هوا تو دارم
✍محمدرسول ملاحسنی
۲۸۵صفحه
روایت زندگی شهدا و بالخصوص شهدای مدافع حرم که در همین هوایی که در آن نفس می کشیم، نفس می کشیدند، به یادمان می آورد که شهید شدن، نیاز به شهیدانه زندگی کردن دارد. حال و هوای خانواده های شهدا و روایت زندگی های ساده و خودمانی شان ما را از قید و بندهای زندگی های تجملی و تحمیلی نجات می دهد.
✂️برشی از کتاب:
هفته دوم بود که مرتضی اعزام شده بود. در کانالها یک پوستر از مدافعان حرم دیدم که در آن یک خانم همسرش را که لباس نظامی تنش بود از زیر قرآن رد میکرد. پایینش هم بریده ای از مداحی معروف آقای مطیعی را نوشته بود :"این گل را به رسم هدیه تقدیم نگاهت کردیم..."
این طرح را برای مرتضی فرستادم گفتم "ببین چقدر قشنگ و هنرمندانه درست کردند" مرتضی هم بپسندید و گفت اگر خیلی خوشت اومده همین طرح رو بزار پروفایلت گفتم :"مرتضی من این رو بزارم همه میفهمن تو پاسداری و رفتی سوریه این طرح مختص مدافعان حرم تو مشکلی نداری واقعا؟"
خندید و گفت" الان دیگه اشکالی نداره زهراسادات" خیلی تعجب کردم...
#هواتو_دارم
#مدافعان_حرم
#شهداودفاعمقدس
#موجوددرقفسه
✳️کتابخانه مسجدقبا
@ghobalib📚
این کتاب را پدر بزرگوار شهید ، اهدا کرده اند.✅
آخرین نماز در حلب
دو ویژگی جوان مومن انقلابی، مدافع حرم، پاسدار شهید عباس دانشگر
حالا این دو ویژگی که باعث شده این کتاب چاپ بشه ، چیه؟ باید این کتاب ۱۵۳ صفحه ای رو بخونیم 📖
ببینید واقعا شهدا چه کسانی بوده اند!!😢
فرازی از وصیت نامه شهید:
حرکت، جوهره ی اصلی انسان است و گناه، زنجیر.
من سکون را دوست ندارم.
عادت به سکون بلای بزرگ پیروان حق است.
سکونم مرا بیچاره کرده؛
در این حرکت عالم به سمت معبود حقیقی، دست و پایم را اسیر خود کرده...
#شهدا
#مدافعان_حرم
#موجوددرقفسه
✳️کتابخانه مسجد قبا
@ghobalib📚
خاتون و قوماندان
روایت زندگی ام البنین حسینی
همسر شهید علیرضا توسلی (ابوحامد)
فرمانده لشکر فاطمیون
✍مریم قربان زاده
خیلی ها نمیدانند که اولین گروههای مدافع حرم ، افغانی ها بودند که بعدها با نام فاطمیون شهرت یافتند.
آنها هم با وجود داشتن زن و فرزند و دلبستگی به آنها، بی حرمتی هایی که به حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) می شد را تاب نیاوردند و با وجود طعنه ها و تهمت ها مسیر درست را انتخاب کردند.
❤️بخشی از شیرین زبانی های دخترک این شهید را بخوانید:
طوبی روی پاهای علیرضا نشست . مسافت زیادی از فرودگاه دور شده بودیم که گفت:" بابا ما میخواهیم برویم فرودگاه استقبال شما. شما هم میآیی؟" همه خندیدیم. چون وارد سالن فرودگاه نشده بودیم و انتظار نکشیده بودیم و علیرضا از دور پیدایش نشده بود، طوبی تصور میکرد هنوز به فرودگاه نرسیدهایم.
علیرضا بوسیدش و گفت:" سوخته پدر! چرا دیر گفتی ! رد شدیم از فرودگاه وگرنه همه میرفتیم استقبال من !" راننده هم با ما خندید و پرسید:" مسافر کجا بودی حاج آقا؟"
_از تهران میآیم.
_ تهران؟! نه حاجی این استقبال و شور و شعف مال تهران نیست! ...
#خاتون_و_قوماندان
#مدافعان_حرم
#موجوددرقفسه
✳️کتابخانه مسجدقبا
@ghobalib 📚