eitaa logo
قصه ♥ قصه
112 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
398 ویدیو
70 فایل
با قصه ذهن و رفتار بچه ها را جهت دهیم.بچه ها ما رو عاشق خدا میکنند.مطالب به حفظ امانت با لینک قرار میگیره.فرق این کانال با بقیه اینه که جز اندک،مطلب اضافی نداره.نیز سعی شده قصه از لحاظ محتوا بررسی بشه.آیدی ارتباط با مدیر @Omidvar_Be_Fazle_Elahi
مشاهده در ایتا
دانلود
25.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌈کوشا و عمو قصه گو 🌈این قسمت:نوک حنا 🆔 @haramqom_koodak رواق کودک حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها 🌈ادامه دارد....
«زندگی پس از زندگی» ویژه برنامه افطار شبکه چهار سیما شبکه چهارسیما برای لحظات عرفانی افطار، ویژه برنامه تلویزیونی «زندگی پس از زندگی » را هرروز ساعت 19روی آنتن می برد. «زندگی پس از زندگی» برنامه ای دیدنی است از بیان تجربیات مرگ موقت افرادی که در شرایط مرگ کلینیکی و یا خروج موقت روح از جسم قرار گرفته اند. در این برنامه با تجربه گران مختلف از شهرها و روستاهای متعدد ایران طی 4 سال پژوهش و مصاحبه حضوری انجام شده است. این برنامه در 30 قسمت 55 تا 60 دقیقه ای به تهیه کنندگی عباس موزون در گروه ادب و هنر شبکه چهار سیما تولید می شود. «زندگی پس از زندگی» در ایام ماه مبارک از شنبه تا پنجشنبه ساعت 19 و جمعه ها ساعت 17 پخش می شود. این برنامه در ساعت 2 بامداد بازپخش می شود. توی ماه مبارک رمضان ساعت هفت بزنید شبکه چهار و از جلوی تلویزیون تکون نخورید. و تا میتونید تا قبل از ماه مبارک این برنامه رو به آشنایان معرفی کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌈کوشا و عمو قصه گو 🌈برای شرکت در مسابقه 👇 🆔 @haramqom_koodak 🌈رواق کودک حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها 🌈با توجه به درخواست مخاطبین با پایین ترین حجم ممکن
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹سارا و سحری🌹 🔅بالای ۳ سال 🔅با هنر مندی :طهورا جوان جعفری ۱۰ ساله از مشهد مقدس Eitaa.com/lalaiyehfereshteha 🌸کپی با یک صلوات🌸 🌈حمایت از ما👇 IDPay.ir/lalaiehfereshteha
0127 baghareh 275-276.mp3
8.85M
۱۲۷ آیات ۲۷۶ - ۲۷۵ ✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب منبع قصّه این برنامه👇 📚برگرفته از کتاب « الأمالی، صفحه ۵۰۰» اثر شیخ صدوق. 📣 بچّه‌های لالای خدا! رزمنده‌های جبهه مواسات! از لشگر بچّه‌های صاحب زمانی جا نمونید. @lalaiekhoda
دانشمند_کوچک.mp3
7.69M
🌹دانشمند کوچک🌹 🔅بالای ۳ سال 🔅قرائت: 🔅با اجرای:اسماعیل کریم‌نیا 🔅 تدوین:رحیم یادگاری 🔅نویسنده گان :محمود پور وهاب،مجید ملامحمدی Eitaa.com/lalaiyehfereshteha 🌸کپی با یک صلوات🌸 1⃣7⃣7⃣ 🌈حمایت از ما👇 http://IDPay.ir/lalaiehfereshteha
قصه میوه های چسبونکی.mp3
5.05M
🌹میوه های چسبونکی🌹 🔅بالای 3 سال 🔅با هنرمندی: معصومه بهرمن پنج و نیم ساله از قم 🔅تدوین:حسین بهرمن http://eitaa.com/joinchat/2572484621Cb16733d3cf 🌸کپی با یک‌صلوات🌸 🌈حمایت از ما👇 http://IDPay.ir/lalaiehfereshteha
قصه روزه کله گنجشکی.mp3
5.97M
🌹روزه ی کله گنجشکی🌹 🔅بالای 3 سال 🔅با هنرمندی: معصومه بهرمن پنج و نیم ساله از قم 🔅تدوین:حسین بهرمن http://eitaa.com/joinchat/2572484621Cb16733d3cf 🌸کپی با یک‌صلوات🌸 🌈حمایت از ما👇 http://IDPay.ir/lalaiehfereshteha
یک‌گل_به_رنگ_ماه.mp3
9.32M
🌹یک‌گل به رنگ ماه🌹 🔅بالای ۳ سال 🔅قرائت: 🔅با اجرای:اسماعیل کریم‌نیا 🔅 تدوین:رحیم یادگاری 🔅نویسنده گان :محمود پور وهاب،مجید ملامحمدی Eitaa.com/lalaiyehfereshteha 🌸کپی با یک صلوات🌸 1⃣7⃣8⃣ 🌈حمایت از ما👇 http://IDPay.ir/lalaiehfereshteha
عنوان قصه :تشنه و آب👇 در سالیان دور مسافری تشنه و خسته از کنار دیواری بلند می‌گذشت که صدای آب را شنید. او به دنبال آب این سو و آن سو را گشت تا فهمید صدای آب از پشت دیوار می‌آید. مسافر با هر زحمتی که بود از دیوار بالا رفت ولی وقتی بالای دیوار رسید فهمید که نمی‌تواند از دیوار پایین بپرد زیرا اگر این کار را می‌کرد حتماً آسیب می‌دید. مسافر از ناراحتی خشتی از دیوار کند و درون آب انداخت. صدای برخورد خشت در آب آن‌قدر به نظر مسافر گوش‌نواز آمد که تصمیم گرفت این کار را یک بار دیگر تکرار کند. مسافر چندین بار این کار را تکرار کرد که ناگهان چشمه فریاد زد: «هی تو از این که به من خشت می‌زنی چه فایده‌ای به تو می‌رسد؟» مسافر گفت: «اول این که صدای برخورد آب برای تشنه از هزاران نوای موسیقی گوش نوازتر است. صدای آب برای تشنه مانند نوید آزادی برای زندانی یا مانند بوی پیراهن یوسف (ع) است که نوید زنده بودن او را به یعقوب (ع) می‌داد یا مانند صدای رعد و برق است که در بهار موجب بیداری طبیعت می‌شود و نوید زندگی است. دوم این که هر خشتی که می‌کَنم یک خشت به آب زندگی بخش نزدیکتر می‌شوم.» خلاصه مسافر تشنه آن‌قدر از خشت‌های دیوار کند که بالاخره به آب رسید. آب نوشید و مشتی از آن را به صورتش زد و مدتی درکنار چشمه استراحت کرد بعد سرحال به راه خود ادامه داد و رفت. 🍃فرزندان خود را با قصه های شیرین و آموزنده مثنوی آشنا نماییم. 🌼🍃🌸🌼🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
: 🐢لاکی و فیلی🐘 🐢🐘صدای پای فیل کوچولو بود که از دور شنیده می شد. لاک پشت کوچولو تا صدا را شنید، ترسید و و سرش را توی لاکش برد؛ ولی یادش رفت که دست ها و پاهای کوچولو موچولش را قایم کند. ☀️☀️☀️☀️ 🐢🐘فیل کوچولو نزدیک و نزدیک تر شد. تا لاک پشت را دید، آهسته جلو آمد و با خرطومش دُم و پاهای لاک پشت را قلقلک داد. لاک پشت ترسید و خودش را روی شن ها نرم به جلو کشید. فیل کوچولو رفت توی رودخانه. ☀️☀️☀️☀️ 🐢🐘لک لک تا فیل کوچولو را دید، از آب بیرون آمد و به طرف لاک پشت پرواز کرد. آب رودخانه بالا و بالاتر آمد و لاک پشت کوچولو را با خودش برد. کمی بعد او را رها کرد. لاک پشت به پشت افتاد. هر چه دست و پا زد، غصّه خورد و مامانش را صدا زد. لک لک هر کاری کرد نتوانست لاک پشت را تکان بدهد. لاک پشت هم هرچه دست و پا زد، حرکت نکرد که نکرد. ☀️☀️☀️☀️ 🐢🐘فیل کوچولو که داشت از رودخانه آب می خورد، لاک پشت را دید. گوش های بزرگش را تکان تان داد. آب های خرطومش را خالی کرد. خرطومش را کج کرد و لاک پشت را به جلو هل داد. لاک پشت چند بار دست و پا زد، چرخید و چرخید و به شکم روی شن ها افتاد. ☀️☀️☀️☀️ 🐢🐘لاک پشت خوش حال شد و شادی کرد. دیگر از صدای تلاپ و تلوپ پای فیل کوچولو نمی ترسید/ماه نامه ماهک 🌼🍃🌸🌼🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
: موش موشی قصه آموزنده درباره زود خوابیدن توی یه دشت زیبا و سر سبز خانواده‌ای زندگی می‌کردن که به خانواده مموشیا معروف بودن ….مامان موشه و بابا موشه ده تا بچه داشتن. بین این ده تا بچه مموشیا یکیشون شبا دیر میخوابید اسمش موش موشی بود.. یه بچه موش زرنگ وناقلا..ازبس شبا دیر میخوابید روزا تا لنگ ظهرخواب میموند .. خواهر و برادرش صبح زود میرفتن توی دشت مشغول بازی و شادی اما موش موشی قصه ما توخواب ناز بود… وقتی بیدار میشد همه مموشیا خسته بودن گشنه بودن و حال بازی کردن با موش موشی رو نداشتن. موش موشی تنها یه روز رفت تا برای خودش یه خونه دیگه زندگی کنه .. رفت و رفت و رفت تا رسید به خانوم جغده … گفت: خانوم جغده من موش موشی بیام پسر شما شم؟من دوس ندارم شبا زود بخوابم ولی همه تو خونه ما زود میخوابن … خانوم جغده که فهمیده بود موش موشی وقت نشناسه گفت: باشه پس امشبو بیا خونه ما ولی حق نداری تا صبح بخوابی …موش موشی خوشحال شد و زودی قبول کرد. نصفی ازشب گذشته بود موش موشی گشنش شده بود آخه همیشه سرشب غذا میخورد. گفت: خانوم جغده من غذا میخوام … خانوم جغده گفت: ما تا نصف شب هیچی نمی خوریم آخه ما جغدیم… موش موشی گفت: آخه من موشم سرشب غذا میخورم … خانوم جغده گفت: ولی اگه میخوای با جغدا باشی باید تا نصف شب صبر کنی بعدشم باید تمام روز رو بخوابی… موش موشی که فهمیده بود چه اشتباهی کرده زد زیره گریه و گفت: من میخوام برم پیش خانواده مموشیا…دلم براشون تنگ شده . اگه برم خونمون قول میدم منم شبا زود بخوابم .. خانوم جغده که دید موش موشی پشیمونه و دلتنگ پرید و موش موشی رو برد رسوند به خونه مموشیا.. همه که نگران موش موشی بودن بغلش کردن و بهش قول دادن همیشه باهاش بازی کنن …موش موشیم قول داد که مثه همه خونوادش شبا زود بخوابه تا روزا باهاشون تو دشت بازی و شادی کنه… قصه ما به سر رسید موش موشی به خونش رسید . 🌸🍃🍂🌼🌸🍃🍂🌼 کانال قصه های تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🌸🌼🌸🌼🌸🌼 🍃آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4