#قصه_متنی
#طاووس_کلاغ
روزی کلاغی در کنار برکه نشسته بود. آب می خورد و خدا را شکر می کرد.
طاووسی از آنجا می گذشت؛ صدای او را شنید و با صدای بلندی قهقهه زد.
کلاغ گفت:«دوست عزیز چه چیزی موجب خنده تو شده است؟
طاووس گفت:« ازاین که شنیدم خدا را برای نعمت هایی که به تو نداده شکر می گویی»
بعد بال هایش را به هم زد و دمش را مانند چتری باز کرد و ادامه داد: «می بینی خداوند چقدر مرا دوست دارد که این طور زیبا مرا آفریده است؟!»
کلاغ با صدای بلندی شروع به خندیدن کرد.
طاووس بسیار عصبانی شد و گفت:«به چه می خندی ای پرنده گستاخ و بد ترکیب؟»
کلاغ گفت:« به حرف های تو، شک نداشته باش که خداوند مرا بیشتر از تو دوست داشته است؛ چرا که او پرهایی زیبا به تو بخشیده و نعمت شیرین پرواز را به من و ترا به زیبایی خود مشغول کرده و مرا به ذکر خود»
#قصه
🌼غنچه های مهدوی🌼
@ghonchehayeasheghi
1_1152704933.mp3
7.99M
ʚ•°🦋°•ɞ
دعــاے عهـــد⭐️
.. ❀❀ با امـام زمانت یه قـرار عـاشقانه بذار
و هــر روز
دعای عهد بخون... ❀❀
🎙با صدای آقای علی فانی🌼
⛅️الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّڪَ الْفَــرَج🌤
#پدر_مهربان 💫
🌼غنچه های مهدوی🌼
@ghonchehayeasheghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[°•💚☁️•°]
⭐️السلام علیک یا اباصالح المهدی⭐️
🎥 نماهنگ🍃
⛅️دعای زیبای فرج ☀️
🦋بچه های عزیز بخوانند🦋
✨الهی عظم البلاء و برح الخفاء✨
✨وانکشف الغطاء وانقطع الرجاء✨
○°•___☁️💚___•°○
#پدر_مهربان
🌼غنچه های مهدوی🌼
@ghonchehayeasheghi
✳️شگفتانه
چیت بافی
چیت که در برخی نقاط به چیغ معروف است بافته ای حصیر مانند است که با نی های تو خالی و موی بز بافته می شود، چیت در دو نوع ساده و گلدار یافت می شود و از آن به عنوان حصار دور سیاه چادر وهمچنین در تقسیم بندی فضای داخلی آن استفاده می شود، این هنر در میان تمامی عشایر لرستان رواج دارد و زنان معمولاً آن را درمحل گرمسیر واقع در مناطق جنوبی استان لرستان که محل رویش نیهای مردابی است اسفند و فروردین ماه هرسال می بافند.
#شگفتانه
🌼غنچه های مهدوی🌼
@ghonchehayeasheghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐#آشنایی_باامامان_و_پیامبران
🌷#امام_حسن_عسکری (ع)💐
💠 موضوع : یار دردمندان🌻
#کارتون
🌼غنچه های مهدوی🌼
@ghonchehayeasheghi
🏴 بسته ویژه شهادت
#امام_حسن_عسکری (علیه السلام)
#رنگ_آمیزی
#شعر
#نقاشی
🌼غنچه های مهدوی🌼
@ghonchehayeasheghi
🏴بسته ویژه شهادت
#امام_حسن_عسکری (ع)
#شعرکوکانه
تو بوده ای محاصره
میان جمع دشمنان
همیشه بوده ای تو با
ستاره های آسمان
شدی شکنجه روز و شب
برای اینکه رهبری
برای اینکه از همه
تو بهتری و سروری
نشسته مهر عسکری
به قلب شیعیان او
همان که داده روز و شب
به ما امیدو آبرو
تویی امام عسکری
تویی امام پاک ما
تویی صفای زندگی
تویی امید و رهنما
⬛️ ◼️ ◾️ ▪️
👤مهدی وحیدی صدر
#شعر
#امام_حسن_عسگری
🌼غنچه های مهدوی🌼
@ghonchehayeasheghi
🖼#حدیث_تصویری
#امام_حسن_عسکری (ع):
((خشم کلید هر بدی است))
#حدیث
🌼غنچه های مهدوی🌼
@ghonchehayeasheghi
🏴بسته ویژه شهادت
#امام_حسن_عسکری (علیه السلام)
#داستان
🗝کلید بدی ها👹
🧔پدرشهاب، یک خطاط هنرمنده.
🖋 او امروز مشغول نوشتن یک جمله قشنگه. شهاب هم کلاس دومه و خوندن و نوشتن بلده.
👦 بعضی وقتی ها شهاب کنار دست پدر می نشینه، خط نوشتن پدر رو تماشا می کنه و جمله هایی رو که او می نویسه، می خونه.
🧔امروز پدر او، حدیثی از امام حسن عسکری علیه السلام رو با قلم درشت تمرین می کرد و می نوشت: «خشم، 🔑کلید هر بدی است». شهاب از پدرش پرسید: پدر این جمله یعنی چی؟ پدر عینک رو روی صورتش جابه جا کرد و گفت: یعنی کسی که جلو خشمش رو می گیره و خشمگین و عصبانی نمی شه، از خونه بدی ها فاصله زیادی داره، اما کسی که خشمگین می شه، ممکنه هر کار بد دیگه ای هم انجام بده. پسرم! خشم مثل 🗝کلیدی می مونه که با اون، در 🏚خونه بدی ها باز می شه و آدم رو میون بدی ها، به دام🕸 می اندازه. شهاب که منظور پدر رو خوب فهمیده؛ سعی می کنه اون قدر قوی باشه که بتونه جلوی خشمش رو بگیره.
#داستان
🌼غنچه های مهدوی🌼
@ghonchehayeasheghi
1_6741495915.pdf
760K
✍طرح درس #آغاز_امامت_امام_زمان
🦋 ۱۲طرح درس عالی، قابل استفاده ی مربیان
#پدر_مهربان
#کلاسداری
🌼غنچه های مهدوی🌼
@ghonchehayeasheghi
🐈🐀موش میخوری یا آبگوشت؟!🐀🐈
یكی بود، یكی نبود. پیرزن فقیری بود كه در خانه خرابه ای زندگی میکرد، نه شوهری داشت و نه فرزندی. نه فامیلی و نه آشنایی.
تنها همدم پیرزن گربه ای ضعیف و لاغر بود كه وقتی راه میرفت، دنده هایش از زیر پوستش بیرون زده و شكمش به پشتش چسبیده بود. پیرزن چشمش به دست مردم بود و گربه چشمش به موش های آن خانه ی خرابه. پیرزن با لقمه ای نان سیر میشد و هر بار خدا را شكر میكرد كه روزی او را رسانده و او را از یاد نبرده. ولی گربه غر میزد و به خانه های اطراف سرك می كشید، به امید این كه غذایی چرب تر از موش های خانه ی پیرزن پیدا كند.
روزی گربه همان طور كه به دنبال غذا بو میكشید، از خانه ی پیرزن دور شد.به كوچه و محله ای رسید كه از هر طرف آنجا بوی خوبی می آمد.گربه گیج از آن همه بو به راهش ادامه داد و ازآشپزخانه ی قصر پادشاه سر در آورد. آهسته و آرام پشت دیگی پنهان شد و تنش را به دیگ چسباند و به آن پنجه كشید. پنجه اش را جمع كرد و یك طرف صورتش را به دیگ چسباند و دور آن چرخید، راه ورودی پیدا نكرد. صدای پای آشپز را شنید و دوباره پشت دیگ پنهان شد. آشپز كنار دیگ ایستاد. در آن را باز كرد و ملاقه ای در دیگ فرو كرد، آن را بالا آورد. لبهایش را به لبه ی ملاقه چسباند، قدری چشید و گفت : به به! در همین لحظه بوی خوش آبگوشت در آشپزخانه پیچید. آشپز برگشت كه كاسه ای بردارد. گربه از خود بیخود شد و به لب دیگ پرید.
آشپز برگشت و گربه را دید . ساطور را برداشت و به طرفش پرتاب كرد. گوشه ی ساطور به پای گربه خورد. تا مغز استخوانگربه از درد تیر كشید. با یك جست پرید و از آشپزخانه بیرون دوید. با این كه از دسترس آشپز دور شده بود، از ترس او باز هم تندتند میدوید. وقتی نفس نفس زنان به خانه ی پیرزن رسید. تازه آرام در گوشه ای نشست، زخمش را لیسید و با خود گفت: « نه گوشت و آبگوشت را میخواهم و نه درد این زخم را. نزد یك بود، سرم را از دست بدهم. خوب شد كه زودتر خودم را به این جا رساندم.»
گربه چشمهایش را بست و بعد از مدتی كه دوباره چشم باز كرد. موشی را دید، پرید آن را گرفت و خورد. این بار موش به دهانش از آبگوشت هم خوشمزه تر بود.
#قصه
🌼غنچه های مهدوی🌼
@ghonchehayeasheghi
مژده به دلها دهید، موسمِ شادی رسید
وز شبِ هجران و غم، صبحِ سعادت دمید
نورِ دل و دیده ی آن حسنِ عسکریست
نازم از این گل که از، گلشنِ پیغمبریست
آغاز امامت خورشید جهان بشریت امام زمان(عج) مبارک باد
🌹🌺🌸🌼🌻💐🌷
🌼غنچه های مهدوی🌼
@ghonchehayeasheghi