#شربت_اول_و_آخر
رفیق ما بود، از اولین اعزام به جبهه واینکه چه تصوری از جنگ وشهادت، خط اول و این جور چیزها، #تعریف می کرد . می گفت : ممکن است باور نکنی ، من وقتی به منطقه آمدم نمی دانستم وقتی می گفتند فلانی شهید شد وشربت شهادت نوشید یعنیچه؟
می گفت : البته سن و سالی نداشتم، شاید۱۴،۱۳ ساله بودم ، بین راه جایی ایستادیم ، پیرمردی بالای سر بشکه داد میزد: شربت ، شربت شهادت و با پارچ آبیکه در دست داشت داخل آن میزد و لیوان رزمندگان را پر میکرد، من آن لحظه با خودم گفتم: نکند این همان #شربت شهادت معروف باشد
اگر بخورم ، هنوز از گرد را نرسیده و حداقل چند عراقی را نکشته ، شهید میشوم!! واقعاً از آن شربت نخوردم و حالا هر وقت شربت میخورم از ته دل به خودم می خندم. راوی نورعلی رمضان نژاد ، از رزمندگان لشکر ویژه بیست و پنج کربلا