پنیری که آب شد.mp3
4.18M
قصه گو : فرهاد عسگری منش
✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑🎄
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@ghesehayekoodakaneeh
#قصه_کودکانه
🍂🌳رنگ های زیبای درخت 🌳🍂
فصل بهار بود. درخت ها پر از برگ های سبز و شکوفه های سفید و صورتی بودند.گنجشک کوچولو روی درخت ها می نشست و همراه پرنده های دیگر آواز می خواند.
کم کم فصل بهار به پایان رسید و تابستان آمد. هوای فصلتابستان روز به روز گرم تر شد و شکوفه های درختان بهمیوه تبدیل شدند. باغ بان ها میوه ها را می چیدند و در سبد می گذاشتند و به بازار می فرستادند. میوه هایی مثل هندوانه،گرمک، طالبی و خربزه هم بوته داشتند و روی زمین می روئیدند. مردم گرمازده عاشق میوه های آب دارتابستانی بودند. برگ درختان سبز پررنگ بود. اما هوا کم کم خنک می شد و گرمای تابستان دیگر مردم را آزار نمی داد.
فصل پاییز که آمد، برگ های سبز درختان هم تغییر کردند و زرد و نارنجی و قرمز و قهوه ای شدند. گنجشک کوچولو که از اول بهار توی باغ ها و میان درختان می گشت و پرواز می کرد و همه جا را می دید، با خودش گفت:«چقدر عجیب است! برگ ها دیگر سبز نیستند. حالا برگ درختان نارنجی و قرمز و زرد و قهوه ای شده است. راستی چرا این طور شد؟»گنجشک کوچولو هرچه فکر کرد نتوانست جواب سوالش را پیدا کند. او به سراغ مادربزرگش که روی آنتن تلویزیون نشسته بود رفت و پرسید:« مادربزرگ جان، شما می دانید چرا برگ درختان در پاییز خشک و زرد و نارنجی و قرمز و قهوه ای می شود و می ریزد؟»
مادربزرگ جیک جیکی کرد و از روی آنتن پایین پرید و به حشره ای که روی پشت بام راه می رفت نوک زد و آن را خورد. بعدد دوباره روی آنتن نشست.گنجشک کوچولو هم کنار او نشست و منتظر پاسخ سوالش شد.مادربزرگ گفت: «این کار خداست، خدا می خواهد که رنگ برگ ها عوض بشود.» گنجشک کوچولو گفت: « بله این کار خداست.خدایی که درخت ها و فصل ها و گل ها و گیاهان را آفریده است.اما خدا چطور این کار را می کند؟»
مادربزرگ گفت: « من نمی دانم اما شاید گنجشک دانا که خیلی باهوش است بداند. بیا تا پیش او برویم و از او بپرسیم.» آن ها پرواز کردند و رفتند تا به لانه ی گنجشکدانا رسیدند. گنجشک دانا روی شاخه درختی نشسته بود و به آسمان نیمه ابری نگاه می کرد.گنجشک کوچولو و مادربزرگ به او سلام کردند.گنجشک دانا با مهربانی جواب سلامشان را داد. آن ها از او درباره علت تغییر رنگ برگ درخت ها در پاییز پرسیدند.
گنجشک دانا جواب داد: «در برگ ها ماده ای وجود دارد که به آن «سبزینه» یا «کلروفیل» می گویند. سبزینه سبب سبزی برگ هاست و همچنین در برگ ها غذاسازی می کند. در برگ های درختان رنگ های دیگر هم وجود دارد، اما مقدارسبزینه یا کلروفیل بیشتر از بقیه رنگ هاست، به همین دلیل رنگ برگ ها سبز است. وقتی هوا سرد می شود، غذایی که در برگ ها ذخیره شده به طرف شاخه ها و تنه درختان می آید. در زمستان هم در برگ ها غذایی تولید نمی شود. از این رو سبزینه در برگ ها از بین می رود و رنگ های دیگری که در برگ وجود دارد، پیدا می شود.
به همین دلیل در پاییز برگ درختان به رنگ های نارنجی، زرد، قرمز و قهوه ای دیده می شود.» گنجشک کوچولو و مادربزرگش حرف های گنجشک دانا را شنیدند و از او تشکر کردند. حالا هردوی آن ها می دانستند که چرا برگ درختان در پاییز تغییر می کند. می دانستند که هنگام سردشدن هوا، برگ ها خشک می شوند و روی زمین می ریزند.
آن ها می دانستند که خدای بزرگ و توانا در برگ های درختان کلروفیل یا سبزینه را قرار داده تا غذای گیاه را تولید کند و باعث شود در هوای گرم رنگ برگ ها سبز باشد. گنجشک کوچولو و مادربزرگ پرواز کردند و رفتند تا منظره های زیبای پاییزی را تماشا کنند.
#قصه
🌳
🍂🌳
🌳🍂🌳
✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑🎄
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@ghesehayekoodakaneeh
🦊 🐔 مرغ پر قرمزی 🐔🦊
روزی روزگاری مرغی در یک مزرعه زنگی میکرد که بخاطر پرهای قرمزش همه او را پر قرمزی صدا میکردند.
روزی پر قرمزی در مزرعه در حال گشت و گذار و دانه خوردن بود که روباهی او را دید و آب از دهانش به راه افتاد.
سریع به خانه رفت و به همسرش گفت قابلمه را پر از آب کند و روی گاز بگذارد تا او ناهار را بیاورد. بعد دوباره به مزرعه برگشت.
وقتی پرقرمزی اصلا حواسش نبود. پیش از آنکه بتواند کمک بخواهد، او را گرفت و در یک گونی انداخت. و بعد خوشحال راه افتاد به سمت خانه.
دوست پرقرمزی که یک کبوتر بود، همه ی داستان را تماشا میکرد و برای نجات دوستش سریع یک نقشه کشید.
کبوتر رفت و سر راه روباه نشست و وانمود کرد که پایش شکسته است. روباه تا او را دید خیلی خوشحال شد و با خودش فکر کرد امروز ناهار مفصلی میخورد.
گونی را روی زمین گذاشت و به سمت کبوتر رفت تا او را بگیرد. کبوتر هم آرام آرام عقب میرفت.
پرقرمزی تا دید که روباه حواسش به کبوتر است از توی گونی بیرون آمد، یک سنگ داخل گونی گذاشت و فرار کرد.
کبوتر وقتی دید دوستش به اندازه کافی دور شده، شروع به پرواز کرد و بالای درختی نشست.
روباه هم که ناامید شده بود به سمت گونی رفت و آن را برداشت و به خانه رفت.
وقتی به خانه رسید، قابلمه روی گاز بود. گونی را توی قابلمه خالی کرد و سنگ تالاپی توی آب افتاد و آب جوش ها روی صورت روباه ریخت و روباه حسابی سوخت.
#قصه_متنی
🐔
🦊🐔
🌸🌸🌸🌸
✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑🎄
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@ghesehayekoodakaneeh
غریبه ها _صدای اصلی_223964-mc.mp3
11.52M
#قصه_صوتی
#قصه_کودکانه
🌃 قصه شب 🌃
🌼 غریبه ها
🌸🌸🌸🌸
✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑🎄
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@ghesehayekoodakaneeh
پچ پچ - @mer30tv.mp3
3.67M
#قصه_کودکانه
هر شب
یه قصه خوب و شیرین
برای کودک دلبند شما🥰
✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑🎄
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@ghesehayekoodakaneeh
خدا و حرفهای زهرا - @mer30tv.mp3
4.02M
#قصه_کودکانه
هر شب
یه قصه خوب و شیرین
برای کودک دلبند شما🥰
✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑🎄
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@ghesehayekoodakaneeh
10.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان زندگی حضرت فاطمه (س)
✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑🎄
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@ghesehayekoodakaneeh
دوستی با حیوانات_صدای اصلی_405710-mc.mp3
9.47M
#قصه_صوتی
#قصه_کودکانه
🌃 قصه 🌃
🌸دوستی با حیوانات
✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑🎄
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@ghesehayekoodakaneeh
شاهزاده خانم.mp3
13.6M
اگر به داستانهای کهن فارسی علاقهمندید، پیشنهاد میکنم شنیدن این قصه را از دست ندهید.
✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑🎄
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@ghesehayekoodakaneeh
هرجا ک مهربونی باشه خونه خداست - @mer30tv.mp3
4.06M
#قصه_کودکانه
هر شب
یه قصه خوب و شیرین
برای کودک دلبند شما🥰
✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑🎄
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@ghesehayekoodakaneeh
4_5996852360532462530.mp3
5.26M
تقدیم به مادران سرزمینم
✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑🎄
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@ghesehayekoodakaneeh
ما را هم از این نمد کلاهی است_صدای اصلی_409672-mc.mp3
7.06M
#یک_قصه_یک_مثل
#قصه_صوتی
#قصه_کودکانه
🌼 ما را هم از این نمد کلاهی است
🌸هرگاه در محفلی راجع به موضوعی بحث بشه، یکی از حاضران مجلس که ادعای علم و اطلاع دربارهی موضوع داشته باشه، برای اثبات فضل و دانش خودش از ضربالمثل «ما را هم از این نمد کلاهی است» استفاده میکنه.
«ضربالمثل» سخن کوتاه و مشهوریه که به مفهومی عبرت آمیز یا گفتاری نکته آموز اشاره میکنه و جای توضیح بیشتر رو میگیره. امروز این قصههای پندآموز رو بررسی میکنیم. از هزاران ضربالمثل فارسی و ایرانی، میتونیم به «ما را هم از این نمد کلاهی است» اشاره کنیم. این مثل داستانی داره:
«جامی» سرآمد فاضلان دوران خودش بود و جمعی از محققان او را آخرین شاعر بزرگ ایران میدانند و به او لقب «خاتمالشعرا» دادهاند. «مُلا بنایی» نیز از شعرای معاصر جامی بود که در شعر و ادب، بهویژه بدیههگویی، مهارت بسیاری داشت و در این زمینه خودش را برتر و بالاتر از شاعران همزمانش، ازجمله جامی میدانست.
روزی «سلطان میرزاحسن» با جمعی از شاعران و دانشمندان نشسته بود و ... .
✅ یه کانال پر از داستانهای صوتی کودکانه🧑🎄
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@ghesehayekoodakaneeh