#قصه :
خرگوش مهربان و سوپ هویج🐰🥕
قصه ای درباره مهربانی و نتیجه مهربان بودن
یکی بود یکی نبود ، زیر گنبد کبود، خرگوش مهربانی بود که در روستای سرسبز و خوش آب و هوایی زندگی میکرد .
یک روز صبح آقای خرگوش تصمیم گرفت که به مزرعه برود و برای ناهارش چند هویج بچیند و با آن یک سوپ خوشمزه بپزد .
خرگوش مهربان چهار هویج را از زمین کند و به طرف خانه به راه افتاد .
او در مسیر برگشتن به خانه آقای موش را دید، آقای موش به خرگوش مهربان سلام کرد و گفت :
“خرگوش مهربان ، بچههایم گرسنه هستند. ممکن است یکی از هویجهایت را به من بدهی؟”
خرگوش هم یک هویج خوش رنگ را به آقای موش داد . موش از او تشکر کرد . سه هویج دیگر برای خرگوش مهربان باقی مانده بود.
سپس خرگوش به خانم خوک رسید. خانم خوک به خرگوش مهربان سلام کرد و گفت :
“خرگوش مهربان، داشتم به بازار میرفتم تا برای بچههایم هویج بخرم، خیلی خسته شدهام و هنوز هم به بازار نرسیدهام . ممکن است یکی از هویجهایت را به من بدهی ؟ ”
خرگوش یکی دیگر از هویجهایش را به خانم خوک داد. حالا دو هویج دیگر برای او باقی مانده بود .
اینبار خرگوش مهربان، اردک عینکی را دید. اردک به او سلام کرد و گفت :
“خرگوش مهربان، آیا تو میدانی که هویج برای بینایی چشم مفید است؟ آیا یکی از هویجهایت را به من می دهی؟ ”
خرگوش هم با خوشرویی یکی دیگر از هویجها را به اردک عینکی داد و به راه افتاد. حالا آقای خرگوش فقط یک هویج در دست داشت .
او از جلو خانهی مرغی خانم عبور کرد. مرغی خانم او را صدا کرد و پس از سلام گفت :
“خرگوش مهربان، زمستان در راه است. چند روز دیگر جوجههایم به دنیا میآیند و من هنوز هیچ لباسی برایشان آماده نکرده ام . ممکن است این هویج را به من بدهی ؟ اگر روی تخم هایم بنشینم حتما جوجه های بیشتری به دنیا خواهم آور”.
خرگوش مهربان هم یک هویج باقی مانده را به مرغی خانم داد و به سمت خانه به راه افتاد .
آقای خرگوش خسته و گرسنه به خانه رسید . هیچ هویجی برای او باقی نمانده بود. او با خود فکر میکرد که برای ناهار چه غذایی بپزد، که ناگهان زنگ در خانه به صدا درآمد .
خرگوش مهربان پرسید : “چه کسی پشت در است ؟”
صدایی شنید، “سلام، ما هستیم، آقای موش، خانم خوک، اردک عینکی، مرغی خانم ”
خرگوش مهربان در را باز کرد. با تعجب به دوستانش نگاه کرد. آنها گفتند :
“امروز تو هویجهایت را به ما دادی . ما هم با هویج تو غذا پختیم و برایت آورده ایم”.
خرگوش که خیلی خوشحال شده بود، دوستانش را به داخل خانه دعوت کرد و پرسید :
چه غذایی پخته اید ؟”
همه با هم گفتند : ” سوپ هویج ”
سپس همه با هم دور میز نشستند و سوپ هویج خوردند .
🐰🥕🐰🥕🐰
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
نقاشی لوکوموتیو
ویدیو آموزش در مطلب بعدی👇
🎨 آموزش نقاشی به کودکان
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
13.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویدیو آموزش نقاشی لوکوموتیو
🎨 آموزش نقاشی به کودکان👇
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#داستان_پیامبران
🌼حضرت صالح (ع)
🌸ادامه این داستان زیبا را میتوانید در مطلب بعدی بخوانید👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
قصه های کودکانه
#داستان_پیامبران حضرت صالح علیه السلام #ادامه_داستان... مردم به هم نگاه کردند و چیزهایی در گوش
#داستان_پیامبران
حضرت صالح علیه السلام
#ادامه_داستان...
شتر را اذیت نکنین و از سالهای گذشته عبرت بگیرین، این شتر از آب چشمه میخوره،ویک روز نوبت شما و روز دیگه نوبت شتر است.
شتر برای افراد فقیر که چیزی برای خوردن نداشتند، شیر خوشمزه ای داشت، آنها از شیر شتر میخوردند و از حضرت صالح تشکر میکردند.
حضرت صالح به آنها میگفت:
-باید از خدای یگانه تشکر کنین و به او ایمان بیاورین.
مرد فقیر گفت:
-ای صالح ما به خدای تو ایمان آورده ایم و خدا را به خاطر این که همه ی نعمتهای خوب براتون آفریده شکر کنین.
زنی که بچه ای کوچک بغلش بود به حضرت صالح گفت:
-صالح تو پیامبر خدا هستی و خدای تو خیلی مهربونه.
بچه ام مریض بوده و هرکاری میکردم آروم نمی گرفت، وقتی از شیر شتر خورده مریضیش خوب شد و خیلی آرومه.
حضرت صالح دستش را روی سربچه ی کوچک گذاشت و گفت:
-تنها خدای مهربون لایق پرستشه.
شتر حضرت صالح یک شتر معمولی نبود خیلی برکت داشت و از طرف خدا آمده بود.
عده ای از مردم که پولدار و بت پرست بودند از این که مردم به سمت حضرت صالح و خدای او میرفتند، ناراحت و عصبانی میشدند. یکی از مردها آمد و رو به صالح گفت:
-صالح این شتر خیلی آب و علف میخوره. هرچه زمین سبز بود را خورده.
حضرت صالح گفت:
-این شتر به اندازه از آب و علف میخوره و در هیچ چیز زیاده روی نمی کنه.
بهتره شما هم بهونه نیارین و شتر مظلوم رو اذیت نکنین.
بترسین که اگر شتر که هدیه و معجزه ی خداست کشته بشه عذاب سختی براتون مییاد.
مرد عصبانی و ناراحت شد و از آن جا رفت.
#این_داستان_ادامه_دارد...
🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
کوچ اجباری قسمت دوم_صدای اصلی_257541-mc.mp3
10.82M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🍃 کوچ اجباری
🌼قسمت دوم
🍃 سوگند و سام بعد از توضیحات مادر و پدرشان تصمیم می گیرند که در مورد کسانی که جایزه هانس کریستین را برده اند، تحقیق کنند.
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#شعر_كودكانه
#سلام
ما پیرو قرآنیم
خوشخو و مهربانیم
عادت ما سلام است
سفارش اسلام است
به پدرو به مادر
به خواهر و برادر
به هر که روبروییم
اول سلام گوییم
سلام عزت آرد
خیر و سعادت آرد
نشان دین اسلام
تعارف است و سلام
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔶شعر
🔸اصول دین و مذهب
#شعر_نوجوان
🌼﴿اصلواصولِایندین﴾
🌱 دانستنشچهشیرین
🌸 این﴿پنج ﴾گنجِ بیرنج
🌱 هستند بهترین گنج
🌼 ماراعقیدهایناست
🔶 ﴿توحید﴾اولیناست
🌸 یعنی خدایِ یکتا
🌱 آن آشنایِ دلها
🌼 دارد به صدنشانه
🌱 در هردل آشیانه
🔶 گنجِ دوم ﴿نبوت﴾
🌱 باعشقوبامحبت
🌼 ازراهِ دینوطاعت
🌱 بخشد بهماسعادت
🌸 جانمفدایِخاتَم
🌱 پیغمبرِ مُعظَم
🔶اما﴿معاد﴾سوم
🟠 یعنیبهجمعِمردم
🌸 درعرصهیِ قیامت
🌱 پیدا شودحسابت
🌼 قطعاََ کهروزِ محشر
🌱 خواهد رسید آخَر
🌸 آن روز یومِدیناست
🌱 روزِحساب ایناست
🔶 چارمبوَد﴿امامت﴾
🌱 آنضامنِ هدایت
🌸 یعنی دوازده تن
🌱 باشند امام قطعاََ
🌼 کارِهمه هدایت
🌱 سویِبهشتوجنت
🔶 پنجمخداستعادل
🌱 جز اینعقیدهباطل
💚﴿عدل و امامت﴾ اما
🌷این هدیهایست برما
🌸 باشددو اصلِمکتب
🌱 نامش﴿اصولِمذهب﴾
🌼 خوشبو و هم مُعَطر
🌱 مانندِ مُشک و عَنبَر
🌸 مخصوصِشیعیانست
🌱 از بهرِ امتحانست
🌼 با آن﴿سه﴾گنجانسان
🌱 باشدفقط﴿مسلمان﴾
🌸 ازلطفوفضلِرحمان
🌱 شیعهستاهلِ﴿ایمان﴾
🌼 با﴿عدل﴾و با﴿امامت﴾
🌱 برشیعهشدعنایت
🌸 این پنج گنجِ زیبا
🌱 باشد مبارکِ ما
🌸🌼🍃🌼🌸
شاعر سلمان آتشی
﴿اصول دین﴾👇
توحید
نبوت
معاد
﴿اصول مذهب﴾👇
عدل
امامت
#شعر_نوجوان
#اصول_دینومذهب
#آموزشی_تربیتی
درانتشاراین شعر
حدتوان بکوشیم
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🐻 نقاشی خرس عروسکی
🍃ویدیو آموزش در مطلب بعدی
🎨 آموزش نقاشی به کودکان👇
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🐻 ویدیو آموزش نقاشی خرس عروسکی
🎨 آموزش نقاشی به کودکان👇
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_متنی_و_تصویر
#قصه_کودکانه
🌼پی دی اف
🐄عنوان: تالیا و گاو با مزه
🌼قصه در مطلب بعدی 👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
قصه.pdf
1.2M
#قصه_متنی_و_تصویر
#قصه_کودکانه
🌼پی دی اف
🌼عنوان: قصه کودکانه تالیا و گاو بامزه!
🐂قصه در مطلب بعدی 👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#داستان_پیامبران
🌼حضرت صالح (ع)
🌸ادامه این داستان زیبا را میتوانید در مطلب بعدی بخوانید👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
قصه های کودکانه
#داستان_پیامبران حضرت صالح علیه السلام #ادامه_داستان... شتر را اذیت نکنین و از سالهای گذشته ع
#داستان_پیامبران
🍃حضرت صالح علیه السلام
#ادامه_داستان...
عصر همان روز همراه چند تا از دوستهایش جمع شدند و در حالی که به شتر حسادت میکردند.
یکی از آنها گفت:
- میبینی چه قدر آدم دور خودش جمع کرده و من دیگه نمی تونم تحمل کنم، اگر همین طوری پیش بره هم مردم ثمود رو به دور خودش جمع میکنه و بتها دیگه پرستش نمی شن.
دوستش گفت:
-همه اش به خاطر بت بزرگه. اگر آرزوی صالح را برآورده کرده بود، این طور نمی شد. من خودم میدونم کاری از بتها ساخته نیست.
دوست دیگرش گفت:
-شتر باید کشته بشه.
یکی از آنها ترسید و گفت:
- شتر اگر کشته بشه عذاب مییاد، شنیدین که صالح گفته که اگه شتر اذیت بشه خیلی بد میشه.
دوستش گفت:
-شتر باید کشته بشه. همین که گفتم.
آنها تصمیم خودشان را گرفتند، شب وقتی همه خواب بودند شتر بی گناه و پر برکت را کشتند و بچه ی شتر ناله ای کرد و به کوه فرار کرد و دیگر کسی او را ندید.
آنها برای برای ظهر گوشت شتر را کباب کردند و خوردند.
آنها در حال خندیدن بودند و از گوشت شتر میخوردند که حضرت صالح ناراحت و عصبانی وارد خانه ی آنها شد و گفت:
-وای بر شما، شتر مظلوم را که براتون فایده داشت کشتین. من از شما تعجب میکنم که معجزه ی خدا را میبینین و اما هنوز هم ایمان نمی یارین.
همه ساکت بودند و به صالح نگاه میکردند و هر کدام کشته شدن شتر را به تقصیر کسی دیگر میانداختند. یکی از آنها گفت:
-بیا برو صالح، داریم میخوریم.
یکی دیگر گفت:
-صالح حرفهایت را تمام کن و برو حوصله ی تو را نداریم.
#این_داستان_ادامه_دارد...
🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
کوچ اجباری قسمت سوم_صدای اصلی_257243-mc.mp3
7.65M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🍃 کوچ اجباری
🌼قسمت سوم
🍃سوگند و سام تصمیم بزرگی برای کمک به بچه های فلسطین می گیرند.
در انتهای برنامه دکلمه ای از کودکی خردسال، در مورد مقاومت کودکان فلسطینی وجود دارد.
All yourarmies, all your fighters, all your tanks, and all your soldiers against the boy, holding the stone standing there all alone. in his eyes
I can see the sun in his smile I can see the moon, and I wonder I only wonder who is weak who is Strong? What is right and what is wrong and, I wish, I only wish that the truth has a tongue.
همه لشکریان ،همه جنگجویان، همه تانک ها و همه سربازان در برابر پسری که سنگی در دست دارد و به تنهایی آنجا ایستاده است.
من می توانم خورشید را در لبخند او ببینم ، من می توانم ماه را در لبخند او ببینم و من متجعبم.
من فقط متجعبم که چه کسی ضعیف و چه کسی قوی است- حق چیست؟ و باطل چیست؟ و من آرزو میکنم کاش فقط حقیقت زبان داشت.
(🍃ترجمه متن بالا:
سرکار خانم زهرا سلیمانی کاریزمه)
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#لالایی_متن #لالایی
لالایی پدرانه
لالایی لا گل بابا
تويي خوشبو ، تويي زيبا
بخواب اي نور چشمانم
به روي سينه بابا
لالالايي
گل چايي
عصاي دست بابايي
كه بابا پيرو غمگين است
تويي كه مرد فردايي
لالايي لا
تفنگش را
به دستت مي دهم فردا
بگيري جاي بابا را
بجنگي با سياهي ها
لالالايي
تو مهماني
كنار من نمي ماني
عزيز كوچك بابا
تو فردا مرد ميداني
لالالايي گل زيبا
چراغ خانه بابا
خدا باشد نگهدارت
به زيرسايه مولا
_________________________________
#اهمیت_لالایی_برای_کودک
سادهترين و زيباترين موسيقي براي شيرخواران و کودکان لالايي مادر است.
اکثر نوزادان و کودکان با شنيدن لالايي به خواب ميروند و اين عمل به صورت واکنش شرطي در آنها به يادگار ميماند.
نوع اين موسيقي لالايي در فرهنگهاي مختلف متفاوت است اما همگي از احساس مادر به فرزند سرچشمه گرفته و سينه به سينه انتقال يافته است.
در دنیای امروز که نیمی از شخصیت روانی کودک زیر سایه محبت, توجه و ارتباط صمیمانه ی پدر شکل میگیرد چه خوب است که پدران هم از نخستین روزهای ورود نوزاد و حتی قبل از آن برای ایجاد ارتباط عاطفی تلاش کنند.
پس بیایید لالایی های زیبا را یاد بگیریم و برای عزیزانمان بخوانیم.
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🎍🌞خورشید خانوم🌞🎍
خورشید خانوم مهربونه
بازم توی آسمونه
تنور داره نون می پزه
نونای داغ و خوشمزه
نوناش رو خورده گل ما
غنچه داده دو تا دو تا
شب که می شه
خسته می شه
پتویی پیدا می کنه
یه گوشه لالا می کنه
#شعر
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
#کاردستی
یک کاردستی جالب با لیوان کاغذی و مقوا
🤡دلقک متحرک🤡
💕
🤡💕
╲\╭┓
╭ 🤡
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#شعر_کودکانه
#حمام
امروز يه جا ميرم که
دوسش دارم يه عالم
عروسکامم ميان
واسه همين خوشحالم
اون جايي که ما ميريم
دريا و کشتي داره
رو سرمون از بالا
همش بارون ميباره
دوستاي خوبم اونجا
منتظرم نشستن
صابون و شامپو و ليف
دوستاي خوبم هستن
حموم خونه ي ما
يه وان گنده داره
مامان برام کنارش
يه چارپايه ميذاره
وان که پر از آب ميشه
انگار يه اقيانوسه
عروسکام توي آب
ميشن ماهي و کوسه
يه قوطي شامپوي
خالي دارم هميشه
وقتي رو آب ميفته
مثل يه کشتي ميشه
مامان صابونو با ليف
ميکِشه رو تن من
تا ميکروباي بدجنس
يکي يکي بميرن
با بدن صابوني
مثل يه ماهي ليزم
کيف مي کنم وقتي که
آب رو تنم مي ريزم
بعد مي شوره سرم رو
با شامپو بچه گونه
خيلي خوبه، چشمامو
اصلن نمي سوزونه
با کمک مامان و
صابون و شامپو بچه
تميز و خوشکل ميشم
مثل گلاي باغچه
زهرا مفاخری (زارا)
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#نکته_تربیتی
هفت قیچی قطع رابطه با فرزند :
✂️ نصیحت
✂️ سرزنش
✂️ تحقیر
✂️ تهدید
✂️ مقایسه
✂️ انتقاد
✂️ غرغر
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی_آموزشی
بسیااار عالی و کاربردی
👈مناسب قبل دبستان و پیش دبستان
.
حتما ذهن و مغز بچه ها رو قبل از ورود به مراکز آموزشی آماده کنید. درک مسایل و مفاهیم خییلی براشون راحت تر میشه.
💕
💜💕
╲\╭┓
╭ 💜💕
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#داستان_پیامبران
🌼حضرت صالح (ع)
🌸ادامه این داستان زیبا را میتوانید در مطلب بعدی بخوانید👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
قصه های کودکانه
#داستان_پیامبران 🍃حضرت صالح علیه السلام #ادامه_داستان... عصر همان روز همراه چند تا از دوستهای
#داستان_پیامبران
🍃حضرت صالح علیه السلام
#ادامه_داستان...
حضرت صالح با ناراحتی گفت:
-تا سه روز دیگه عذاب بدی مییاد. این آخرین بار است و این بر همه.
حضرت صالح میخواست از آن جا برود که یکی از آنها گفت:
-صالح صبر کن.
حضرت صالح ایستاد و به او نگاه کرد.
مرد کباب شتر را جلوی صالح گرفت و گفت:
-صالح گوشت شترت خیلی خوشمزه است. بیا بخور...
حضرت صالح ناراحت از آن جا رفت و همه خندیدند.
حضرت صالح خیلی ناراحت شده بود و از دوستهایش خواست تا از شهر ثمود برای همیشه بروند.
همه با نارحتی از شهر ثمود رفتند.
دو روز بعد مردم شهر ثمود کنار هم نشسته بودند یکی از آنها گفت:
-خیلی خوب شد، بلأخره صالح از این جا رفت. دیگه از دستش خسته شده بودیم.
دوستش گفت:
-شهر از صالح و یک مشت آدم فقیر گدا پاک شد.
مرد دیگری از آن جا رد میشد گفت:
-یادتون نیست صالح چی گفت، صالح قبل از رفتنش با ناراحتی گفته بود که سه روز دیگه عذاب مییاد.
مرد خندید و گفت:
-اشکالی نداره، ما به خانههایی که در کوهها ساخته ایم میریم، کوه آن قدر محکم است که هیچ طوفانی آن را خراب نمی کند.
همه خندیدند.
فردای آن روز وقتی همه از خواب بیدار شدند برای اطمینان بیشتر به خانههای کوهستانی خود رفتند.
و همان طور که نشسته بودند، رعد و برق و صاعقههای بدی آمد.
همه ترسیدند و جیغ و دادشان بالا رفت. یکی از آنها فریاد زد:
-ای وای وقتی رعد و برق و صاعقه میآید کوهستان خطرناک ترین جا است.
رعد و برقها و صاعقهها بیشتر شدند و هیچ راهی برای هیچ کس نبود.کوه لرزید و صاعقهها هم مردم را خشک کردند و میسوزاند و عذاب آنها را نابود کرد و هم مردند. و حضرت صالح و مردم مؤمن که از شهر ثمود رفته بودند به خوبی و خوشی زندگی جدیدی را شروع کردند.
#پایان
🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
نشانه « فتحه » درس 1_صدای اصلی_423624-mc.mp3
17.19M
#زنگ_قرآن
#درس۱
🌸با آقا جون و نورا کوچولو همراه بشید و قصه به قصه ، روخوانی قرآن رو با برنامه زنگ قرآن یاد بگیرید.
😍آموزش روخوانی قرآن برای اولین بار در قالب قصه صوتی.
🌼شما که دوست داری قرآن خوندن رو یاد بگیری، باید این برنامه رو گوش کنی و با آقا جون و نورا کوچولو درس ها رو بشنوی و تکرار کنی.
🍃دراین برنامه نورا با علامت فتحه آشنا می شود.
🌸این برنامه دارای دو بخش است
بخش اول: نمایش موضوعی و مرتبط
بخش دوم: آموزش
🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
نقاشی گنجشک
ویدیو آموزش در مطلب بعدی👇
🎨 آموزش نقاشی به کودکان👇
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویدیو آموزش نقاشی گنجشک
🎨 آموزش نقاشی به کودکان👇
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
پروانه ها_صدای اصلی_423554-mc.mp3
9.7M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🦋پروانه ها🦋
🌸🍂🦋🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_متن
کی قویتره
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود.
یک روز صبح موش موشک از مادرش پرسید: مادر کی از همه قویتره؟🐀
مادرش خندید و گفت: هر کس به اندازه خودش قویه. موش موشک فکر کرد که مادرش شوخی می کند، با خودش گفت: امروز می روم جنگل و یک دوست قوی پیدا می کنم.🐀💪
موشی از خونه بیرون اومد و رفت و رفت تا اینکه خسته شد و روی زمین دراز کشید.🐀😓
چشمش به خورشید گرم و پر نور افتاد، با خودش گفت: خورشید از همه قویتره چون همه جا را روشن می کند. بلند شد و فریاد کشید: ای خورشید درخشان که در آسمان می درخشی، من یک دوست قوی می خواهم. آیا تو دوست من می شوی؟🐀🌞
خورشید خندید و گفت: درست است که من خیلی پرنورم ولی ابر از من قویتر است. چون او می تواند جلوی من بیاید و نورم را بگیرد.⛅️
موشی از خورشید خانم خداحافظی کرد و رفت.
با خودش گفت: پس من با ابر دوست می شوم. بعد به آسمان نگاه کرد و یک تکه ابر دید. رفت و رفت تا به ابر رسید.🐀☁️
به ابر سلام کرد و گفت: ای ابر پر از باران، من به دنبال یک دوست قوی هستم. آیا دوست من می شوی؟
ابر خندید و گفت: درسته که من می بارم و آب براتون میارم. ولی باد از من قویتر است، چون او به هر جا که بخواهد مرا این طرف و آن طرف می کشد.☁️💨
موشی از ابر خداحافظی کرد و راه افتاد.
موشی با صدای بلند باد را صدا کرد. یک دفعه گرد و غبار به هوا بلند شد. موشی فهمید که باد آمد. سلام کرد و گفت: ای باد قوی که به هر جا می روی. من یک دوست قوی می خواهم. آیا تو دوست من می شوی؟🐀🌪
باد گفت: درست است که من همه جا می روم ولی کوه از من قویتر است، چون وقتی به کوه می رسم دیگر زور من به او نمی رسد و مجبورم که بایستم.🌪🗻
موشی از باد تشکر کرد و راه افتاد.
موشی راه افتاد و رفت تا به کوه رسید. از کوه بالا رفت و با صدای بلند سلام کرد و گفت: ای کوه بلند و پر زور، من یک دوست قوی می خواهم. آیا تو دوست من می شوی؟🐀🗻
کوه گفت: درست است که من بلند و سخت هستم، ولی وقتی زمین خودش را تکان می دهد، تمام سنگهایم می ریزد. پس زمین از من قویتر است.
موش گفت: پس من با زمین دوست می شوم و راه افتاد.
موشی از کوه پایین آمد و زمین را صدا کرد و گفت: ای زمین پر زور که می توانی کوه را تکان بدهی. من یک دوست قوی می خواهم. آیا تو دوست من می شوی؟🐀
زمین گفت: درسته که من خیلی بزرگم ولی از من قویتر هم هست. مثلاً خود تو می توانی مرا سوراخ کنی و در درون من خانه بسازی.🐀😳
موشی تازه متوجه حرف مادرش شد و فهمید هر موجودی می تواند هر کاری بکند به شرط اینکه خوب فکر کند.☺️
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔶شعر
🔸فروعِ دین
#شعر_نوجوان
🌸 دارد﴿فروعِدین﴾جا
🌱 درقلبِتکتکِ ما
🌼کردهپیمبراِعلام
🌱این﴿واجباتِ﴾اسلام
🔶ترتیبشان چه جالب!
اول ﴿نماز﴾ واجب
🔶دوم کههست﴿روزه﴾
اهلش نشد رفوزه
🔶﴿خمس﴾ستلطفِسوم
بهرِ رفاهِ مردم
یعنی کهبیستدرصد
از حاصلِ درآمد
تقسیم کن مساوات
سهم امام و سادات
🔶چارم﴿زکات﴾ومردم
دانند جو وَ گندم
خرما و کشمشِ پُر
گوسفندوگاو و اُشتُر
باید زکاتِ آن داد
تا دل بگردد آزاد
با نقره وطلایت
مسکینشودحمایت
بااین زکاتِ نُه چیز
گرددجهاندلانگیز
🔶پنجم فروعِ از دین
﴿حج﴾استوداردآیین
حاجی ببیند آنجا
قُرب وشکوهِ دین را
🔶باشد دفاعِ ملت
ازدینِحق به شدت
پسآن﴿جهاد﴾و پیکار
در رتبهیِ شِشُم آر
🔶هفتمبه﴿امرِ معروف﴾
مشهورگشتومعروف
یعنی به کارِ زیبا
دعوت کنیم هم را
🔶هشتمبه﴿نهیِ منکر﴾
برخیز و رو بیاور
خود از بدی بپرهیز
با دیگران بگو نیز
🔶باشد نهم ﴿تَوَلیٰ﴾
یعنی که این دلِ ما
پُرشد زعشق الله
همعشقِ آلِ طاها
🔶آخر دهم ﴿تبریٰ﴾
یعنیکه هرکسیرا
که ضدِدینِما اوست
بایدنگیرمش دوست
🌸بااینفروعِدیناست
🌱ما رابهشتدر دست
🌼یا رب نما عنایت
🌱دین را کنیم رعایت
🍃شاعر:سلمانآتشی
#آموزشی_تربیتی
#شعر_نوجوان
#فروع_دین
عشقِآلِطاهایعنیعشقِ
محمدوآلِپاکِ محمد
درانتشاراین شعر
خوبستمابکوشیم🔶
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی_آموزشی
#آموزش_ریاضی
جمع و تفریق به روش بازی و سرگرمی 👏👏👏
مناسب 6 سال به بالا حتی بچه های کوچیکتر
بفرستید برای کسایی که بچه های این سنی دارن و باید برای آموزشهای پیش دبستان و دبستان آماده بشن
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4