.〰.〰.〰.🌱.🌺.🌱.🌺.🌱.〰.〰.〰.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
دوستان سوره نحل آیه۷۲ به همراه ترجمه،تفسیر و صوت لطفا پس از خواندن نشر دهید. التماس دعا
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
آیه۷۲} وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ بَنِينَ وَحَفَدَةً وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَتِ اللَّهِ هُمْ يَكْفُرُونَ
.〰.〰.〰.〰.🌱.🌺.🌱.〰.〰.〰.〰.
آیه۷۲} خداوند برای شما از جنس خودتان همسرانی قرار داد؛ و از همسرانتان برای شما فرزندان و نوههایی به وجود آورد؛ و از پاكیزهها به شما روزی داد؛ آیا به باطل ایمان میآورند، و نعمت خدا را انكار میكنند؟!
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
تفسیر آیه۷۲} آخرین آیه مورد بحث که مانند دو آیه گذشته با کلمه اللّه شروع مى شود، و بیانگر نعمتهاى خداوند است، اشاره به مواهب او از نظر نیروهاى انسانى و معاونان و کمک کاران، و همچنین روزیهاى پاکیزه، مى کند، و این حلقه هاى سه گانه نعمت را که در این سه آیه ذکر شده، تکمیل مى نماید.
یعنى از نظام حیات و مرگ، شروع کرده، آن گاه تفاوت روزى ها و استعدادها را که نظام تنوع زندگى است بیان مى کند، و با آیه مورد بحث که ناظر به نظام تکثیر مثل بشر، و روزى هاى پاکیزه است پایان مى گیرد.
مى گوید: خداوند براى شما از جنس خودتان همسرانى قرار داد (وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً).
همسرانى که هم مایه آرامش روح و جسمند و هم سبب بقاء نسل.
لذا بلافاصله اضافه مى کند: و از همسرانتان براى شما فرزندان و نوه ها قرار داد (وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ بَنِینَ وَ حَفَدَةً).
حَفَدَة جمع حافد در اصل به معنى کسى است که بدون انتظار پاداش، با سرعت همکارى مى کند، ولى در آیه مورد بحث، به عقیده بسیارى از مفسران، منظور نوه ها است و بعضى خصوص نوه هاى دخترى را گفته اند.
بعضى دیگر معتقدند: بَنِین به فرزندان کوچک گفته مى شود و حَفَدَه به فرزندان بزرگ که مى توانند کمک و همکارى کنند.
و بعضى آن را هرگونه معاون و کمک کار را اعم از فرزندان و غیر فرزندان دانسته اند
ولى معنى اول یعنى نوه ها در اینجا از همه، نزدیکتر به نظر مى رسد، هر چند مفهوم حَفَدَة در اصل، ـ چنانکه گفتیم ـ وسیع است.
و به هر حال، بى شک وجود نیروهاى انسانى، همچون فرزندان، نوه ها و همسران در اطراف هر کس، نعمت بزرگى براى او است، که هم از نظر معنوى او را حمایت مى کنند و هم از نظر مادى.
سپس مى فرماید: خداوند از پاکیزه ها به شما روزى داد (وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ).
طَیِّبات در اینجا مفهوم وسیعى دارد که هر گونه روزى پاکیزه را شامل مى شود خواه جنبه مادى داشته باشد، یا معنوى، جنبه فردى داشته باشد یا اجتماعى.
و در پایان، به عنوان یک نتیجه گیرى کلى از این بحث مى گوید: آیا آنها با این همه آثار عظمت و قدرت خدا که مشاهده مى کنند، و با این همه مواهبى که از ناحیه او به آنها ارزانى شده، باز به سراغ بتها مى روند؟ آیا به باطل ایمان مى آورند و نعمت خداوند را انکار مى کنند ؟ (أَ فَبِالْباطِلِ یُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَتِ اللّهِ هُمْ یَکْفُرُونَ).
این چه نوع قضاوتى است؟ و این چه برنامه نادرستى است؟ که انسان سرچشمه نعمتها را فراموش کرده و به سراغ موجودى برود که منشأ کمترین اثرى نیست و مصداق روشن باطل در تمام ابعاد است.تفسیر نمونه)
〰〰〰〰〰〰〰〰〰🆔 @ghorun
.〰.〰.〰.🌱.🌺.🌱.🌺.🌱.〰.〰.〰.
آیا ایجاد تفاوت با عدالت سازگار است؟
در اینجا این سؤال پیش مى آید: آیا ایجاد تفاوت و اختلاف، از نظر رزق و روزى در میان مردم با اصول عدالت پروردگار، و مساواتى که باید بر نظام جوامع بشرى حاکم باشد، سازگار است؟
در پاسخ این سؤال باید به دو نکته دقیقاً توجه داشت:
🔸۱ ـ بدون شک اختلافى که در میان انسانها از نظر بهره هاى مادى و درآمدها وجود دارد قسمت مهمش مربوط به تفاوت استعدادهاى آنها است، این تفاوت استعدادهاى جسمانى و روحانى، که سرچشمه تفاوت در کمیت و کیفیت فعالیتهاى اقتصادى مى شود بهره بعضى را بیشتر، و در آمد بعضى را کمتر مى کند.
البته، تردیدى نیست: گاهى حوادثى که از نظر ما صرفاً جنبه تصادف دارد، سبب مى شود: بعضى به مواهب بیشترى دست یابند، ولى اینها را مى توان امور استثنائى شمرد، آنچه پایه و ضابطه اصلى در غالب موارد است، همان تفاوت در کمیت یا کیفیت تلاشها است ـ البته موضوع بحث ما یک جامعه سالم و خالى از استثمار و بهره کشیهاى ظالمانه است، نه جوامع منحرف که از قوانین آفرینش و نظام انسان برکنارند ـ .
حتى کسانى را که گاهى ما آنها را انسانهاى بى دست و پا و بى عرضه اى مى پنداریم و از این که: در آمدهاى قابل ملاحظه اى دارند تعجب مى کنیم، اگر با دقت بیشترى در جسم و روان و اخلاق آنها بنگریم و قضاوتهائى که از مطالعات سطحى سرچشمه مى گیرد، دور بیفکنیم، خواهیم دید: آنها غالباً نقطه قوتى داشته اند که به جائى رسیده اند (باز تکرار مى کنیم موضوع بحث ما جامعه سالمى است که از استثمار دور باشد).
به هر حال، این تفاوت درآمدها از تفاوت استعدادهائى سرچشمه مى گیرد که آن هم نیز از مواهب الهى است، ممکن است در پاره اى از موارد اکتسابى باشد ولى در پاره اى از موارد نیز قطعاً غیر اکتسابى است، بنابراین، حتى در یک جامعه سالم از نظر اقتصادى نیز تفاوت در آمدها غیر قابل انکار است، مگر این که: بتوانیم انسانهاى قالبى همشکل، همرنگ و هم استعداد بسازیم که هیچگونه تفاوتى با هم نداشته باشند و تازه اول درد سر و مشکلات است!.
🔸۲ ـ بدن یک انسان، یا اندام یک درخت، یا یک بوته گل را در نظر بگیرید، آیا امکان دارد این ساختمانِ موزون با تساوى میان اعضاء و اندامها از هر نظر پیدا شود؟ آیا قدرت مقاومت و استعداد ریشه درختان مى تواند با گلبرگهاى لطیف شکوفه ها، و استخوان پاشنه پا با پرده هاى ظریف شبکیه چشم از هر نظر یکسان باشد؟ و اگر ما بتوانیم آنها را یکسان کنیم آیا فکر مى کنید کار صحیحى انجام داده ایم؟!
اگر از شعارهاى کاذب و خالى از شعور بگذریم، فرض کنید ما یک روز بتوانیم همان انسانها قالبى و خیالى از هر نظر را بسازیم و کره زمین را از پنج هزار میلیون نفر انسان هم شکل، هم قواره، هم ذوق، هم فکر و همسان از هر نظر، درست مانند سیگارهائى که به یک کارخانه سفارش داده اند، پر کنیم.
آیا آن روز زندگى خوبى نصیب انسانها خواهد شد؟ مسلماً نه، جهنمى پیدا مى شود که همه، در آن در زحمت خواهند بود، همه، به یکسو حرکت مى کنند، همه، یک چیز مى خواهند، همه، یک پست مى طلبند، همه، یک نوع غذا را دوست دارند، و همه، مى خواهند یک کار واحد انجام دهند.
ادامه تفسیر:👇
👉 @ghorun
.〰.〰.〰.🌱.🌺.🌱.🌺.🌱.〰.〰.〰.
ادامه تفسیر:👇
بدیهى است، خیلى زود، عمر چنین زندگى پایان مى یابد و به فرض باقى بماند زندگى خسته کننده بى روح و یکنواختى خواهد بود که چندان تفاوتى با مرگ ندارد.
بنابراین، وجود تفاوت در استعدادها و آنچه لازمه این تفاوت است، براى حفظ نظام جامعه و حتى براى پرورش استعدادهاى مختلف، نهایت لزوم را دارد، و شعارهاى کاذب هرگز نمى تواند جلو این واقعیت را بگیرد.
اما مبادا این سخن را چنین تفسیر کنید که: ما جامعه طبقاتى و نظام استثمار و استعمار را با این سخن مى پذیریم، نه، هرگز، منظور، تفاوتهاى طبیعى است و نه مصنوعى، تفاوتهائى است که در عین حال، مکمل یکدیگر و معاون یکدیگر بوده باشند، نه سدّى بر سر راه پیشرفت یکدیگر ایجاد کنند و به تجاوز و تعدى بپردازند.
اختلاف طبقاتى (توجه داشته باشید منظور از طبقات همان مفهوم اصطلاحى آن، یعنى طبقه استثمار کننده و استثمار شونده است) هرگز موافق نظام آفرینش نیست، آنچه موافق و هماهنگ نظام آفرینش است، تفاوت استعدادها و تلاشها و کوششها است و میان این دو از زمین تا آسمان فرق است (دقت کنید).
و به تعبیر دیگر، تفاوت استعدادها باید در مسیر سازنده به کار افتد، درست مانند تفاوت ساختمان اعضاء یک بدن، یا اندام یک گل، آنها در عین تفاوت معاون یکدیگرند، نه مزاحم یکدیگر.
کوتاه سخن این که: نباید تفاوت استعدادها و درآمدها باعث سوء استفاده در راه ایجاد جامعه طبقاتى گردد.
و به همین دلیل در پایان آیه مورد بحث، مى فرماید: آیا آنها نعمت خدا را انکار مى کنند (أَ فَبِنِعْمَةِ اللّهِ یَجْحَدُونَ).
اشاره به این که: این تفاوتها در صورت طبیعى اش (نه صورت مصنوعى و ظالمانه) از نعمتهاى خدا است که براى حفظ نظام مجتمع بشرى ایجاد شده است.
تفسیر نمونه)
〰〰〰〰〰〰〰〰〰🆔 @ghorun
هدایت شده از علیرضا
6cb6dfb022bbd87246e09c1105d0ed8ad906fe8a.mp3
زمان:
حجم:
112.4K
سوره نحل:۷۲
شهریار پرهیزگار
🆔 @ghorun
▫⚪. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .⚪▫
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
دوستان سوره آل عمران آیه۴۵ به همراه ترجمه،تفسیر و صوت لطفا پس از خواندن نشر دهید. التماس دعا
◽️.▫️.◽️.▫.◽.▫.◽.▫.◽.▫.◽.▫
آیه۴۵) اتْلُ مَآ أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ
⚪..........................................................⚪
آیه۴۵) آنچه را از كتاب (آسمانی) به تو وحی شده تلاوت كن، و نماز را برپا دار، كه نماز (انسان را) از زشتیها و گناه بازمیدارد، و یاد خدا بزرگتر است؛ و خداوند میداند شما چه كارهایی انجام میدهید!
◽️.▫.◽.▫.◽.▫.◽️.▫️.◽.▫.◽.▫.
تفسیر آیه۴۵)نماز، باز دارنده از زشتى ها و بدى ها
بعد از پایان بخشهاى مختلفى از سرگذشت اقوام پیشین و پیامبران بزرگ، و برخورد نامطلوب آنها با این رهبران الهى، و پایان غم انگیز زندگى آنها، روى سخن را ـ براى دلدارى و تسلى خاطر و تقویت روحیه و ارائه خط مشى کلى و جامع ـ به پیامبر کرده، دو دستور به او مى دهد:
🔹نخست مى گوید: آنچه را از کتاب آسمانى (قرآن) به تو وحى شده، تلاوت کن (اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ).
این آیات را بخوان، که هر چه مى خواهى در آن است: علم و حکمت، نصیحت و اندرز، معیار شناخت حق و باطل، وسیله نورانیت قلب و جان، و مسیر حرکت هر گروه و هر جمعیت.
بخوان، و در زندگیت به کار بند، بخوان و از آن الهام بگیر، بخوان و قلبت را به نور تلاوتش روشن کن. بعد از بیان این دستور، که در حقیقت جنبه آموزش دارد، به دستور دوم مى پردازد که شاخه اصلى پرورش است، مى گوید:
🔹و نماز را بر پا دار (وَ أَقِمِ الصَّلاةَ).
سپس، به فلسفه مهم نماز پرداخته، مى گوید: زیرا نماز انسان را از زشتى ها و منکرات باز مى دارد (إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ).
از آنجا که طبیعت نماز، انسان را به یاد نیرومندترین عامل بازدارنده، یعنى اعتقاد به مبدأ و معاد مى اندازد، داراى اثر بازدارندگى از فحشاء و منکر است.
انسانى که به نماز مى ایستد، تکبیر، مى گوید، خدا را از همه چیز برتر و بالاتر مى شمرد، به یاد نعمت هاى او مى افتد، حمد و سپاس او مى گوید، او را به رحمانیت و رحیمیت مى ستاید، به یاد روز جزاى او مى افتد، اعتراف به بندگى او مى کند، از او یارى مى جوید، صراط مستقیم از او مى طلبد، راه کسانى که به آنها نعمت داده شده، غضب بر آنها نشده و گمراه نگشته اند (مضمون سوره حمد).
بدون شک در قلب و روح چنین انسانى، جنبشى به سوى حق، و حرکتى به سوى پاکى، و جهشى به سوى تقوا پیدا مى شود.
براى خدا رکوع مى کند، و در پیشگاه او پیشانى بر خاک مى نهد، غرق در عظمت او مى شود، و خودخواهى ها و خود برتربینى ها را فراموش مى کند.
شهادت به یگانگى او و گواهى به رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى دهد.
بر پیامبرش درود مى فرستد، و دست به درگاه خداى بر مى دارد که در زمره بندگان صالح او قرار گیرد (تشهد و سلام).
همه این امور، موجى از معنویت در وجود او ایجاد مى کند، موجى که سد نیرومندى در برابر گناه، محسوب مى شود. این عمل، چند بار در شبانه روز، تکرار مى گردد، هنگامى که صبح از خواب برمى خیزد، در یاد او غرق مى شود.
در وسط روز، هنگامى که غرق زندگى مادى شده، ناگهان صداى تکبیر مؤذن را مى شنود، برنامه خود را قطع کرده، به درگاه او مى شتابد، و حتى در پایان روز و آغاز شب، پیش از آن که به بستر استراحت رود، با او راز و نیاز مى کند و دل را مرکز انوار او مى سازد.
از این گذشته، به هنگامى که آماده مقدمات نماز مى شود، خود را شستشو مى دهد، پاک مى کند، حرام و غصب را از خود دور مى سازد، و به بارگاه دوست مى رود، همه این امور، تأثیر بازدارنده در برابر خط فحشاء و منکرات دارد.
منتها هر نمازى، به همان اندازه که از شرایط کمال و روح عبادت برخوردار است، نهى از فحشاء و منکر مى کند، گاه، نهى کلى و جامع و گاه، نهى جزئى و محدود.
ممکن نیست، کسى نماز بخواند و هیچ گونه اثرى در او نبخشد، هر چند نمازش صورى باشد، هر چند آلوده گناه باشد، البته این گونه نماز، تأثیرش کم است، این گونه افراد اگر همان نماز را نمى خواندند، از این هم آلوده تر بودند.
روشن تر بگوئیم: نهى از فحشاء و منکر، سلسله مراتب و درجات زیادى دارد و هر نمازى، به نسبت رعایت شرایط، داراى بعضى از این درجات است.
ادامه تفسیر:👇
👉 @ghorun
▫⚪. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . ⚪▫
ادامه تفسیر:👇
از آنچه در بالا گفتیم، روشن مى شود، سرگردانى جمعى از مفسران، در تفسیر این آیه، و انتخاب تفسیرهاى نامناسب، بى جهت است، شاید آنها به همین دلیل که دیده اند بعضى، نماز مى خوانند و مرتکب گناه مى شوند، و آیه را در معنى مطلقش بدون سلسله مراتب دیده اند، گرفتار شک وتردید شده اند، و راه هاى دیگرى را در تفسیر آیه برگزیده اند.
از جمله، بعضى گفته اند: نماز انسان را از فحشاء و منکر باز مى دارد، مادام که مشغول نماز است!!
چه حرف عجیبى؟ این مزیتى براى نماز نیست، بسیارى از اعمال چنین است.
بعضى دیگر گفته اند: اعمال و اذکار نماز، به منزله جمله هائى است که هر یک انسان را از فحشاء و منکر نهى مى کند، مثلا تکبیر، تسبیح و تهلیل هر کدام به انسان مى گوید: گناه مکن، حال انسان گوش به این نهى مى دهد، یا نه؟ مطلب دیگرى است.
آنها که آیه فوق را چنین تفسیر کرده اند، از این حقیقت غافل شده اند که نهى در اینجا فقط نهى تشریعى نیست، بلکه نهى تکوینى است، ظاهر آیه این است که، نماز اثر بازدارنده دارد، و تفسیر اصلى همان است که در بالا گفتیم، البته مانعى ندارد که بگوئیم نماز هم نهى تکوینى از فحشاء و منکر مى کند و هم نهى تشریعى.
✨✨✨
در دنباله آیه اضافه مى فرماید: ذکر خدا از آن هم برتر و بالاتر است (وَ لَذِکْرُ اللّهِ أَکْبَرُ).
ظاهر جمله فوق این است که: بیان فلسفه مهمترى براى نماز مى باشد، یعنى یکى دیگر از آثار و برکات مهم نماز، که حتى از نهى از فحشاء و منکر مهمتر است، آنست که انسان را به یاد خدا مى اندازد، که ریشه و مایه اصلى هر خیر و سعادت است، و حتى عامل اصلى نهى از فحشاء و منکر نیز، همین ذکر اللّه مى باشد، در واقع برترى آن، به خاطر آنست که علت و ریشه محسوب مى شود.
اصولاً، یاد خدا، مایه حیات قلوب و آرامش دل ها است، و هیچ چیز، به پایه آن نمى رسد: أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ: آگاه باشید یاد خدا مایه اطمینان دلها است.
اصولاً، روح همه عبادات ـ چه نماز و چه غیر آن ـ ذکر خدا است، اقوال نماز، افعال نماز، مقدمات نماز، تعقیبات نماز، همه و همه، در واقع، یاد خدا را در دل انسان زنده مى کند.
قابل توجه این که: در آیه ۱۴ سوره طه اشاره به این فلسفه اساسى نماز شده و خطاب به موسى مى گوید: أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی: نماز را بر پا دار، تا به یاد من باشى .
ولى مفسران بزرگ، براى جمله بالا تفسیرهاى دیگرى ذکر کرده اند، که در بعضى از روایات اسلامى نیز اشاراتى به آن تفسیرها شده، از جمله این که: منظور از جمله فوق، این است که: یاد خدا از شما به وسیله رحمت برتر از یاد شما از او به وسیله طاعت است.
دیگر این که: ذکر خدا از نماز برتر و بالاتر است; چرا که روح هر عبادتى ذکر خدا است.
این تفسیرها که بعضاً در روایات اسلامى نیز آمده، ممکن است اشاره به بطون آیه، بوده باشد، و گرنه، ظاهر آن با معنى اول، هماهنگ تر است، زیرا در اکثر مواردى که ذکر اللّه به کار رفته، منظور یاد کردن مردم از خدا است، و آیه فوق، نیز همین معنى را تداعى مى کند، البته یاد کردن خدا از بندگان مى تواند، به عنوان یک نتیجه مستقیم براى یاد بندگان از خدا بوده باشد، و به این ترتیب تضاد میان دو معنى بر طرف مى شود.
🔸در حدیثى از معاذ بن جبل چنین آمده: هیچ یک از اعمال آدمى براى نجات او از عذاب الهى، برتر از ذکر اللّه نیست، از او پرسیدند: حتى جهاد در راه خدا؟ گفت: آرى، زیرا خداوند مى فرماید: وَ لَذِکْرُ اللّهِ أَکْبَرُ .
ظاهر این است که، معاذ بن جبل این سخن را از کلام پیامبر(صلى الله علیه وآله) استفاده کرده، زیرا خود او نقل مى کند: از پیامبر خدا پرسیدم: کدام عمل از همه اعمال برتر است، فرمود: أَنْ تَمُوتَ وَ لِسانُکَ رَطْبٌ مِنْ ذِکْرِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ: این که به هنگام مردن، زبانت، به ذکر خداوند بزرگ مشغول باشد .
و از آنجا که نیات انسان ها و میزان حضور قلب آنها در نماز، و سائر عبادات، بسیار متفاوت است، در پایان آیه، مى فرماید: و خدا مى داند چه کارهائى را انجام مى دهید (وَ اللّهُ یَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ).
چه، اعمالى را که در پنهان انجام مى دهید، یا آشکار، چه، نیاتى را که در دل دارید، و چه سخنانى که بر زبان جارى مى کنید.
تفسیر نمونه)
〰▫️〰▫〰▫〰▫〰▫ @ghorun
..............«««««««🍃💐🍃»»»»»»...............
دوستان سوره غافر آیه۴۰ به همراه ترجمه،تفسیر و صوت لطفا پس از خواندن نشر دهید. التماس دعا
<🍃.🍃.🍃>
آیه۴۰> «مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلَا يُجْزَىٰ إِلَّا مِثْلَهَا ۖ وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَٰئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ»
< < < < < < 🍃.💐.🍃 > > > > >
آیه۴۰>هر كه بدى كند، جز به مانند آن كيفر نمىيابد؛ و هر كه كار شايسته كند -چه مرد باشد يا زن- در حالى كه ايمان داشته باشد، در نتيجه آنان داخل بهشت مىشوند و در آنجا بىحساب روزى مىيابند.
<🍃.🍃.🍃>
تفسیر آیه۴۰> مسأله، تنها فانى بودن این دنیا و باقى بودن سراى آخرت نیست، مسأله مهم، مسأله حساب و جزاست:
هرکس عمل بدى انجام دهد، فقط به اندازه آن به او کیفر داده مى شود، اما کسى که عمل صالحى انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى که مؤمن باشد، وارد بهشت مى شود و روزى بى حسابى به او داده خواهد شد (مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً فَلا یُجْزى إِلاّ مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَر أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیها بِغَیْرِ حِساب).
او در این سخنان حساب شده اش،
🔺از یکسو اشاره به عدالت خداوند در مورد مجرمان مى کند که تنها به مقدار جرمشان جریمه مى شوند.
🔹و از سوى دیگر، اشاره به فضل بى انتهاى او، که در مقابل یک عمل صالح پاداش بى حساب به مؤمنان داده مى شود، و هیچگونه موازنه اى در آن رعایت نخواهد شد، پاداشى که هیچ چشمى ندیده، و هیچ گوشى نشنیده، و حتى به فکر انسانى خطور نکرده است.
🔹و از سوى سوم، لزوم توأم بودن ایمان و عمل صالح را، یاد آور مى شود.
🔻و از سوى چهارم، مساوات مرد و زن در پیشگاه خداوند و در ارزشهاى انسانى.
به هر حال، او با این سخن کوتاه خود، این واقعیت را بیان مى کند که متاع این جهان، گر چه ناچیز است و ناپایدار، ولى مى تواند وسیله رسیدن به پاداش بى حساب گردد، چه معامله اى از این پرسودتر؟!
ضمناً تعبیر به مثلها اشاره به این است که مجازاتهاى عالم دیگر شبیه همان کارى است که انسان در این دنیا انجام داده است، شباهتى کامل و تمام عیار.
تعبیر به بِغَیْرِ حِساب ، ممکن است اشاره به این مطلب باشد که نگاهداشتن حساب عطایا مخصوص کسانى است که مواهب محدودى دارند، و مى ترسند اگر حساب را نگه ندارند، گرفتار کمبود شوند، اما کسى که خزائن نعمتهاى او نامحدود و بى پایان است، و هر قدر ببخشد کاستى در آن پیدا نمى شود، (زیرا هر قدر از بى نهایت بر دارند باز هم بى نهایت است!)، نیاز به حسابگرى ندارد.
✨در اینجا این سؤال پیش مى آید که، آیا این آیه، با آیه اى که مى گوید: هر کس کار نیکى انجام دهد، ده برابر پاداش به او عطا مى شود منافات ندارد؟ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها .
در پاسخ باید به این نکته توجه کرد که، ده برابر حداقل پاداش الهى است، و لذا در مورد انفاق، به هفتصد برابر و بیشتر ارتقاء مى یابد، و سرانجام به مرحله پاداش بى حساب مى رسد، که هیچ کس جز خدا حد آن را نمى داند. <تفسیر نمونه>
>•>•>•>•>•>•>•>•>•>•>•>•>•>•>•>•>•>• ✏️
✏️ @ghorun
هدایت شده از علیرضا
ffacf6b25a203cd5d8320f8d2770aee35730eaea.mp3
زمان:
حجم:
117K
سوره غافر:۴۰
شهریار پرهیزگار
✏️ @ghorun