eitaa logo
قصه ها و سرگرمیهای کودکان
45.5هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
2.6هزار ویدیو
35 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
. ایده ای برای هنرورزی و خلاقیت بهتر و بیشتر در امر نقاشی کودکان در هر سنی بالای ۱۸ماه. گوش پاک کن چند عدد به همراه هر رنگی‌که هدف آموزشش را دارید. با یک تصویر برای رنگ کردن. مطابق این 👆🏻نمونه. 🧸@gheseh_gheseh
. ایده های جدید برای کاردستی زمستونی 😍 🧸@gheseh_gheseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕💕 آموزش چند نوع بازی مناسب سن ۳تا ۶ماه بازی با بطری بازی های لمسی بازی با آینه بازی با رمان 🧸@gheseh_gheseh
💕💕 قصه کودکانه خانواده میمون کوچولو😍😍😍😍😍 توی یک جنگل سبز،🌳🌳 حیوانات زیادی زندگی می‌کردند. یکی از این روزا میمون🐒 کوچولوی قصه‌ی ما تک و تنها به جنگل سبز آمد. او هیچ کسی را نداشت. آدم‌ها پدر و مادرش را شکار کرده و به باغ وحش برده بودند. اما میمون کوچولو از دست آن‌ها فرار کرده بود. میمون کوچولوی قصه‌ی ما بسیار غمگین و ناراحت😔 بود و تنهایی تو جنگل🌳🌳 راه می‌رفت و می‌دید که بچه‌های حیوانات در کنار پدر و مادرشان هستند و همه با هم زندگی می‌کنند. میمون کوچولو خیلی غصه می‌خورد😔 و با خودش می‌گفت: کاش پدر و مادرم اسیر نشده بودند و الان همه در کنار هم بودیم. میمون ما زیر درختی نشست و یهو سه تا میمون کوچولو را دید که با هم بازی می‌کردند و پدر و مادرشون مواظبشون بودند. میمون کوچولو با چشم‌های پر از اشک🥺 به آن‌ها نگاه می‌کرد. مادر میمون‌ها او را دید و به طرفش رفت و گفت: میمون کوچولو چرا ناراحتی؟ چرا چشمات پر از اشکه؟ میمون کوچولو جواب داد: آخه بابا و مامانم را گرفتند و به باغ وحش بردند. حالا من تنهام. خانم میمون🐒 آقای میمون را صدا زد و گفت: این میمون کوچولو تنهاست. من دوست دارم او را به خانه‌مان بیارم تا با بچه‌های ما بازی کنه. تو با این کار موافقی؟ آقای میمون🐒 که پدر مهربانی بود با خوشرویی گفت: بله که موافقم؛ و به میمون🐒 کوچولو گفت: تو هم بیا با ما زندگی کن. ما سه تا بچه داریم و تو هم می‌شی بچه‌ی چهارم ما. اون وقت ما یه خانواده شش نفری می‌شیم. چهار تا بچه با یک بابا و یک مامان. میمون کوچولو🐒 خوشحال شد و گفت: چه خوب! باشه منم میام با شما زندگی می‌کنم و عضو خانواده شما می‌شم. سه تا بچه میمون هم با دیدن میمون کوچولوی ما بسیار خوشحال شدند😍. آن‌ها میمون کوچولو را پیش خودشان بردند و به او آب و غذا دادند و وقتی میمون کوچولو سیر شد با آن‌ها بازی کرد و به خانه شان رفت. سه تا بچه میمون به او گفتند: خواهر کوچولو به خونه خودت خوش اومدی. از آن روز به بعد میمون کوچولو🐒 در کنار خواهر و برادر‌ها و پدر و مادر جدیدش زندگی می‌کرد و خوشحال بود😀 که صاحب یک خانواده شده است. او هر روز دعا می‌کرد که پدر و مادرش بتوانند از باغ وحش فرار کنند و پیش او برگردند. 🧸@gheseh_gheseh
گروه سنی: دستمال کاغذی که تموم شد جعبه اش رو نگه دارید میتونید دورش رو با کاغذ کادو یا رنگی بپیچید براش چشم و دهن بگذارید و هر هنر دیگه ای برای تزیین و قشنگیش به خرج بدید و یا مثل من بی هیچ تزیینی استفاده کنید. ابتدا به همین ترتیب پای بچه کنید اما کنارش باشید چون کف جعبه لیز است و ممکن است تعادلش را بارها از دست بدهد شما فقط بگویید آرام و بادقت راه برو و رهاش نکنید هم روی فرش هم پارکت یا... اجازه تجربه را به او بدهید اما شانه به شانه اش. سپس کف جعبه ها رو چسب حرارتی چند قطره در نقاط مرکزی و مختلف بزنید و بگذارید خشک شوند تا کار ترمز را انجام دهند مجدد پای کودک کنید باز هم کنارش باشید اما اینبار شرایط بهتر و کنترل شده تر خواهد بود. در حین بازی فقط بخندید نترسید و ترس خود را به کودک منتقل نکنید. در جریان بازی از لیز بودن، سُر خوردن، حفظ تعادل و کلماتی این چنینی برای درک موقعیت استفاده کنید. 🧸@gheseh_gheseh
💕💕 ‍ لالایی کن گل یاسم تو مروارید و الماسم لالا لالا یکی در زد نینی جونم دلش پر زد لالا لالا باباش اومد صدای کفش پاش اومد توی دستاش گل پونه صفا پاشید توی خونه نینی جونم باباش رو دید باباش اومد اونو بوسید نوازش کرد دو ابروشو تماشا کرد سر و روشو نینی جونم دلش واشد مثال غنچه زیبا شد لالا لالا باباش اومد صدای خنده هاش اومد نینی جونم چه خوشحاله روی دستاش دو تا باله نینی داره به لب آواز دلش میخواد کنه پرواز لالا لالا گل نازم گل زیبا و تنازم واسش لالا میگه باباش نینی خوابه روی پاهاش 🧸@gheseh_gheseh
سلام سلام صبحتون بخیر عشقای خاله😍❤ 🧸@gheseh_gheseh
30.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. کلیپ آموزشی فارسی این قسمت: آموزش رنگ ها 🧸@gheseh_gheseh
40.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. انمیشن جذاب و آموزشی موچولوها این ماجرا : سوت یا مداد رنگی ؟ 🧸@gheseh_gheseh
💕 💕 آموزش مفاهیم بزرگ و کوچک با بازی 🧸@gheseh_gheseh
💕💕 شعر 🌟 سن... سن... سنجاقک 🐾 سن سن سنجاقک افتاد توی چشمه و داد زد: کمک دارم می‏شم بیچاره یکی بیاد از آب درم بیاره یه قورباغه🐸 از اون وَرَک اومد کنار سنجاقک زود دهنش رو باز کرد زبونشو دراز کرد سنجاقکه گفت: برو قورباغه جون🐸 من نمی‏شم شامتون! بعدش بگم سنجاقکه چی کار کرد؟ از آب پرید🌊 بیرون و زود فرار کرد😀 🌺شاعر:ناصر کشاورز 🧸@gheseh_gheseh
💕💕 نیما کوچولو👦 نیما با پدر و مادرش👨‍👩‍👦 در یکی از روستاهای اطراف تهران زندگی می‌کردند. پدر نیما 🧔برای کار به تهران می‌رفت و چون مسیرش دور بود هفته ای یک بار برای دیدن خانواده‌اش به خانه می‌آمد. همه‌ی کارهای خانه و نیما به دوش مادرش افتاده بود، نیما👦 پسر لوس و لجبازی بود که کارهایش را حتما باید مادرش انجام می‌داد. مادر باید او را به مهد کودک می برد و باز می‌گرداند، سپس غذای🍲 او را می‌داد و به او می‌گفت: پسرم از این به بعد باید خودت غذا بخوری. اما نیما زیر لب غر می‌زد و می گفت من نمی‌توانم و کوچک هستم. بعد از آن مادر 🧕حتما باید با نیما بازی می‌کرد و در هنگام خواب هم بالای سر نیما می‌نشست تا او خوابش ببرد. این کارها را نیما 👦هر روز از مادرش می‌خواست و اگر انجام نمی‌داد مدام گریه می‌کرد. وقتی نیما به خواب 😴می رفت مادر شروع به تمیز کردن خانه و کارهای عقب افتاده اش می کرد. او بسیار خسته و هر روز ضعیف‌تر می‌شد. صبح یک روز که مادر نیما را به مهد گذاشت برای بازگرداندنش دنبالش نرفت، وقتی نیما دید مادرش🧕 نیامده با گریه و فریاد به سمت خانه رفت، دید که خاله اش👩 دارد نهار می‌پزد. با تعجب پرسید: مادرم کجاست؟ خاله اش 👩گفت: مادرت بخاطر اینکه کار زیادی انجام می‌داد کمی مریض شده و الان در بیمارستان است. نیما بسیار ناراحت شد و گفت مرا به بیمارستان 🏩ببر تا مادرم را ببینم. وقتی در بیمارستان چشمش به مادرش افتاد اشک‌هایش سرازیر شد 😭و گفت: دیگر کارهایم را خودم انجام می‌دهم و تو را اذیت نمی‌کنم. مادر 🧕کم کم حالش بهتر شد و به خانه بازگشت. از آن روز به بعد نیما نه تنها همه ی کارهای شخصی اش را خودش انجام می‌داد، بلکه در کارهای خانه به مادرش🧕 کمک هم می‌کرد. او روز به روز عاقل تر شد و دست از لجبازی و خودخواهی برداشت، مادر از این بابت بسیار خوشحال و راضی😍😄 بود. ـ 🧸@gheseh_gheseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی جغد رنگارنگمون🦉🦉 علاوه بر اینکه ی کاردستی جذاب و راحت مراحل درست کردنش باعث تقویت دقت و تمرکز کودک هم میشه👌 🧸@gheseh_gheseh
Khoroos-Zari-Pirhan-Pari1Sonatiha.ir_.mp3
26.81M
قصه صوتی خروس زری🐔 ، پیرهن پری تقدیم به شما عزیزانم 🤍 🧸@gheseh_gheseh
‌ لالایی 🌙لالایی کودکانه🌙 لالالالا کلاغه پرکشیده پریده تا دم لونه ش رسیده توی لونه ش یه دونه جوجه داره نی نی کوچولوی دردونه داره کلاغه می خونه لالالالایی بابای جوجه ام،الان کجایی؟ بیا جوجه کلاغت را نگا کن بیا و قار و قار و قار صدا کن لالالالا کبوتر بغ بغو کرد پیشی🐱 شیطون بلا میومیو کرد کبوتر🕊 توی لونه ش جوجه داره واسه جوجه ش کمی دونه میاره دهان جوجه کفتر بازِبازه کبوتر🕊 توی اون دونه میذاره لالالالا الاغه بار می برد شتر🐫 توی بیابون خار می خورد الاغه 🐺خسته شد عرعر صدا کرد شتر🐫 ایستاد و اورا هی نگا کرد لالالالالالالالالالایی عزیزمن الهی خوب بخوابی😘😴 🧸@gheseh_gheseh
. سلام خوشگل طلاها 😍 صبحتون بخیر🌞 🧸@gheseh_gheseh
بچه های نازنینم ! آیا می دانستید که با ظهور امام زمان( عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه ی مشکلات و ناراحتی ها از بین می رود، حتی حیواناتی مثل ماهی ها و پرندگان هم شاد و خوشحال خواهند شد؟ در آن روز قشنگ همه ی مردم با هم خوب و مهربان می شوند و دشمنی ها از بین می رود . 🧸@gheseh_gheseh
شعر کودکانه 🍞🍞 نان تازه🍞🍞 دانيد من كه هستم؟🧐 من نان تازه هستم🍞 خوش عطرم و برشته عطرم به جان سرشته زينت سفره هايم قوت دست و پايم💪🦵 حاصل كار ياران خوراك صد هزاران حكايتم دراز است در من هزار راز است بشنو تو سرگذشتم👂 چه بودم و چه گشتم گندم بودم در آغاز🌾🌾 گندم ناز و طناز🌾🌾 دهقان پير مرا كاشت👨‍🦳 زحمت كشيد تا برداشت هر روز و شب داد آبم ببين چقدر شادابم از رنج و كار دهقان كم كم شدم شكوفان قدم بلند شد كم كم بوسيد رويم را شبنم به به به خوشه هايم🌾🌾 گندم با صفايم🌾🌾 شد ساقه ام طلايي آي برزگر كجايي؟ پيشم بيا شتابان با داس تيز و بران دروم كرد مرد دهقان👨‍🦳 برد پيش آسيابان آردم كرد آسيابان خمير شدم پس از آن گذاشت رو پاروش نانوا چيد تو تنور خمير را گرفتم از آتش جان🔥 يواش يواش شدم نان ده ها تن گرم كارند شب تا سحر بيدارند تا نان شود مهيا آيد به سفره ما اي كه می خوري نان را بدان تو قدر آن را. 🧸@gheseh_gheseh
. نقاشی اعداد❤️🎨 🧸@gheseh_gheseh
آبی آسمونی.mp3
3.51M
آی قصه قصه قصه یه قصه خوب و شیرین برای کودک دلبند شما🥰 🧸@gheseh_gheseh