eitaa logo
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
448 دنبال‌کننده
36.4هزار عکس
12هزار ویدیو
188 فایل
ڪانال رسمے شهید مدافـع حـرم مداح سردار خلبان جانباز اهل بيت فرمانده قاسـم{مهدی}غریـب مسافر شام برگرفته از وصيت نامه باحضور همرزمان و خانواده شهيد ارتباط با خادم 👇 @khademshahidanam 2
مشاهده در ایتا
دانلود
مزار و 🌹مزار شهدا، ۱۱ رمضان، ۹۸.۰۲.۲۷ 🕊سالروز شهادت : ۷۸.۰۱.۲۱ @gharibshahid 🌺🍃
🕊🍃 این شهید بزرگوار، شهریور ماه ۱۳۵۷ در روستای حسن آباد کردستان به دنیا آمد. در هفـت سالگی در دبستـــان حسن آباد شیوه نوشتن آموخت. سپس به روستای برخوردار رفت و تا سال دوم راهنمایی با جمعی از همکلاسی های خود مسافت طولانی راه دو روستا را با شوق و آرزومندی می پیمود و سرمای استخوان سوز زمستان را به جان می خرید تا عطش دانستن را در چشمه زلال دانایی سیراب سازد. اما بنیه ضعیف مالی و عدم توان تأمین کیف و کفش و کتاب مدرسه وی را مجبور به ترک تحصیل و مدد رساندن به پدر در امر کشاورزی کرد تا سفره خالی خانواده به نان و روزی حلال زیور یابد.   منوچهر مدت پنج سال در پایگاه مقاومت محل با عنوان بسیجی به اعتلای فرهنگ بسیج پرداخت و در مراسم ملی و مذهبی از اعضای فعال بسیـــج به شمار می آمــد. وی پرورده دامان مکتب تشیع و عاشق ائمه و ولایت بود و با پیروی از سیره رسول الله وقار را در حوادث و بلایا، تنعم را در قناعت، جوانمـــردی را در گذشت، ذلت را در دوستی حیات، لـــذت را در نـــوازش یتـــیم و تـــواضــع را در هم نسبتی با فقر می دانست. سرانجام زمانی که به زاهدان سفر میکرد در شامگاه ۲۵ اسفند ۱۳۸۴ در حادثه تروریستی تاسوکی به شهادت رسید. ✍هابیلیان @gharibshahid 🌺🍃
🌹🍃 فرزند جواد متولد ۸۱.۰۷.۰۷ در خانواده ای چهار نفره و مذهبی در مشهد چشم به جهان گشود. پدرش کارمند اداره شیلات شهرستان چابهار و مادرش خانه دار بود. نسترن به همراه خانواده اش ده سال در چابهار ساکن بودند. کلاس اول و دوم ابتدایی را در اموزشگاه غیر دولتی دخترانه کشتیرانی ۸ سپری نمود. 🍒او در مدرسه جزو شاگردان زرنگ و باهوش و با ادب بوده و کوچکترین بی احترامی به کسی نکرده است. هم از نظر اخلاقی و هم درسی جزو شاگردان ممتاز این اموزشگاه بود و سرانجام نیز در حادثه تروریستی تاسوعای حسینی سال ۱۳۸۹ چابهار به درجه رفیع شهادت نائل می گردد. 😔جای صندلی خالی نسترن، دوستان و معلمان او را می رنجاند... 🍃🌺 @gharibshahidfarzandanezahra.com
🍇دختر با بسته‌ای بادام ‌زمينی برمی‌گردد و جلوی رهبر شروع می كند به خوردن آن. آقا حرف‌های همسر شهيد را ادامه می‌دهند: 🔸«واقعا يك زماني شايد اگر كسي مي‌خواست شهيد نشود، مي‌رفت سراغ دانشگاه. ولي حالا برعكس شده. بعد از شهادت ، چندصد نفر از دانشجويان تقاضاي تغيير رشته به فيزيك هسته‌اي داده‌اند. اين يعني انتخاب آگاهانه.» ☺️رهبر كه اينها را مي‌گويند، طبق معمول دست چپشان را هم تكان مي‌دهند و همين فرصتي مي‌شود براي آرميتا كه معلوم بود چند لحظه‌اي است براي انجام كاري، دل‌دل مي‌كند. آرميتا جلو مي‌رود و چند دانه بادام زميني توي دست ميهمان مي‌گذارد.❤️😍 😉محبت كودك كه تعارف كردن هم بلد نيست، همه را به وجد مي‌آورد. عمو توضيح مي‌دهد كه آرميتا خوراكي‌هايش را به كسي نمي‌دهد و مادر ادامه مي‌دهد كه اصلا دست‌ودل‌باز نيست و هيچكدامشان اين رفتارهاي دختر را باور نمي‌كنند. ❤️رهبر هم از آرميتا اجازه مي‌گيرند كه بادام‌ها را بخورند. آرميتا كه خيلي خوشحال شده، شروع مي‌كند به چرخيدن جلوي رهبر. توي همين چرخيدن، بادام‌هايش روي زمين مي‌ريزد. 👌اما او ابتكار ديگري به خرج مي‌دهد. يك دستمال كاغذي برمي‌دارد و بادام‌زميني‌هايش را توي آن مي‌ريزد و دستمال‌كاغذي را به ميهمان مي‌دهد. 🌹رهبر مي‌گويند: «اينا براي من زياده.» 🍒 و آرميتا ساده جواب مي‌دهد: «خب يه كمش رو بخور.» 🕊روح پدر آسمانی آرمیتا شاد 🍃❤️ پدر معنوی اش، رهبرجان هم سلامت باشند سالروز شهادت : ۹۰.۰۵.۰۱ 🇮🇷 @gharibshahid 🍃🌹🌺👆 کانال رسمی سردار
🍃🌹 🌷موسی از وزراي پركار و فعال كابينه بود. راههايي كه به همت او در مدت كمتر از دو سال در محروم ترين نقاط كشور ساخته شد از راههاي ساخته شده در طول ۵۰ سال حكومت ننگين پهلوي بيشتر بود طرح خلاقانه احداث جاده بروي درياچه اروميه از ايده هاي سازنده وي بود. 😊او با راهي كه در اروميه ساخت به تمام متخصصين ثابت كرد كه ما ميتوانيم در اين زمينه خودكفا و بي نياز از مهندسين باشيم. 👌از خصوصيات بارز اخلاقي موسی توكل به خداوند بود و هركاري ميكرد و يا در صدد انجامش بود پيوسته خداوند را در مد نظر قرار ميداد. 🍃و معتقد بود كه اگر انسان در راه خداوند گام بردارد و نيتش الهي باشد به او توكل نمايد بدون شك در كارهايش موفق خواهد بود و اگر در كاري موفق نشود حتما خداوند ندانسته است. 🇮🇷 @gharibshahid 🍃🌹🌺👆 کانال رسمی سردار شهید خلبان قاسم غریب
🌙 شب ازش پرسیدم : وقتی داشتن حکم ریاست جمهوری رو می خواندند خیلی توی خودت بودی، جریان چی بود؟ گفت : "خوب فهمیدی! آن موقع داشتم به خودم می گفتم فکر نکنی حالا کسی شدی. تو همون رجایی سابقی. ❤️ از خدا خواستم کمکم کنه تا خودمو گم نکنم. ازش خواستم قدرتی بهم بده تا بتونم به این مردم کمک کنم." 🇮🇷 @gharibshahid 🍃🌹🌺👆 کانال رسمی فرمانده امیر
🌺🍃🌺🍃🌺 🍃🌺 🌺 🌷 عبدالحمید در ۳۳.۰۲.۰۴ در تهران و در خانواده ای مذهبی که پدر خود از پزشکان متعهد بود به دنیا آمد. 💼 دوران دبستان به پایان آمده و دوران متوسطه را با نمره های خوب در دبیرستانِ هدف گذراند و موفق به گرفتن دیپلم در رشته طبیعی شد. این ایام مصادف شد با شروع تحصیلاتش در حوزه علمیه و همین امر موجب شد تا از محضر اساتید بزرگی همچون شهید مطهری بهره ها ببرد و فلسفه و عرفان را نزد این گرانقدر استاد بیاموزد. 🔰 سال ۵۲ در کنکور سراسری شرکت کرد و در رشته داروسازی دانشگاه فردوسی مشهد پذیرفته و موفق شد مدرک دکترای خود را در ۵۸.۱۲.۱۴ بگیرد.  🌺 پدر که خود از فعالان انجمن اسلامی پزشکان بود و شهید مطهری نیز از گردانندگان اصلی آن به شمار می رفت باعث شد که عبدالحمید با فعالیت های سیاسی و مواضع افراد مختلف همچون شهید بهشتی و مهندس بازرگان و... آشنا شود و از دوران جوانی در جلسه های این بزرگان انقلابی شرکت کند. ✅ کار به جایی رسید که عبدالحمید از سال ۵۲ تا سال ۵۶ به صورت مخفیانه با رژیم به مبارزه پرداخت.  سال ۵۴ بود که با عده ای از دوستانش برای بررسی وضعیت فقر به استان سیستان و بلوچستان سفر کردند و با ساخت مستندی از شرایط آن منطقه، به وسیله ساواک دستگیر شدند اما چون مدرک قابل قبولی از آنها پیدا نشد بعد از مدتی آزاد شدند. ☺️ عبدالحمید سال اول دانشگاه بود که در خوابگاه دانشگاه کتابخانه ای اسلامی راه انداخت و با شناسایی افراد آنها را به این کتابخانه جذب می کرد. او بعدها اقدام به برپایی محفل دعای کمیل در سطح دانشگاه کرد که این اولین بار بود که کسی دست به چنین کاری می زد که بعدها این جلسه ها به حرم امام رضا (ع) کشیده شد. انتشار فرامین امام مبنی بر دوری کردن از حزب رستاخیز، رهبری گروه های دانشجویی برای مبارزه با رژیم، مطرح کردن مرجعیت امام، تشکیل گروه هایی برای نشر افکار شیعی و... باعث دستگیری چندین باره اش به وسیله ساواک شد تا اینکه انقلاب به پیروزی رسید. 👌 به دنبال اوج گیری انقلاب اسلامی، وی مجمع احیا تفکرات شیعی را در دانشگاه فردوسی و شهر مشهد راه اندازی کرد و به فعالیت در این زمینه پرداخت. عبدالحمید با همه کم سن و سالی اش فعالیت های مختلفی از جمله عضویت در شورای انقلابی تزکیه دانشگاه، عضویت در هیات هفت نفره استان خراسان، عضویت در شورای اولیه حزب جمهوری اسلامی در خراسان، انجام سخنرانی های اعتقادی و سیاسی در شهرهای قم، تهران و مشهد، نقد نظرات و تفکرات بنی صدر پیش از آنکه تفکرات التقاطی اش برای بسیاری از بزرگان مشخص شود و نیز نمایندگی مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی و فعالیت های بسیار دیگری را در کارنامه خود به ثبت رساند. 😔 او در حالی که تنها ۲۷ سال داشت و به عنوان کم سن ترین عضو در حزب جمهوری حضور داشت در هفتم تیرماه سال ۶۰ در انفجار دفتر حزب جمهوری به همراه شهید بهشتی و ۷۲ تن از یاران وی به شهادت رسید.     ✍jamaran 🇮🇷 🦋 @gharibshahid کانال رسمی فرمانده امیر🦋 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
پر کاری ­اش خیلی­ها را به تعجب وا داشته بود. آمده بودند که اینقدر کار نکنید، به فکر خودتان باشید، خسته می شوید، می گفت: «من هرگز خستگی را ملاقات نخواهم کرد» لبخند روی لب­ها هم نمی توانست سنگینی و قرمزی چشم ها را بپوشاند...    🇮🇷 🦋 @gharibshahid کانال رسمی فرمانده امیر🦋
معلم شهیدی که خدمتگزار محرومین بود 🔹شهید علی ره‌آموز، مصمم و با صلابت تلاش و کار کرد و موفق به اخذ دیپلم شد و در یکی از روستاهای شهرستان بجنورد به شغل شریف آموزگاری پرداخت. در دوران انقلاب شکوهمند اسلامی همه شاهد تلاش و فعالیت چشمگیر علی از جمله پخش اعلامیه‌ها و نوارهای حضرت امام (ره) بودند. پخش کتاب ، حتی با وجود فقر مالی که داشت باهزینه خود کتاب و نوارهای انقلابی را تهیه نموده و به رایگان در اختیار شیفتگان انقلاب اسلامی قرار می‌داد. 🇮🇷
📷از سنگر مدرسه تا دانشگاه شهادت 🔹شهید از طریق شغل معلمی توانست به کودکان محروم خدمت کند و دانش آموزان را بسیار دوست می‌داشت. ایشان برای کمک رسانی به جبهه‌ها شب و روز نداشت و می‌گفت: «باید از حریم ایران و اسلام دفاع کرد.» 🔹یکی از دوستان عبدالحسین نوریان نقل می‌کند : " روزی با شهید عالیقدر به قصد زیارت مشهد مقدس رفتیم، در شهرستان قوچان در کنار دشتی پر از گل سرخ ایستاده بودیم و شهید از من خواست که عکسی از ایشان بگیرم، گفتم چرا؟گفت این عکس یادگاری است برای شهید شدن، وقتی شهید شدم این عکس را روی مزارم بگذارید". 🇮🇷
دیوار نوشته‌هایی از عالم غیب/ شهیدی که صحنه شهادتش را نقاشی کرد 🔹علی‌اصغر در سن ۱۳ سالگی شناسنامه‌اش را دستکاری کرد و سنش را بالاتر برد؛ طوری با مهارت این کار را کرد که اصلا مشخص نبود و به این ترتیب به جبهه رفت. چون جثه، شیوه بیان و کردارش بزرگتر از سنش بود، کسی شک نمی‌کرد. 🔹شهید سمواتی چند روز قبل از شهادتش، حوالی اسفند ۶۹ روی دیوار پادگان ابوذر در منطقه عملیاتی غرب، یک نقاشی می‌کشد و در آن، از محل و نحوه شهادت خود و دوستش شهید علی محمدی زیرک که خیلی با هم صمیمی بودند، خبر می‌دهد. بدون اینکه آن محل را دیده باشد. در این نقاشی، دو نخل کنار هم کشیده بود که با یک زنجیر به تابوت متصل هستند. و جمله «شهید قلب تاریخ است» را روی آن نوشته بود. بعدها با موافقت فرمانده پادگان، این تکه از دیوار جدا شد و هم اکنون در باغ موزه همدان نگهداری می‌شود.