💢 اعتبارزداییِ لیبرالها از جمهوری اسلامی :
عقوبت تعلل در شلیک به جنون
یکم. صهیونیستها همواره بر اساس «واکنشِ طرف مقابل»، عمل میکنند؛ کنش آنها، بیش از آنکه کنش باشد، واکنش است و این امر ریشه در هراس ذاتی و حقارت تاریخیشان دارد. صهیونیستها به زمینهها و شرایط مینگرند و در چهارچوب آنها واکنش نشان میدهند؛ این یعنی آنها با وجود اعتمادبهنفس ناچیزشان، اگر احساس کنند که بستر برای فاعلیّتشان فراهم است، تا حد جنون، کنشگری خواهند داشت. پس آنها اجرای طرحهای پیشینی و ذهنیِ خویش را در نسبتِ با شرایطی که بخش عمدة آن، «ارادۀ حریف» است تعریف میکنند. از آغاز شکلگیری دولت صهیونیستی تاکنون، آنها بهدرستی دریافتهاند که در عالَم اسلامی، ارادۀ انقلابی و جهادی، در میان نیست و خطر مهلکی، موجودیّتشان را به چالش نمیکِشد.
دوّم. برآمدن حزبالله در لبنان بهعنوان گروه مبارزی که هیچ افقی را جز نابودی دولت صهیونیستی نمیپذیرد و جز به زبان گلوله، سخنی با صهیونیستها ندارد و شهادت را سعادت میانگارد، همۀ معادلاتِ ذهنیِ دولت صهیونیستی را در هم ریخت و خوف و هراس به جانش افکند. بدینجهت، عالیترین و مقتدرترینِ لایۀ جبهۀ مقاومت در منطقه، حزبالله بوده است و دولت صهیونیستی از هیچ جریانی به این اندازه، دلهره و اضطراب ندارد. #شهید_سیّد_حسن_نصرلله ، #مرد_مبارزه بود و نه مرد مذاکره؛ تیغ او در برابر دولت صهیونیستی، هیچگاه کُند نشد و زبانش به لکنت نیفتاد و رنگ محافظهکاری و انفعال نپذیرفت. او قاطع و مصمّم، سخن آخر را همان اوّل گفت: #نابودی_رژیم_صهیونیستی .
این همان منطقی بود که امام خمینی به او آموخته بود؛ منطقی که آیتالله امام خامنهای نیز بر مدار آن در حرکت بود.
سوّم. اما در ایران، مسألۀ مقاومت با پیچیدگیها و تنگناهایی مواجه بوده است؛ «دولتهای لیبرال» که با نظریههای مبتنی بر وابستگی و پیرامونزدگی، همچون «تنشزدایی»، «گفتگوی تمدّنها»، «آشتی با جهان»، «تعامل سازنده با جهان»، «ایدئولوژیزدایی از سیاست خارجی»، «فلسطینیتر از فلسطینیها نباشیم» و... (و متهمکردن رویکرد انقلابی به ماجراجویی در سیاست خارجی، جنگطلبی با دنیا، دشمنتراشی ناموجّه و ترجیح ایدئولوژی بر منافع ملّی) بر سر کار آمدند و قدرت را دست گرفتند، هرچه که در توان داشتند، کارشکنی و اخلال کردند. برای این دولتها، هیچگاه مقاومت یک اصل بنیادین و هویّتی نبوده، بلکه به آن بهمثابه یک ایدئولوژی سپریشده و مزاحم نگاه میکردند. یکی از تفاوتهای میان نظریۀ نظام و نظریۀ نظام انقلابی ، در همین مسأله است که یکی، #جمهوری_اسلامی را در ذیل نظم سلطه تعریف میکند و به بیش از منافع ملّی در معنای حداقلی و متعارفش نمیاندیشد، و دیگری، همچنان به روایت امام خمینی از ماهیّت و غایات جمهوری اسلامی، معتقد است و مایل به سازش و انفعال نیست.
چهارم. جمهوری اسلامی، همچنان نیز عرصۀ نزاع میان این دو رویکرد است. رویکرد انفعال، با بازرگان شروع شد و در همان زمان، از آن بهعنوان « #خط_سازش » یاد شد که در برابر « #خط_امام » قرار داشت. اما خط سازش، یک لایۀ درونی و نهفته نیز داشت که همان منطق بازرگان را بهصورتی ملایمتر، زمزمه میکرد؛ «مجمع عقلا» که در آن، کسانی همچون #هاشمیرفسنجانی و #حسن_روحانی ، در پی طرحی برای پایانبخشیدن به جنگ بودند و سرانجام نیز #جام_زهر را به امام خمینی نوشاندند. همین سیاست در دولت سازندگی، در پیش گرفته شد و در دولت اصلاحات به اوج رسید. #سید_محمد_خاتمی به لحاظ نظری، به جانب لیبرالیسم گرایش یافته بود و با وجود اندیشههای تجدّدی، به درون حاکمیّت راه یافت و در برابر خط «مقاومت»، ایدۀ «گفتگو» را روی میز گذاشت. حسن روحانی در دولت اعتدال، تجربهها و اندیشههای دو دولت سازندگی و اصلاحات را بر روی هم انباشت و اساس دولتش را بر «نجات اقتصاد ایران از طریق آشتی با جهان» قرار داد. ۸سال، جمهوری اسلامی در این باتلاق فرو رفت و کمترین نتیجهای به دست نیاورد؛ جز آنکه آیتالله خامنهای در آخرین دیدار با حسن روحانی، تصریح کرد که دولت وی را باید دولتِ تجربۀ غلطِ اعتماد به غرب دانست. #پزشکیان نیز آنگونه که در گفتارهای انتخاباتیاش ظاهر شد، هیچ منطق و مبنای متفاوتی با نیروهای لیبرال و #تکنوکرات نداشت؛ چنانکه #محمدجواد_ظریف بهعنوان #پرچمدارِ_خط_سازش ، به دستراستِ وی در انتخابات تبدیل شد. پس از استقرار دولت وی نیز، ظریف بر صدر نشست و تصمیمساز و فکرپرداز گردید. گویا جسارتیابی صهیونیستها در بهشهادترساندن سیّدحسن نصرالله، برخاسته از تعلل دو ماهۀ ما در پاسخ به ترور هنیه بوده است
👈در ابتدای این نوشته اشاره کردیم که
گسست در زنجیرۀ پاسخِ مقاومتیِ ما به صهیونیستها، زمینهسازِ واکنشِ جنونوار آنهاست. اگر این تعلل نبود، چهبسا سیّد از دست نمیرفت.
#نشرحداکثری
#ققنوس_آتشین
🌐 @ghoghnuos13
─┅═ঊঈ☘️🌼☘️ঊঈ═┅─