eitaa logo
😊قصه سازی خلاق😊
149 دنبال‌کننده
43 عکس
3 ویدیو
1 فایل
قصه سازی😊خلاقیت😊حال خوب😊معرفی کتاب ارتباط با مدیر کانال @Ukabed8 انتشار محتوا فقط با لینک کانال😍
مشاهده در ایتا
دانلود
هفت یا هشت سالم بود برای خرید وسبزی به محل باسفارش مادرم رفتم. اون موقع مثل حالا نبود که بچه ها رو تا هم همراهی کنند، پنج تومن پول داخل یه پلاستیکی قرمز رنگ که تقریباً هم قد خودم بود با یه تکه کاغذ ازلیست سفارش،میوه و سبزی رو خریدم کل مبلغ شد 35زار(ریال). دور از چشم ﷼مادرم مابقی پول رو دادم یه کیک پنج زاری ویه نوشابه زرد کانادادرای از بقالی جنب میوه فروشی و روبه روی میوه فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم (عینهو سواحل مدیترانه و پلاژ خصوصی) خانه که برگشتم، مادر گفت: مابقی پولو چکار کردی؟ راستش ترسیدم بگم چکار کردم، گفتم: بقیه پولی نبود. مادر چیزی نگفت و زیر لب کرد. منم متوجه اعتراض او نشدم.داشتم ازکاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود، احساس غرور می‌کردم؛ اما اضطراب نهفته ای آزارم می‌ داد. پس فردا به اتفاق مادر به فروشی رفتم. اضطرابم بیشتر شده بود. که یهو مادر پرسید: آقای صبوری (رحمت خدا بر اوباد)! میوه و سبزی گران شده؟ گفت :نه . گفت: پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی؟ آقای که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه ازجلو چشمش مرور می شد، با لبخندی زیبا رو به من کرد و گفت : آبجی فراموش کردم، ولی چشم طلبتون باشه. دنیا رو سرم چرخ می‌خورد! اگه حاجی لب باز می کرد و واقعیت رو می گفت، به خاطر دو گناه مجازات می شدم، یکی دروغ به مادرم ،یکی هم تهمت به حاج صبوری! مادر بیرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. رو به من کرد و گفت: این دفعه من! ولی نمی دونم اگه تکرار بشه، کسی مهمونت می کنه یا نه!؟! ... به خدا هنوزم بعد 44سال لبخندش و پندش یادم هست!بارها باخودم می گم این آدما کجان و چرا نیستند. چرا خود من نیستم؟ چرا من نتونستم بشم مثل آقای صبوری ، بزرگ و باگذشت و صبور؟ چرا تعدادشون کم شده؟ آدم هایی از جنس بلور که نه كتاب های روان‌شناسی خوندن و نه مال زیادی داشتن که ببخشند، ولی تهمت رو به جان خریدن تا دلی پریشون نشه!