فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧚🏾♂️ سرمدادی زیبا
پارت1
#سرمدادی
🧸@gheseh_gheseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧚🏾♂️ سرمدادی پارت2
#سرمدادی
🧸@gheseh_gheseh
114-KhersKochooloZerang-www.MaryamNashiba.Com.mp3
2.23M
#قصه_صوتی
💠 خرس کوچولو زرنگ
🔻موضوع: تنبلی
🎼 با صدای بانو مریم نشیبا
#هر_شب_یک_قصه
📚 عموکتابی | مربی تربیتی🌱
🧸@gheseh_gheseh
❤️ #سلام_امام_زمانم❤️
💚 #سلام_آقای_من💚
💝 #سلام_پدر_مهربانم💝
السلام علیک یا صاحب الزمان
سلام سلام😍
😍 بچه های مودبم خوبین؟🧒👧
صبحتون بخیر باشه گل دخترا و گل پسرا🌼🌸🌺🌹❤️😍
تعجیل درظهور و سلامتی مولامون حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) سه تا صلوات بفرستین🌸🍃
اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیّکَ الفَـرَج🌼🍃
🧸@gheseh_gheseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موشک کاغذی پرسرعت
تنها با دو مقوای رنگی و یک کِش پلاستیکی میتونید این کاردستی جالب رو درست کنید
#کاردستی
🧸@gheseh_gheseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺حلول ماه مبارک ربیع الثانی برشماهمراهان گرامی
🌹تهنیت باد🌹
🌹اَللّهُمَّ _صَلِّ_ عَلی _مُحَمَّدٍ _وَ_
🌹آلِ _مُحَمَّدٍ _وَ_عَجِّلْ _فَرَجَهُم_
🌸صدقه ونماز اول ماه فراموش نشود
🌸 تو فصل بارون و بارندگی 🌨⛈ هستیم 😍
❇️ ایده برای کاردستیهای قشنگتون 😊
🧸@gheseh_gheseh
قصه آهوها
روایتی شیرین و دوست داشتنی و در این قصه زیبا به کودکان آموزش داده می شود تا از اسراف کردن پرهیز کنند. ماجرای این داستان به این قرار است که :
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود توی یک جنگل سبز🌳🌳🌳 چند تا آهو با بچه هایشان زندگی می کردند .بچه های عزیز هر وقت که آهو خانم🦌 برای بچه هایش غذا تهیه می کرد و می آورد که بین آنها تقسیم کند یکی از بچه هایش به نام دم قهوه ای میگفت : من بیشتر می خوام .آهو خانم🦌 می گفت : آخر عزیز دلم باید به اندازه ای که می توانی بخوری ، و برداری اگر بیشتر برداری نیمه خور و اسراف می شود .
ولی آهو کوچولو گوشش بدهکار نبود . یک روز که با برادرش دنبا ل رنگین کمان می گشت تا سر رنگین کمان🌈 را پیدا کند و بگیرد ، یک سبد میوه که شاید انسانها آنجا ، جا گذاشته بودند را دید که ریخته شده روی زمین .
طبق معمول از برادرش جلو زد و گفت: گنده ترین میوه مال من است و یک گلابی🍐 بزرگ را با پوزه خود (دهان ) به سمت خود کشید و یک گاز زد و سیر شد و آن را پرت کرد آن طرف . بقیه ی میوه ها را هم برای آهو خانم 🦌بردند.
حالا بشنوید از آهو خانم که داشت لانه اش را تمیز می کرد دید لاک پشت ها دارند یک پرستوی بیمار را می برند گفت : صبر کنید این پرستو دوست بچه های من است چه اتفاقی افتاده گفتند : او بیمار است و دکتر لاک پشتیان🐢 گفته : اگر گلابی🍐 بخورد مداوا خواهد شد.
آهو خانم 🦌گفت هر طور که شده برایش گلابی پیدا می کنیم لطفا?او را به لانه ی ما بیاورید.
بچه های آهو خانم🦌 آمدند هوا تاریک شده بود. آهو خانم سبد میوه را که دید گفت : توی میوه ها گلابی🍐 هم هست گفتند: نه ،آهو خانم گفت : پرستو اگر گلابی بخورد مداوا می شود .
دم قهوه ای ناراحت به خواب رفت در خواب گلابی🍐 را که نیمه خور کرده بود دید
که گریه میکند به او گفت چرا گریه می کنی ؟ گلابی جواب داد : تو مرا به دور انداختی در حالی که می توانستم مفید باشم و بعد این شعر را به دم قهوه ای یاد داد:
گلابی🍐 تمیزم همیشه روی میزم
اگر که خوردی مرا نصفه نخور عزیزم
خدا گفته به قرآن همان خدای رحمان
اسراف نکن تو جانا در راه دین بمانا
آهو کوچولو 🦌صبح زود بیدار شد و با برادرانش به جنگل رفت و به دنبال گلابی گشت . گلابی🍐 که نصفه خور کرده بود را پیدا کردند آن را در آب چشمه شستند و برای پرستو آوردند . وقتی پرستو گلابی را خورد نجات پیدا کرد و چشمانش را باز کرد و از آهو کوچولو تشکر کرد که جانش را نجات داده بود از آن به بعد دم قهوه ای دیگر اسراف نمی کرد و فریاد نمی زد زیاد می خواهم گنده می خواهم و حالا او می داند اسراف وهدر داد ن هر چیزی بد است و خدا اسراف کاران را دوست ندارد .
قصه ی ما به سر رسید اسراف کار به بهشت نرسید.
#قصه_متنی
🧸@gheseh_gheseh
📚#معرفی_کتاب
🌟عنوان:تیستو 🌟
✍به قلم:موریس دروئون
🖋مترجم:لیلی گلستان
🖨ناشر:کانون پرورش فکری
👨👩👧👦رده سنی:کودک
📓قالب کتاب:تخیلی
داستانی جذاب ،برای کودکان تا صدساله ها
💠آدم بزرگا عجیب و غریباند💠
.
🔸به نظر من آدم بزرگا عجیب و غریباند. بر اساس عادت زندگی میکنند. یک سره با هم جنگ و دعوا دارن. کلی کارخونه اسلحهسازی راه انداختن و افتادن به جون هم. احساسات پاک و زیبا رو نابود کردن و جاش احساسات زشت و پلید رو گذاشتن. همینه که میگم عجیب و غریباند.
🔸کتاب تیستو سبز انگشتی، دست گذاشته روی همین عجایب دنیای بزرگترها.
او کاری میکنه که از گلوله توپ گل دربیاد، فضای دلگیر بیمارستانها پر از گل بشه و ... خلاصه میخواد دنیا رو گلستون کنه.
🧸@gheseh_gheseh
شعر خدا
🌸من خدا را دیدم امروز
🌱توی بارانی که بارید
🌸روی گلبرگ گلی که
🌱شادمانی کرد و خندید
🌸من خدا را بو کشیدم
🌱توی عطر پاک یک گل
🌸من شنیدم نام او را
🌱در صدای شاد بلبل
🌸من خدا را مینویسم
🌱توی قلبم شاد و خندان
🌸او همیشه پیش ما هست
🌱توی ابر و باد وباران
#شعر
🧸@gheseh_gheseh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ #سلام_امام_زمانم❤️
💚 #سلام_آقای_من💚
💝 #سلام_پدر_مهربانم💝
السلام علیک یا صاحب الزمان
سلام به روی ماهتون😍
😍 بچه های گلم خوبین؟🧒👧
صبحتون بخیر باشه عشقای من🌼🌸🌺🌹❤️😍
تعجیل درظهور و سلامتی مولامون حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) پنج تا صلوات بفرستین🌸🍃
اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیّکَ الفَـرَج🌼🍃
🧸@gheseh_gheseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من که عاشقش شدم چه بازی با نمکی😍
#بازی
🧸@gheseh_gheseh
🕊 مسابقه ی پرواز
کبوتر زرد، از پنجره داخل اتاق شد. چرخی زد و خودش را در آینه نگاه کرد. پرهایش را صاف کرد. از اتاق بیرون آمد و به کبوتر سفید اشاره کرد.
کبوتر زرد و سفید در آسمان، مسابقه ی پرواز گذاشتند. کبوتر زرد بالاتر رفت. نوکش را به ابر زد و بال هایش را سه بار به هم زد و معلق زد.
کبوتر سفید پایین آمد و لب پنجره🪟 نشست. کبوتر زرد گفت: نمی آیی دوباره مسابقه بدهیم؟
کبوتر سفید 🕊جوابی نداد. کبوتر زرد کنار کبوتر سفید نشست و گفت: به کجا داری نگاه می کنی؟
کبوتر 🕊سفید گفت: اون کیه آنجا نشسته؟
کبوتر زرد گفت: خب آینه است. کبوتری هم که می بینی، خودتی.
سفید گفت: من تا الان خودم را ندیده بودم.
زرد گفت: حالا که دیدی. بیا پرواز کنیم.
سفید گردنش را جلو برد و گفت: می خواهم خودم را بیشتر ببینم.
زرد گفت: پس پرواز چی؟
سفید چشم هایش را بیشتر باز کرد و گفت: بعدا پرواز می کنیم. الان فقط می خواهم خودم را ببینم.
زرد گفت: ولی قرار بود مسابقه سرعت بدهیم.
سفید گفت: میشه آینه🪞 را با خودمان ببریم؟
زرد گردنش را جلوتر برد و به آینه نگاه کرد.
سفید گفت: می خواهم همیشه خودم را ببینم.
زرد گفت: آن وقت چطوری پرواز کنیم؟
از بین کبوترها، سنگی رد شد و به آینه خورد. آینه تکه تکه شد. کبوترها🕊🕊 پرواز کردند.
#قصه_متنی
🧸@gheseh_gheseh
شعر: او میآید
مـــیآیـــــــــد از دور مــردی ســــواره
🌸🌹🌸🌹🌸
بـــر مــرکب عشـــق چــــون ماهپــــاره
والشمــس رویـش واللــیــــل مـــویـش
🌸🌹🌸🌹🌸
گلـــها هــمه مســــت از رنگ و بویـش
عـمــــامـــه بر سر مثــل پیـمبـــــر
🌸🌹🌸🌹🌸
در بـازوانــش نـیروی حیــــــــــــــــدر
از پــای تــاسـر در شـور و شیــــن است
🌸🌹🌸🌹🌸
بــرق نگـاهــش مثل حســــین است
میآیــد از دور خوشــــبوتر از یـــــاس
🌸🌹🌸🌹🌸
در چشــــم و ابرو مـانـند عبــــــاس
القــصـه ایــن مــرد امیـد دلهاســـــــــت
🌸🌹🌸🌹🌸
خوشبوتر از یاس فرزند زهراست
#شعر
🧸@gheseh_gheseh
.
یکی بود و غیر اون یکی نبود
توی دنیا زیر گنبد کبود
راهی بود که راه آشنایی بود
شهری بود که شهر قصه هایی بود
زیر یازارچه ی شهر چه جایی بود؟
جای دیدنی و با صفایی بود
هرکسی کاری می کرد باری می کرد
کار پر برکت و پر باری می کرد
اسبه 🐴کنجدا رو عصاری می کرد
موشه 🐭تخته ها رو نجاری می کرد
خره 🐗رنده داشت وخراطی می کرد
سگه🐶 پارچه داشت و خیاطی می کرد
بزه 🐐می برید و بزازی می کرد
شیطونک بچه بود و بازی می کرد
فیل 🐘اومد کنار حوض آب بخوره
دو قلب آب 💧سیر و سیراب بخوره
اما وقتی لب حوض آب نشست
ناگهان افتاد و دندونش🦷 شکست
فیله گفت آخ و آخ و آخ دندونکم
عاجکم شکسته و خرطومکم
برسید به دادکم آخ دلکم
کسی آخر نمی آید کمکم
عاج فیل 🐘وقتی ترک خورد و شکست
کی باید دندون فیله رو می بست
بله پیداست کسی که رشته ی اوست
کار هر روزه و سر رشته ی اوست
حکیمک توی محل خرگوشه🐰 بود
مطبش گوشه و کنج کوچه بود
فیله🐘 رو از لب حوض نقاشی🎨
هل دادند بردند پیش حکیم باشی
توی دالون پر پر بود از مریض
همه کس گرفته از درشت و ریز
تو اتاق انتظار سر و صدا
پیش خرگوش🐰 حکیم برو بیا
موشه🐭 می گفت کمرم آخ کمرم
جوجه 🐥داد می زد امان از این سرم
سگه🐶 از درد دمش ناله می کرد
خره از سوز سمش ناله می کرد
تا رسید نوبت فیل عاج سفید
که هنوز ناله می کرد داد می کشید
حکیمک یا که جناب خرگوشک🐰
با یه کم جوشونده و آب نمک
عاجه رو ضد عفونی کرد و شست
خوب خوب بست و بتونی کرد و گفت
مزد دستم می شود چهار تومن
بدهید تحویل پیشخدمت من
#شعر
🧸@gheseh_gheseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧚🏾♂️ تام وجری رو خودت بساز😍
ـ
#کاردستی
🧸@gheseh_gheseh