eitaa logo
❣️⭐غنچه های مهدوی⭐❣️
1.3هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
5.3هزار ویدیو
580 فایل
کانال مهدوی ما : 💚سه شنبـه هایِ عاشقـــ♡ـــی🌥 @seshanbehayeasheghi کانال نوجوان و جوان ما: ❤️پاتـــــوقِ‌عـاشِـقـــ♡ـــانـــِھツ @patogheasheghaneh 🗣ارتباط با ادمین @Ya_saheb_azaman_adrekni @Sarbaz_velaee قرآن: https://eitaa.com/quran4everyday
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸️خانواده دلیران نامش «فاطمه» بود و نام قبیله‌اش بنی‌کلاب. خانواده‌اش بسیار محترم و ریشه‌دار بودند و به شرافت و شجاعت و شهامت مشهور. دلیران و دلاوران بسیاری در این خانواده تربیت شده بودند. بنی‌کلاب از این خانواده بسیار خوبی دیده بود. فاطمه مثل خورشید در میان خانواده می‌درخشید و مثل سروی سربلند در سرزمین بنی‌کلاب معروف بود. فاطمه بسیار باایمان، شجاع، رشید و رعنا بود. بزرگ‌ترین آرزوی مادران بنی‌کلاب این بود که فاطمه عروسشان باشد. 🌼غنچه های مهدوی🌼 @ghonchehayeasheghi
🔸️بهار آسمانی امام علی ع همسر عزیزش حضرت زهرا س را از دست داده بود. سرور زنان جهان و هدیه آسمانی خدای مهربان به شهادت رسیده بود . امام علی ع تصمیم گرفت همسری برگزیند تا مراقب خانه و فرزندان عزیزش باشد. عقیل برادر امام علی ع به امام گفت در قبیله بنی‌کلاب بانوی محترمی است به نام فاطمه خانواده‌اش به شجاعت و شرافت معروفند. امام نزد حزام پدر فاطمه رفت و از دخترش خواستگاری کرد. حزام بسیار شادمان شد و شتابان به فاطمه رفت و پیشنهاد امام را به او گفت. فاطمه تا پیشنهاد را شنید، قلبش طپید و چشم‌هایش درخشید خدایا! چه کسی به خواستگاری من آمده؛ برادر و جانشین پیامبر امام و رهبر جهان امیرمؤمنان، عاشق بی همتای عبادت و شیرمرد میدان شجاعت. خدایا شکر! چه سعادتی! فاطمه با کمال میل درخواست امام را پذیرفت و نسیم آسمانی بنی‌کلاب را پر از بهار کرد. 🌼غنچه های مهدوی🌼 @ghonchehayeasheghi
🔸️چشمه‌ی مهربانی فاطمه کلابیه به خانه‌ی علی ع آمد. عطر خوش بوی حضرت زهرا س در جای جای خانه احساس می‌شد. امام علی ع چهار فرزند در خانه داشت. حسن و حسین و زینب و ام کلثوم. فاطمه فرزندان امام علی ع را بسیار دوست داشت و تلاش می‌کرد تا جای خالی مادر عزیزشان را پر کند. فاطمه به خوبی از سفارش‌های پیامبر خدا درباره‌ی اهل بیت پاکش آگاه بود. پیامبر خدا بارها گفته بود: اهل بیت مرا دوست داشته باشید. فاطمه از همه شنیده بود که پیامبر خدا فرزندان حضرت زهرا س را بسیار دوست داشته است و برای همین فرزندان نازنین حضرت زهرا س را از جان خود عزیزتر می‌دانست. 🌼غنچه های مهدوی🌼 @ghonchehayeasheghi
sinavaa.comomol-shohada128.mp3
زمان: حجم: 3.58M
سرود «ام‌ الشهدا» متن سرود: موج پرچم به فرمان ام البنین اشک نم نم به فرمان ام البنین وقتی عباس به فرمانش شک نکن که کل عالم به فرمان ام البنین اگر که عباس شده تو عاشقی نام آور ادب وفا غیرت عشق ارثیشه از مادر مادری که معنا کرد نذرحسین بودن رو تا که بفهمه عالم اوج مقام زن رو گرچه ام البنین اسمش مادر مومنینه ولی گفت تو دنیا و عقبی منم خادم بچه های علی خادم بچه های علی یا ام البنین۳ واسه ارباب علمدار و سقا می سازه واسه اینکه بگیم یا حسین داد اجازه قبل عباس گرفته بی بی دست مارو عمریه درب خونش به روی ما بازه حاجتامونو می ده دوای دردامونه شان و مقامش بالاست مادر اقامونه مرثیه خونیش تو بقیع بانی هیات ها شد حیا حجاب و عفت با چادرش معنا شد گرچه ام البنین اسمش مادر مومنینه ولی گفت تو دنیا و عقبی منم خادم بچه های علی خادم بچه های علی یا ام البنین۳ گروه سرود آوای حرم 👈 سرود اینجاست. 👈فهرست سرودها اینجاست. · · • • • ✤ • • • · · @soroood · · • • • ✤ • • • · ·
🔸️سکوت دریا فاطمه یار و مددکار امام بود. آن سال‌ها سال‌های سکوت و خانه‌نشینی امام ع بود. سال‌های بسیار سخت و تلخ! بعضی از دوستان قدیمی امام دشمنان اصلی‌اش شده بودند. معاویه در سرزمین شام مردم را از زیبایی‌های دین و آیین پیامبر خدا محروم کرده بود. ثروت مسلمانان بیهوده به هدر می‌رفت و استانداران به مردم ستم می‌کردند. امام در این سال‌ها خانه‌نشین شده بود و نمی‌توانست کاری کند. او دریای علم بود اما چه سود که بسیاری از مردم از این دریا استفاده نمی‌کردند. او بهترین رهبر بود اما افسوس که دستش بسته بود و فاطمه‌ی کلابیه در این سال‌ها یار و غمخوار امام بود. او سکوت دریا را می‌دید و افسوس می‌خورد. آه چه قدر سخت است سکوت دریا! 🌼غنچه های مهدوی🌼 @ghonchehayeasheghi
🔸️شکفتن گل سرخ سال بیست و شش هجری و ماه شعبان بود. چند بانو در خانه‌ی امام علی ع در کنار فاطمه نشسته بودند. فاطمه درد می‌کشید و بانوان او را دلداری می‌دادند و بعد صدای لطیف و زیبای گریه‌ی نوزادی به گوش رسید و عطر نفس‌هایش مثل نسیم بهاری خانه را خوش بو کرد. چه کودک زیبایی؛ صورت تابانش مثل ماه شب چهارده بود و چشم‌های نازش مثل ستاره ! چشم‌های فاطمه روشن شد کودکش را غرق بوسه کرد و همه به او تبریک گفتند‌. امام علی ع خانه نبود. وقتی خبر تولد پسرش را شنید خدا را شکر کرد و شادمان به خانه برگشت. فاطمه نوزاد نازنینش را در آغوش امام گذاشت و به او تبریک گفت. امام با لبخند گل پسر نازش را بوسید و نامش را «عباس » گذاشت، سپس قنداقه‌ی عباس را بالا آورد دهانش را نزدیک گوش راستش برد و آرام آرام اذان گفت. عباس با چشمهای ریزش غرق تماشای پدر بود و فاطمه غرق تماشای پدر و پسر .. 🌼غنچه های مهدوی🌼 @ghonchehayeasheghi
🔸️باغ گل فاطمه بعد از عباس سه پسر دیگر نیز به دنیا آورد؛ عبدالله ، عثمان و جعفر. یکی از بهترین یاران پیامبر خدا نامش عثمان بن مظعون بود. همان مرد با ایمانی که رسول خدا در فراقش گریه کرد و فرمود بهشت گوارایت باد. امام علی ع نیز عثمان را بسیار دوست داشت و به یاد او، نام پسر سومش را عثمان گذاشت. نام پسر چهارمش را هم به یاد برادر شهیدش «جعفرطیار»، جعفر گذاشت. چهار پسر فاطمه از گل زیباتر بودند و خانه‌ی او مثل باغ گل سرخ، سرشار از عطر بود. مردم مدینه نام فاطمه را «اُمّ البنین» گذاشتند . أُمُّ البنین یعنی مادر پسران. فاطمه که شاعری شیرین سخن بود برای گل پسرهایش شعرهای شیرین می‌خواند. آن روزها زیباترین روزهای زندگی فاطمه بود. 🌼غنچه های مهدوی🌼 @ghonchehayeasheghi
🔸️چهار یادگار هنگام سحر بود، سحرگاه شب نوزدهم ماه رمضان؛ ماه مهمانی خدا. امام علی ع داخل محراب مسجد کوفه بود، وقت نماز صبح بود. دست‌ها را بلند کرد: الله اکبر. وقتی سر بر سجده گذاشت و مشغول ذکر شد ناگهان محراب گلگون شد و فریاد امام در مسجد پیچید «فزتُ وَ رَبِّ الکعبه» به خدای کعبه رستگار شدم. نمازگزاران بر سر زدند و به سوی محراب دویدند .. دو شب بعد نزدیک سحر شب بیست و یکم امام علی ع مهمان خدا شد. فاطمه مثل شمع می‌سوخت و مثل ابر بهار گریه می کرد همسر عزیزم، یار یتیمان، مولای مظلومان .‌. پسران کوچکش بغض کرده و پریشان حال دور او حلقه زده بودند مادر جان بابایمان کجاست؟ فاطمه بچه‌هایش را در آغوش گرفته بود و نوازششان می‌کرد. فاطمه مانده بود و چهار کودک یتیم و یک کوه خاطره .. در آن سال عباس چهارده ساله بود، عبدالله شش ساله ، عثمان سه ساله و جعفر دو ساله. 🌼غنچه های مهدوی🌼 @ghonchehayeasheghi
🔸️سروهای سربلند فاطمه‌ى أُمُّ البنین اگر چه همسر عزیزش به شهادت رسیده بود اما تنها نمانده بود. امام حسن و امام حسین ع جای خالی پدر را پر کرده بودند و با دلسوزی بسیار به بچه‌های ام البنین که در واقع برادرهای کوچک خود بودند کمک می کردند. این دو امام عزیز بهترین معلم و عالی‌ترین الگو برای بچه‌های ام البنین بودند. چهار پسر ام البنین هم دو برادر بزرگ خود را خیلی دوست داشتند و هر روز از این دو عزیز کارهای خوب و پندهای شیرین می‌آموختند. كم کم چهار پسر ام البنین بزرگ و بزرگتر شدند و مثل چهار سرو سربلند باغ همیشه بهار مدینه را زیباتر کردند. 🌼غنچه های مهدوی🌼 @ghonchehayeasheghi
🔸️بدرقه‌ی لاله‌ها امام حسین ع می‌خواست کاروان عاشقان را از مدینه به سوی مکه حرکت دهد. آن سال پسران اُمُّ البنین جوانانی رشید و رعنا و زیبا بودند. عباس سی و چهارساله بود، عبد الله بیست و شش ساله، عثمان بیست و سه ساله و جعفر بیست و دو ساله. لحظه‌ی حرکت کاروان بود، جوانان فاطمه آرام و قرار نداشتند. قلبشان لبریز از عشق خدا بود و آرزویشان فداکاری و جانفشانی برای سرور و مولایشان امام حسین ع. فرزندان با ادب خدمت مادر آمدند تا با او خداحافظی کنند چه لحظه‌ی عجیبی؛ فاطمه غرق تماشای گلهای شکفته‌اش شده بود. خدایا تو می‌دانی که من جوانانم را از جان بیشتر دوست دارم اما می‌دانم که حسین، بهترین بنده‌ات نیاز به یار فداکار دارد؛ خدایا لاله‌های شکفته‌ام را به تو می‌بخشم. فاطمه با چشم‌های اشک بار یکی یکی روی زیبای لاله‌هایش را بوسید؛ ای یادگاران امیرمؤمنان خدانگهدارتان .. 🌼غنچه های مهدوی🌼 @ghonchehayeasheghi
🔸️مثل ابر بهار امام حسین ع و یاران با وفایش در روز عاشورا در زمین کربلا به شهادت رسیدند. پسران رشید ام البنین هم همان جا به شهادت رسیدند. کاروان بازماندگان به کوفه و شام برده شدند و بعد به سوی مدینه باز گشتند. وقتی کاروان نزدیک مدینه رسید، مردم مدینه سراسیمه از شهر بیرون دویدند. چشم‌ها گریان بود و سینه‌ها سوزان؛ همه بر سر و سینه می‌زدند و زمین و آسمان مدینه غرق ماتم بود. به ام البنين خبر دادند هر چهار لاله‌ات پرپر شده‌است. قلبش شکست و قامتش خم شد اما با همان حال گفت: از حسین چه خبر ؟ پاسخ دادند: حسین هم شهید شده است. قلبش طوفانی شد و چشم‌هایش دریای اشک، ناله‌اش بلند شد: ای کاش تمام آن چه که در زمین است فدای حسین می‌شد و او زنده می‌ماند.. حضرت زینب س به دیدارش آمد و شهادت جوانان رشیدش را تسلیت گفت از آن روز به بعد ام البنین شعرهای جانسوز می‌خواند و به یاد لاله‌های سرخ پرپر شده‌اش مثل ابر بهار گریه می‌کرد. 🌼غنچه های مهدوی🌼 @ghonchehayeasheghi
🔸️پرواز تا باغ لاله ده سال از از واقعه‌ی کربلا و شهادت جوانان ام البنین می‌گذشت. او در این ده سال دردناک آن قدر گریه کرده بود که چشمانش مانند یعقوب پیامبر نابینا شده بود. حضرت یعقوب در فراق یوسف و بنیامین شب و روز می‌نالید اما سرانجام به هر دو گم شده‌اش رسید. اما ام البنین چهار یوسفش در سرزمین کربلا پر پر شده بودند. سال هفتاد هجری بود و ام البنین ناتوان در بستر افتاده بود. چشم‌های بی سویش هنوز منتظر پسران بود و لب‌هایش لبریز از دعا. همه نگران حال او بودند، ام البنین آخرین حرف‌ها را می‌زد و همه نگاهش می‌کردند. ناگهان لب‌های رنگ پریده اش از حرکت ایستاد و چشم‌های بی نورش بسته شد و روح بلندش به آسمان پرکشید. او مهمان باغ لاله‌ها شده بود .. 🌼غنچه های مهدوی🌼 @ghonchehayeasheghi