو..😔 مثل همیشه که میبخشیدیم… ❣‍دلم برای یه دل ساده تنگ شده بود… . اینجا هم بهترین جا برای گفتن حرفهای نگفته دلم بود .  برای گفتن دلم پر میکشه . برای گفتن این کلمه اینجا بهترین جاست .. بی نهایت برات شده .  تو این مدت خیلی خوب یاد گرفتم تنها باشم . تنهایی فکر کنم ... تنهایی نفس بکشم و تنهایی زندگی کنم . خیلی سخته....😭 ولی بازم مجبورم  برای دلخوشی داداشم لبخند بزنم...👦 خنده هامم همه از درده ........😞 من اگه میخندم مال آن است که بمانم زنده خنده ام تلخ ترین قصه ی جانی سرد است ام سرد ترین لحظه ی یک زندگی پر درد است, ام مهر است... آخرین لحظه ی یک حالت و درد وقت خندیدن من… لب و دل ، چشم و وجودم همه دیدن دارد لب پر از خنده ی ظاهر و دلم غرق غم و ماتم و درد..  خنده هایم همه مفهوم یکی بودن وتنهایی دستان من است و است که من خندم .....😔 امیر عباس محمد امین یادگاران شهید قاسم غریب☘ 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid سروش sapp.ir/gharibshahidg اینستاگرام https://www.instagram.com/p/Cdx1pLbqyaV/?igshid=YmMyMTA2M2Y= توییتر👇 ‏javad gharib (‎@javadgharib71) را بررسی کنید: https://twitter.com/javadgharib71?t=c3-XKWmmp2AeDzXgGw7S5A&s=09 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕
‍ ‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت پانزدهم 👉 ادامه نامه و شهید مدافع حرم قاسم {مهدی} غریب مهدی {قاسم} خیلی به و می گذاشت و هرکاری ازش بر میومد برای اونها انجام می داد و کوتاهی نمی کرد . و براش مهم بود که پدر و مادرش از دستش راضی باشند. 🔰 سال 86 وقتی نوبت عمره به اسم ما در اومد بخاطر اینکه ها هردو بودند رفتن به این سفر معنوی برای ما سخت بود آقا {قاسم} گفت: خانم وقت زیاده ما بریم اگه شما از صمیم قلب راضی باشید فیش مکه را به پدر مادرم بدیم که این سفر روبرن؛ ❇️ گفتم من راضی ام؛ این سفر قسمت پدر مادر شماست؛ ❣زنگ بزن خبر بده قبل این که زنگ بزنه گفت: ازت ممنونم قبول کردی باور کن راضی نمی شد من زودتر از پدر مادرم سفر برم. 💜💜 سفری که رفتیم چند ماه از شهادت آقا مهدی بود. مهدی تو حیات حرم رضا "علیه السلام" به ها گفت: برای دعا کنید. و همیشه وقتی به حرم امام رضا "علیه السلام" و معصومه "سلام الله علیها" می رفتیم از بچه ها می خواست برای شهادت بابا دعا کنند. 💠 ولی بچه ها مي گفتند ما دعا نمی کنیم شما شهید بشید ؛ به گفتم: چرا از حالا این حرفارو به بچه ها می زنید روحیه بچه ها خراب میشه. 🔸آقا {قاسم} جواب دادند: بچه های من از حالا باید آمادگی داشته باشند. من بهش گفتم: خودم برات دعا میکنم. 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت پانزدهم ...👉 ادامه دارد ... 👉 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid سروش sapp.ir/gharibshahidg اینستاگرام https://www.instagram.com/p/Cdx1pLbqyaV/?igshid=YmMyMTA2M2Y= توییتر👇 ‏javad gharib (‎@javadgharib71) را بررسی کنید: https://twitter.com/javadgharib71?t=c3-XKWmmp2AeDzXgGw7S5A&s=09 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش
‍ ‍ ✍ بابایی ..😔  هیچی نمیگم.. 🌹وقتی اومدم پیشت اگه میدونستی چقدر حرف چقدر درد دل دارم دارم از این و اون.. فکر میکنی اونموقع حوصله شنیدن همشو داری؟.. یا بازم میگی آروم باش .... 🌹بعدم میکنی سرمو میچسبونی به سینه ات… ❣منو با ضربان دردناک قلبت آرومم میکنی تا دیگه هیچی نگم.. باشه منو..😔 مثل همیشه که میبخشیدیم… ❣‍دلم برای یه دل ساده تنگ شده بود… . اینجا هم بهترین جا برای گفتن حرفهای نگفته دلم بود .  برای گفتن دلم پر میکشه . برای گفتن این کلمه اینجا بهترین جاست .. بی نهایت برات شده .  تو این مدت خیلی خوب یاد گرفتم تنها باشم . تنهایی فکر کنم ... تنهایی نفس بکشم و تنهایی زندگی کنم . خیلی سخته....😭 ولی بازم مجبورم  برای دلخوشی داداشم لبخند بزنم...👦 خنده هامم همه از درده ........😞 من اگه میخندم مال آن است که بمانم زنده خنده ام تلخ ترین قصه ی جانی سرد است ام سرد ترین لحظه ی یک زندگی پر درد است, ام مهر است... آخرین لحظه ی یک حالت و درد وقت خندیدن من… لب و دل ، چشم و وجودم همه دیدن دارد لب پر از خنده ی ظاهر و دلم غرق غم و ماتم و درد..  خنده هایم همه مفهوم یکی بودن وتنهایی دستان من است و است که من خندم .....😔 📸 تصوير : يادگاران شهيد
‍ ‍ پدرم وقتی بود... شاد و خندان بودم پدرم وقتی رفت ... شادی ام جادو شد..😔 شانه های جایِ پیشانیِ من... پدرم وقتی رفت.. «شانه ها» ،«زانو» شد. پدرم وقتی رفت.. بی پناهی روو شد..😔 امیر عباس ❣ محمد امین فرزندان مهدی 🇮🇷
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ‍ ‍ ‍ ✍ خانم دختر سه ساله شهید مدافع حرم ایمانی شهید مدافع حرم  🌷 بابا منم، طناز عشق  -  بابایم سفر شهر .. یادم آید آن که رفت  -  برنگشته او از آن راهی که رفت.. 🥀 رفتن هست در    -  گفت بابا می‌روم بهر دفاع از که؟ از کجا؟ ای خوب عشق  -   گفت از در دمشق بابا، آنجا است  -  حضرت بر او دلواپس است 😔 ❣خون ز غیرت در رگ به جوش  -  گفت باید او علم گیرد به دوش  👊   گفت باید تا شود عباس او  -  از حرم با جان بدارد پاس او گفت می‌رود در خاتمه   -   تا بگیرد انتقام فاطمه ...✌️✌️   هست یادم آخرش  -  لحظۀِ قران گرفتن بر سرش😭😭 در بغل بگرفت و نازم کرد او  - غرقه در سوزوگدازم کرد او💔 🌺✨ بابا مست عطر یاس‌ها  - تا شود هم‌سنگر رفت بابایم سحرگاهی   -  تا که کند در شهر   🍁🍃 رفته بود او یاری علی  -  گفته بود او زود می‌آید      😔عید شد بابا نیامد، راز چیست -  گفته کرده او چیست 😭😭گفته مادر رفته بابا آسمان  -  پیش آقا صاحب زمان ❣❣ 🦋🦋در تحیُر مانده‌ام پرواز را  -  می‌کنم با خود مرور این راز را.... ❣❣به یاد دل صبور همه دختران شهدا به خانم سه ساله شهید مدافع حرم آقا ایمانی مدافع حرم سردار خلبان ذاکر اهل بیت ع کربلایی ❣🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid سروش sapp.ir/gharibshahidg اینستاگرام https://www.instagram.com/p/CnPm8aFv8Fe/?igshid=YmMyMTA2M2Y= توییتر👇 ‏javad gharib (‎@javadgharib71) را بررسی کنید: https://twitter.com/javadgharib71?t=c3-XKWmmp2AeDzXgGw7S5A&s=09 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ‍ ‍ ‍ ✍ خانم دختر سه ساله شهید مدافع حرم ایمانی شهید مدافع حرم 🌷 بابا منم، طناز عشق  -  بابایم سفر شهر .. یادم آید آن که رفت  -  برنگشته او از آن راهی که رفت.. 🥀 رفتن هست در    -  گفت بابا می‌روم بهر دفاع از که؟ از کجا؟ ای خوب عشق  -   گفت از در دمشق بابا، آنجا است  -  حضرت بر او دلواپس است 😔 ❣خون ز غیرت در رگ به جوش  -  گفت باید او علم گیرد به دوش  👊   گفت باید تا شود عباس او  -  از حرم با جان بدارد پاس او گفت می‌رود در خاتمه   -   تا بگیرد انتقام فاطمه ...✌️✌️   هست یادم آخرش  -  لحظۀِ قران گرفتن بر سرش😭😭 در بغل بگرفت و نازم کرد او  - غرقه در سوزوگدازم کرد او💔 🌺✨ بابا مست عطر یاس‌ها  - تا شود هم‌سنگر رفت بابایم سحرگاهی   -  تا که کند در شهر   🍁🍃 رفته بود او یاری علی  -  گفته بود او زود می‌آید      😔عید شد بابا نیامد، راز چیست -  گفته کرده او چیست 😭😭گفته مادر رفته بابا آسمان  -  پیش آقا صاحب زمان ❣❣ 🦋🦋در تحیُر مانده‌ام پرواز را  -  می‌کنم با خود مرور این راز را.... ❣❣به یاد دل صبور همه دختران شهدا به خانم سه ساله شهید مدافع حرم آقا ایمانی مدافع حرم سردار خلبان ذاکر اهل بیت ع کربلایی 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid سروش sapp.ir/gharibshahidg وات ساپ https://chat.whatsapp.com/JLhGgNjfT4uC7GxYrsWn8a اینستاگرام⬅️ https://www.instagram.com/reel/CvNkBIzKklQ/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng== توییتر ⬅️ https://twitter.com/j9434510173178/status/1684617718048186369?t=qApO4rCOE927GeHjgSUzCw&s=35 21/4/1394 ت ش
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕
‍ ‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت پانزدهم 👉 ادامه نامه و شهید مدافع حرم قاسم {مهدی} غریب مهدی {قاسم} خیلی به و می گذاشت و هرکاری ازش بر میومد برای اونها انجام می داد و کوتاهی نمی کرد . و براش مهم بود که پدر و مادرش از دستش راضی باشند. 🔰 سال 86 وقتی نوبت عمره به اسم ما در اومد بخاطر اینکه ها هردو بودند رفتن به این سفر معنوی برای ما سخت بود آقا {قاسم} گفت: خانم وقت زیاده ما بریم اگه شما از صمیم قلب راضی باشید فیش مکه را به پدر مادرم بدیم که این سفر روبرن؛ ❇️ گفتم من راضی ام؛ این سفر قسمت پدر مادر شماست؛ ❣زنگ بزن خبر بده قبل این که زنگ بزنه گفت: ازت ممنونم قبول کردی باور کن راضی نمی شد من زودتر از پدر مادرم سفر برم. 💜💜 سفری که رفتیم چند ماه از شهادت آقا مهدی بود. مهدی تو حیات حرم رضا "علیه السلام" به ها گفت: برای دعا کنید. و همیشه وقتی به حرم امام رضا "علیه السلام" و معصومه "سلام الله علیها" می رفتیم از بچه ها می خواست برای شهادت بابا دعا کنند. 💠 ولی بچه ها مي گفتند ما دعا نمی کنیم شما شهید بشید ؛ به گفتم: چرا از حالا این حرفارو به بچه ها می زنید روحیه بچه ها خراب میشه. 🔸آقا {قاسم} جواب دادند: بچه های من از حالا باید آمادگی داشته باشند. من بهش گفتم: خودم برات دعا میکنم. 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت پانزدهم ...👉 ادامه دارد ... 👉 @gharibshahid نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش
‍ ‍ ‍ ✍ بابایی ..😔  هیچی نمیگم.. 🌹وقتی اومدم پیشت اگه میدونستی چقدر حرف چقدر درد دل دارم دارم از این و اون.. فکر میکنی اونموقع حوصله شنیدن همشو داری؟.. یا بازم میگی آروم باش .... 🌹بعدم میکنی سرمو میچسبونی به سینه ات… ❣منو با ضربان دردناک قلبت آرومم میکنی تا دیگه هیچی نگم.. باشه منو..😔 مثل همیشه که میبخشیدیم… ❣‍دلم برای یه دل ساده تنگ شده بود… . اینجا هم بهترین جا برای گفتن حرفهای نگفته دلم بود .  برای گفتن دلم پر میکشه . برای گفتن این کلمه اینجا بهترین جاست .. بی نهایت برات شده .  تو این مدت خیلی خوب یاد گرفتم تنها باشم . تنهایی فکر کنم ... تنهایی نفس بکشم و تنهایی زندگی کنم . خیلی سخته....😭 ولی بازم مجبورم  برای دلخوشی داداشم  لبخند بزنم...👦 خنده هامم همه از درده ........😞 من اگه میخندم مال آن است که بمانم زنده خنده ام تلخ ترین قصه ی جانی سرد است ام سرد ترین لحظه ی یک زندگی پر درد است, ام مهر است... آخرین لحظه ی یک حالت و درد وقت خندیدن من… لب و دل ، چشم و وجودم همه دیدن دارد لب پر از خنده ی ظاهر و دلم غرق غم و ماتم و درد..  خنده هایم همه مفهوم یکی بودن وتنهایی دستان من است و است که من خندم .....😔 ✍دلنوشته محمد امين يادگار سردار شهيد خلبان قاسم (مهدی) غريب 🍁🌹
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷     ⭕️                   ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️                   ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️             
‍ ‍ ‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 نه روز تا نهمين سالروز شهادت شهید مدافع حرم قاسم(مهدی) غریب قسمت پانزدهم 👉 ادامه نامه و شهید مدافع حرم قاسم {مهدی} غریب مهدی {قاسم} خیلی به و می گذاشت و هرکاری ازش بر میومد برای اونها انجام می داد و کوتاهی نمی کرد . و براش مهم بود که پدر و مادرش از دستش راضی باشند. 🔰 سال 86 وقتی نوبت عمره به اسم ما در اومد بخاطر اینکه ها هردو بودند رفتن به این سفر معنوی برای ما سخت بود آقا {قاسم} گفت: خانم وقت زیاده ما بریم اگه شما از صمیم قلب راضی باشید فیش مکه را به پدر مادرم بدیم که این سفر روبرن؛ ❇️ گفتم من راضی ام؛ این سفر قسمت پدر مادر شماست؛ ❣زنگ بزن خبر بده قبل این که زنگ بزنه گفت: ازت ممنونم قبول کردی باور کن راضی نمی شد من زودتر از پدر مادرم سفر برم. 💜💜 سفری که رفتیم چند ماه از شهادت آقا مهدی بود. مهدی تو حیات حرم رضا "علیه السلام" به ها گفت: برای دعا کنید. و همیشه وقتی به حرم امام رضا "علیه السلام" و معصومه "سلام الله علیها" می رفتیم از بچه ها می خواست برای شهادت بابا دعا کنند. 💠 ولی بچه ها مي گفتند ما دعا نمی کنیم شما شهید بشید ؛ به گفتم: چرا از حالا این حرفارو به بچه ها می زنید روحیه بچه ها خراب میشه. 🔸آقا {قاسم} جواب دادند: بچه های من از حالا باید آمادگی داشته باشند. من بهش گفتم: خودم برات دعا میکنم. 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت پانزدهم ...👉 ادامه دارد ... 👉 👇 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid 21/4/1394 ت ش
‍ ‍ پدرم وقتی بود... شاد و خندان بودم پدرم وقتی رفت ... شادی ام جادو شد..😔 شانه های جایِ پیشانیِ من... پدرم وقتی رفت.. «شانه ها» ،«زانو» شد. پدرم وقتی رفت.. بی پناهی روو شد..😔 آقا امیر عباس ❣ آقا محمد امین فرزندان