eitaa logo
قرآن وسنت
238 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
3.6هزار ویدیو
794 فایل
#‌ترتیل‌و‌تفسیر‌قرآن #عترت_ولایت_معصومین #روایات‌و‌داستانهای‌جذاب‌و‌کوتاه #تحلیل_سیاسی #گلچین‌نکات #سیره‌علما #شهدا گاهی#طنز @ghoranvasonat کانال دوم: @dastanezibaa #کانال_داستان_زیبا🌺🌷🌸 کانال سوم: #روانشناسی @ravan110 🌺🌸 تبلیغ و تبادل نداریم.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍒‍ مناظره شگفت آور شاگرد امام صادق علیه السلام: 🔸نقل است که هشام بن حکم یکی از برجسته ترین دانشمندان شیعی قرن دوم در علم ، شاگرد (ع) و (ع) بود. ماجرای یکی از مناظره های او چنین است که هشام خود برای امام صادق(ع) نقل میکند: 🌺 به من خبر دادند که عمرو بن عبید روزها در مسجد جامع بصره با شاگردانش می نشیند، در باره بحث می کند و عقیده در باره امام را بی اساس و باطل می شمارد. این خبر برایم خیلی ناگوار بود، به همین سبب به بصره رفتم. وقتی وارد مسجد جامع بصره شدم، بسیاری اطراف عمرو نشسته بودند. از حاضران تقاضا کردم اجازه دهند تا بتوانم نزدیک عمرو بنشینم. وقتی نشستم، -به عمرو بن عبید گفتم: ای مرد دانشمند، 👌 من غریبم، اجازه می دهید چیزی بپرسم؟ -گفت: آری. گفتم: آیا شما چشم دارید؟ - گفت: پسرجان این چه پرسشی است، چرا در باره چیزی که می بینی می پرسی؟ - گفتم: استاد عزیز پوزش می خواهم. پرسشهایم این گونه است، خواهش می کنم، پاسخ دهید. - گفت: گرچه پرسشهایت است، ولی آنچه می خواهی بپرس‼️ - گفتم: آیا چشم دارید؟ 👁 - گفت: آری. پرسیدم: با آن چه می کنی؟ گفت: به وسیله آن رنگها و اشخاص را می بینم. - گفتم: آیا بینی داری؟ - گفت: آری. گفتم: از آن چه بهره ای می بری؟ گفت: به وسیله آن بوها را استشمام می کنم. - گفتم: آیا زبان داری؟ 👅 - گفت: آری. گفتم: با آن چه می کنی؟ گفت: طعم اشیا را می چشم. - گفتم: آیا شما گوش دارید؟👂 - گفت: آری. گفتم: از آن چه سود می بری؟ گفت: به آن صداها را می شنوم. - گفتم: بسیار خوب، حالا بفرمایید دل هم دارید؟❤️ - گفت: آری. گفتم: دل برای چیست؟ گفت: به وسیله دل (مرکز ادراکات) آنچه بر حواس پنجگانه و اعضای بدنم می گذرد، تشخیص میدهم، اشتباههایم را برطرف می کنم و درست را از نادرست تشخیص می دهم. - گفتم: مگر با وجود این اعضا از دل بی نیاز نیستی؟ - گفت: نه، هرگز. گفتم: در حالی که حواس و اعضای بدنت سالم است چگونه نیاز به دل داری؟ - گفت: پسرجان، وقتی اعضای بدن در چیزی که با حواس درک می شود تردید کند، آن را به دل ارجاع می دهد تا تردیدش برطرف شود. - گفتم: پس خداوند، دل را برای اعضا گذاشته است.😊 گفت: آری. - گفتم: پس وجود دل برای رفع حیرت و تردید ضروری است؟ گفت: آری، چنین است. - گفتم: شما می گویید خدای تبارک و تعالی اعضای بدنت را بدون پیشوایی که هنگام و به او مراجعه کنند نگذاشته است، پس چگونه ممکن است بندگانش را در وادی حیرت و گمراهی رها کرده، برای رفع تردید و تحیرشان پیشوایی تعیین نفرماید؟ 😉 🔸عمرو بن عبید پس از لحظه ای تامل و سکوت، سر بلند کرد، به من نگریست و گفت: تو هشام بن حکم هستی؟... ; سپس مرا در آغوش گرفت; به جای خود نشانید و تا من آنجا بودم، سخن نگفت.🙃 🌺 حضرت صادق(ع) از شنیدن داستان خشنود و شادمان شد و فرمود: هشام، این گونه استدلال را از که آموختی؟ هشام گفت: آنچه از شما شنیده بودم، تنظیم و چنین بیان کردم. حضرت فرمود: به خدا سوگند این مطلب در صحف ابراهیم و موسی نوشته شده است. 📚منبع : { کافی ج 1 ح 3 } -کانال احادیث ائمه اطهار @ghoranvasonat
🍒‍ مناظره شگفت آور شاگرد امام صادق علیه السلام: 🔸نقل است که هشام بن حکم یکی از برجسته ترین دانشمندان شیعی قرن دوم در علم ، شاگرد (ع) و (ع) بود. ماجرای یکی از مناظره های او چنین است که هشام خود برای امام صادق(ع) نقل میکند: 🌺 به من خبر دادند که عمرو بن عبید روزها در مسجد جامع بصره با شاگردانش می نشیند، در باره بحث می کند و عقیده در باره امام را بی اساس و باطل می شمارد. این خبر برایم خیلی ناگوار بود، به همین سبب به بصره رفتم. وقتی وارد مسجد جامع بصره شدم، بسیاری اطراف عمرو نشسته بودند. از حاضران تقاضا کردم اجازه دهند تا بتوانم نزدیک عمرو بنشینم. وقتی نشستم، -به عمرو بن عبید گفتم: ای مرد دانشمند، 👌 من غریبم، اجازه می دهید چیزی بپرسم؟ -گفت: آری. گفتم: آیا شما چشم دارید؟ - گفت: پسرجان این چه پرسشی است، چرا در باره چیزی که می بینی می پرسی؟ - گفتم: استاد عزیز پوزش می خواهم. پرسشهایم این گونه است، خواهش می کنم، پاسخ دهید. - گفت: گرچه پرسشهایت است، ولی آنچه می خواهی بپرس‼️ - گفتم: آیا چشم دارید؟ 👁 - گفت: آری. پرسیدم: با آن چه می کنی؟ گفت: به وسیله آن رنگها و اشخاص را می بینم. - گفتم: آیا بینی داری؟ - گفت: آری. گفتم: از آن چه بهره ای می بری؟ گفت: به وسیله آن بوها را استشمام می کنم. - گفتم: آیا زبان داری؟ 👅 - گفت: آری. گفتم: با آن چه می کنی؟ گفت: طعم اشیا را می چشم. - گفتم: آیا شما گوش دارید؟👂 - گفت: آری. گفتم: از آن چه سود می بری؟ گفت: به آن صداها را می شنوم. - گفتم: بسیار خوب، حالا بفرمایید دل هم دارید؟❤️ - گفت: آری. گفتم: دل برای چیست؟ گفت: به وسیله دل (مرکز ادراکات) آنچه بر حواس پنجگانه و اعضای بدنم می گذرد، تشخیص میدهم، اشتباههایم را برطرف می کنم و درست را از نادرست تشخیص می دهم. - گفتم: مگر با وجود این اعضا از دل بی نیاز نیستی؟ - گفت: نه، هرگز. گفتم: در حالی که حواس و اعضای بدنت سالم است چگونه نیاز به دل داری؟ - گفت: پسرجان، وقتی اعضای بدن در چیزی که با حواس درک می شود تردید کند، آن را به دل ارجاع می دهد تا تردیدش برطرف شود. - گفتم: پس خداوند، دل را برای اعضا گذاشته است.😊 گفت: آری. - گفتم: پس وجود دل برای رفع حیرت و تردید ضروری است؟ گفت: آری، چنین است. - گفتم: شما می گویید خدای تبارک و تعالی اعضای بدنت را بدون پیشوایی که هنگام و به او مراجعه کنند نگذاشته است، پس چگونه ممکن است بندگانش را در وادی حیرت و گمراهی رها کرده، برای رفع تردید و تحیرشان پیشوایی تعیین نفرماید؟ 😉 🔸عمرو بن عبید پس از لحظه ای تامل و سکوت، سر بلند کرد، به من نگریست و گفت: تو هشام بن حکم هستی؟... ; سپس مرا در آغوش گرفت; به جای خود نشانید و تا من آنجا بودم، سخن نگفت.🙃 🌺 حضرت صادق(ع) از شنیدن داستان خشنود و شادمان شد و فرمود: هشام، این گونه استدلال را از که آموختی؟ هشام گفت: آنچه از شما شنیده بودم، تنظیم و چنین بیان کردم. حضرت فرمود: به خدا سوگند این مطلب در صحف ابراهیم و موسی نوشته شده است. 📚منبع : { کافی ج 1 ح 3 } -کانال احادیث ائمه اطهار
🍒‍ مناظره شگفت آور شاگرد امام صادق علیه السلام: 🔸نقل است که هشام بن حکم یکی از برجسته ترین دانشمندان شیعی قرن دوم در علم ، شاگرد (ع) و (ع) بود. ماجرای یکی از مناظره های او چنین است که هشام خود برای امام صادق(ع) نقل میکند: 🌺 به من خبر دادند که عمرو بن عبید روزها در مسجد جامع بصره با شاگردانش می نشیند، در باره بحث می کند و عقیده در باره امام را بی اساس و باطل می شمارد. این خبر برایم خیلی ناگوار بود، به همین سبب به بصره رفتم. وقتی وارد مسجد جامع بصره شدم، بسیاری اطراف عمرو نشسته بودند. از حاضران تقاضا کردم اجازه دهند تا بتوانم نزدیک عمرو بنشینم. وقتی نشستم، -به عمرو بن عبید گفتم: ای مرد دانشمند، 👌 من غریبم، اجازه می دهید چیزی بپرسم؟ -گفت: آری. گفتم: آیا شما چشم دارید؟ - گفت: پسرجان این چه پرسشی است، چرا در باره چیزی که می بینی می پرسی؟ - گفتم: استاد عزیز پوزش می خواهم. پرسشهایم این گونه است، خواهش می کنم، پاسخ دهید. - گفت: گرچه پرسشهایت است، ولی آنچه می خواهی بپرس‼️ - گفتم: آیا چشم دارید؟ 👁 - گفت: آری. پرسیدم: با آن چه می کنی؟ گفت: به وسیله آن رنگها و اشخاص را می بینم. - گفتم: آیا بینی داری؟ - گفت: آری. گفتم: از آن چه بهره ای می بری؟ گفت: به وسیله آن بوها را استشمام می کنم. - گفتم: آیا زبان داری؟ 👅 - گفت: آری. گفتم: با آن چه می کنی؟ گفت: طعم اشیا را می چشم. - گفتم: آیا شما گوش دارید؟👂 - گفت: آری. گفتم: از آن چه سود می بری؟ گفت: به آن صداها را می شنوم. - گفتم: بسیار خوب، حالا بفرمایید دل هم دارید؟❤️ - گفت: آری. گفتم: دل برای چیست؟ گفت: به وسیله دل (مرکز ادراکات) آنچه بر حواس پنجگانه و اعضای بدنم می گذرد، تشخیص میدهم، اشتباههایم را برطرف می کنم و درست را از نادرست تشخیص می دهم. - گفتم: مگر با وجود این اعضا از دل بی نیاز نیستی؟ - گفت: نه، هرگز. گفتم: در حالی که حواس و اعضای بدنت سالم است چگونه نیاز به دل داری؟ - گفت: پسرجان، وقتی اعضای بدن در چیزی که با حواس درک می شود تردید کند، آن را به دل ارجاع می دهد تا تردیدش برطرف شود. - گفتم: پس خداوند، دل را برای اعضا گذاشته است.😊 گفت: آری. - گفتم: پس وجود دل برای رفع حیرت و تردید ضروری است؟ گفت: آری، چنین است. - گفتم: شما می گویید خدای تبارک و تعالی اعضای بدنت را بدون پیشوایی که هنگام و به او مراجعه کنند نگذاشته است، پس چگونه ممکن است بندگانش را در وادی حیرت و گمراهی رها کرده، برای رفع تردید و تحیرشان پیشوایی تعیین نفرماید؟ 😉 🔸عمرو بن عبید پس از لحظه ای تامل و سکوت، سر بلند کرد، به من نگریست و گفت: تو هشام بن حکم هستی؟... ; سپس مرا در آغوش گرفت; به جای خود نشانید و تا من آنجا بودم، سخن نگفت.🙃 🌺 حضرت صادق(ع) از شنیدن داستان خشنود و شادمان شد و فرمود: هشام، این گونه استدلال را از که آموختی؟ هشام گفت: آنچه از شما شنیده بودم، تنظیم و چنین بیان کردم. حضرت فرمود: به خدا سوگند این مطلب در صحف ابراهیم و موسی نوشته شده است. 📚منبع : { کافی ج 1 ح 3 } -کانال احادیث ائمه اطهار 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ‌ترتیل و تفسیر قرآن🌷 روایات و داستان های جذاب وکوتاه🌷 عکس ،گیف، استیکر، نماهنگ.🌷 https://eitaa.com/joinchat/1418985474C8453b3ce78 🌷💐🌷💐🌷💐
🍒‍ مناظره شگفت آور شاگرد امام صادق علیه السلام: 🔸نقل است که هشام بن حکم یکی از برجسته ترین دانشمندان شیعی قرن دوم در علم ، شاگرد (ع) و (ع) بود. ماجرای یکی از مناظره های او چنین است که هشام خود برای امام صادق(ع) نقل میکند: 🌺 به من خبر دادند که عمرو بن عبید روزها در مسجد جامع بصره با شاگردانش می نشیند، در باره بحث می کند و عقیده در باره امام را بی اساس و باطل می شمارد. این خبر برایم خیلی ناگوار بود، به همین سبب به بصره رفتم. وقتی وارد مسجد جامع بصره شدم، بسیاری اطراف عمرو نشسته بودند. از حاضران تقاضا کردم اجازه دهند تا بتوانم نزدیک عمرو بنشینم. وقتی نشستم، -به عمرو بن عبید گفتم: ای مرد دانشمند، 👌 من غریبم، اجازه می دهید چیزی بپرسم؟ -گفت: آری. گفتم: آیا شما چشم دارید؟ - گفت: پسرجان این چه پرسشی است، چرا در باره چیزی که می بینی می پرسی؟ - گفتم: استاد عزیز پوزش می خواهم. پرسشهایم این گونه است، خواهش می کنم، پاسخ دهید. - گفت: گرچه پرسشهایت است، ولی آنچه می خواهی بپرس‼️ - گفتم: آیا چشم دارید؟ 👁 - گفت: آری. پرسیدم: با آن چه می کنی؟ گفت: به وسیله آن رنگها و اشخاص را می بینم. - گفتم: آیا بینی داری؟ - گفت: آری. گفتم: از آن چه بهره ای می بری؟ گفت: به وسیله آن بوها را استشمام می کنم. - گفتم: آیا زبان داری؟ 👅 - گفت: آری. گفتم: با آن چه می کنی؟ گفت: طعم اشیا را می چشم. - گفتم: آیا شما گوش دارید؟👂 - گفت: آری. گفتم: از آن چه سود می بری؟ گفت: به آن صداها را می شنوم. - گفتم: بسیار خوب، حالا بفرمایید دل هم دارید؟❤️ - گفت: آری. گفتم: دل برای چیست؟ گفت: به وسیله دل (مرکز ادراکات) آنچه بر حواس پنجگانه و اعضای بدنم می گذرد، تشخیص میدهم، اشتباههایم را برطرف می کنم و درست را از نادرست تشخیص می دهم. - گفتم: مگر با وجود این اعضا از دل بی نیاز نیستی؟ - گفت: نه، هرگز. گفتم: در حالی که حواس و اعضای بدنت سالم است چگونه نیاز به دل داری؟ - گفت: پسرجان، وقتی اعضای بدن در چیزی که با حواس درک می شود تردید کند، آن را به دل ارجاع می دهد تا تردیدش برطرف شود. - گفتم: پس خداوند، دل را برای اعضا گذاشته است.😊 گفت: آری. - گفتم: پس وجود دل برای رفع حیرت و تردید ضروری است؟ گفت: آری، چنین است. - گفتم: شما می گویید خدای تبارک و تعالی اعضای بدنت را بدون پیشوایی که هنگام و به او مراجعه کنند نگذاشته است، پس چگونه ممکن است بندگانش را در وادی حیرت و گمراهی رها کرده، برای رفع تردید و تحیرشان پیشوایی تعیین نفرماید؟ 😉 🔸عمرو بن عبید پس از لحظه ای تامل و سکوت، سر بلند کرد، به من نگریست و گفت: تو هشام بن حکم هستی؟... ; سپس مرا در آغوش گرفت; به جای خود نشانید و تا من آنجا بودم، سخن نگفت.🙃 🌺 حضرت صادق(ع) از شنیدن داستان خشنود و شادمان شد و فرمود: هشام، این گونه استدلال را از که آموختی؟ هشام گفت: آنچه از شما شنیده بودم، تنظیم و چنین بیان کردم. حضرت فرمود: به خدا سوگند این مطلب در صحف ابراهیم و موسی نوشته شده است. 📚منبع : { کافی ج 1 ح 3 } -کانال احادیث ائمه اطهار 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ‌ترتیل و تفسیر قرآن🌷 روایات و داستان های جذاب وکوتاه🌷 عکس ،گیف، استیکر، نماهنگ.🌷 https://eitaa.com/joinchat/1418985474C8453b3ce78 🌷💐🌷💐🌷💐