ش مانند اسماء شرط و استفهام مگر ال موصوله که مراعات معنی میباشد لذا موصولیه بودنش مخفیست و همچنین اگعایذ الف و لام جایز نیست حذف شود .
بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه مبحث موصولات
پاورقی تنبیهات
گفته شد که من برای عاقل استعمال میشودو همچنین برای غیر عاقل هم در سه موضع میتوان استعمال کرد
۱. در جایگاهی که نازل منزله عاقل بشمار میرود .
۲. دوم اینکه عاقل با غیر عقلا باهم جمختلط شوند اما غیر عاقل غلبه دشته باشد بر عاقل مثل یسبح له ما فی السماوات و الارض
۳. سومین مورد زمانی ست که غیر عاقل با عاقل در عموم جمع شوند که بوسیله من از هم دیگر تفصیل و جدا میشوند مثل فمنهم من یمشی علی بطنه
تنبیه دوم :
گفته شد که ما در اصل برای غیر عاقل است اما میتوان، زمانی که غیر عاقل با عاقل جمع شدند برای عاقل هم استعمال کرد ...مثل یسبح لله ما فی السماوات و ما فی الارض
تنبیه سوم:
موصالت خاص هم برای عاقل هم برای غیر عاقل استعمال میشود ، الذین الذی و.. برای عاقل استعمال شده ،اما التی فقط برای غیر عاقل استعمال میشود
_ضمیری که بر میگردد به موصول گاهی واجب است ذکرش و گاهی هم جایز است که حذف شود
اگر درجمله صله
جاء الذی ایاه ضربت
جایز است حذف شدن ضمیر عائد زمانی که واقع شود اول صله ای که طولانیست و نقش این ضمیری که اول صله آمده است مبتداست که خبر داده شده از ان به مفرد مثا ما انا الذی قائل لک سوءایعنی بالدی هو قائل
.اگر صله طولانی نباشد نمیتوان حذف نمود که واقع شده باشد بعد ضمیر مرفوع مفردی که نمیتوان حذف کرد مثل جاء الذی هو فاضل ،به خاطر نیاز نداشتن به تخفیف به حذف ضمیر ، ضمیر مرفوعی که در صدر صله ای موصولیه واقع میشود جواز حذف شدنش هست اما در مثال جاء اللذان سافرا امس به خاطر غیر مبتدا بودن حذف نمیشود و همچنین در الذی یعطی الالوف که هو برای تخصیص میآید و نباید حذف شود و یعطی جمله خبریه است و همچنین در مثال یسرنی الذی هو فی المدرسته ، فی مدرسته خبر شبه جمله است و هو ضمیر فصل است
اگر حذف شود ضمیر فایده تخصیص از بین میرود و دلیلی بر حذفش نداریم به خاطر اینکه فی مورسته و یعطی الالوفی که باقی ماندند قابلیت صله واقع شدن را دارند .گاهی اوغات جایز است که صله را حذف کنیم همانطور که جایز است عائد را حذف کنیم ...
گاهی اوغات موصول حذف میشود بدون اینکه صله حذف شود و یمدحه و ینصره سواء که یک من در تقدیر است
این ضمیر عاید صله ما منصوب متصل باشد به فعل تام یا بوصف تام غیر صله الف و لام باشد جایز است حذف شود
در مثال جاء الذی کنته کنته فعل ناقص است و نباید در جمله حذف شود و الا معنا ناقص خواهد شد و همچنین اسم ان نمیتواند حذف شود چون ان باید با اسمش باشد
۴جایز است حذف شود ضمیر عائد اگر مجرور به اضافه باشد یا صیغه مبالغه باشد اسم فاعلی که به معنی حال یا استقبال باشد مثل فاقض ما انت قاض یا جاء الذی انا زائر یعنی زائره
در مثال جاء الذی علمه غزیر حذف نمیشود ، علمه مصدراست یا اسم مصدر و اینکه مجرور به مضاف غیر وصفیت است
ودر اقبل الذی انا مکرمه امس اضافه معنوی حساب میشود مکرم اسم فاعل است و اضافه شده اما اضافه معنویست
ضمیر مجروری عائد با حرف جری مجرور شده باشد که موصول هم با همان حرف مجرور شده باشدو از حیث لفظ و معنا هم حرف جر یک معنارا دارند
در مثال طمعت فی الذی رغبت فیه حذف نمیشود چون موصول مجرور نشده و برای اختلاف لفظی که وجود دارد وهمچنین در مثال بعد که رغبت فی الذی رغبت عنه به خاطر اختلاف معناییست که بین دو رغبیت وجود دارد هست معنایش به اینگونه است که من اشتیاق پیدا کردم به چیزی که تو از آن دوری جستی...
بسم الله الرحمن الرحیم
مبحث هشتم در معرفه به ال
اسمیست که ال بر سرش آمده و باعث شده که معرفه گردد مثل کتاب که نکره است و با ال که سرش بیاید معرفه خواهد شد الکتاب
ال به سه نوع تقسیم میشود :
۱ اصلی : که فایده تعریف میرساند مثل الرجل
۲. زائده :ال است کع فایده ای نمیرساند و دو نوع است :
لازمه و غیر لازمه
لازمه : که سماعی میباشد مانند الذی و التی در ایم موصول
در روز های هفته مثل السبت و الاثنین
ودر الان که ظرف زمان میباشد
ودر بعضی از علم های مرتجل که از همان اول وضعشان با الف و لام بوده اند مثل اللات و العزّی که اینها ال زائده هستند
_ال غیر لازمه بر بعضی از علم های منقول داخل شده برای اینکه از اصل وضعشان تفاعل بزنیم و اکثرا این ال که در علم منقول میباشد از مصدر می آید مثل الفضل و الحرث یا ال بر سر صفت میآیدمثل قاسم و منصور و بعضی اوغات ال زائده واقع میشود در حال و تمییز مثل ادخلوا الاول فالاول یعنی مرتبین یعنی مرتبه مرتبه و نوبت به نوبت داخل شدن که اول اول حال هست
مثال اسم حرث اسم فردیست اما وقتی که الحرث گفته میشود و ال لمحیه بر سرش می آید انتظار میرود که در آینده آن فرد کشاورز شود . ال که برای تعریف جنس می آید ال ولام جنسی می نامند و همچنین ال عهدیه
ال جنسیه :برای استغراق تک تک افراد جنس است که شامل همه افراد میشود مثل خلق الانیان ضعیفا برای اینکه صحت داشته باشد لفظ کل را می آورم مثلا خلق کل الانسان ضعیفا یا برای بیان حقیقت می آید مثل الذهب اثمن من الفضه که طلا ارزشمند تر از نقره است
ال عهدیه دو نوع است
حضوری و ذهنی و ذکری
حضوری آنچیزیست که برای حال حاضر است و برای الان است که صحبت میشود مثل جیت الیوم یعنی الیوم الحاضر الذی نحن فیه
ذهنی :آنچیزی است که مثلا در گذشته اتفاق افتاده و شناخته شده در ذهن و الان در ذهن معهود میشود مثل حضر الامیر
ذکری : ان کلمه نکره ایست که می آوریم و بعد ال به سرش میدهیم مثل آیه کما ارسلنا الا فرعون رسولا فعصی فرعون الرسول که الرسول ال ذکری است
۳.ال موصوله میباشد که بر اسم فاعل و مفعول و... داخل میشود مثل جاء المنتصر و اکرمت المنصور
_تعریف العدد
۱. اگر عدد مرکب باشد جزء اولش معرفه میشود مثل اخذت السبعه عشر کتابا
۲.و اگر مضاف باشد جزء دومش معرفه خواهد شد مثل اختبار ثلاثه الاشهر الاولی
۳ و اگر معطوف باشد ،هر دو جزء معرفه میشود رایت الف و السته عشر جندیا
مبحث نهم
۱. معرفه به اضافه
آن اسمیست که اضافه شده به یکی از معارف که کسب تعریف میکند مثل قلمی یا قلم سلیم
معرفه به نداء که نکره ایسنگت که قصد ندا شده مثل یا مسافر اسرع و غیر لز این نکره ایست که قصد معینی کرده به خلاف آنچیزی که قصد معینی نشده و بر حالت نکره بودنش باقی میماند
⚫باب ثالث
در مرفوعات از اسماء
مرفوعات ده تا میباشند :
فاعل و نائب فاعل و مبتدا و خبر و اسم کان و اخواتش و اسم افعال مقاربه و اسم حروف مشبه بلیس و هبر ان و اخواتها و خبر لا نفی جنس و وتابع نعت و عطف و تاکید و بدل
◾فاعل :اسم مرفوعی ست که مسند الیه است که فعل معلوم یا شبه فعل یا تام به او اسناد داده شده باشد و فعل قبلش ذکر شده باشد که مبتدا را خارج میکند و دلالت میکند بر کسی که کاری انجام میدهد مثل طلعت الشمس ساطعا نورها
فاعل مرفوع است اما گاهی اوغات فاعل مجرور میشود مثل و لو دفع الله الناس یا با من یا باء یل لام زائده مجرور میشود مثل ما جاءنا بشیر و کفی بالله شهیدا
پاورقی بعدی اینکه فعل معلوم باید به فاعل اسناد داده شود اما اگر فعل مجهول باشد دیگر فاعل نیست و نائب فاعل میباشد و در مورد اینکه تام باشد که اگر به افعال ناقصه مرفوع شود دیگر فاعل نیست و اسم برای آنها مینامند
و مراد از شبه فعل مصدر واسم فاعل و و اسم تفضیل و صفت مشبه و آنچه که همراه دارد معنی فعل و اسم فعل را مثل ولو دفع الله الناس و فاعل همانطور که صریح است گاهی اوغات موول هم میباشد مثل تبارک الله و یسرنی ان تنجح یعنی نجاحک
قائده داشتیم که اول باید فعل بیاید بعد فاعل اما اگر فاعل مقدم بر فعل شود این دیگر فاعل نیست و مبتدا نامند مثل الامیر حضر که در اینجا جمله اسمیه میباشد و اصل اینست که فاعل بیاید در کلام و گاهی اوغات حذف میشود فاعل زمانی که عامل مصدر باشد مثل تعلیم هذا التلمیذ مفید یعنیتعلیم استاذ ایاه
فاعل ظاهر است یا ضمیر و مفرد یا مثنی و جمع میتواند باشد یا مذکر یا مونت باشد
زمانی که فاعل ظاهر مثنی یا جمع باشد فعلش به علامت تانیث و جمع ،ملحق نمیشود و جاری میشود فعل همراه فاعل
مثنی یا جمع همانطور که با مفرد می آید برای اینکه فعل به فاعل واحد اسناد داده میشود مثل اصطلح الخصمان که نمیگوییم اصطلحا الخصمان که اشتباه است و در مثال دیگر قد افلح المومنون
و زمانی که فاعل مونث باشد به عاملش آخر فعل ماضی ملحق میشود تاء تانیث ساکن در مثل حضرت سعاد و در اول فعل مضارع و آخر صفت متحر
May 11
May 11
سلام عرض ادب
شب همه دوستان عزیز به خیر ☺️
این کانال لوازم جانبی موبایل هست
کیفیت اجناس و قیمتاشون عالیه من راضیم ، گفتم برای شما با معرفتا بفرستم چیزی لازم داشتین استفاده کنید از کانالشون ...
آیدی کانالشون 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3662348808C11ab2c2480
🌹🌹🌹