eitaa logo
قصه ♥ قصه
118 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
394 ویدیو
69 فایل
با قصه ذهن و رفتار بچه ها را جهت دهیم.بچه ها ما رو عاشق خدا میکنند.مطالب به حفظ امانت با لینک قرار میگیره.فرق این کانال با بقیه اینه که جز اندک،مطلب اضافی نداره.نیز سعی شده قصه از لحاظ محتوا بررسی بشه.آیدی ارتباط با مدیر @Omidvar_Be_Fazle_Elahi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو یک قهرمانی پاگنده کنار برکه نشست، به پاهای گنده و بلندش نگاه کرد. قطره های اشک از چشمانش توی برکه افتاد؛ نگاهی به قورباغه های دیگر کرد و با خودش گفت :«چرا من شبیه بقیه ی قورباغه ها نیستم » آهی کشید و اشک‌هایش را پاک کرد. قورقوری که پاگنده را دید به طرفش رفت، جلو آمد و گفت:« می آیی باهم بازی کنیم؟» پاگنده سرش را پایین انداخت می‌خواست بگوید :«بله دوست دارم با هم بازی کنیم» اما به خاطر پاهای گنده اش ناراحت بود و فکر می‌کرد چون با بقیه فرق دارد نمی‌تواند با آنها بازی کند. قورقوری لبخند زد و گفت:«بیا با هم مسابقه شنا بدهیم» اما پاگنده آرام گفت:« نه ممنون!» بعدهم جست محکمی زد و به خانه اش برگشت. خانه پاگنده نزدیک برکه بود، او می توانست از توی خانه دوستانش را ببیند، قورقوری را دید که با بقیه قورباغه ها مسابقه شنا می دهد. هنوز مسابقه تمام نشده بود که بلبل مهربان با بال زخمی کنار برکه آمد و فریاد زد :«کمک، کمک! به دادم برسید! لانه ام در آتش آدمها گیر کرده، جوجه نازنینم در لانه است کمکم کنید.» پاگنده بلبل را خیلی دوست داشت، بلبل همیشه خبرهای خوب می آورد و مژده آمدن بهار را می داد؛ اما حالا گرفتار شده بود. همه جمع شدند ولی بلبل هنوز گریه می‌کرد پاگنده از خانه اش بیرون آمد، گوشه ای نشست ، بلبل گفت :«فکری‌ کنید الان جوجه ام روی شاخه‌ی درخت می سوزد.» قورقوری گفت:« ما که نمی‌توانیم خودمان را به لانه برسانیم» بلبل با گریه گفت :«اگر بالم در آتش نسوخته بود خودم به دادش می‌رسیدم» پاگنده با خودش فکر کرد :«من این با این پاهای گنده و بلند از همه بیشتر می پرم و می توانم خودم را به لانه بلبل برسانم» پرید کنار بلبل و گفت:« گریه نکن من جوجه ات را نجات میدهم» همه ی قورباغه ها برایش دست زدند و تشویقش کردند. پاگنده همراه بلبل خودش را به درخت رساند، از پایین درخت جستی زد و توی لانه ی بلبل کنار جوجه پرید، جوجه داشت گریه می‌کرد تا پاگنده را دید، توی بغل او پرید. پا گنده دستی روی سر جوجه کشید و گفت :«نترس، من آمدم به تو کمک کنم» جوجه روی پشت پا گنده نشست و محکم او را گرفت، شعله‌های آتش هر لحظه بلندتر و سوزان تر می‌شدند. پاگنده دوباره جست محکمی زد و پایین پرید. همه دور پاگنده و جوجه جمع شدند، بلبل جوجه اش را بغل گرفت و از پاگنده تشکر کرد و گفت :«خدا را شکر که به تو پاهای قوی داده است» قورقوری جلو رفت و گفت:« پاگنده تو یک قهرمانی»
0147 ale_emran 26-27.mp3
6.51M
۱۴۷ آیات ۲۷ - ۲۶ «شهرت و ثروت» ✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب 📣 بچّه‌های لالایی خدا! رزمنده‌های جبهه مواسات! از لشگر بچّه‌های صاحب زمانی جا نمونید. این هفته با هم دیگه بناست به نیازمندا، پول نقد کمک کنیم. 🔴 بچه های سحری لالایی خدا! کسایی که دوست دارن عمو عباسی شب جمعه بهشون زنگ بزنن و قرار بچه های سحری رو یاد آوری کنن، اسمشون رو به همراه شماره تلفن به این آدرس ارسال کنن👇👇👇👇👇 https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSceo3c6E4RaXJp9vGI0QRANsN-vI1ufr4ieLuzLhb5gYc-IPw/viewform?usp=sf_link @modir_lalaiekhoda
❇️اطلاعیه مهم❇️ راهنمای در برنامه شاد 2 دانش‌آموزان عزیز 👈برای عضویت در کلاس‌ها و گروه‌های درسی خود ابتدا لازم است وارد قسمت"" در صفحه اصلی بشوید؛ 👈بر روی تصویر "" بزنید؛ 👈از شما و خواسته می‌شود که بعد از وارد کردن آن‌ها، شما به صورت خودکار وارد کلاس‌های خود می‌شوید؛ ✔️مثال سال تولد: ۱۳۸۴ ✔️مثال ماه تولد: ۰۶ ✔️مثال روز تولد: ۱۵ در صورتی که مطمئن هستید کدملی و تاریخ تولد خود را به درستی وارد می‌کنید ولی با خطای "اطلاعات وارد شده نامعتبر است" مواجه می‌شوید، از مدیر مدرسه خود بخواهید تا اطلاعات شما را در سامانه سناد تصحیح کند؛ 24 ساعت بعد از این که مدیر مدرسه، اطلاعات صحیح شما را وارد سامانه سناد کرد، در صفحه اصلی شاد وارد قسمت "ورود به مدرسه من" شوید و بر روی تصویر "دانش آموز" بزنید و اطلاعات خود را وارد کنید. 🆔 @pemamhadi
💢اطلاعیه💢 راهنمای در برنامه شاد 2 👈در صفحه اصلی وارد بنر "" شوید؛ 👈 خود را انتخاب کنید؛ ✔️من : اگر از دانش‌آموزان عزیز هستید وارد قسمت "وضعیت حضور من" شوید؛ در کلاس‌های شاد حضور شما به ‌صورت خودکار هر ۷ دقیقه یک‌بار بررسی می‌شود که در این قسمت می‌توانید از وضعیت حضور خود بر اساس روزهای مختلف اطلاع یابید. 🆔 @pemamhadi
💢اطلاعیه💢 راهنمای نصب برنامه شاد بر روی یا (ویژه افرادی دارند و یا می خواهند شاد را بر یا داشته باشند) ⬅️ابتدا برنامه Nox (شبیه ساز اندروید بر ویندوز) را دانلود کنید و به کامپیوتر خود انتقال دهید ⬅️برنامه را بر کامپیوتر خود نصب کنید (در صورت خواستن پسورد، کد soft98.ir را وارد کنید) ⬅️حال بعد از اتمام نصب برنامه Nox، وارد برنامه مذکور شوید و از طریق browser برنامه Nox آدرس shaddl.medu.ir را جستجو کنید تا آخرین نسخه شاد دانلود و نصب گردد ⬅️سپس برنامه شاد در صفحه نمایش Nox پدیدار می شود و دقیقا شبیه همان مراحل نصب شاد در گوشی های همراه را ادامه دهید و شماره تلفن خود را در کادر مربوطه وارد کنید تا کد به گوشی شما ارسال شود سپس کد را وارد کنید تا وارد برنامه شاد خود شوید. 🆔 @pemamhadi
899495209.apk
37.46M
✳️قابل توجه مدیران و معلمان و اولیای دانش آموزان ✳️نسخه جدید شاد منتشر شد (1399/06/14) ✳️نسخه 2.6.3 ✳️نکته:بدون اینکه نسخه نصبی شاد روی گوشیتون را پاک کنید نسخه جدید را بعد از دانلود نصب کنید،شاد قبلی با نصب نسخه جدید خودکار بروزرسانی می‌شود.
پوریا رستمی 7ساله از قم.m4a
11.55M
🔴 پوریا رستمی ۷ساله ازقم 💠 بچه های لالایی خدا! ان شا الله دوشنبه ها برنامه هایی که خودتون ساختین رو تو کانال میذاریم . 📣رزمنده‌های جبهه مواسات! از لشگر بچّه‌های صاحب زمانی جا نمونید. 🌹 فایلای ضبط شده رو با فرمت mp3 به این آدرس بفرستید: 🍃 @modir_lalaiekhoda 🍃 @lalaiekhoda
⭕️ هدف اصلی دشمن از سند 2030 در مورد حذف تصویر قرآن در کتاب اول دبستان نکته ای رو دقت بفرمایید: 🔶 ببینید صهیونیست ها برای اینکه بتونن بر مردم جهان حکومت کنند برنامه ریختن که یه سری قوانین رو تحت عنوان سند 2030 آماده کنند. این قوانین در ظاهر اشکال خاصی نداره ولی وقتی در یک جامعه پیاده بشه کم کم فرهنگ اون جامعه رو تغییر میده. 🔵 ما دو نوع فرهنگ برای زندگی انسان ها داریم. یکی "فرهنگ آزادگی" یکی هم "فرهنگ بردگی". 💢 آیین نامه هایی مثل سند 2030 کارشون اینه که انسان هایی تربیت کنند که در نهایت برده خوبی برای سرمایه داران صهیونیست باشند و برای رشد منافع اون ها تلاش کنند. ✅ از طرفی طبیعتا دین به طور کلی به دنبال فرهنگ آزادگی و عزت هست و میخواد انسان ها همه به بالاترین لذت های دنیایی و درجات اخروی برسند. 🚩 دین میخواد که انسان ها هر کدومشون آزادانه و با عزت و کرامت زندگی کنند. 💢 دشمن برای حذف فرهنگ آزادگی هیچ راهی نداره جز اینکه مثل موریانه به جان نمادهای دینی بیفته و کم کم اون ها رو حذف کنه. اجرای سند 2030 در کشور ما توسط غرب پرستانی صورت میگیره که به خاطر بردگی هوای نفس و گناه، به طور خودکار میخوان هم خودشون و هم بچه های مردم رو با فرهنگ بردگی و غرب پرستی بار بیارن. ❇️ بر پدران و مادران لازم هست که هرچقدر میتونن فرزندانشون رو با فرهنگ عمیق دینی آشنا کنند تا تلاش های غرب پرستان شیاد بی ثمر بشه. 🔹 سعی کنید فرزندان خودتون رو با ریز جزئیات اهل رعایت فرهنگ و آداب دینی بار بیارید تا هزاران سند 2030 نتونه ذره ای در قلب و ذهن میوه های دلمون مشکل ایجاد کنه. 🌺 البته عاقبت خیر مال اهالی جبهه حق خواهد بود و غرب پرستان ان شالله تا سال آینده از این کشور حذف خواهند شد... "تنهامسیر" 🇮🇷 @IslamlifeStyles
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ماسک ۳ لایه رضوان😷 پرسی،چسبی،دوخت(دو لایه اسپان،یک لایهSMS) مورد تایید سازمان غذا و دارو👩‍⚕️ تعداد بالا(20هزارتا)دونه ای1400 و تعداد پایین تر1500تومان سفارش @mokhtarinezamesalamat
بارون یه ابری بود دلش گرفته بود☁️ دلش می خواست بباره🌧 اما نمی تونست این ور می رفت اون ور می رفت تا شاید جایی پیدا کنه که بتونه بباره و اروم بگیره! اما هرجا می رفت کسی دوسش نداشت😢 هر جا خواست بباره گفتن وای بازم بارون😱 الان خیس میشیم مریض میشیم🤧 دلش میخواست از اون شهر و دیار بره اما تنها نمی تونست باید باد میومد و کمکش می کرد🌬 چند روز سر راه نشست منتظر اما از باد خبری نبود خسته شده بود دلش گرفته بود😞 یهو از پشت بوته ها صدایی شنید🍃 جلو رفت دید صدا از زیر خاکه یکی اون زیر گیر کرده بود ابر کوچولو گفت:«تو کی هستی چرا اونجا گیر کردی؟»☁️ صدا گفت:« من یه دونه ی تنهام خیلی وقته می خوام بیام بیرون اما زمین خشکه بارون نمی باره» ابر کوچولو گفت:«یعنی تو منتظر بارونی؟»🤔 دونه گفت :«اره میشه بری دنبال ابر؟»🙏 ابر کوچولو خوشحال شد و گفت من ابرکوچولو هستم 😍 و شروع کرد به باریدن 🌧 بارید و بارید تا زمین تر شد ابر کوچیک و کوچیک تر شد دیگه ازش چیزی نموند دونه کوچولو اروم سر از خاک بیرون آورد🌱 این طرف و اون طرف رو نگاه کرد اما ابر رو ندید دلش گرفت خورشید دونه رو دید🌞 صداش کرد و گفت: «سلام دونه کوچولو خوش اومدی به دنیا چرا غصه داری؟» دونه گفت:«ابرکوچولو بخاطر من بارید و تموم شد» خورشید خندید و نورش رو توی صورت دونه تابوند☀️ گفت:«غصه نخور به جای غصه خوردن تلاش کن تا یه درخت قوی بشی و تلاش ابرکوچولو رو تموم کنی» دونه محکم به زمین چسبید روز به روز بزرگ و قوی شد تا اینکه یه روز ابر بزرگی رو دید ابر جلو اومد و گفت :«سلام تو همون دونه کوچولو هستی که سال های پیش با کمک ابرکوچولو از دل خاک بیرون اومدی؟» درخت سرش رو بالا گرفت و گفت:🌳 «بله من همون دونه هستم» ابر بزرگ گفت:«خیلی دوست داشتم دوباره ببینمت من همون ابر کوچولو هستم!» ☺️به نظر تو ابر کوچولو چطور ابربزرگی شد و برگشت؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک مراسم مهم محمد همراه پدر، حاج آقا و اهالی محل حبوبات، ماکارانی و روغن ها را بسته بندی و آماده کردند تا در روز عاشورا بین همسایه های نیازمند تقسیم شود. بعد از تقسیم بندی بسته ها گفتند:«دوستان و هم محلی های عزیز متاسفانه شنیدیم یکی از عزیزان محله مدتی است بیکارند و همسرشان هم بیماری قلبی دارند و باید هرچه زودتر عمل جراحی شوند.» آقای احمدی تعمیرکار لوازم خانگیِ محله جلو آمد و گفت:«حاج آقا چند روزی است که شاگردم در محل دیگری برای خودش مغازه ای دست و پا کرده و من دست تنها هستم بگویید بیاید پیش خودم کار کند» محمد خندید و به صورت پدر نگاه کرد، چشمان هردوی انها از خوشحالی برق می زد. آقای شریفی دستش را روی شانه ی آقای احمدی گذاشت و گفت:«خداخیرتان بدهد» بعد رو به حاج آقا کرد و گفت:«هزینه ی عمل چقدر است؟ می توانیم گلریزان کنیم» محمد آرام در گوش پدر گفت:«بابا گلریزان یعنی چه؟» پدر لبخندی زد و گفت:«یعنی هر کس هرچقدر در توان دارد و می تواند پول بگذارد و همه با کمک هم هزینه عمل را بدهند.» محمد دستانش را به هم مالید و گفت:«بهتر از این نمی شود» حاج آقا گفت:«بسیار خب من هماهنگ میکنم و ایشان را در بیمارستان بستری می کنیم هزینه عمل را به اطلاع شما می رسانم» جلسه که تمام شد محمد دست در دست پدر به خانه برگشت. او ازاینکه توانسته بود به دوستش کمک کند خیلی خوشحال بود. پایان 🖤🖤🖤🖤 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe43
‍ 🍃🦔 خارپشت خوشبخت 🦔🍃 آن روز، روز قشنگی بود و میکو، خارپشت کوچولو حسابی سرحال بود. توی باغش خودش دراز کشیده بود و ابرها را تماشا می کرد.شکل و قیافه ابرها طوری عوض می شد که میکو یاد بعضی از حیوانات یا گیاهان باغ می افتاد. میکو باغش را خیلی دوست داشت او همه گل ها، بوته ها،و حتی همه علف های هرز را به اسم و نام خودش می شناخت.غیر از این که اسم همه رابلد بود می دانست که هر گیاهی می تواند کدام بیماری را خوب کند. خارپشت کوچولو حتی همه حیواناتی را که رد آن جا زندگی می کردندمی شناخت.با حیواناتی که روی زمین می خزیدند آشنا بود حیواناتی که پستان دار بودند و به بچه هایشان شیر می دادند با همه حتی حشره ها آشنا بود. تازه این که چیزی نبود، میکو پرنده ها را هم با نگاهش دنبال می کرد و آن ها را از روی صدای آوازشان می شناخت.خلاصه، میکو آن روز برای خودش دراز کشیده بود و فکر می کرد، یک دفعه صدایی بلند شد و فکرهای او را به هم ریخت: عجب زمانه ای شده ها، آخه یک نگاهی به خودت بکن. تو باغت دراز کشیده ای و لم داده ای  و تمام روز را با خودت خیال می بافی که چی؟ تنبل بی مصرف. این صدای بابا بزرگ بود که بیرون آمده بود تا مثل هر روز قدم بزند. پیرمردگفت: عجب دوره و زمانه ای شده است بچه های این دوره اصلا به درد نمی خورند.  یادم هست بچه که بودم یک بار نشد تمام روز را لم بدهم یا ول بگردم و برای خودم تو هوا سیر کنم آخه پسر جان تو باید کاری کنی! میکو جواب داد ولی پدر بزرگ من که بیکار نیستم. دارم به ابرها نگاه می کنم توی گل و گیاهان چشم می گردانم و... په! مثلا که چی؟ نه آقا جان. نه آقا جان. این حرف ها پوچ است. وسط علف ها ولو شده ای. و گل ها را الکی بو می کنی؟ و وقتت راتلف می کنی؟ تو باید از جوانی ات استفاده کنی و کار مهمی انجام بدهی و عاقبت به خیر شوی. میکو جواب داد: آخه من همین جا و همین جوری هم خوشبختم. پدربزرگ گفت: حرفش را هم نزن .برو یک نگاهی بینداز ببین بقیه چه طوری زندگی شان را جمع و جور می کنند. پدر بزرگ این را گفت سرش را تکان داد و  لنگان لنگان رفت. میکو گیج شده بود. به نظر او انگار که بابا بزرگ از او شاکی شده و ناراضی بود. مثلا بقیه چی کار می کنند که کارشان از او بهتر است؟ خارپشت کو چولو هر چه فکر کرد عقلش به جای نرسید.انگار باید خودم راه بیفتم ببینم جاهای دیگر چه خبر است؟ شاید از بقیه چیزهایی یاد گرفتم. این شد که کوله پشتی اش را بست و راهی شد. یک دفعه لاک پشت مثل برق از کنار میکو رد شد میکو داد زد: هی خانم لاک پشته صبر کن ببینم. واسه چی می دوی؟ لاک پشت به سرعت  نفس نفس زنان گفت: دارم... دارم... آموزش می بینم و تمرین می کنم. خار پشت کوچولو پرسید: تمرین واسه چی؟  واسه این که ... واسه این که بتوانم از همه لاک پشت های دنیا ...تندتر بدوم. میکو پیشانی اش را خاراند و گفت: با این لاک سنگینی که روی کولت داری یک کم سخت نیست که بدوی؟ لاک پشت گفت: معلومه که سخته!پس خیال می کنی برای چه موقع دویدن لاکم را روی کولم  می کشم؟ عوضش... می دانی، اگر... اگر من تندترین لاک پشت دونده دنیا بشوم آن وقت دیگر همه من را می شناسند ... و من خوشبخت می شوم. میکو با خودش گفت: خانم لاک پشته درست می گوید.ها! هی بگذار تا من هم با تو بدوم. و هر دو تا از جا کنده شدند و دویدند. ولی چیزی نگذشت که خارپشت از پا افتاد و کنار کشید.حسابی از نفس افتاده بود.اما خانم لاک پشته همان طور دوید و دوید و رفت. حتی برنگشت تا پشت سرش را نگاه کند.میکو با خودش گفت: ول کن بابا ما نیستیم.دویدن تفریح خوبی است ولی نه این جوری! چند لحظه ای استراحت کرد و بعد با قدم هایی آهسته تر به راهش ادامه داد. ╲\╭┓ ╭ 🦔🍃 @ghesehayemadarane ┗╯\╲
در بسیاری از خانواده‌ها مشارکت میان پدر و مادر و کودک وجود دارد؛ اما در تماشای کارتون و فیلم و سریال و بازی‌های رایانه‌ای. پدر و مادر در کنار فرزندشان نشسته و برنامه‌های مخصوص به کودکان را تماشا کرده یا به همراه کودک بازی رایانه‌ای می‌کنند. کودک نیز هم‌نشین والدین شده و فیلم و سریال‌های مربوط به بزرگ‌ترها را می‌بیند. چنین مشارکتی نه تنها آثار مثبت بازی‌های مشارکتی را ندارد؛ بلکه فاصلۀ میان کودک و والدین را زیاد هم می‌کند. @ghesehayemadarane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎊 کنید برنامه جذاب، آموزنده و سرگرم کننده این قسمت: لیوان رو بنداز 🎈این برنامه شاد و آموزنده رو ببینید و کلی بازی های مهیج و جدید خانوادگی یاد بگیرید 💕 💜💕 ╲\╭┓ ╭ 💜💕 ┗╯\╲@ghesehayemadarane
بالا بردن دقت و تمرکز ابتدا روی مقوای سفید اندازه طول گوش پاکن مثل تصویر صفحه دو خط بکشد، و‌ دو سر خطها رو با ماژیک رنگ کنید،تعدادی گوش پاکن بردارید و سرشون رنگ کنید مثل تصویر سه😉 صفحه ای و که طراحی کردین با گوش پاکنهای رنگی در اختیار کودک قرار بدین مرحله اول از کودک بخواین که گوش پاکن ها رو بر اساس رنگ طبقه بندی کنند و مرحله بعد هر گوش پاکن بر اساس رنگ روی صفحه بزاره،لازم نیست کودک در دوره پیش دبستان خواندن و نوشتن بلد باشه ،بالا بردن دقت و تمرکز یکی از کارهایی هست ک باید برای بچه ها انجام داد ،ممنون که با ما هستین🌸 مناسب به بالا . 💕 💜💕 ╲\╭┓ ╭ 💜💕 ┗╯\╲@ghesehayemadarane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بازیکده راه اندازی شد در این کانال، مجموعه ای از بازی های آندرویدی و رایانه ای که بعد از ساعت ها بررسی دقیق طلبگی برای خانواده ها و کودکان مناسب تشخیص داده شده رو خدمت شما عزیزان معرفی میکنیم ورود به کانال https://eitaa.com/ttej_bazi