eitaa logo
قصه ♥ قصه
112 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
398 ویدیو
70 فایل
با قصه ذهن و رفتار بچه ها را جهت دهیم.بچه ها ما رو عاشق خدا میکنند.مطالب به حفظ امانت با لینک قرار میگیره.فرق این کانال با بقیه اینه که جز اندک،مطلب اضافی نداره.نیز سعی شده قصه از لحاظ محتوا بررسی بشه.آیدی ارتباط با مدیر @Omidvar_Be_Fazle_Elahi
مشاهده در ایتا
دانلود
جهت اشتراک گذاشتن اسباب بازی ها 🐰🐇🐇🐇🐇🐰 تو یک جنگل زیبا یک خرگوش مادر با بچه هاش زندگی می کرد ؛ بچه خرگوش ها کوچک بودند برای همین مامانشون یک خونه زیر زمینی براشون درست کرده بود . بچه خرگوش ها هر روز تو لانه با هم بازی می کردند و مامان و بابا از بیرون غذا می آوردند. یک روز که بچه خرگوش ها تو لانه بودند و با مامان و بابا بازی می کردند؛ یکی در زد ، بابا رفت جلوی در ، آقا معلم بود ،آقا معلم گفت بچه های شما بزرگ شدند و باید بیان مدرسه تا کلی چیز در مدرسه یاد بگیرند ،دوستان زیادی پیدا کنند ، بتوانند غذا پیدا کنند ، کار کنند و کلی در مدرسه بازی بکنند. بچه ها وقتی اینها رو شنیدند گفتند: مدرسه چه جور جایی هست ، اونجا باید چی کار کنیم . مامان براشون توضیح داد که مدرسه جای خیلی خوبی هست در اونجا شما کلی بازی و شادی می کنید و دوستان خیلی خیلی زیاد پیدا می کنید . بچه خرگوش ها وقتی اینها رو شنیدند همگی گفتند ما می خواهیم بریم مدرسه ، مامان هم گفت پس صبح زود بلند بشید که شما رو مدرسه ببرم . بچه خرگوش ها صبح زود بیدار شدن و همراه خودشون کلی اسباب بازی و خوراکی و میوه آورده بودند . توی مدرسه از همه جا اومده بودند بعضی ها از بیابون بودند و بعضی هم از جنگل . توی کلاس بچه خرگوش های جنگلی ، یک خرگوش لاغر و کوچولو بود که از بیابون اومده بود و خودش تنها بود . بچه خرگوش ها خودشون بازی می کردند و کسی با خرگوش بیابانی بازی نمی کرد و اسباب بازی بهش نمیدادن . بچه خرگوش بیابانی اومد پیش اونها و گفت بیایید با هم بازی کنیم و به من هم اسباب بازی بدین ، اما اونها بهش ندادن و بچه خرگوش بیابانی قهر کرد و رفت . روز بعد بچه خرگوش بیابانی به مامانش گفته بود که من اسباب بازی ندارم و برام اسباب بازی درست کن. مامانش هم با چوب درخت ها و سنگ ها یک ماشین خوشگل درست کرد و برد مدرسه. وقتی بچه خرگوش ها ماشین رو دیدند تعجب کردند و گفتند این چیه از کجا آوردی ، ما اینجور وسیله ای ندیدیم، بچه خرگوش بیابانی هم گفت شما به من اسباب بازی ندادید . بچه خرگوش های جنگلی معذرت خواهی کردند و گفتند بیاین با هم بازی کنیم و اسباب بازی های خود رو به هم دادن ، اونها حالا بیشتر شده بودند و با هم با اسباب بازی ها بازی می کردند و خیلی خوشحال بودند ، چون یک دوست جدید پیدا کرده بودند. و اینجوری بیشتر خوشحالی و شادی می کردن. پس ما بچه ها باید اسباب بازی ها رو به همدیگر بدیم تا اینجوری همه بتونن با اونها بازی کنند . و ما هم می تونیم با اسباب بازی جدید اونها بازی کنیم. دوست جدید هم پیدا می کنیم و می تونیم بازی کنیم و خیلی خیلی بیشتر خوش بگذره. با تشکر از نویسنده محترم : الیاس احمدی-بندرعباس 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 کانال قصه های تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🌸لینک کانال جهت ارسال و دعوت👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4