eitaa logo
قصه های کودکانه
33.9هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
909 ویدیو
323 فایل
قصه های زیبا،تربیتی و آموزنده کودکانه 🌻مطالب کانال را با ذکر آدرس کانال ارسال نمایید 🌻ارتباط باما: @admin1000 🌸 کانال تربیتی کودکانه 👇 @ghesehaye_koodakaneh کتاب اختصاصی کودکانه👇 https://eitaa.com/ketabeh_man تبلیغات👇 https://eitaa.com/tabligh_1000
مشاهده در ایتا
دانلود
یا زینب صبور 💚دختر علی، زینب(س) پیرو امامش بود 💚یا حسین و یا زهرا بین هر کلامش بود امروز روز رحلت عمه مهربان بچه هاست حضرت زینب، بانوی قهرمان کربلاست روز ماتم آسمان ها و زمین هاست امروز غم و غصه بچه شیعه هاست امروز، حضرت مهدی مهربان☀️ شال سیاه به گردن دارند و عزادار عمه زینب (سلام ) هستند 🏴 این روز غمناک رو به همه شما عزیزان تسلیت می گوییم. کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh
12.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🌼🌸🌼🌸🌼 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🌼آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
کوتاه از زندگی حضرت زینب(س) فاطمه(س) بعد از پدر گرامی اش چند ماهی بیشتر در این دنیا نماند بنابراین زینب از محبتهای مادری هم زیاد بهره ای نبرد.بعد از مادر،پدرش علی(ع) و برادرانش حسن(ع) و حسین(ع) تربیت او را به عهده گرفتند. زینب(س) به برادرانش علاقه زیادی داشت و موقعی که می خواست ازدواج کند،با خواستگارش، عبدالله بن جعفر شرط کرد که او را از برادرش،امام حسین جدا نکند. بانوی بزرگ اسلام زینب كبری(س)حدود سی و پنج سال داشت كه پدرش علی(ع) به شهادت رسید. شهادت امیرالمؤمنین و جدایی زینب از پدر بسیار سخت بود. او بعد از وفات پدر بزرگش رسول خدا و شهادت مادرش فاطمه زهرا (س) دل به پدر بسته بود.پس از آن،در سال های بعد،شهادت مظلومانه برادران عزیزش را به چشم خود دید و اشك‌ غم از دیدگانش جاری شد و روحش آزرده شد اما این مصیبت‌ها،دردها،رنج‌ها و غم‌های عظیم اراده او را ضعیف نکرد.او با صبرش،موجب افتخار و سرافرازی خاندان نبوت و ولایت شد.در روز عاشورا به خاطر فداكاری‌ها و پرستاری های زیبایش از امام سجاد(ع) که در آن زمان بیمار بودند،و مجروحین دشت کربلا،نامش در تاریخ جاودان گشت و روز ولادت او را به نام روز پرستار نامگذاری کردند. 🌸🍃🍂🌼🌸🍃🍂🌼 کانال قصه های تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🌸🌼🌸🌼🌸🌼 🍃آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
: 🍃فرزندان خود را با داستان های مثنوی آشنا نماییم. 🌼🍃🌸🌼🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لینک کانال جهت ارسال و دعوت👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
باید به کودکان فرصتی داد تا کتابی که خوانده اند برای بقیه تعریف کنند،یا از دیگران بخواهیم درباره آن کتابی که کودکمان خوانده یک سوال کند تا او جواب دهد،کودک وقتی ببیند مطلبی که دیگران از او سوال کرده اند را می داند و به راحتی توضیح می دهد، چه بسا بیش از ده هزار بار که ما بگوییم کتاب بخوان رویش اثر خواهد گذاشت. این گونه می توان کتاب خواندن را در وجود کودک نهادینه کرد. کانال قصه های تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh
بهترین دوست من.mp3
6.56M
🌸بهترین دوست من🌸 🌸🌼🌸🌼🌸🌼 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🌼آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
زمانیکه برای کودکتان اتفاقی می افتد یا مشکلی بروز میکند اجازه دهید احساس خود را بروز دهد .حتی اگر توان بروز احساس خود را ندارد به وی کمک کنید . به طور مثال نباید به او بگوییم‌: خودت را جمع و جور کن.... این ادا ها چیه ..... مرد باش.... تو بزرگ شدی ... خودت یک چیزی روی زخمت بگذار.... مردگریه نمی کنه ... اینکه به کودک گفته شود احساساتش را برای خودش نگه‌ دارند، برای رشد روانی او مشکل ساز خواهد شد . اینکه به کودک بیاموزیم که نباید احساساتش را به زبان بیاورد احتمال بروز مشکلاتی روانی چون اضطراب و افسرگی و ....را در وی بسیار افزایش خواهد داد کانال قصه های تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh
‍ 🐥⁉️من چه جوری بزرگ می‏شوم؟‌⁉️ وقتی استخوان‌ها رشد می‌کنند، بدنت بزرگ می‌شود. استخوان‌ها زیر پوست و ماهیچه‌ها هستند. استخوان‌ها سفت‌اند و کمک می‌کنند که صاف بایستی. ⁉️-اگر استخوان‌ها سفت‌اند، چطوری رشد می‌کنند؟ ته هر استخوان یک قسمت نرم است. اسمش غضروف است. غضروف رشد می‌کند، سفت می‌شود و به استخوان تبدیل می‌شود.   ⁉️-غضروف چه طوری رشد می‌کند؟ از غذایی که می‌خوری. بدنت از غذاها استفاده می‌کند و غضروف را بزرگ می‌کند. برای همین است که باید گوشت و سبزی و میوه و شیر بخوری تا بدن هر چه را احتیاج دارد، از آن‌ها بگیرد. -یعنی وقتی غذا می‌خوریم، بزرگ می‌شویم؟ بله غذاها توی بدنت تکه‌تکه می‌شوند. هر تکه کاری می‌کند. بعضی از تکه‌ها هم استخوان‌هایت را بزرگ می‌کنند. -یعنی فقط استخوان‌ها بزرگ می‌شوند؟ نه ! همه جای بدن با هم بزرگ می‌شود. غذا، پوست و ماهیچه‌ها را هم بزرگ می‌کند. آهان حالا فهمیدم! ما باید همه جور غذایی بخوریم تا استخوان‌ها و پوست و ماهیچه، همه با هم بزرگ شوند. چون بدن چیزهایی را که برای بزرگ شدن لازم دارد، از غذاها می‌گیرد. 🐥 ⁉️🐥 🐥⁉️🐥 ⁉️🐥⁉️🐥 🌸🌼🌸🌼🌸🌼 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🌼آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
‍ 🐮🌳 گاوه گم شده! 🌳🐮 گاوه هر روز چیزی گم می کرد. یک روز هم خودش را گم کرد. رفت پیش الاغه و پرسید: من گم شده ام. تو ندیدی؟ الاغه کله اش را خاراند و جواب داد: نه ندیدم. خوب شد با تو نبودم. اگر نه من هم گم می شدم. گاوه رفت پیش گوسفنده و پرسید :من گم شده ام. تو ندیدی؟ گوسفنده که هزار تا کار داشت تند و تند جواب داد: من الان کار دارم. تو اگر کار نداری. از این جا برو! گاوه هم رفت. همین طور که داشت می رفت یک مرتبه صدای کلاغه را شنید که گفت : آهای گاوه خوب شد پیدایت کردم کجایی تو؟ همه دارند دنبالت می گردند. گاوه خوش حال شد و گفت : تو که پیدایم کردی برو بگو دیگر دنبالم نگردند! آن وقت دو تایی یکی بدو یکی بپر کردند و رفتند. 🐮 🌳🐮 🐮🌳🐮 🌳🐮🌳🐮 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh
: روباه و لک لک یکی بود، یکی نبود، روزی از روزها روباه مکاری در جنگلی زندگی می کرد که دوست داشت حیوانات دیگر را اذیت کند و به آنها بخندد. کسی از این کارهای او خوشش نمی آمد اما خودش از مسخره کردن دیگران لذت می برد و خیلی می خندید. در آن جنگل لک لکی زندگی می کرد که باادب و خوش اخلاق بود. روباه تصمیم گرفت لک لک را هم مسخره کند. یک روز به لکل لک گفت:« من شما را برای ناهار به خانه ام دعوت می کنم. فردا ظهر به خانه ام بیایید تا با هم ناهار بخوریم.» لک لک که خیلی مهربان بود، دعوت او را قبول کرد و برای ناهار به خانه اش رفت. روباه بدجنس شیربرنج پخت و آن را داخل دوتا بشقاب صاف ریخت و سر سفره گذاشت. لک لک با منقار بلندش نمی توانست شیربرنج را از داخل بشقاب بخورد اما روباه با زبانش تا ته بشقاب را لیسید و شیربرنج را خورد و از طعم خوب آن تعریف کرد و به لک لک که نتوانسته بود از آن بخورد خندید و مسخره اش کرد. لک لک چیزی نگفت اما نقشه ای کشید و چند روز بعد روباه را به خانه اش دعوت کرد. آش خوشمزه ای پخت و آن را در دو کوزه با دهانه های تنگ و باریک ریخت و سر سفره آورد و به روباه تعارف کرد تا آش بخورد. لک لک منقار بلند و باریکش را داخل کوزه کرد و تندتند آش را خورد اما پوزه ی روباه داخل کوزه نمی رفت و روباه نتوانست آش بخورد. لک لک گفت:« من هم می توانم تو را به خاطر اینکه نمی توانی از درون کوزه آش بخوری مسخره کنم اما این کار را نمی کنم، چون مسخره کردن دیگران کار خوبی نیست.» روباه که خیلی خجالت کشیده بود، به لک لک قول داد که دیگر کسی را مسخره نکند. از آن روز به بعد دیگر کسی ندید که روباه دیگران را مسخره کند و به آنها بخندد. 🌸🌼🌸🌼🌸🌼 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🌼آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
45.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
: دوستی پیرمرد مهربون و گنجشک کوچولو 🌼🍃🌸🌼🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🌼آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ۸ مرحله شستشوی دست‌ها 👐 معمولا شستن دستاتون چند ثانیه طول میکشه؟ 👐بیشترین چیزی که این روزا میشنویم اینه که مرتب دستامون رو با آب و صابون بشوریم. 👐ولی واقعا چند درصدمون بلدیم دستمون رو درست بشوریم؟ این ویدیو رو تا انتها ببینین و تلاشتون این باشه که حتما موقع شستن دست تمام مراحلش رو رعایت کنید کانال قصه های تربیتی کودکانه http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🍃مامان باباهای عزیز 🍃کوچولوهای ناز 🍃🌸قصه بسیار زیبای امشب رو از دست ندهید. 🍃موضوع: 🍂قصه در مطلب بعدی👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
شکرنعمتهای خدا.mp3
10.2M
🍂 عنوان قصه: 🍃اشاره به آیه ۲سوره حمد الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (۲) ۞ حمد و سپاس مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است. 🌸🍃🍂🌼🌸🍃🍂🌼 کانال قصه های تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🌸🌼🌸🌼🌸🌼 🍃آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
این شعر هم تقدیم ‍ به آقا زحمت کشها که این روزها حسابی زحمت می کشند. 🦋🌼 لباس رنگی بابا 🦋🌼 بابام داره یه جارو اندازه‌ی یه پارو لباس رنگی داره کفش قشنگی داره جارو، تو دست بابا می گرده کوچه‌ها را تمیز می‌شه خیابون با جاروی بابا جون 🌼 🦋🌼 🌼🦋🌼
قصه سمور کوچولو یکی بود یکی نبود، غیر از خدای مهربون هیچ کسی نبود. در میان جنگل کاج، خانم و آقای سمور صاحب بچه ای شده بودند. لونه خانم سمور کنار برکه بود. بابا سمور هر روز از لونه بیرون می رفت تا برای مامان سمور غذا پیدا کنه تا اون بتونه به سمور کوچولو شیر بده. بچه سمور روز به روز بزرگتر می شد. با این که بزرگ شده بود ولی اجازه نداشت به تنهایی از لونه بیرون بره. چون جنگل خیلی بزرگ بود و خطرناک امکان داشت گم بشه یا حیوانات جنگل شکارش کنند یا این که شکارچی ها شکار کنند، مامان سمور همیشه بهش می گفت: وقتی خوب بزرگ شدی و تونستی از خودت مراقبت کنی اجازه داری تنهایی از خونه بیرون بری. یک روز عصر که همه خوابیده بودند سمور کوچولو از خواب بیدار شد, یواش یواش و پاورچین از لونه بیرون رفت. همین جور که مشغول بازی گوشی بود از خونه دور شد که یک دفعه چشمش به حیوان بزرگ افتاد, جلو رفت و پرسید: سلام شما کی هستید؟ من فیل هستم. دوباره پرسید: این که باهاش غذاتو ور میداری می خوری چیه؟ فیل گفت: خورطومه این دوتا هم گوش های منه, سمور گفت: شما چقدر بزرگ هستید. فیل گفت: من بزرگترین حیوان جنگل هستم و رفت. سمور کوچولو به راهش ادامه داد که یه حیوان رو دید که سرش بالاتر از بدنش هست و داره از بالاترین شاخه درخت ها برگ می خوره, جلو رفت و پرسید: سلام شما کی هستید؟ من زرافه هستم! سمور پرسید؟ چرا سرت اون بالاست؟ زرافه خندید و گفت: خب هر حیوانی یک شکلی آفریده شده! من این جوری. مشغول صحبت بودند که سمور دید یک حیوان پر از تیغ از کنارش رد شد صدا زد، سلام شما کی هستید؟ من خار پشت هستم. خار پشت از بچه سمور پرسید: مگه منو تا حالا ندیدی؟ بچه سمور گفت: نه من تا حالا هیچ حیوانی رو ندیده بودم و فکر می کردم همه حیوانات جنگل مثل خودم سمور هستند, ولی امروز با فیل, زرافه و شما آشنا شدم، مامانم اجازه نمیده تنهایی از لونه بیرون بیام. خانم خارپشت گفت: حق با مامانت هست جنگل بزرگ و خطرناک هستش. خانم خارپشت گفت: حتما الان مامانت خیلی نگرانت شده سریع برو به خونه، سمور کوچولو اطرافش رو نگاه کرد و گفت: اما من راه لونه رو بلد نیستم. خارپشت مهربون گفت: بیا من بلدم و می برمت. وقتی به لونه رسیدن مامان سمور از دیدن سمور کوچولو خوشحال شد و از خانم خارپشت تشکر کرد. سمور کوچولو از مامانش معذرت خواهی کرد که بدون اجازه و تنهایی بیرون رفته. 🌸🌼🌸🌼🌸🌼 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🌼آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
15.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🌼🌸🌼🌸🌼 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🌼آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
30.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
:مرد پارسا و پادشاه بیمار 🍃فرزندان خود را با داستان های شیرین بوستان سعدی آشنا نماییم. 🌼🍃🌸🌼🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃آدرس کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت فوری👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
یه راه حل خوب.mp3
5.1M
جنگل قصه ما جنگل خوبی ها و دوستی ها بود، نه اینکه هیچوقت مشکلی برای هیچکدوم از گلا و درختا نباشه اما همیشه حیوونای جنگل مشکلاتشونو با هم حل میکردن... _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ 🌼🍃🌸🌼🍃🌸 اولین کانال تخصصی قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت فوری👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🍃فرزندان خودمان را با قصه های تربیتی مثنوی آشنا نماییم. سلام دوستان! به پیشنهاد دوستی تصمیم گرفتم یکی دیگه از داستانهای مثنوی مولانا را بنویسم. شاید بعضی از شما داستان سلطان محمود و گوهر شکستن ایاز را بدانید ... سعی میکنم بیشتر از ترجمه اشعار و خود اشعار مولانا استفاده کنم: سلطان محمود از خزانه اش گوهری بیرون کشید و بدست وزیرش داد و گفت: این گوهر چند میارزد؟ وزیر جواب داد: بیشتر از صد خروار طلا ارزش دارد. سلطان به وزیر امر کرد: آن را بشکن. وزیر بهانه آورد که نمی تواند و .... شاه به وزیر پاداش داد و رو به فّراش کرد و از او خواست آن گوهر را بشکند. او هم بهانه ای آورد و گوهر را نشکست و همینطور یکی یکی پنچاه یا شصت نفر از امرا و سران دربار به تقلید از وزیر و فرّاش از شکستن گوهرسر باز زدند و پادشاه پاداشی به آنها داد. تا اینکه نوبت رسید به غلام باوفای سلطان ایاز... سلطان گوهر را به دست او داد و گفت: ای ایاز اکنون بگویی کاین گهر چند می ارزد بدین تاب و هنر؟ گفت افزون زآنچه توانم گفت من گفت اکنون زود خردش درشکن ایاز بدون درنگ سنگهایی را از آستین درآورد و بدون معطلی و تردید گوهر را خرد کرد. فریاد امرا و درباریان بلند شد که: کاین چه بی باکیست والله کافر است هر که این پرنور گوهر را شکست اما بینوایان این حقیقت را نمی دانستند که خود آنها یکی از گرانبهاترین گوهرهای شاه را که فرمان او بود شکسته بودند. جای شگفتی بود که ارزش بی نهایت گوهر فرمان که نتیجهء مهر و محبت بود بر آن وزیر و امرا دربار پوشیده مانده بود؟! ایاز به آنها گفت: گفت ایاز ای مهتران نامور امر شه بهتر به قیمت یا گهر؟! امر سلطان به بود پیش شما یا که این نیکو گهر بهر خدا؟! این نابینایان گوهر را میبینید و شاه را نه! ... من شاه را میبینم و نمی توانم نظراز وی برگردانم. من آن مشرک نیستم که خدا را بگذارم و سنگ را بپرستم. آن انسان بی جوهر و تبار است که یک سنگ رنگین بخاک افتاده را به شاه ترجیح میدهد. 🌼🍃🌸🌼🍃🌸 اولین کانال تخصصی قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت فوری👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
این شعر تقدیم به همه بابا بزرگها 🍃راستی این روزها مواظبشون خیلی باشیم. ‍ 👓👴🏼 بابابزرگ 👴🏼👓 بابابزرگ خوب من خیلی زیاد، کتاب داره یه میز داره، یه صندلی یه دونه تخت خواب داره بابابزرگم همیشه قصه می خونه از کتاب وقتی که خیلی خسته شد تو رختخواب می‌ره به خواب بابابزرگ خوب من مهربونه، مهربونه هر روز منو بوس می‌کنه بعدش برام شعر می‌خونه! 👴🏼 👓👴🏼 👴🏼👓👴🏼 کانال قصه های تربیتی کودکانه http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
doa-narges.mp3
2.93M
🍃روز جمعه به یاد امام زمان(عج)باشیم 🌸دعای نرگس🌸 🌸🌼🌸🌼🌸🌼 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🌼آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
آموزش در مطلب بعدی 🎨کانال قصه های کودکانه👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 دویدم ودویدم به یك سؤال رسیدم كیه كه توی دنیا ماهی می ده به دریا؟ برف و تگرگ می سازه درخت و برگ می سازه؟ به بلبلا آواز می ده به موش دم دراز می ده به آدمها خواب می ده آفتاب و مهتاب می ده جواب تو آسونه خدای مهربونه هر بچه ای می دونه 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh
🍃مامان باباهای عزیز 🍃کوچولوهای ناز 🍃🌸قصه بسیار زیبای امشب رو از دست ندهید. 🍃موضوع: 🍂قصه در مطلب بعدی👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
عیب و مسخره نکردن دیگران.mp3
9.23M
🍂 عنوان قصه: 🍃اشاره به آیه اول سوره الهمزة بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ وَیْلٌ لِّکُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ (۱) ۞ *بنام خداوند بخشنده مهربان* وای بر هر عیبجوی مسخره کننده ای! 🌸🍃🍂🌼🌸🍃🍂🌼 کانال قصه های تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🌸🌼🌸🌼🌸🌼 🍃آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4