eitaa logo
قصه ها و سرگرمیهای کودکان
46.4هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
2.5هزار ویدیو
31 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
پیشی حرف مامانو یادت نره.mp3
3.74M
. آی قصه قصه قصه یه قصه شیرین😍 برای کودک دلبند شما🥰 🧸@gheseh_gheseh
. سلام فرشته های مهربون😍😘 صبحتون بخیر باشه گلهای زندگی🌝🌞🌼 بچه ها جون میگم امروز برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمانمون هم خودتون هم مامان و بابا نفری سه تا سوره توحید بخونین❤💙💛💜 🧸@gheseh_gheseh
🔸️شعر یک ستاره اشک 🌸باد می وزد 🌱پشت پنجره 🌸بوی گل گرفت 🌱شهر خاطره 🌸من نشسته‌ام 🌱گوشه‌ی حرم 🌸چادری سفید 🌱کرده‌ام سرم 🌸زیر نور این 🌱گنبد طلا 🌸قد کشیده‌ام 🌱چون گل دعا 🌸یک ستاره اشک 🌱روی دامنم 🌸وقت رفتن است 🌱دل نمی‌کنم 🧸@gheseh_gheseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لوازم مورد نیاز: یک تکه مقوای برش خورده از جعبه های مقوایی یا یک تکه فوم برش خورده به سایز دلخواه، یک تکه کاغذ سفید برای کشیدن ابر، یک عدد ماژیک وایت برد، چسب پهن، گوش پاکن، سوزن یا ابزاری برای سوراخ کردن مقوا با کمک این بازی و سرگرمی ساده به راحتی می توانید اعمال ریاضی و‌ شمارش اعداد را به فرزندتان آموزش دهید. 🧸@gheseh_gheseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. بچه ها جون جعبه سه طبقه برای خرده ریزهای خودتون درست کنین🤩🤩 🧸@gheseh_gheseh
ساختمان اقاقیا.mp3
4.03M
. آی قصه قصه قصه یه قصه شیرین😍 برای کودک دلبند شما🥰 🧸@gheseh_gheseh
. سلام سلام صد تا سلام به خوشگلای خودم به عزیزای مودبم😍😘 صبحتون بخـــیر باشه گلای من🌺🌻🌞 🧸@gheseh_gheseh
ایده چه آسون چه زیبا☺️😍 🧸@gheseh_gheseh
. آی قصه قصه قصه 🐏 مامان بزغاله🐏 یه روز خانم بزه🐐 یه سبد خرید و اون رو به سقف خونه آویزون کرد و بزغاله‌هاشو صدا کرد. بهشون گفت: اگر من خونه نبودمو، آقا گرگه 🦊اومد سریع بپرید تو سبد و بندِ طناب رو بکشید. همه بزغاله‌ها 🐐هم یاد گرفتند و به مامانشون قول دادند که وقتی آقا گرگه🦊 رسید، کاری که مامان بزی گفته بود رو سریع انجام بدهند. گذشت و گذشت تا یه روز خانم بزه بچه‌هاشو صدا کرد و بهشون گفت: بچه‌ها من باید برم، ولی زود برمی‌گردم و براتون آش 🍵می‌پزم. به دونه دونه بچه‌هاش یه کاری رو سپرد و بهشون گفت: شما خونه رو تمیز کنین، این ظرفا رو هم بشورین تا من بیام. مواظب همدیگه هم باشین. مامان بزی 🐐رفت و بچه‌ها مشغول بازی شدند. ولی متاسفانه حواسشون پرت شده بود و در خونه باز موند بود. آقا گرگه🦊 دید در بازه و مامان بزی هم نیست. پس آروم وارد خونه شد و اومد و اومد تا رسید به بچه‌ها. بچه‌ها تا آقا گرگه رو دیدن سریع پریدن تو سبد و طناب رو کشیدند. بعد هم به آقا گرگه🦊 گفتند اگر می‌خواهی ما از توی سبد بیرون بیایم باید خونه رو تمیز کنی و برای ما آش🍵 خوشمزه بپزی تا ما بیرون بیایم. آقا گرگه🦊 هم مجبور شد تمام خونه رو تمیز کنه و آش رو بار بذاره، اما دیگه انقدر خسته شده بود که روی تخت🛌 افتاد و منتظر ماند تا بزغاله‌ها🐐 پائین بیان. در همین وقت مامان بزه از راه رسید و آقا گرگه رو از خونه بیرون کرد. اونوقت با بزغاله‌ها نشستند و آش‌شون 🍵رو خوردند. اما خانم بزه دلش برای آقا گرگه🦊 سوخت و کمی آش 🍵هم برای او بیرون در گذاشت و گرگ گرسنه هم با خوردن آش خوشحال شد. 🧸@gheseh_gheseh
خرگوش خودخواه (قسمت اول).mp3
3.7M
. آی قصه قصه قصه یه قصه شیرین😍 برای کودک دلبند شما🥰 🧸@gheseh_gheseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا