.
سلام سلام به گلای خودم😍🌸🌼
صبحتون بخیر باشه😘😍
🧸@gheseh_gheseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی خیلی بامزه آقا و خانم موشه 😍
#کاردستی
🧸@gheseh_gheseh
🐛🥬 کرم کاهو 🥬🐛
کرم🐛 کوچولو حسابی به دوستش کاهو، وابسته شده بود. به او خیلی علاقه داشت به او عادت کرده بود. می رفت لای برگ های تو در توی کاهو 🥬می خوابید؛ لیز می خورد؛ راه می رفت و وسط برگ ها غلت می خورد. کاهو 🥬هم از کرم خوشش می آمد. کمی هم به او وابسته شده بود. ولی نه به اندازه ی کرم کوچولو!
همیشه به او می گفت: دوست من! مواظب باش همه چیز تغییر می کند.
کرم کوچک 🐛زیاد از این حرف کاهو سر در نمی آورد. یک روز کاهوبه او گفت: دوست من کرم عزیز! بالا را نگاه کن! ببین من چقدر قد بلند شدم. دارم همین طور قد می کشم.
کرم🐛 متوجه این حرف او هم نشد. اصلاً او نمی توانست بالا را نگاه کند.
کرم🐛 گفت: سرم گیج می رود. نمی توانم بالا را نگاه کنم.
کاهو خندید و گفت: عجب کرم شیرینی هستی دوست من! همه پایین را نگاه کنند سرشان گیج می رود؛ تو بالا را نگاه کنی سرت گیج می رود؟ به به! و خندید. کرم🐛 غلت خورد و رفت پایین برگ های کاهو🥬 و دوباره بالا آمد و گفت: وای چقدر مزه دارد؟
کرم 🐛از زمانی که خیلی کوچک بود: از زمانی که بیشتر کاهو🥬 توی خاک بود و کمش بیرون؛ لابه لای برگ های کوچک و ریز کاهوغلت می خورد می خوابید و بعد می رفت روی خاک و گل ها. بازی می کرد و پیچ و واپیچ می خورد دور و بر کاهو🥬 را هم خوب سوراخ سوراخ کرده بود تا ریشه ی کاهو بتواند خوب نفس بکشد. خاک زیر ریشه را هم خوب شخم زده بود. می رفت تا ته ته خاک و گل تا مواد خاک زودتر به کاهو🥬 برسند. کاهو از کارهای کرم 🐛خیلی خوشش می آمد. کرم دوست مهربان و باوفایی برای او بود. یک روز کاهو🥬 با خودش گفت: اگر حرفم را واضح و درست و حسابی و روشن به او نزنم چه می شود؟ وقتش رسیده که با او جدی صحبت کنم! کاهو🥬 به کرم گفت: دوست من زمان دارد می گذرد. بالا را نگاه کن.
کرم هم گفت: بالا؟ بالا دیگر کجاست؟
کاهو🥬 گفت: اینجا! اینجا! قد من را نگاه کن!
کرم گفت: قد تو؟ قد تو کجاست؟ هان؟
کجا را نگاه کنم! من که حرف های تو را نمی فهمم.
کاهو🥬 گفت: زیر خاک را خوب می فهمی! اما قد من را نمی فهمی. چقدر تو شیرینی!
کرم 🐛پیچ و تابی به بدنش داد و خندید و لای برگ های کاهو 🥬نیز لیز خورد. هر وقت کاهو🥬 می گفت دوست من بالا را نگاه کن؛کرم 🐛اطرافش را نگاه می کرد. کرم فکر می کرد بالا یعنی روبرو یا زیرزمین! آن وقت می خندید😄 و می رفت زیر زمین و غلت می خورد. کاهو 🥬دیگر از دست او کلافه شده بود. یک روز به کرم🐛 گفت: هیچ می دانی چند روز دیگر مرا می چینند!
کرم 🐛گفت: کجا می چینند؟
کاهو🥬 گفت: یعنی من را در می آورند!
کرم گفت: تو که خودت در آمده ای! من هم به تو کمک کردم یادت نیست؟! تو، توی خاک بودی!
کاهو🥬 که کلافه شده بود گفت: منظورم این است که در یکی از همین روزها من را از زیر خاک بیرون می آورند و می برند.
#قصه_متنی
🧸@gheseh_gheseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
کاردستی بانمک با برگهای پاییزی 😍🍁🍂
#کاردستی
🧸@gheseh_gheseh
گروه سنی: #سه_سال_به_بالا یک خط فرضی توسط ماژیک قابل شستشو یا چسب روی زمین بکشید. با استفاده از چوب بستنی یا (ماکارانی یا سیخ چوبی یا خلال دنداد یا نی ) در یک طرف خط فرضی اشکالی را ایجاد کنید و یک آینه در مقابل شکل بگذارید و از کودک بخواهید مانند آینه قرینه ی طرح را در سمت دیگر خط ایجاد کندـ.
#بازی
🧸@gheseh_gheseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕💕
بازی مغز ساز ❤️❤️
#بازی
🧸@gheseh_gheseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببین و بساز 🧶
با این آموزش یه سرسره عروسکی جذاب و خشگل درست کنید 🧸🥏
#کاردستی
🧸@gheseh_gheseh
دم قشنگ روباه شکمو.mp3
3.54M
آی قصه قصه قصه
یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰
#قصه_صوتی
شبتون بخیر😘
🧸@gheseh_gheseh
.
سلام سلام به غنچه های زندگی😍😍
ـصبحتون بخیر گل گلای من😍😘
🧸@gheseh_gheseh
امام زمان دوست دارم🥰
من نو گل باغ توام🌸
چه روز خوبی من دارم😍
منتظر یه عیدی ام😃
با اینکه سن من کمه👦🏻👧🏻
بودنِ تو حس می کنم🫂
از بچگیم تا به حالا👶🏻
یه عمره که منتظرم🌹
مهدی جونم دوست دارم❤️
من کوچولو منتظرم⛱
🧸@gheseh_gheseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
کلیپ داستان
قصه ما مثل شد(خواب خوش)
#ضرب_المثل
🧸@gheseh_gheseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕💕
عجب بازی آوردم براتون😍
#بازی
🧸@gheseh_gheseh
#قصه_متنی
قصه کودکانه «فرشته نگهبان»
یکی بود یکی نبود یه دختر کوچولویی 👧بود به نام صبا. صبا کیف مدرسه اش را برداشت و از مامان خداحافظی کرد تا به سمت مدرسه حرکت کنه.
صبا👧 بسم الله گفت و از خانه بیرون رفت.
باد می آمد. باد در را محکم به هم زد صبا👧 دستش را عقب کشید و گفت: وای نزدیک بود انگشتم لای در بماند؟
به خیابان رسید. موتورسواری 🛵با سرعت آمد، صبا👧 خودش را عقب کشید.
گفت: اگر موتور 🛵را نمی دیدم چه می شد؟
به مدرسه🏦 رسید. به آب خوری رفت. قمقمه اش را پر از آب کرد. دهانش را با زکرد و سرش را زیر قمقمه گرفت. چند قطره آب 💦تو راه نفسش رفت و به سرفه😮💨 افتاد.
صبا👧 با خودش گفت: وای... نزدیک بود خفه بشم.
صبا👧 به کلاس آمد خانم یک جمله رو تابلو نوشت: خدانگهدار.
بچه ها با تعجب پرسیدند: خانم!🧕 دارید خداحافظی می کنید؟
خانم 🧕گفت: نه.
سمیه گفت: پس برای رو تابلو نوشتید خدانگهدار؟
خانم🧕 خندید و گفت: می خواستم یه حرف خیلی قشنگ یادتان بدهم. می دانید آن حرف قشنگ چیست؟
خداوند مهربان همیشه نگهدار ماست و ما را از خطرات حفظ می کند. پس دو تا جمله یادتان نره.
یکی سلام و یکی خداحافظ.
سلام یعنی: دعا برای سلامتی.
و خداحافظی یعنی: دعا می کنم خداوند تو را از خطرات حفظ کند.
🧸@gheseh_gheseh