💢ملّت یا امّت؟
معقولیّت طراحی تمدّنی
یکم. از دورۀ واگراییهای دهۀ هفتاد به این سو، جریان #روشنفکریِ_سکولار همواره این روایت را از انقلاب ارائه کرده است که در منطق هویّتی آن، «امّت» بر «ملّت» ترجیح دارد، به این معنی که انقلاب، #امّت_اسلامی را بر ایران ترجیح میدهد و نگاهش به بیرون است و ایران را بهمثابه مقدّمه و بستر برای وصول به غایات امّتی و فراملّیاش میانگارد. بهاینترتیب، منافع ملّی در سایۀ نگاه ایدئولوژیک انقلاب، رنگ باخته است و بضاعتها و سرمایههای ایران، مصرف ساختن و پرداختن هندسۀ امّت اسلامی شده است. در این مدّت، مفاهیم و دوگانههای مختلفی نیز از طرف این جریان برای توجیه سخنانشان عرضه شد، از جمله نگاه ایدئولوژیک به سیاست خارجی، ماجراجویی، قهر با جهان، فلسطینیتر از فلسطینیها نباشیم، آرمانخواهی کور و... . اینان حتی بر این باور هستند که قانون اساسی نیز دچار دوگانگی میان ملّت و امّت است و نتواسته موضع خود را مشخص کند و نشان بدهد که سمتوسوی سیاست در ایران چیست. گذار از #انقلاب_اسلامی به نظام اسلامی، اندیشهای بوده که از سوی همین نیروها بیان شد تا نشان داده شود که نباید در اقتضاهای خاصِ وضع انقلابی یا دهۀ شصت، محدود و متوقف ماند و ادعاهای جهانشمول و عام را مطرح کرد و خود را گرفتار چالشهای بیرونی نمود. این در حالی است که نظریۀ نظامِ انقلابی، میان آرمانخواهی انقلابی که بر تغییر و جوشش و حرکت و خیزش دلالت دارد و ثبات و نظم و تعادل و نهاد، جمع برقرار کرد. بااینحال، همچنان کوشیده میشود از طریق #دوگانهسازی_میان_ملّت_و_امّت ، #اندیشۀ_مقاومت به حاشیه رانده شود و انقلاب، به مرزهای ملّی محدود شود. در واقع، انگیزۀ نیروهای سکولار از حسّاسیّت نسبت به منافع ملّی و امر ملّی، اعتبارزدایی از «سیاست مقاومت» است، و این، نقطۀ مشترک میان متفکّران غربی و سکولارهای وطنی است. برای فرسودن و زدودن سیاست مقاومت، هیچ روایتی بهتر از این نیست که گفته شود در اثر این سیاست، منافع ملّی از دست رفته است.
دوّم. ازآنجاکه این ادبیات، ریشه در روایت برخی تحلیلگران غربی از ایران دارد و جریان روشنفکریِ سکولار نیز آن را تکرار میکنند، باید به این واقعیّت توجه کرد که دولتها و جوامع غربی نیز ذیل یک عالَم مشترکِ تاریخی و هویّتی قرار دارند که «تمدّن غربی» یا «عالَم تجدّد» خوانده میشود و بر این اساس، نوعی حس پیوند و اتّصال میان آنها برقرار است. وقتی از تمدّن غربی سخن میگوییم، به واقعیّتی فراتر از دولتها و جوامع غربی اشاره میکنیم که حاصل درهمتنیدهشدن مجموعۀ آنهاست؛ چنانکه در عمل نیز مشاهده میکنیم علم و سیاست و فرهنگ و اقتصاد و... در میان این دولتها و جوامع، مشترک و مشابه است. این همگرایی و همبودگی ناشی از همان افق تاریخی و هویّتیِ مشترک است که یک عالَم مستقل و جهان متمایز پدید آورده است. این عالَم مشترک در ادبیات غربی، تمدّن غربی خوانده میشود و نهفقط ملامت و مذمت نمیشود، بلکه از سوی ما، ستوده نیز میشود. اما وقتی همین مسأله دربارۀ دولت و جوامع اسلامی مطرح میشود و ارادهای شکل میگیرد که در قالب مفاهیمی همچون #بیداری_اسلامی و مقاومت و عمق راهبردی، امّت و...، «کلّیّت اسلامی» صورتبندی شود و #تمدّن_اسلامی پدید آید، اعتراض و مخالفخوانی نیروهای سکولار آغاز میشود و این سیاست، به معنی نادیدهانگاشتن منافع ملّی تفسیر میگردد. در تجربۀ غربی، درافکندن طرح کلّیّت تجدّدی، متعارض با منافع ملّیِ جوامع غربی تصویر نمیشود، اما در اینجا، معیار پیشین کنار نهاده میشود و «طرح تمدّنی»، ناسازگار با «طرح ملّی» قلمداد میشود. روایت صواب و واقعنما این است که طرح تمدّنی، مکمّل و متمّم طرح ملّی است و میتواند ظرفیّتها و ذخایر آن را بارور سازد و به آن اقتدار ببخشد. اگر ما امروز در برابر تمدّن غربی، با دشواریها و تنگناها مواجه هستیم، به این دلیل است که در مقابل یک «دولت ملّی»، با یک «مجموعۀ تمدّنی» روبرو شدهایم و روشن است که تمدّن، توان مواجهۀ چالشی با دولت- ملّت را دارد و میتواند نسبت به آن، موانع بزرگی ایجاد کند. ما برای رویارویی مؤثّر و کامیاب با تمدّن غربی، چارهای جز تمدّنسازی نداریم و تمدّن نیز متوقف بر امّت است. اگر «امّت»، اشاره به لایۀ اجتماعی دارد و جوامع را به یکدیگر متّصل میکند و آنها را از لحاظ هویّتی و معنایی، در کنار یکدیگر مینشاند، «تمدّن» در مرحلۀ بعد، نظامات اجتماعی و ساختارهای رسمی را در سطحی فراتر و گستردهتر، یکپارچه و همگون میکند و عالیترین درجه از اجتماع انسانی را شکل میدهد.
#جمشیدی
#ققنوس_آتشین
🌐 @ghoghnuos13
─┅═ঊঈ☘️🌼☘️ঊঈ═┅─
💢 گذار قدرت جهانی به نظمِ شرقیشده
یکم. رهبر معظم انقلاب از هنگام قرار گرفتن در منزلت ولایت فقیه، تجدیدنظری در سیاستهای منطقهای و جهانیِ امام خمینی نداشتند و از همان زاویه، به مناسبات و معادلات بیرونی نگریستند و به تدبیرِ چگونگیِ «کنشگریِ جهانیِ ایران» پرداختند. در این راستا، ایشان همان خطوط راهبردیِ امام خمینی را استمرار بخشیدند و بسط دادند که عبارتند از: اهتمام به ایجاد یک «دورۀ تاریخیِ جدید» و عبور از نظم کنونیِ جهان در قالب نظریۀ «پیچ تاریخی»؛ ایستادن در برابر ایدئولوژی «لیبرال- سرمایهداری» و عرضۀ نظریۀ «مردمسالاری دینی» بهعنوان بدیل حکمرانانه؛ سوقدادن ایران به سوی «الگو» واقعشدن و تبدیلگشتن به یک تجربۀ عینیِ کامیاب در قالب نظریۀ «استحکام ساخت درونیِ نظام» و «ایران قوّی»؛ بسیج نیروهای بومی و اینجایی در جهت ایجاد « #تمدّنِ_نوینِ_اسلامی » در برابر تمدّن غربی؛ تقویّت موج «بیداری اسلامی» در میان جوامع اسلامی و برانگیختن و فعّالسازی امّت اسلامی؛ مطرحساختن نظریۀ «مقاومت» به عنوان راه برونرفت از تعدّی و تجاوز غرب و معرفیکردن نظام جمهوری اسلامی به عنوان دولت مقاومت؛ حمایت قاطع از تشکیل و بسط «هستههای مقاومت» در سطح جوامع اسلامی به مثابه لایههای بومی و توزیعشدۀ نظریۀ مقاومت و «عمق راهبردیِ جمهوری اسلامی»؛ تشدید و تعالیِ «بنیۀ نظامی» به منظور بازدارندگیِ حداکثری نسبت به تمایل دشمن به درگیری. اینک باید به طور مختصر این مفاهیم را بر اساس سیر تاریخی، مفصلبندی نمود تا به لحظۀ اکنون رسید که با مسألۀ غزه مواجه هستیم و حس میکنیم که تاریخ در حال ورقخوردن و پانهادن به دورۀ جدید است.
دوم. از دو دهۀ پیش به این سو، رهبر انقلاب سخن از «پیچ تاریخی» به میان آوردند و کوشیدند با ارائۀ شواهد و مصادیقی، نشان بدهند که جهان در آستانۀ یک تحوّل بنیادی و دگرگونی فراگیر قرار گرفته است. این تفسیر از جهان، در گفتههای ایشان تکرار شد و بهتدریج، صراحت بیشتری یافت؛ به گونهای در چند سال اخیر، ایشان با اصرار و تأکید بسیار بیشتری، از این پیچ سخن میگویند، بلکه بر این باور هستند که ما اکنون در درون لایههایی ابتدایی از «متن تحقّقیافتۀ» آن قرار گرفتهایم و چندیست که تحوّل، آغاز شده است. در این چرخش تاریخی، گرانیگاه قدرت از «غرب» به «شرق» انتقال خواهد یافت و شرق نهفقط با غرب، برابری خواهد کرد، بلکه بر آن «تفوّقِ تمدّنی» خواهد یافت. « #شرقیشدنِ_قدرت_جهانی »، خصوصیّت دورۀ تاریخیِ جدید است که رهبر انقلاب در چند دیدار، به آن اشاره کردند. بهاینترتیب، دورۀ «نظم نوین جهانی» و «جهان تکقطبی» که سوداهایی آمریکایی بودند، به سر آمده و قدرتهای مؤثّر، جرأت صفآرایی یافتهاند. رهبر انقلاب بر این باور هستند که تحوّلات تاریخیِ بزرگ، در کوتاهمدّت رخ نمیدهند و باید صبور بود و شتابزده، توقع معجزه نداشت. باید علائم چرخش را دید و شناخت و کوشید از ظرفیّت خویش در جهت تولید «شرایط امکانِ معطوف به چرخش» استفاده کرد. این پرسش را که «رسالت تاریخی ما» در برابر این موقعیّت خاصِ جهانی چیست، در برابر نخبگان ایرانی قرار دادند و تلاش کردند ذهنهای فرهیخته را با آن درگیر و مماس سازند. در این حادثۀ تاریخی، ایران نیز نقشآفرین بوده و امکانهای مهمی را پدید آورده است، اما در کنار این عامل، دیگرانی نیز حضور داشته و دارند که معادلهساز و چرخشآفرین بودهاند. بنابراین از نظر ایشان، چرخش تاریخی را نباید «تکعاملی» و «تکمحور» قلمداد کرد.
سوم. خیزش « #بیداری_اسلامی » که یک دهه پیش پا گرفت و موج عظیمی را به راه انداخت، امیدها را زنده کرد و نشانههایی از جهانِ فردا را پیش رو قرار داد، اما چندی بعد با درهمریختهشدن این موج، نظریۀ انقلاب اسلامی دربارۀ صورتبندی موجِ تحوّلخواهی در میان جوامع اسلامی به چالش کشیده شد. افزونبراین، «ظهور داعش» در منطقه و « #شیوع_سلفیگری »، به عنوان نشانۀ نقیض و مبطل سر بر آورد و رویکرد انقلاب اسلامی را با احتمال شکست روبرو کرد. اما حماسۀ مواجهۀ قاطعانه ایران در پسزدن داعش و پاکسازی منطقه از جولاندهی و قدرتگیری داعش –که به دست باکفایت شهید سلیمانی صورت گرفت– ورق را برگرداند و تهدید مهلک را فرصت تاریخی تبدیل کرد. اینک ایران بهراستی در قامت یک «قدرت منطقهای» ظهور کرده بود و منطقه به عرصۀ «تجلّیِ اقتدارِ» او تبدیل شده بود. باید پاسخ ابتدایی ایران به ترور حاجقاسم را نیز به این معادله افزود و آن را نیز مولّد اقتدار دانست.
👈ادامه دارد:
#ققنوس_آتشین
🌐 @ghoghnuos13
─┅═ঊঈ☘️🌼☘️ঊঈ═┅─