eitaa logo
❣️⭐غنچه های مهدوی⭐❣️
1.3هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
5.3هزار ویدیو
580 فایل
کانال مهدوی ما : 💚سه شنبـه هایِ عاشقـــ♡ـــی🌥 @seshanbehayeasheghi کانال نوجوان و جوان ما: ❤️پاتـــــوقِ‌عـاشِـقـــ♡ـــانـــِھツ @patogheasheghaneh 🗣ارتباط با ادمین @Ya_saheb_azaman_adrekni @Sarbaz_velaee قرآن: https://eitaa.com/quran4everyday
مشاهده در ایتا
دانلود
2.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میگن تو غرب اینقدر رفاه هست و پول ریخته، کافیه یک ماه کار کنی میتونی یه ماشین بخری اصلا نیاز به دله دزدی ندارن (؛ 🌼غنچه های مهدوی🌼 @ghonchehayeasheghi
گوسپند قربانی آورده اند که زاهدی برای قربان گوسپندی(گوسفندی) خرید، در راه قومی بدیدند، طمع کردند و با یکدیگر قرار گذاشتند که او را بفریبند(فریب بدهند) و گوسپند رو بِبَرند. پس یک تن از آنها پیش آمد و گفت:‌ ای شیخ این سگ از کجا می‌آری. دیگری بدو بگذشت و گفت: شیخ مگر عزم (تصمیم به) شکار دارد؟ سیّم بدو پیوست و گفت: این مرد در کسوه‌ی(لباس) اهل صلاح(درستی) است، امّا زاهد نمی‌نماید (به نظر نمی آید)، که زاهد را با سگ صحبت نباشد و دست و جامه‌ی خویش را از او صیانت واجب دارد(دست و جمعه خود را تز او دور نگه میدارد). از این سخن ها هر کس چیزی گفت: تاشکّی در دل او افتاد و خود را متهم گردانید(به خود شک کرد) و گفت: شاید بود که فروشنده‌ی این جادو بوده است و چشم بندی کرده(با جادو به جای گوسفند به من سگ داده و من نمیفهمم)؛ در حال(فوری) گوسپند بگذاشت و برفت و آن جماعت گوسپند را بِبُردند. نتیجه: توی این داستان هم گفته های متنوع ولی با یک نوع مفهوم ،، و تکرار آنها باعث شد در نهایت شک به دل زاهد بیفتد و حرف آنها ررا باور کند و فریب بخورد شب خوش 🌼غنچه های مهدوی🌼 @ghonchehayeasheghi