eitaa logo
قصه ها و سرگرمیهای کودکان
45.7هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
2.5هزار ویدیو
33 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این برنامه شاد و آموزنده رو ببینید و کلی بازی های مهیج و جدید خانوادگی یاد بگیرید 💕💕 (ضربدر دایره) 🧸@gheseh_gheseh
🔸️شعر رفتگر خندان و شاد 🌸غنچه‌ی صبح که وا می‌شه 🌱رفتگر از خواب پا میشه 🌸می‌پوشه یک لباس کار 🌱می‌خنده مانند انار 🌸هی گل‌ها رو بو می‌کنه 🌱زمین رو جارو می‌کنه 🌸از برگ خشک و گرد و خاک 🌱کوچه ها رو می‌کنه پاک 🌸می‌کنه جوی‌ها رو تمیز 🌱از آشغال درشت و ریز 🌸با زحمت رفتگرا 🌱تمیز می‌شه دنیای ما 🧸@gheseh_gheseh
1_4985141171.mp3
8.95M
قصه شب شبتون بخیر گلای من😘 🧸@gheseh_gheseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️شعر شیر سفید تازه 🌸شیر سفید تازه 🌱نشسته پشت شیشه 🌸پیرهن نقره رنگش 🌱تو شیشه دیده می‌شه 🌸دلم می‌خواد به شیشه 🌱شیر بخورم سیر بشم 🌸مثل بابای خوبم 🌱قوی‌تر از شیر بشم 🌸شیر سفید و تازه 🌱می‌گیرم از مغازه 🌸مغازه‌ی شیرفروش 🌱بیشتر وقتا بازه 🧸@gheseh_gheseh
17.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸️کلیپ زیبای دختر مسلمان ایرانم اینم متن شعرش🙂👇 من قلبم از امروز آروم آرومه من دیگه از حالا تکلیفم معلومه خدا صدام کرده بیام اومدم راه درست و غلطو بلدم بزرگ شدم زودتر از پسرا چادر من چقد میاد به قدم من قوی میشم/ مثل کشورم من قوی میشم/ مثل باورم من قوی میشم/ عین مادرم چون که‌ دخترم دختر مسلمان ایرانم پیرو اهل بیت و قرآنم ما کوهیم، دریاییم، خورشیدیم، بارونیم آره ما دخترها مثل گل می‌مونیم ما دخترای خوب این وطنیم از خونمون محاله دل بکنیم حالا که آسمونه مقصد ما باید که شیطونو زمین بزنیم دنیامون پر از/ دوست و دشمنه دشمن خدا/ دشمن منه اسراییل دیگه/ وقت رفتنه این‌که روشنه من یه روز فلسطینو‌ می‌بینم دوستِ دخترای فلسطینم دختر مسلمان ایرانم پیرو اهل بیت و قرآنم شاعر و نغمه پرداز: محمد رسولی 🧸@gheseh_gheseh
. آی قصه قصه قصه مهمان های ناخوانده در یک ده کوچک، پیرزنی👵 زندگی می کرد. این پیرزن،👵 یک حیاط داشت قد یک غربیل که یک درخت 🌳داشت قد یک چوب کبریت. پیرزن خوش قلب و مهربان بود، بچه ها خیلی دوستش داشتند. یک روز غروب، وقتی آفتاب🌞 از روی ده پرید و خانه ها تاریک شد، پیرزن👵 چراغ را روشن کرد و گذاشت روی تاقچه. چادرش را انداخت سرش، رفت دم خانه که هوایی بخورد، آشنایی ببیند، دلش باز بشود. همین طور که داشت با بچه ها صحبت می کرد، نم نم باران 🌧شروع شد. بوی کاهگل از دیوارها بلند شد. پیرزن 👵بچه ها را روانه خانه کرد و خودش به اتاق برگشت. باران تند شد. صدای رعد و برق، کاسه کوزه های روی تاقچه را می لرزاند. پیرزن 👵سردش شد، فکر کرد رخت خوابش را بیندازد و برود زیر لحاف گرم شود؛ که صدای در بلند شد: تَق تَق تَق کیه داره در می زنه؟ منم خاله گنجشکه. دارم زیر بارون خیس می شم، درو وا کن. پیرزن 👵در را باز کرد و گفت: بیا تو. تَق تَق تَق کیه داره در می زنه؟ منم مرغ پاکوتا.🐔 دارم زیر بارون خیس می شم، درو وا کن. پیرزن👵 در را باز کرد و گفت: خُب بیا تو. تَق تَق تَق کیه داره در می زنه؟ منم آقا کلاغه. دارم زیر بارون خیس می شم، درو وا کن. پیرزن👵 در را باز کرد و گفت: خُب بیا تو. تَق تَق تَق کیه داره در می زنه؟ منم خاله گربه🐱. دارم زیر بارون خیس می شم، درو وا کن. پیرزن👵 در را باز کرد و گفت: خُب بیا تو. تَق تَق تَق کیه داره در می زنه؟ منم سگ پاسبون🐶. دارم زیر بارون خیس می شم، درو وا کن. پیرزن👵 در را باز کرد و گفت: تو هم بیا تو. تَق تَق تَق کیه داره در می زنه؟ منم آقا الاغه🐴. دارم زیر بارون خیس می شم، درو وا کن. پیرزن👵 در را باز کرد و گفت: بیا تو. تَق تَق تَق کیه داره در می زنه؟ منم گاو🐮 سیاهه. دارم زیر بارون خیس می شم، درو وا کن. پیرزن👵 در را باز کرد و گفت: خُب، تو هم بیا تو. پیرزن👵 رو کرد به مهمان ها و گفت: خُب، حالا همه تون با خیال راحت بخوابین، فردا صب که شد، برین دنبال کارای خودتون. همه مهمان ها که مهربانی پیرزن👵 رو دیده بودند، از فکر رفتن غصه شان شد. پیرزن گفت: اگه از دل من بپرسین، می خوام که همه شما، اینجا بمونین؛ امل حیاط من قد یه غربیله، جایی ندارم. اگه خاله گنجشکم بتونه بمونه، آقا گاوه مجبور میشه بره. گاوه🐮 به فکر فرو رفت، به پیرزن👵 نگاه کرد و گفت: من که مومو می کنم برات خرمنو درو می کنم برات، بذارم برم؟ پیرزن 👵از اینکه گاو 🐮را رنجانده بود، دلش گرفت و گفت: با وجود تنگی جا، پهلوی من بمون. 🐥من که جیک و جیک می کنم برات، تخم کوچیک می کنم برات بذارم برم؟ 🐴من که عر و عر می کنم برات همسایه خبر می کنم برات بذارم برم؟ 🐱من که میو میو می کنم برات، موشا رو چپو می کنم برات، بذارم برم؟ من که قارو قار می کنم برات همه رو بیدار می کنم برات، بذارم برم؟ 🐔من که قد قد می کنم برات تخم بزرگ می کنم برات، بذارم برم؟ 🐶من که واق و واق می کنم برات، دزدارو چلاق می کنم برات، بذارم برم؟ پیرزن 👵گفت: عیب نداره، تو هم بمون. همه از سر سفره بلند شدند، بساط چای را جمع کردند و دنبال کارهایشان رفتند. از آن به بعد، سال های سال همگی با هم به خوشی و خوبی زندگی کردند. 🧸@gheseh_gheseh
سلام سلام فرشته های نازنینم😍😘 صبح تون بخیر باشه گلای تمیز و خوش بوی من🌻🌼🌸🌺 نفس طلاهای من امروز برای سلامتی و فرج امام زمان مون سه تا صلوات بلند بفرستین😊هرکس رو هم دیدین بگین که بفرسته😘😘 🧸@gheseh_gheseh
. ایده ی نقاشی😍 🧸@gheseh_gheseh
🔸️شعر گنبد طلا 🌸خدا تو مشهد گذاشت 🌱یه گنبد طلا رو 🌸مرقد هشتمین نور 🌱یعنی امام رضا (علیه السلام) رو 🌸بابابزرگ همیشه 🌱می‌ره پابوس آقا 🌸می‌گه که دوست نداره 🌱جایی رو قد اون‌جا 🌸 گفتم امام رضا جون 🌱تو ضامن آهویی 🌸 تو حرم ندیدم 🌱چیزی به جز نیکویی 🧸@gheseh_gheseh
23.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ازبابارضا به بچها:سلام عزیزای دلم خوش اومدین 🎬نماهنگ بابارضا2 منتشر شد اما اینبار بابارضاست که با بچها حرف میزنه👉 ⭕️والبته یه حرف تازه داریم از کودکای خداسرپرست 🎙باصدای:روح الله رحیمیان 👥و گروه سرود احسان و گروه سرود فطرس قم 🌟بازگشت ... 🧸@gheseh_gheseh
بازی مناسب تمامی سنین. لوازم مورد نیاز: با هر چیزی که میتوانید به تعدادی یکسان نظیر مهره، لگو، پوم پوم، توپ، ژتون های پلاستیکی، حتی کاغذ رنگی مچاله شده در سایز کوچک در دو رنگ تهیه کنید و همچنین دو ظرف که از نظر رنگی مطابق با دو رنگ انتخابی شما باشند میشود این بازی را اجرایی کرد. کافیست مثل من که مهره ها را ردیفی دو به دو جلوی ظرف های در کلیپ ردیف کرده ام، بچینید. سپس یک بار خودتان انجام دهید تا کودک بداند قرار است چه کند و بعد از او بخواهید تا همزمان از ابتدای هر ردیف دو مهره را بردارد و همزمان در ظرف همرنگ خودش قرار دهد. سرعت، دقّت و هماهنگی دست ها الزام این بازیست. برای هیجان انگیزتر شدنش میتوانید تایمر در نظر بگیرید. 🧸@gheseh_gheseh