eitaa logo
قصه ها و سرگرمیهای کودکان
45.9هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
2.5هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساخت یک کاردستی زیبا برای بچه‌ها با استفاده از خمیر 😍 🧸@gheseh_gheseh
کاربرگ رنگ‌آمیزی حدیث دوستی 🧸@gheseh_gheseh
🧠🧠🧠_تقویت ادراک دیداری ،تمیز دیداری و تجسم فضایی_تقویت تمرکز ،دقت و سرعت پردازش_تقویت رمز نویسی و نماد خوانی_تقویت حافظه دیداری🌸+٣🌸 🧸@gheseh_gheseh
آی قصه قصه قصه قورقوری و استخر بزرگ🐸 یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچکس نبود. در یک جنگل زیبا🌳 و سر سبز قورباغه کوچولویی زندگی می کرد که اسمش قورقوری بود. قورقوری یک قورباغه ی🐸 کوچولوی مهربان بود که با پدر و مادرش زندگی می کرد و دوستان زیادی داشت. قورقوری پسر مهربونی بود، به خاطر همین همه ی حیوونای جنگل اونو دوست داشتند. اما قورقوری 🐸یک کمی کنجکاو بود و وقتی برای گردش به جنگل می رفت حرف های پدر و مادرش یادش می رفت. یک روز صبح وقتی قورقوری🐸 از خواب بیدار شد، دید که هوا خیلی خوبه، به خاطر همین تصمیم گرفت که توی جنگل گشتی بزنه. اون روز وقتی قورقوری صبحانه اش را خورد، سریع از جنگل بیرون رفت. اون از بین چمنزارهای بزرگ گذشت و به جایی رسید که همه ی قورباغه ها می ترسیدن به اون جا پا بگذارند. اون یک استخر بزرگ بود. حالا قورقوری 🐸خیلی از جنگل دور شده بود، اون دیگه نمی تونست جنگل را ببینه. قورقوری کمی ترسیده بود. درجنگل قورقوری سه قانون وجود داشت که همه باید از اون اطاعت می کردند. اول این که وقتی مار هیس هیسو نزدیک شماست اصلاً قورقور نکنید. دوم این که هرگز قبل از خواب پشه نخورید و آخر این که هرگز در استخر بزرگ شنا نکنید. قورقوری🐸 اصلاً به قانون های جنگل توجهی نکرد و تندی توی استخر بزرگ پرید. قورقوری با خودش گفت:"این جا خیلی هم قشنگه، چرا قورباغه ها🐸 از اینجا می ترسن؟" قورقوری شروع کرد به شنا کردن توی استخر بزرگ. اما کمی بعد متوجه شد که در این استخر نه گیاهی وجود داره و نه ماهی. قورقوری از این که در استخر تنهاست کمی ترسید. حالا قورقوری🐸 می خواد به خونه اش برگرده، اما وقتی اون شنا می کنه اصلاً تکون نمی خوره. قورقوری ترسید و سریع تر شنا کرد، اما یکدفعه همه جا تاریک شد، آب استخر تند و تند می چرخید و داشت قورقوری را با خودش به سمت پایین می برد. قورقوری🐸 هرچی دست و پا می زد فایده ای نداشت. اون دیگه همه ی امیدش را از دست داده بود که یک دفعه یک دست بزرگ اونو نجات داد. حالا همه جا روشن شده بود. بعد از این که قورقوری🐸 یک کم حالش بهتر شد فهمید که اونجا استخر آدم هاست. استخر آدم ها یک چاه بزرگ داره. وقتی آب استخر کثیف می شه، آدم ها سر چاه را می گیرن تا آب های کثیف داخل چاه بره. اون کسی که قورقوری 🐸را نجات داده بود یک پسر بچه ی مهربان بود. از اون روز به بعد قورقوری🐸 تصمیم گرفت که به حرف بزرگترهاش گوش بده و به قانون و مقررات آن ها احترام بگذاره 🧸@gheseh_gheseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آی بچه‌ها، بزرگترها زباله‌ها رو تو کیسه‌ها بریزید میون دشت و جنگل توی دریا نریزید جنگل وقتی قشنگه که پاکه و تمیزه محیط زیست برامون خیلی خیلی عزیزه زمین رو پاک نگه‌دار بچه‌ی خوب و باهوش وقتی می‌ری به گردش اینو نکن فراموش محیط زیست همیشه خوبه پاکیزه باشه اگه کثیفش کنی زشت و آلوده می‌شه تمیز باشید؛ تمیز باشید پیش خدا عزیز باشید 🧸@gheseh_gheseh
شعرآغاز کلاس و سلام .mp3
304.7K
شعر آغاز کلاس و سلام چقدر خوبه نام خدا همیشه آغاز کلام سلام سلام صدتا سلام هزارو سیصدتا سلام 🧸@gheseh_gheseh
موش دانا.mp3
3.9M
. آی قصه قصه قصه یه قصه شیرین😍 برای کودک دلبند شما🥰 🧸@gheseh_gheseh
هدایت شده از قاصدک
‼️دیگه دغدغه مانتوی پوشیده و شیک نداشته باش بانو به خاطر اینکه👇👇👇.... 💯میخوام متفاوت ترین فروشگاه مانتو و عبا رو بهتون معرفی کنم😍👏👏👏👏 نه ورشکست شدیم نه حراج دروغین داریم،قیمتامون پایین ترین قیمت بازارِ👇👇👇 🔴مستقیم از تولیدی،با ضمانت مرجوع و تعویض 🔴📝امکان خرید اقساطی 🔴🛍فروشگاه حضوری در کرج و تهران همین الان با ما همراه شو که ضرر نمی کنی ☺️👇 https://eitaa.com/joinchat/223346877C929d3d2345
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕💕 ‍ شعر معلم🤗 معلم مثل مادر عزیز ومهربان است دلش شفاف و روشن به رنگ اسمان است صدایش مثل باران پر از شعر است و اواز مربی خوب من، چقدرتومهربونی، برای من تو مثل مامان جونم میمونی، من ازتویادگرفتم درسهای مهربونی، کاشکی میشدهمیشه، کنارمن بمونی 🧸@gheseh_gheseh
🌸 کاربرگ های 🥎 ورزشی 🧸@gheseh_gheseh