🌸🍃🌸🍃
قشنگترین قصهای که هر مادری میتونه برای فرزندش تعریف کنه؛
یکی هست و هیچ چیزی نیست جز او.....
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ(حدید/۳)
پس اگر دوست دارى كه نيرومندترينِ مردم باشى، به خدا توكل كن
ان شرك ان تكون اقوى الناس فتوكل على الله (پندهاى پيغمبر اكرم، به ابوذر غفارى شماره ۱۱۲)
هر کس بر خدا توکل کند، خدا برای او کافیاست، همانا خداوند امر خود را محقق مىسازد
وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ(طلاق/۳)
@ghesehayemadarane
0115 baghareh 258.mp3
4.79M
#لالایی_خدا ۱۱۵
#سوره_بقره آیه ۲۵۸
#محسن_عباسی_ولدی
#نمایشنامه
#قصه
✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب
منبع قصّه این برنامه👇
📚برگرفته از کتاب «تفسیر نمونه، جلد دوم، صفحه ۲۸۸»؛ اثر آیت الله ناصر مکارم شیرازی
🍂دوستان خوب لالایی خدا!
برای شفای همه مریضا، به ویژه کسایی که به کرونا مبتلا شدن، یه صلوات و یه حمد شفا بخونید.
@lalaiekhoda
سلام
رفقا میاین با هم یه قرار بذاریم؟
از این به بعد هر چی اسم #کرونا شنیدیم یه صلوات واسه ظهور امام زمان بفرستیم😍☺️
چون تمام بدبختی های ما از نبود امامِ💔
موافقی؟
#جنبش_مهدوی☘
#بی_تفاوت_نباشیم✨
نشـرحداڪثرۍ
@Qomtanhamasiri
10.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥همدلی داوطلبانه طلبهها در خط مقدم مقابله با کرونا در شهر قم
کار قشنگ طلبه های عزیز قمی😊❤️
خونه مهربونی.m4a
4.36M
#کرونا_را_شکست_می_دهیم
#من_سلیمانی_ام
🌹خونه مهریونی🌹
🔅بالای ۵ سال
🔅قرائت #آیت_الکرسی
🔅با اجرای:اسماعیل کریمنیا
#عمو_قصه_گو
🔅 بدون آهنگ
🔅نویسنده: ایمان جوشن
✳️ارسال صوت بچه های گلم فقط به این آیدی👈
@Mimmeslehmadar
http://eitaa.com/joinchat/1409548311C9b1650259b
🌸کپی با یکصلوات🌸
1⃣3⃣7⃣
🦉⭐️دوست شب⭐️🦉
هوا تاریک بود. همه خوابیده بودند. نه کسی میرفت، نه کسی میآمد. شب حوصلهاش سر رفته بود. رفت توی لانهی کلاغه. گفت: «برایم قارقار کن. چرا فقط برای روز قارقار میکنی؟» کلاغه خروپف کرد و خروپف کرد. شب تکانش داد و گفت: «بیدار شو! چهقدر میخوابی؟» کلاغه از خواب پرید عصبانی شد و شب را با نوکش از لانه بیرون پرت کرد. شب رفت و به رودخانه رسید. قورباغهها خوابیده بودند. داد زد: «آهای! برایم قورقور کنید تا سرگرم شوم.» قورباغههای شکمو که خیلی گرسنه بودند از خواب پریدند. فکر کردند صدای وزوز حشره است. زبانهای بلند چسبناکشان را بیرون آوردند. زبان قورباغهها به شب چسبید. شب آنقدر خودش را اینور و آنور کرد تا توانست فرار کند. سنجابها خوابیده بودند. روباهها خوابیده بودند. هیچ کسی حواسش به شب نبود. یکدفعه صدایی آمد. هو... هو... شب ترسید. رفت پشت یک درخت. با خودش گفت: «همه خوابیدهاند. این کی هست که نخوابیده؟ نکند من را بخورد؟» دوباره صدای هو... هو... آمد. شب بالای درخت را نگاه کرد. یک جفت چشم براق دید. جغد داشت هو هو گریه میکرد. شب دلش سوخت و گفت: «چرا گریه میکنی؟» جغد ترسید گفت: «همه خوابیدهاند. تو کی هستی که نخوابیدی؟ نکند میخواهی مرا بخوری؟» شب غش غش خندید و گفت: «نه بابا، نمیخورمت. حالا چرا گریه میکنی؟» جغد گفت: «از تنهایی!» شب گفت: «خب حالا که دوتایی تنها هستیم، بیا با هم دوست شویم.» شب نشست روی شاخه کنار جغد. جغد آواز خواند و شب هی گفت: «به به! چه صدایی! چه آوازی!»
#قصه_متنی
╲\╭┓
╭🦉⭐️@ghesehayemadarane
┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
#بازی_خانگی
مناسب این ایام
که بچه ها در منزل هستند
بیاییم با انجام بازی های مناسبوهدفمند
لحظات شیرینی رو برای فرزندان خود خلق کنیم.
╲\╭┓
╭🐝🐣 @ghesehayemadarane
┗╯\╲