خط های طلایی
لیسَک و صَدفی دو بچه حلزون تُپُلی، زیر سایه درختهای موز بازی می کردند که صدای لاکی رو شنیدن:
_ هی بچه ها اینجا رو ببینید!
صَدفی: وااااااای! این جعبه رو از کجا پیداش کردی! چه قشنگه
لاکی: البته من این جعبهِ تَق تَقی رو پیدا نکردم، اون منو پیدا کرد! زیر برگِ موز خوابیده بودم تا دوش قطره ای بگیرم، که یهو این تَق تَقی افتاد رو لاکم.
لیسَک: لاکی این تو لَق میزنه، یالا بازش کن ببینیم توش چیه؟!
بچه حلزونا در جعبه رو باز کردن و یک تکه اسفنجِ خیسِ طلایی پیدا کردن. با بدنِ نرم و شفاف، رو اسفنج راه رفتند و از طلایی شدن کلی ذوق کردن. صدفی شادی کنان گفت:
_ بچه ها اینجا رو! پشت سرمون خط های طلاییه!
لیسَک: نابغه! خب خودمون اون رَدها رو جا گذاشتیم دیگه!
لاکی: بچه ها یک فکر بِکر! یک بازی جدید! فقط باید بریم و بقیه بچه حلزونا رو خبر کنیم.
لاکی، صدفی، لیسَک و بچه حلزون های دیگر با تَق تَقی رفتند بالای تخته سنگ بزرگه.
بازی اول با لاکی شروع شد. لاکی وسط نشست و بچه حلزون های دیگه ک خودشونو طلایی کرده بودن، یک طرف نشستند. لیسَک بلند گفت: بچه ها اون هایی که لاکی رو بیشتر از بقیه دوست هاشون قبول دارند و وقتی مشکلی داشته باشن ازش کمک میگیرن از جای خودشون راه برن تا به لاکی برسن. اینطوری یک خط طلایی برای لاکی درست میشه.
تمامِ بچه حلزونا لیز خوردند طرف لاکی و اونو روی لاکشون گذاشتند و براش شعر خوندند و بلند بلند خندیدند.
لیسک خط های طلایی لاکی رو شمرد و یک گوشه نوشت.
بعد یکی یکی نوبت بقیه بچه حلزونا شد ک وسط بشینن و بقیه براشون خط طلایی بکشن.
وقتی دور دهم بازی تموم شد، لیسک ی سوت بلند زد و گفت: بازی تموم! من خطهای طلایی همه رو شمردم و حالا با افتخار اعلام میکنم که لاکی عزیزمون، با ده تا خط طلایی برنده ی جایزه رئیسِ بچه حلزونا شد.
بعد از کلی شادی و خنده، بچه حلزونا به خونه هاشون رفتن و فقط لاکی و لیسک و صدفی پیش هم موندن.
صدفی: خوش به حالت لاکی تو رئیس شدی!
لیسک: تو حقته که رئیس بشی لاکی! آخه همیشه حواست به همه هست و خیلی هم مهربونی!
لاکی: خب این که کاری نداره؛ از این به بعد من از شما کمک میگیرم تا دفعه بعد شما رئیس بشید.
بچه حلزونا به حرف لاکی میخندیدن که یکهو سر و صدایی به گوش شون رسید. لیسَک جعبه تَق تَقی رو قایم کرد و گفت:
_ بچه ها! میگم جعبه مونو قایم کنیم، یک وقت....
_ عه این بابامه!
بابای لاکی از دور چشمای شاخکی شو برای بچه ها درشت کرد و لبخند زد.
_ سلام بابا چرا انقدر عرق کردین!؟
_ سلام پسرم سلام بچه ها! اخه خیلی خسته شدم، از صبح تا حالا داریم دنبال استامپِ رای ها میگردیم.
صدفی: دنبال چی چی عمو؟
باباحلزون: استامپ ی جعبه اس که جوهر رنگی توشه برای مُهر کردنِ برگِ رای ها! امروز قراره رئیسِ حلزونا انتخاب بشه. صبح که داشتیم همه چیزو برا رای دادنِ حلزونا آماده می کردیم، استامپ از روی لاکِ حِلی حلزون لیز خورد و دیگه هم پیدا نشد.
لاکی: میگم بابا ما هم یک جعبه تق تقی داریم، شاید ب دردتون بخوره، لیسک برو بیارش!
لیسک: ایناها اینجاس عمو! اینم خدایی کارش خوبه ها، ده دور باهاش خط بازی کردیم!
باباحلزون: بچه ها این که استامپ رای هاس! پیشِ شما بود پس! ای ناقلاها!
صدفی: عموجون! چطوری میخواین رئیس حلزونا رو انتخاب کنین!؟ بذارین ما بازی مونو به شما یاد بدیم! خیلی خوبه! شاید بازم لاکی رئیس حلزونا بشه!
باباحلزون از بازی خطهای طلایی خیلی خوشش اومد و به لاکی و دوستاش، چند تیکه شیرینی برگی جایزه داد.
باباحلزون: بچه ها البته ما بزرگترها رئیس مونو یک جورِ دیگه انتخاب میکنیم. ما اسم حلزونی رو ک به نظر خودمون، قوی تر و مهربون تر و عاقل تر از بقیه س، رو برگ های ریز می نویسیم و بعد هم مهر طلایی روش میزنیم و تو صندوق رای میندازیم، بعدم رای ها رو میشماریم و بهترین رئیس رو انتخاب میکنیم.
صدفی: عمو! پس ما ک همه حلزونا رو نمیشناسیم و نوشتن هم بلد نیستیم نمیتونیم رای بدیم؟!
باباحلزون:
_ خب، الان نه اما بعدا چرا! ولی یک کار خیلی خوب میتونید انجام بدید!
اون شب بچه حلزونا با هم قرار گذاشتن، فردا صبح، مامان و باباهاشون رو از خواب بیدار کنن تا برای رای دادن خواب نمونن. اما همه شون به یک چیز خوب فکر میکردن به این که کی قراره رئیس حلزونا بشه!
https://eitaa.com/joinchat/3976659619Cf8c5113b71
هدایت شده از لالایی خدا
قصه ای از معراج پیامبر.mp3
6.16M
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
امشب الله اکبر میگوییم تا دشمنان بدانند ما خدا داریم و از کد خدا نمیترسیم.
و دوستان حواسشان باشد که جز الله ابر قدرتی در عالم وجود ندارد.
و فردا به راهپیمایی میرویم تا به همهٔ عالم بگوییم ما راهمان را درست انتخاب کردهایم و فراز و نشیبها پشیمانمان نمیکند.
به زودی از بالای قله به عالم سلام میدهیم.
🔸 نشانی صفحه #ویراستی حجت الاسلام عباسی ولدی:
https://virasty.com/mohsen_abbasivaladi
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
قصه اسماعیل هرقلی.mp3
8.68M
1.تربیت دینی فرزندان.mp3
21.05M
روزه و اعمال عبادی کودک و نوجوان
نکات طلایی و کاربردی
#قسمت_اول
استاد کاظمی
https://eitaa.com/kazemimaharat
2.تربیت دینی فرزندان.mp3
32.04M
روزه و اعمال عبادی کودک و نوجوان
نکات طلایی و کاربردی
#قسمت_دوم
استاد کاظمی
https://eitaa.com/kazemimaharat
3.تربیت دینی فرزندان.mp3
21.22M
روزه و اعمال عبادی کودک و نوجوان
نکات طلایی و کاربردی
#قسمت_سوم
استاد کاظمی
https://eitaa.com/kazemimaharat
4.تربیت دینی فرزندان.mp3
14.4M
روزه و اعمال عبادی کودک و نوجوان
نکات طلایی و کاربردی
#قسمت_چهارم
استاد کاظمی
https://eitaa.com/kazemimaharat
1.7M
🔸 ویژه برنامه تربیتی ماه رمضان
موضوع:
۱- چگونه فرزندان خود را با قرآن و تلاوت آن بیشتر و عمیق تر مرتبط کنیم
۲- راه حل کاربردی و ابتکاری برای بهره مندی دائمی فرزندانمان با قرآن کریم
🎙 استاد محمدرضا رمزی اوحدی
#ویژه_برنامه
#ماه_رمضان
🌐@tarbiat_kudak
🔴 طرح یک آیه یک ختم
با خوندن یک آیه در ختم قرآن شرکت شوید. همیشه با خوندن یک جزء یک حزب یا نهایت یک صفحه در ختم قرآن شریک میشدید
الان با خوندن یک آیه
دیشب تا الان ١٣٠ ختم قرآن انجام شده
علاوه بر جزخوانی روزانهتون میتونید دهها ختم قرآن روزانه انجام بدید. فقط با خوندن چند آیه. بعضیا از دیشب تا الان دهها ختم قرآن انجام دادن. هر زمانی از روز کلیک کنید روی لینک تو اون ختم شریک بشید. حتما این مطلبو برای دیگرانم بفرستید
روی لینک زیر بزنید، آیه مخصوص شمارو نمایش میده، با همون یک آیه در ختم اون دور از قرآن که بالای صفحه نمایش داده شریک میشید
ثواب ختمهای امروزو هدیه میکنیم به امیرالمؤمنین(ع) و شهدای کرمان💔
کلیک کنید و آیه تون رو بخونید و برای دیگران هم بفرستید در ختم قرآن با یک آیه شریک بشن. بسم الله👇
https://leageketab.ir/khatme-quran/
#یک_آیه_یک_ختم | حتما عضوشوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0