eitaa logo
قصه های زندگی
135 دنبال‌کننده
19 عکس
47 ویدیو
0 فایل
ارتباط با ادمین کانال @smohammad43
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 آموزش داستان نویسی 💠 قسمت دهم درون مایه در داستان چیست و چطور بنویسیم؟ حسام معینی همه‌ی ما در زندگی اتفاق‌های متفاوتی رو تجربه می‌کنیم، از دست می‌دیم، به دست میاریم، ولی وقتی این لحظات رو زندگی می‌کنیم، چه موقعی که خوشحالیم و چه موقعی که ناراحتیم، انگار معنای خاصی برامون نداره، هربار فقط با کلی احساس روبرو می‌شیم که باید صبر کنیم تا با گذر زمان کم‌رنگ بشه. اگه در کنار احساساتی که در برهه‌های زمانی مختلف تجربه می‌کنیم، پس از گذر از اون کمی هم نسبت بهش فکر کنیم، از خودمون بپرسیم من از این اتفاق چی یاد گرفتم یا این اتفاق چه دید تازه‌ای به من داد، انگار به اون قسمت از زندگیمون و تجربه‌ای که داشتیم معنی خاصی می‌دیم. زندگیمون صرفا از یکنواختی و فقط سوار سرسره شدن احساسات خارج میشه. گاهی دیدگاه و جهان‌بینی که به دست میاریم، خیلی واضحه و گاهی هم انقدر در عمقه که باید بیشتر روی زندگیمون عمیق بشیم. دنیای داستان‌ هم مثل برشی از زندگی، تجربیات احساسی انسان‌هارو به تصویر می‌کشه با این تفاوت که پشت اون نویسنده‌ای وجود داره که برای خواننده سرنخ‌های بیشتری قرار میده تا مخاطبین راحت‌تر بتونن اون حقیقت و معنا رو از پس اتفاقات برداشت کنن. حقیقتی که در داستان باهاش روبرو می‌شیم، طوری در لایه‌های اتفاقات داستانی مخفی شده که لذت اکتشاف رو برای هر نوع خواننده‌ای فارغ از سطح دانش شخصی باز میذاره. کسی که در سطح دنبالش بگرده به یک حقیقت سطحی می‌رسه و کسی هم که بیشتر عمیق بشه به معناهای ضمنی بیشتری دست پیدا می‌کنه. البته داستان خوب اینطوریه! ⚡️شاید بگید من اومدم در مورد درون مایه در داستان بخونم و اینا چه ربطی به درون مایه داره! اگه همراه باشی نه تنها یاد میگیری درون مایه چیه، می‌تونی با درون مایه، داستان هم بنویسی! 🌷 درون مایه در داستان چیست؟ درون مایه یکی از عناصر داستان نویسیه. درون مایه یه مفهوم، نقطه نظر، دیدگاه یا پیام ضمنیه که در بطن داستان جریان داره و اجزای داستان رو به هم پیوند میده. این تعریف تئوریک درون مایه در داستان نویسیه. درون مایه در داستان حقیقتیه که در قسمتی از داستان، کاراکتر و خواننده نسبت به وجودش آگاه میشه. برخلاف قسمت‌های مختلف داستان که شاید دروغ باشه و از خیال پردازی بیاد، درون مایه خود واقعیته و حقیقتیه که در زندگی می‌تونیم ببینیمش. شاید هیچ کدوم از کاراکترهای داستان‌ها و مکان‌های داستانی که خوندیم در دنیای واقعی وجود خارجی نداشته باشه، ولی حقیقتی که از پس این دروغ‌ها به ما می‌رسه از دل زندگی بیرون میاد و به دل خواننده می‌شینه. با بستن داستان انگار حقیقتی به نگاه خواننده اضافه میشه که زندگیش قبل از خوندن داستان ازش بی‌بهره بوده. این حقیقت، همون درون مایه داستانه. 📌 ویژگی‌های درون مایه در داستان درون مایه در داستان چند تا ویژگی برجسته داره: ۱. بی حد و مرز بودن محدود نبودن به موقعیت جغرافیا و زمان و مکان یکی از ویژگی‌های اصلی درون مایه در داستانه. با یه نگاه به داستان‌هایی که تو کتابخونه ها می‌بینیم می‌تونیم به راحتی متوجه این ویژگی بشیم. پیامی که به کمک درون مایه منتقل میشه انسانی و زمینیه و برای همین به راحتی به دل هر خواننده‌ای با هر پیشینه فرهنگی و تاریخی می‌نشینه. ۲. اشاره ضمنی به درون مایه همونطور که در مقدمه اشاره کردم، درون مایه در لایه‌های داستانی پنهان شده و به صورت مستقیم در متن داستان بهش اشاره نمی‌شه. که اگه مستقیم بهش اشاره بشه، جنبه شعاری و نتیجه گیری می‌گیره و دیگه برای خواننده جذابیتی نداره. حقیقت داستانی یا درون مایه فقط با عمیق شدن خواننده در لایه‌های زیرین داستان و بر اساس اتفاق‌ها، کاراکترها و کشمکش‌ها فهمیده میشه. شاید بهتر باشه اینطوری بگیم که انگار درون مایه همه جا در داستان هست ولی همزمان در هیچ جای داستان هم نیست. ۳. اشاره سمبلیک و استعاری نویسنده برای اینکه به خواننده کمک کنه تا به درون مایه داستان نزدیک بشه، از سر نخ استفاده می‌کنه. این سرنخ‌ها بعضی وقت‌ها می‌تونه استفاده از سمبل یا استعاره باشه، مثل ابرهای سیاه یا گل‌های رزی که در صحنه‌های داستان حضور داره. استفاده از سمبل و استعاره بیشتر در فضاسازی در داستان جا می‌گیره. جایی که شاید خیلی از نویسنده‌های تازه کار فکر کنن فقط برای توصیف فضا و خلق صحنه برای خوانندس، فضاسازی می‌تونه رگه‌هایی از درون مایه رو هم به کمک سمبل و استعاره نشون بده. ۴. پویایی و تکامل ممکنه کاراکترها با پیشرفت داستان رشد فردی و تغییر رو تجربه کنن و یا اتفاق‌ها و چالش‌های جدیدی پیش بیاد. این تغییرات باعث میشه که درون مایه هم متناسب با اونا تغییر کنه. ادامه در پست بعدی
به عنوان مثال ممکنه یه داستان با این درون مایه که آزادی ارزش بزرگیه شروع بشه و کاراکتر در تلاش باشه که از زیر فشارهای قدرت خودش رو نجات بده. حالا شاید جلوتر بریم و اتفاق‌هایی بیفته که تعریف کاراکتر از آزادی تغییر کنه و درون مایه داستان به این تغییر کنه که آزادی عواقبی داره و فرد باید مسئولیت انتخاب‌های آزادش رو بپذیره. یا اینکه بریم سمت مفاهیمی مثل تقابل آزادی فردی و آزادی جمعی. وقتی از تکامل درون مایه با پیشرفت داستان صحبت می‌کنیم منظورمون این نیستش که به یه درون مایه کاملا متفاوت برسیم ( که اون بحثش جداس و در قسمت بعدی راجع بهش می‌گم) ، منظور اینه که جنبه‌های مختلف درون مایه به چشم خواننده بیاد و به درک کامل‌تری از درون مایه برسه. ۵. تنوع درون مایه‌ها همونطور که در زندگی وقتی ما تجربه‌ای جدیدی می‌کنیم، ممکنه معانی مختلفی در پشت اون تصمیمات یا اتفاق‌ها باشه، در داستان هم به همین شکله و در بیشتر داستان‌ها فقط با یه درون مایه روبرو نیستیم. این درون مایه‌ها می‌تونن به هم ارتباط داشته باشن یا اینکه کمی از هم فاصله داشته باشن. ولی بیشتر اوقات قرابت معنایی دارن. یه مثال می زنم. فکر کنید در یه داستان با کاراکتری روبرو هستیم که در دنیای آخرالزمان سیر می‌کنه و داره تلاش می‌کنه که جلوی آخرالزمان رو بگیره. تلاشی که برای بقا و نجات می‌کنه درون مایه‌ اهمیت تلاش برای زنده موندن رو تداعی می‌کنه. تلاشی که برای نجات خانوادش قبل از سایر انسان‌ها می‌کنه، درون مایه اهمیت خانواده رو پررنگ می‌کنه و … درون مایه‌های متفاوت داستان رو از یکنواختی معنایی خارج می‌کنه، ولی باید توجه کنید که اگه دارید یه داستان کوتاه می‌نویسید و هنوز در اول راه داستان نویسی هستید، اشاره به درون مایه‌های متنوع ممکنه براتون چالش برانگیز باشه. بهتره برای شروع از داستان‌هایی با درون مایه‌ی واحد شروع کنید. ادامه دارد. لینک عضویت در کانال قصه های زندگی 👇 https://eitaa.com/ghessehayezendegi
برای فردا علاوه بر ادامه مبحث قبل یک صوت از آقا حسام می زارم که خیلی جالبه و به اشتباهات نویسندگان تازه کار اشاره می کنه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 قصه های زندگی( حوسنی مازندرانی) لینک عضویت در کانال قصه های زندگی 👇👇 https://eitaa.com/ghessehayezendegi
🔰 آموزش داستان نویسی 💠 قسمت یازدهم حسام معینی 📌 چطور با درون مایه داستان بنویسیم؟ همیشه اینطوری نیست که ما یه کاراکتر یا اتفاق مرکزی داشته باشیم و بخواهیم براش داستان بنویسیم، بعضی وقت‌ها هم میشه که از یه اتفاقی تو زندگیمون یه دیدگاه یا نگرشی به دست آوردیم (یا اصلا جایی با این دیدگاه آشنا شدیم) و الان می‌خواهیم براش داستان بنویسیم. داستان نویسی با داشتن درون مایه هم ممکنه. یه روش مرحله به مرحله هستش که می‌تونید ازش استفاده کنید: ۱. کشف حقیقت خب این مساله شاید سوالی بوده که سال‌ها انسان‌ها در پی جواب دادن بهش بودن. از دانشمند‌ها بگیر تا فیلسوف‌ها و … اگه بخواهید درون مایه داستانتون رو در کتاب‌های علمی جستجو کنید که خب فقط کافیه با تحقیق به جواب درست برسید و برید سراغ عنوان بعدی. ولی اگه می‌خواهید از زندگیتون به این حقیقت برسید… به زندگی خودتون رجوع کنید، اتفاق‌هارو دوباره مرور کنید و تصمیمات خودتون رو مورد بررسی قرار بدین. در این حین سوال‌هایی از خودتون بپرسید که با «چرا» و «چطور» شروع بشه. مثلا «چطور شد که من از یه رابطه ۱۰ ساله خارج شدم» یا اینکه «چرا از این رابطه خارج شدم؟» به این سوال‌ها جواب بدید و به هر جوابی که رسیدید سعی کنید به ضدش هم فکر کنید و مقایسه کنید. در مرحله بعدی (که معمولا توسط بیشتر نویسنده‌ها فراموش میشه) باید حقیقت رو راستی آزمایی کنید. اینکه شما فکر می‌کنید جوابتون درسته یا اینطوری احساس می‌‌کنید، تموم ماجرا نیست. کتاب‌های مرتبط رو بخونید و ویدیوهای مرتبط رو ببینید. حتما افرادی هستند که سال‌ها روی این موضوع در آزمایشگاه تحقیقاتی انجام دادن و می‌تونن بهتون کمک کنن تا دیدگاهتون رو راستی آزمایی کنید. علاوه بر این، بررسی این منابع، می‌تونه در ادامه مسیر داستان نویسی ( در دیدگاه کاراکترها و ..) هم بهتون کمک‌ می‌کنه. یا از کجا معلوم شاید اصلا ایده‌ی یه داستان جدید با این نظرات به ذهنتون رسید! در این مرحله شما باید بتونید یه جمله یه خطی بنویسید. این جمله میشه درون مایه‌ی داستان شما. برای اینکه به صورت عملی مرحله به مرحله با مثال پیش بریم، من این درون مایه رو انتخاب می‌کنم: «من با ارزشم!» ۲. حقیقت رو برعکس کن تضاد و کشمکش یکی از اصلی‌ترین ابزارهای داستانیه، مسیر داستانی رو می‌سازه و کاراکترها رو درگیر چالش‌هایی می‌کنه که خواننده رو تا انتهای داستان نگه می‌داره. ما هم برای اینکه برای داستانمون تضاد و کشمکش بسازیم، از درون مایمون کمک می‌گیریم. تضاد درون مایه‌ای که داشتم میشه: «‌من بی ارزش هستم». در این مرحله ۲ تا مسیر رو می‌تونیم انتخاب کنیم برای ساخت داستان: 1. کاراکتر در ابتدا به ضد حقیقت باور داشته باشه ( فکر کنه بی ارزشه) و بعد به درک ناگهانی یا لحظه ( آهان فهمیدم) برسه ( بفهمه با ارزشه)! 2. کاراکتر به حقیقت باور داشته باشه ولی محیطش ضد حقیقت باشه و باعث بشه بجنگه و تلاش کنه برای حقیقتی که دنبالشه. ابتدا به مورد اول می‌پردازم و در ادامه مقاله سراغ روش دوم هم می‌رم. الان با یه کاراکتری روبرو هستم که فکر می‌کنه آدم بی ارزشیه. چرا اینطوری فکر می‌کنه؟‌ خب باید دلایلش رو در گذشتش جستجو کنم. مجموعه‌ای از اتفاق‌ها حتما براش افتاده. مثلا ممکنه پدر مادرش در کودکی رهاش کرده باشن. خب این موضوع می‌‌تونه دلیل خوبی باشه که در وجودت احساس کنی که آدم بی ارزشی هستی. حتما یه سری کارها هم خودش در گذشته انجام داده که به این قضیه دامن زده، مثلا با دختری آشنا شده که وضع مالی بهتری داشته و بعد اینکه ازش جدا شده این احساس بی ارزشی براش بیشتر شده. در مرحله بعدی باید روی تاثیر این ضد حقیقت در رفتار و کنش‌های کاراکتر متمرکز بشیم. در این قسمت ما باید تاثیر این ضد حقیقت رو روی انتخاب‌ها و تجربیات کاراکتر در طول داستان ببینیم. یعنی مثلا کاراکتر به خاطر اینکه فکر می‌کنه آدم بی ارزشیه، اعتماد به نفسش میاد پایین و وقتی یه موسیقی میسازه یا یه چیزی می‌نویسه، نمی‌تونه اون رو با بقیه به اشتراک بذاره. اشاره به این تاثیر‌ها و نمودش در رفتار کاراکتر خواننده رو به اعماق ناامیدی می‌بره و این فرصت رو فراهم می‌کنه که با یه تغییر جهت ناگهانی در مسیر داستان، به یکباره بازی رو عوض کنیم.(ادامه درپست بعد)
۳. لحظه آهان فهمیدم! لحظه آهان فهمیدم، ترجمه کلمه aha moment به انگلیسیه. همه ما چه در داستان و چه در زندگی این لحظه رو تجربه کردیم، لحظه‌ای که به یکباره پرده‌ها از جلوی چشمامون کنار میره و حقیقت رو می‌بینیم. متوجه می‌شیم که تموم این مدت داشتیم اشتباه می‌کردیم.برای اینکه چنین لحظه‌ای بسازیم باید کاراکتر رو در موقعیتی قرار بدیم که متوجه بشه اشتباه می‌کرده. در مثالی که داشتیم کاراکتر موسیقی که ساخته رو بین سایر موسیقی‌ها به اشتباه برای یکی از دوستاش کپی می‌کنه و دوستش بدون اینکه بفهمه این موسیقی رو رفیقش ساخته، همینطوری آهنگ رو دست به دست می‌چرخونه تا به دست یه تهیه کننده رادیویی می‌‌رسه و این آهنگ رو در رادیو پخش می‌کنه. کاراکتر ما وقتی در تاکسی هستش این آهنگ رو از رادیو می‌شنوه و در ادامه نظر مثبت افرادی که در تاکسی هستن رو در مورد آهنگش می‌شنوه. همه‌ی این اتفاق‌ها دست به دست هم میدن تا در یک لحظه کاراکتر ما و خواننده با حقیقت روبرو بشه و لحظه‌ی آهان فهمیدم شکل بگیره. روش جنگیدن برای حقیقت اگه یادتون نرفته باشه در مرحله دوم که تضاد حقیقت بود در مورد یه راه دیگه هم صحبت کردیم. اینکه کاراکتر به حقیقت باور داشته باشه ولی محیطش ضد حقیقت باشه و باعث بشه بجنگه و تلاش کنه برای حقیقتی که دنبالشه. در این روش باید روی قدرت اراده کاراکتر اصلی و موانع سر راهش تمرکز کنیم. تا یه رابطه‌ی دو سویه بین این دو شکل بگیره و کشمکش بینشون مسیر داستانی رو شکل بده و در نهایت منجر بشه به پیروزی حقیقت. اینکه هر کدوم از دو طرف نیرو ( حقیقت یا خواسته کاراکتر و ضد حقیقت یا موانع) رو چطور در داستان نشون بدیم اهمیت پیدا می‌کنه. ۱. خواسته کاراکتر باید به گذشته کاراکتر برگردیم و جستجو کنیم که چه چیزی در گذشتش وجود داره که فکر می‌کنه باید برای حقیقت تلاش کنه. برخلاف مثال قبلی که خانوادش کاراکتر رو رها کردن، اینجا می‌تونیم یه خانواده‌ی حمایت‌گر داشته باشیم که با حمایت‌هاشون باعث شدن کاراکتر فکر کنه که آدم با ارزشیه. این حقیقت نه فقط در گذشته کاراکتر بلکه باید در سایر رفتارهای کاراکتر هم خودش رو نشون بده، مثلا این با ارزش بودن باعث شده کاراکتر اعتماد به نفس داشته باشه و با علاقه موسیقی‌هایی که ساخته رو منتشر کنه و از مردم بخواد که اون رو با بقیه به اشتراک بذارن. ۲. موانع موانعی که در مسیر راه خواسته کاراکتر قرار می‌گیره می‌تونه: • یا خارج از اراده کاراکترها باشه که بهش می‌گیم جبر • یا توسط اراده سایر کاراکترها ایجاد بشه چیزی که مهمه اینه که موانعی که در مسیر کاراکتر قرار می‌گیره باید بیانگر ضد حقیقت باشه. مثلا تو آخرین مثال، می‌تونه یه تهیه کننده باشه که نخواد آهنگ کاراکتر توسط پخش کننده‌ها منتشر بشه چون فکر می‌‌کنه کاراکتر ما آدم بی‌ارزشه و هر مانعی می‌تراشه که کاراکتر به این خواسته نرسه. در اینجا ضد حقیقت و مانع در دل یه کاراکتر دیگه قرار گرفته. در مورد کاراکترهای مانع باید به این توجه کنید که اونا هم باید خواسته‌ای داشته باشن و همینطوری الکی ساز مخالف نزنن. می‌تونه منافعشون به خطر بیفته یا اینکه تجربه‌ای داشتن که باعث شده طرفدار ضد حقیقت باشن. همونطور که قبل‌تر گفتم، همه موانع به کاراکترها محدود نمیشه. می‌شه فقر و ویژگی‌های ظاهری کاراکتر بهش اجازه نده که در مهمونی‌های هنرمندها طوری حاضر بشه که مورد توجه قرار بگیره. این فقر و ویژگی‌های ظاهری به عنوان یه فاکتور که از دست کاراکتر خارجه جلوی پیشرفت و اثبات حقیقت کاراکتر رو می‌گیره. ۳. غلبه بر موانع حقیقت انقدر برای کاراکتر پررنگه که هیچ کدوم از این موانع نمی‌تونه شکستش بده و در آخر یه راهی پیدا می‌کنه که به تمام این ضدیت‌ها غلبه کنه و به خواننده و خودش ثابت کنه که انسان با ارزشیه. کاراکتر ما از ابتدا تا انتهای مسیر، همش ثابت قدم و سوپرمن نیست. بعضی جاها انقدر بار موانع روی دوشش سنگینی می‌کنه که از ادامه دادن ناامید میشه و با خودش کشمکش‌های درونی پیدا می‌کنه. ولی دوباره ارزشش رو پیدا می‌کنه و یادش میاد داره برای چی می‌جنگه و ادامه می‌ده. پایان لینک عضویت در کانال قصه های زندگی 👇 https://eitaa.com/ghessehayezendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢خانم زهره مهرآور، نوزاد که هیچی، مرد گنده ۴۴ساله‌ هم گریه اش گرفت! از بس شما خوبید و درستید و انسانید. 🔹این خلاصه یک مکالمه ۸ دقیقه‌ای بین خانم مهرآور کارمند اورژانس بابل و زن در حال زایمان و شوهرش است که در ارتفاعات روستای جاجن در برف گرفتار شدند و با راهنمایی خانم مهرآور کاری میشود، کارستان. ــــــــــــــــــــــ 🛑 منتخب مهمترین خبرهای روز در کانال قم ۲۴ https://eitaa.com/joinchat/180224120C44d35e4f36
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
... 🌷🌷🌷یک کار خیلی خوب و یه مسابقه سلام دوستان . گاهی اوقات اتفاقات خاص و جالبی در اطراف و جامعه ما روی می ده که می تونه سوژه خوبی برای یک داستان کوتاه باشه. 👌 مثل اتفاق جالب و تاثیرگذار در این کلیپ . 🔰 یک مسابقه( و البته اولین مسابقه این کانال) : هر کدوم از شما که با شنیدن این اتفاق یک داستان کوتاه بنویسه می تونه در این مسابقه شرکت کنه. 🎁 جوایز: تندیس‌ . بسته فرهنگی و ساخت پادکست از روی آن . 🖌 پس اونایی که اهل قلمند آستین بزنن بالا و شروع کنن به نویسندگی. از مطالب آموزشی این کانال در خصوص داستان نویسی هم حتما استفاده کنن. داستان تون رو می تونید به آی دی من بفرستید.👇 @smohammad43 ▪️ پس معطل نکنید و در اولین فرصت شروع به نوشتن کنید. 💢 تذکر: هیجانات ، عواطف ، احساسات و مکالمه پرستار و زن و شوهر باید به نحوی در داستان شما گنجانده و نشان داده شود. یا علی لینک عضویت در کانال قصه های زندگی 👇 https://eitaa.com/ghessehayezendegi
اشکالات رایج نویسندگان.mp3
3.1M
🔰 اشکالات رایج نویسندگان تازه کار حسام معینی 📌 منبع:https://hesammoeini.com/ لینک عضویت در کانال قصه های زندگی 👇 https://eitaa.com/ghessehayezendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌قصه های زندگی(پادکست صوتی و تصویری ) 💎 مردان سیاهپوش 📕 نویسنده و راوی: مصطفی بادله 🔰 قسمت چهارم لینک عضویت در کانال 👇👇 https://eitaa.com/ghessehayezendegi
هدایت شده از اخباروشبهات سیاسی
🔴۹ صبح رای داد ۱۶ به رحمت خدا رفت 💔 🔸مرحوم یوسف یوسفی رمی ساعت ۹:۳۵ صبح با حضور در شعبه اخذ رأی مسجد امام خمینی روستای رمنت شهرستان بابل در شرکت نمود و در ساعت ١۶ دار فانی را وداع گفت. 🟢صبح امروز رهبر انقلاب: «در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست.» 🚨به کانال اخبار و شبهات سیاسی بپیوندید ‌‌@shobhe_siyasi
پست بالا نیز می تونه موضوع مسابقه داستان نویسی باشه. یکی از این دو موضوع را می توانید انتخاب کنید.
سلام دوستان. این هفته هم همراه ما باشید در این کانال. قصد داریم تنوع مطالب کانال را بیشتر کنیم. فقط کمی صبور باشید. بزودی از محتوای کانال رضایت بیشتری خواهید داشت. امشب قسمت دیگری از پادکست داستان مردان سیاهپوش را تقدیمتون می کنیم. ضمنا چراغ اول داستان نویسی را یکی از مخاطبین کانال روشن کرد و قصه زیبایی رو با عنوان « بند ناف» برام فرستاد. منتظر داستان های شما برای شرکت در مسابقه داستان نویسی خواهم بود. یا علی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌قصه های زندگی(پادکست صوتی و تصویری ) 💎 مردان سیاهپوش 📕 نویسنده و راوی: مصطفی بادله 🔰 قسمت پنجم لینک عضویت در کانال 👇👇 https://eitaa.com/ghessehayezendegi
44.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷خاطره انتخابات: پیرمردی آمده بود شعبه اخذ رای،که برادرم و خانمش مریض هستند بیایید از آنها رای بگیرید به او گفتیم به صندوق سیار تماس بگیر، رفت... دوباره آمد، و همان جواب را گرفت، رفت... بار سوم آمد،اسرار که هرچقدر تماس گرفتیم کسی نیامده،اگر نیاید برادرم مرا در خانه اش راه نمی دهد، اسرار و سماجت این پیرمرد در آن سرما و وقت شب برایمان جای سوال داشت،به هر طریقی هماهنگی صورت گرفت و به سراغ او رفتیم... وقتی به خانه کوچک او رسیدیم فهمیدیم جانباز شیمیایی دفاع مقدس،6سال از خانه بیرون نرفته بود،10متر سیم اکسیژن به او وصل بود که لحظه ای از اکسیژن جدا نشود... پامنبری و راننده مقام معظم رهبری... می گفت هزارتومان از نظام برای خرج دوا و دکتر نگرفتم... ترسم این بود که امشب از دنیا بروم و دینم را به این نظام ادا نکنم...بسیار باصفا و پر انرژی دلش لک زده بود برای تعریف خاطرات جنگ... با دیدن او از خودم خجالت کشیدم بیاد فرموده حاج قاسم افتادم که است و دفاع از آن واجب خانمش می گفت شرمنده ام باید گفت حلقه معرفت 👇 @halghhmarfat
دوستان سلام. فردا چهارشنبه آموزش داستان نویسی داریم. و یک قصه مازندرانی به نام« رسم دوستی» البته اسم خاصی این قصه نداشت و خودم این اسم رو براش انتخاب کردم. چون همانطور که می دونید خیلی از قصه های مازندرانی اسم ندارند. پس دوستان خوبم فرداشب منتظر این قصه باشید. ضمنا آن عزیزانی که قصه های مازندرانی تو یادشونه یا کسانی را می شناسند که این قصه ها رو بلدند حتما این قصه ها را ضبط کنید و برامون بفرستید تا در همین کانال به صورت پادکست قرار بدیم.
لازم می بینم از دوستان عزیزی که از طریق آی دی بنده نظراتشون رو به من منتقل کردند، تشکر کنم. این کانال با نظرات و پیشنهادات ارزنده تان قطعا مسیر بهتری را در آینده خواهد داشت.
ارتباط با مدیرکانال؛ @smohammad43
برای امشب یک مبحث مهم در داستان نویسی رو می خوام تقدیمتون کنم. و اون هم نحوه ی دیالوگ نویسیه. پس اون عزیزانی که علاقه مند به داستان نویسی هستند با اولین بخش دیالوگ نویسی همراه ما باشند. و البته ادامه این بحث جالب را فردا پنجشنبه خواهیم داشت.
🔰 آموزش داستان نویسی 💠 قسمت دوازدهم 📌 دیالوگ نویسی ▪️ قسمت اول حسام معینی فکر می‌کنم هم عقیده باشیم که ما داستان‌ می‌خونیم تا به زندگی هایی سفر کنیم که شاید به صورت شخصی مجال تجربه کردنش رو نداشته باشیم. با وجود اینکه می‌دونیم داستان‌ها از خیال نویسنده جاری میشن ولی چون پوسته‌ای از واقعیت دارن و به تجربیات ملموس و انسانی می‌پردازن به خیالمون خوش میان و با گوش جان می‌پذیریمشون. حالا دیالوگ نویسی اگه در خدمت این ملموس بودن و انسانی بودن نباشه، خواننده رو از فضای تخیلی داستان خارج می‌کنه و با وجود اینکه خواننده می‌دونه داره یه داستان خیالی می‌خونه ولی احساس می‌کنه داستان براش واقعی نیست. وقتی کاراکترها شروع می‌کنن به صحبت با همدیگه، داستان به نزدیک‌ترین فاصله اش با دنیای واقعی می‌رسه و کوچکترین اشتباهی در واقعی بودن دیالوگ‌ها در داستان باعث میشه تمام زحماتی که کشیدید به باد بره. علاوه بر اینکه دیالوگ‌ها باید به دنیای واقعی نزدیک باشه، باید به صحنه پردازی، پیشبرد داستان و شخصیت پردازی هم کمک کنه. کلماتی که کاراکتر استفاده می‌کنه و طوری که بحث می‌کنه از پروفایل خصوصیات رفتاری کاراکتر میاد. یعنی اگه در جهت پرداخت و برجسته کردن این خصوصیات نباشه، از تمام ظرفیت‌های دیالوگ نویسی برای شخصیت پردازی استفاده نشده. تمام این بحث‌هارو گفتیم تا اهمیت موضوع دیالوگ نویسی در داستان نویسی مشخص بشه. فکر می‌کنم الان دیگه وقتش باشه بریم سراغ اینکه چطوری دیالوگ بنویسیم. ۱. صدای کاراکتر خودتون رو پیدا کنید وقتی که یه کاراکتر دیالوگ می‌گه، در ذهن خواننده یه صدا شنیده میشه، مثل بقیه آدم‌ها. شما به عنوان نویسنده باید این صدارو پیدا کنید. حالا چطوری؟ اول از همه باید ویژگی‌های ظاهری صدای کاراکتر رو بسازید. اینکه مثلا آروم صحبت می‌کنه یا بلند. صدای لطیفی داره یا خشن. نوع صحبت کردنش چطوریه: اینکه مثلا خیلی روون و بدون وقفه صحبت می‌کنه یا تیکه تیکه و با من من. لحن صحبت کردنش چطور: وقتی خشمگین میشه چطوری صحبت می‌کنه؟ وقتی احساسیه یا وقتی ناراحته چه فرقی تو صحبت کردنش می‌شنوید؟ تسلطش روی زبان چطوریه: دایره واژگانش زیاده و به راحتی می‌تونه منظورش رو برسونه یا هزارتا مثلا میگه تا بتونه پیامش رو برسونه. برای اینکه بتونید راحت‌تر صدای کاراکتر رو شکل بدید، بهتره به پروفایل کاراکتر رجوع کنید ( منظورم جاییه که تمام خصوصیات کاراکتر و گذشته اش در اون نوشته شده) و بعد دوباره این سوال‌هارو از خودتون بپرسید و به هر کدومش جواب بدید. به عنوان مثال برای جواد که یه پسر ۲۵ سالس که از ۱۰ سالگی در مکانیکی کار کرده تا خرج خونوادش رو بده و الان مادر پیرش مریضه، انتظار میره که تسلط خوبی روی زبان نداشته باشه، اونقدر روون و کتابی صحبت نکنه و تن صداش بالا باشه. حالا اگه جواد استاد دانشگاه باشه این موارد شاید متفاوت باشه. در این دو مثال صدایی که از کاراکتر جواد ساختیم در راستای انتظار خوانندس. حالا اگه قرار باشه که یه کاراکتر متفاوت و خاص بسازیم که از انتظار خواننده فاصله داشته باشه باید بتونیم که اون خصوصیت رو در پروفایل شخصیتیش جا بدیم. در غیر اینصورت داستانمون باورپذیر نمیشه. ۲. بینش کاراکتر رو در دیالوگ‌ها نشان بدید بینش کاراکتر یکی از بخش‌های مهم در پروفایل کاراکتره. اینکه کاراکتر چه درکی از زندگی و اتفاق‌ها اطرافش داره. نظرش در مورد مفاهیم انسانی چیه. ایدئولوژی کاراکتر چیه. ایدئولوژی و بینش کاراکتر نسبت به موقعیتی که در اون قرار داده شده باید در دیالوگ‌هاش منعکس بشه. به عنوان مثال اگه جواد معتقده که آدم باید برای خانوادش نون حلال بیاره، وقتی تو موقعیتی قرار میگیره که متوجه میشه به صورت ناخواسته وسط یه کار خلاف گیر کرده، باید این ایدئولوژی در دیالوگش با صاحب کارش که داره ترغیبش می‌کنه عیب نداره برای داروی مادرت داری این کارو می‌کنی، نشون داده بشه. ما باید از این دیالوگ‌ها جهت گیری فکری جواد رو نسبت به اتفاقی که در اون قرار داره متوجه بشیم. اگه بخوایم این قسمت رو در یه جمله خلاصه کنیم باید بگیم: دیالوگ باید نشون بده کاراکتر اصلی کیه و داره برای چه عقیده، نظر یا خواسته‌ای می‌جنگه. این نقص در خیلی از داستان‌های نویسنده‌های تازه کار دیده میشه که اغلب دیالوگ‌های کاراکتر‌ها خنثی هستن. اصلا انگار ما داریم یک سری کلمه از یه فردی می‌شنویم که اگه اسم و توضیحات ظاهریش رو ندونیم برامون فرقی با یه رهگذر در خیابون که هیچی ازش نمی‌دونیم نداره. ما باید به کمک انعکاس بینش کاراکتر در دیالوگ‌ها به کاراکتر نزدیک بشیم. دقیقا مثل همون موقعی که یه رهگذر در خیابون می‌بینیم و بعد از چند کلمه صحبت کردن باهاش متوجه کاراکترش می‌شیم. ادامه دارد لینک عضویت در کانال قصه های زندگی 👇 https://eitaa.com/ghessehayezendegi
امشب قبل از اینکه پادکست قصه مازندرانی « رسم دوستی» را تقدیمتون کنم. می خوام هنرنمایی یک دختر خردسال را ببینیم که چطور با اعتماد به نفس و تسلط جالب توجه یک داستان کوتاه به زبان محلی رو در مقابل دوربین روایت می کنه. پس با هم این قسمت از برنامه امشب را می بینیم.
این فیلم کوتاه رو گذاشتم تا شما هم اگر فرزندی دارید یا در بین فامیل تون نوجوانی رو می شناسید که علاقه منده و می تونه چنین قصه های کوتاهی رو روایت کنه برام بفرستید تا در این کانال قرار بدم ‌. فقط دوربین یا موبایل تون باید ثابت باشه و در صورت امکان در مقابل یک پسزمینه ساده و زیبا قصه اش رو تعریف کنه. از رو کاغذ نخونه و اگر دختره حجاب کامل داشته باشه. فقط صدای راوی به گوش برسه و کامل هم خودش رو معرفی کنه. (اسم و پایه تحصیلی و نام شهر ) . قصه هم حداقل ۲ دقیقه و حداکثر ۵ دقیقه باشه.
از پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها هم می شه به عنوان قصه گو ازشون دعوت کنین. واسه اونا محدودیت زمانی نداریم.
پادکست حوسنی «رسم دوستی» در حال آماده شدنه و تا ساعتی دیگر تقدیم می شود.