خب این اتفاق ها برای بزرگان و اولیای الهی طبیعی بوده.
اونوقت ایشون در یه جمله ای میفرمایند:
✅ زمانی که خطوراتِ ذهنِ شما در یک نقطه متمرکز شد، آن وقت است که تمام علوم در ذهن شما نقش میبندد....
برای این جلسه کافی باشه.
اما این نکته رو امشب که شب وفات هست توی ذهنتون باشه
🌹 اگه بتونیم به قدرت تمرکز ذهن برسیم، شاید یه جایی هم امام زمان ارواحنا فداه رو دیدیم و چشممون به جمال زیبای پسر فاطمه روشن شد...😭
آقا خیلی دوست داره که ما چشممون باز بشه و بتونیم عالم بالا رو ببینیم... بتونیم شما رو ببینیم
آقا منتظر ماست...
🔷 کسی هست خودش رو به آقا برسونه...؟
التماس دعا از همگی🌷
🥀@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
✍ پرسش یکی از اعضای محترم کانال راجع به رمان بقیه اعضای محترم هم مد نظرشون باشه. با تشکر از صبوری
👆📣 ضمن عرض تسلیت خدمت شما همراهان عزیز امشب رمان عبور از سیم خاردار نفس بارگزاری نخواهد شد.
التماس دعا🙏🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
✨امام سجاد علیه السلام:
ای زینب ، تو بحمدالله عالِمی هستی که نزد کسی تعلیم ندیدی و دانایی هستی که نزد کسی نیاموختی.
🌑 وفات ام المصائب حضرت زینب کبری سلام الله علیها خدمت آقا صاحب الزمان عج و تمامی شیعیان تسلیت 🥀
🥀@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
🔰اعمال شب و روز سیزدهم #ماه_رجب 🍃✨ شبهای سیزدهم تا پانزدهم ماه رجب ایام البیض به شمار می رود؛ 👈
اعمال #شب_نيمه #ماه_رجب 📿
❶. غسل
❷. احياء آن به عـبادت
❸. زيارت امام حسين عليهالسلام
❹. شش ركعت نماز كه در شب سيزدهم ذكر شد.
❺. سی ركعت نماز در هر ركعت حمد و ده مرتبه تـوحـيد
و اين نماز را سيد از حضرت رسول صلي الله عليه وآله نقل كرده با فضيلت بسيار
❻. دوازده ركعت نماز
هر دو ركعت به يك سلام و در هر ركعت هر يك از سوره حمد و توحيد و فلق و ناس و آية الكرسي و قَدْر را چهار مرتبه بخواند و بعد از سلام چهار مرتبه بگويد:
✨ اَللهُ اَللهُ رَبّي لا اُشْرِكُ بِهِ شَيْئاً وَلا اَتَّخِذُ مِنْ دُونِه وَلِيّاً
خدايا خدايا، پروردگارا چيزي را شريك او نسازم، و جز او سرپرستي نگيرم ✨
و هر چه مي خواهد بخواند و اين نماز را بدين طريق سيّد از حضرت صادق عليهالسلام روايت كرده
❼. شيخ در مصباح فرموده: روايت كرده داود بن سرحان از حضرت صادق عليه السلام كه فرمود:
بجا مي آوری در شب نيمه رجب
دوازده ركعت نماز مي خواني در هر ركعت حمد و سوره
و چون فارغ شدي از نماز مي خواني بعد از آن حمد و معوذتين و سوره اخلاص و آية الكرسي را چهار مرتبه
و مي گوئي بعد از آن چهار مرتبه
✨ سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُ للهِِ وَلا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ وَاللهُ اَكْبَرُ
منزّه است خدا و سپاس خاص اوست و معبودي جز او نيست و او بزرگتر از هر وصفي است✨
پس مي گوئي:
✨اَللهُ اَللهُ رَبّي لا اُشْرِكُ بِهِ شَيْئاً وَما شآءَ اللهُ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِيِّ الْعَظيمِ
خدايا، خدايا پروردگارا چيزي را شريك او نسازم، و هرچه او خواهد شود نيرويي نيست جز خداي برتر و بزرگ. ✨
و بجا مي آوري در شب بيست و هفتم نيز مثل اين را
📚 مفاتیحالجنان
#التماس_دعا🙏
#شبتون_منور_به_نور_خدا🌙✨
✾͜͡🕊࿐✰•.
@Gilan_tanhamasir
ســــــلام و درود گرامے یاران همیشه همرااه🌸
صبحتون قــرین مــ؏ــطر بیاد خدا✨
🖤با عرض تسلیت وفات جانسوز پرورش یافته دامان ولایت ، سکاندار کربلا #_حضرت_زینب (سلاماللهعلیها) محضر مبارک امام زمان (عج ) و محبین ایشان ،
ان شاءالله که دلامون همیشه مملو از مهر ائمه باشه ، و حوائج دنیا و آخرتمون به عنایتشون برآورده به خیر شود ....🤲
🤲یا ذی الاحسان بحق الحسین!
قلب ما و نسل مارو لبریز از محبت فاطمه سلام الله علیها و ائمه اطهار علیهم السلام قرار بده !
#تنهامسیراستانگیلان
🥀@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 زینب کجا گریه کند؟
#روضه
🔸شما میخواهید روضه بخوانید برای حضرت زینب(سلاماللهعلیها)، چرا میگویید خواهر میخواست با برادرش خداحافظی کند؟!
چرا نمیگویید زینب داشت با امام زمانش خداحافظی میکرد؟
تو خودت تجربه دوستداشتن امام زمانت را داری. چهجوری میمیری برایش؟!
دیدی وقتی میخواهی از حرم امام رضا برگردی، [خداحافطی کنی] قلبت شرحهشرحه میشود؛ دلت میرود؟
آدم میتواند تحمل کند برادرش را جلوی چشمش بزنند، اما نمیتواند تحمل کند امامش را جلوی چشمش بزنند...
عظمت زینب به این است!
آدم میتواند با برادرش خداحافظی کند، اما نمیتواند با امام زمانش خداحافظی کند.
🎤حجتالاسلاموالمسلمین پناهیان
#وفات_حضرت_زینب
#تنها_مسیری_ام
🥀@Gilan_tanhamasir
سخنرانی رهبر انقلاب به مناسبت سالروز قیام مردم تبریز
🔺 حضرت آیتالله خامنهای در آستانه سالروز قیام ۲۹ بهمن مردم تبریز در سال۱۳۵۶، از طریق ارتباط تصویری با مردم آذربایجان شرقی سخن خواهند گفت.
🕰 زمان: حدود ساعت ۱۰ تا ۱۰/۵ صبح
🗓 روز: پنجشنبه ۲۸ بهمن
🥀 @Gilan_tanhamasir
✅ زینب را انتخابهایش زینب کرد.
#زینب_کبری یک زن بزرگ است.
🔺عظمتی که این زن بزرگ در چشم ملتهای اسلامی دارد از چیست؟!
➖ نمیشود گفت بهخاطر این است که دختر علی بن ابی طالب یا خواهر حسین بن علی و یا حسن بن علی است.
✖️نسبتها هرگز نمیتوانند چنین عظمتی را خلق کنند.
همهی ائمهی ما دختران و مادران و خواهرانی داشتند اما کو یک نفر مثل زینب کبری!؟
☑️ ارزش و #عظمت زینب کبری به خاطر #موضع و #حرکت_عظیم_انسانی_و_اسلامی و بر اساس #تکلیف الهی است.
کار او، تصمیم او، نوع حرکت او، به او اینطور عظمت بخشید. ✔️
👈🏻 هر کس چنین کاری بکند، ولو دختر امیرالمؤمنین هم نباشد، عظمت پیدا میکند!
بخش عمدهی این عظمت از اینجاست که؛
☜ اولاً موقعیت را شناخت؛
▪️هم موقعیت قبل از رفتن امام حسین به کربلا
▪️هم موقعیت لحظات بحرانی روز عاشورا
▪️هم موقعیت حوادث کشنده بعد از شهادت امام حسین را
☜ و ثانیاً طبق هر موقعیت یک انتخاب کرد.
این #انتخابها زینب را ساخت.👌✔️
📚 برگرفته از کتاب #انسان_250_ساله
✍رهبر معظم انقلاب
✾͜͡🕊࿐✰•.
@Gilan_tanhamasir
4_5985839780917676141.mp3
6.58M
#استغفار_پاکسازی_روح۱۴📿
بلاهایی که آمــــد ...
بلاهایی که قرار است روی بیاورد ....
دفع میشود اگــر ؛
اهل استغفار باشیـــــم ❗️
#آفات_گناه
#تغذیه_معنوی
#بن_بست_های_معنوی
🌹@Gilan_tanhamasir
🇮🇷
🖼 #اینفوگرافیک | محور بیانات مقام معظم رهبری در ارتباط تصویری با مردم آذربایجان شرقی
🍃🌹🍃
#روشنگری | #ثامن | #جهاد_تبیین
🆔@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب: ما دیر یا زود به انرژی صلحآمیز هستهای نیاز مبرم خواهیم داشت و اگر امروز اقدام نکنیم ۲۰ سال دیگر دیر خواهد بود
🔹دشمن روی مسئله صلحآمیز هستهای ما تکیه ظالمانه میکند. ما دنبال سلاح هستهای نیستیم، دنبال بهرهمندی صلحآمیز از انرژی هستهای هستیم.
🌹@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
#عبور_از_سیم_خاردار_نفس #پارت302 ❤️قبل ازاین که من حرفی بزنم سعیده پرید وسط و گفت: –نخیرنمیبخشه، ن
#عبور_از_سیم_خاردار_نفس
#پارت303
🌹🍃سعیده فوری پایین چادر مادر را چنگ زد و قیافهی مضطربی به خودش گرفت و گفت:
–نه ملکه بزرگوار، خالهی عزیزم، این کار رو با من نکنید. من قول میدهم دیگر حرفی نزنم که باعث رعب و وحشت راحیل بشود. خواهش میکنم اجازه بدهید خودم ببرمش. دستم به دامانتان.
مادر دست سعیده را گرفت:
–پاشو ببینم. این کارا چیه، مگه تأتره. باشه اصلا هر جور خود راحیل راحت تره، همون کار رو میکنیم. من فقط نمیخوام تو امتحاناتش بهش استرس وارد بشه.
سعیده چشمکی زد و گفت:
–معلومه دیگه با بادیگارد راحت تره و اصلنم استرس نداره.
اسرا با شنیدن این حرف اخمهایش در هم رفت و زیر لب چیزی گفت که متوجه نشدم. بعد فوری به طرف اتاق رفت.
یک امتحانم بیشتر نمانده بود، ولی خبری از تلفن زهرا خانم نشد. گفته بود بعد از یک هفته زنگ میزند. نکند برادرش قضیه را فهمیده و اجازه نداده زنگ بزند.
روز آخر سه امتحان با هم داشتم. بین امتحانها فرصت خوبی بود برای مرور امتحان بعدی. در کتابخانه مینشستم و درس میخواندم تا ساعت امتحانم برسد.
بالاخره امتحان آخرم را هم دادم و نفس راحتی کشیدم.
🌹🍃 گوشی را برداشتم تا خبری از سعیده بگیرم. دیدم پیام داده:
–خاله زنگ زد گفت نیام دنبالت بادیگاردت میاد دنبالت.
فوری به سعیده زنگ زدم.
–قضیه چیه سعیده.
– قبلا برنامه امتحانتت رو به یکی دیگه دادی اونوقت از من میپرسی؟ طرف ساعتشم میدونسته. به خاله زنگ زده و اجازه گرفته بیاد دنبالت باهات حرف بزنه.
–در مورد چی سعیده؟
–چه میدونم. منم مثل تو. لابد در مورد خواستگاری دیگه.
–نه بابا، فکر نکنم. خواهرش میگفت خودش روش نمیشه.
–چند دقیقه دندون روی اون جیگرت بزاری معلوم میشه. احتمالا الانم جلوی در منتظرته.
گوشی را که قطع کردم به طرف در خروجی راه افتادم. هنوز چند قدم نرفته بودم که دیدم مژگان جلوی در ایستاده و منتظر است.
با دیدنش جلوتر نرفتم و همانجا ایستادم.
به طرفم قدم برداشت. به یک قدمیام که رسید سلام کرد.
مرتب تر از همیشه لباش پوشیده بود. مانتوی بلند دکمه دار با شلوار مشکی. خبری از ساپورت نبود. روسری بزرگ و زیبایی را هم سرش کرده بود. آرایشش ملایم وملیح بود. در دلم آرش را تحسین کردم. حس بدی نسبت به مژگان داشتم. هنوز نتوانسته بودم با این حس کنار بیایم.
🌹🍃بچهاش را در آغوشش جابجا کرد. یک دختر ریز و ظریف.
نمیدانم نخواستم یا نتوانستم جواب سلامش را بدهم.
با شرمندگی گفت:
–میخواستم چند دقیقه باهات حرف بزنم. جوابی ندادم. به سکویی که همان نزدیکی بود اشاره کرد.
–بیا اینجا بشینیم، فقط چند دقیقه وقتت رو میگیرم. با اکراه به طرف سکو رفتم.
همین که نشستیم سرش را پایین انداخت و با حالت شرمندگی گفت:
–راحیل میدونم در حقت بد کردم. ولی باور کن یه جورایی جبر زمانه هم باعث شد که این اتفاقها بیوفته. وقتی از فریدون شنیدم نامزد کردی خوشحال شدم، بعد جوری با مسخرگی ادامه داد:
فکر میکردم عشق و علاقت بیشتر از...
با جدیت و تحکم گفتم:
–دروغه
–پس اون آقایی که جلوی در منتظرته کیه؟ فریدون میگفت...
با اخم گفتم:
–اون نامزدم نیست.
🌹🍃 با نگاهش چشمهایم را کاوید. نگاهی به سارنا انداختم و گفتم:
– باید جایی عاشقی کنی که دنبالت باشن وگرنه جز بیارزش شدن نتیجهی دیگهایی نداره. گاهی باید عشقت رو کور کنی تا یه چیزهایی رو نبینه. آرش به خانوادهاش و بچهی برادرش احساس وظیفهی بیشتری داشت. نخواستم دل یه مادر داغدیده رو بشکنم.
من از بچگی یاد گرفتم از علاقههام بگذرم. وقتی یه چیزی رو سالها تمرین کنی دیگه انجام دادنش برات راحت میشه. عشق که چیزی نیست، کسایی رو میشناسم که از خانوادشون، بچههاشون، عشقشون، از همه چیزشون به خاطر دیگران گذشتن.
رنگ نگاهش تغییر کرد و زمزمه وار گفت:
همون حرفها رو زدی اونم مثل خودت کردی. با عجز به چشمهام زل زد.
–میخوام یه اعترافی بکنم. بعد با مِن و مِن ادامه داد:
–من همیشه بهت حسادت کردم. از این که رابطت اینقدر با آرش خوب بود تحمل دیدن رفتاراتون رو نداشتم. حتی حالا هم وقتی فریدون گفت تو نامزد کردی و مادر شوهرم در جوابش گفت انشاالله خوشبخت بشه خوشم نیومد. اون گفت راحیل با هر کس ازدواج کنه خوشبختش میکنه، نتونستم تحمل کنم. با خودم خیلی کلنجار رفتم تا چیزی نگم. بعد بغض کرد.
–راحیل آهت بد جور ما رو گرفته، البته بیشتر من رو. راست میگن حسود اول به خودش آسیب میزنه.
بعد اشاره کرد به دخترش و گفت:
–همش مریضه، الانم بعد از کلی دکتر و تست و آزمایش میگن نمیشنوه. اشک از چشمهایش سرازیر شد و روی صورت بچه ریخت.
برای لحظهایی تمام تنفرم از او به دلسوزی تبدیل شد. نتوانستم بیتفاوت باشم.
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
#عبور_از_سیم_خاردار_نفس #پارت303 🌹🍃سعیده فوری پایین چادر مادر را چنگ زد و قیافهی مضطربی به خودش گ
#عبور_از_سیم_خاردار_نفس
#پارت304
🌹🍃نگاه مبهوتی به بچه اش انداختم و گفتم: چرا؟
–دقیق معلوم نیست دکتر میگه شاید به خاطر تغذیه دوران بارداری باشه، آخه من اون موقع رعایت چیزی رو نمیکردم و همه چی میخوردم. گاهی سیگارم میکشیدم. شایدم به خاطر داروهایی که مصرف کردم باشه.
–چه داروهایی؟
–خب راستش یه بار تو دوران بارداری از روی عصبانیت یه ورق قرص رو یه جا خوردم. چند ساعت حالم بد بود و افتاده بودم تو خونه. تا این که کیارش امد و من رو به بیمارستان رسوند.
وقتی دکتر گفت سارنا ناشنواس امدم خونه و با گریه و زاری به مامان گفتم اونم قلبش گرفت و حالش بد شد. بعد که بردیمش بیمارستان و کمی حالش بهتر شد دکتر گفت، نزدیک به بیست در صد از ماهیچههای قلبش از کار افتاده و کلی بهش دارو و رژیم غذایی داد. دیگه نفس کشیدن براش سخت شده، تنگی نفس پیدا کرده.
آن لحظه فقط به آرش فکر کردم که با شنیدن این موضوع چقدر به هم ریخته است. خیلی دلم میخواست از حال او بدانم، ولی پرسیدنش جزء نبایدها بود. مژگان هم بیرحمانه حرفی از او نمیزد.
–اینارو برات تعریف کردم که خواستهام رو بهت بگم، مکث کوتاهی کرد و مظلومانه نگاهم کرد.
–باید ما رو ببخشی راحیل. شکستن دل تو...
نخواستم دیگر بشنوم. از این همه خودخواهیاش رنجیدم. حرفش را بریدم و گفتم:
–من کسی رو نفرین نکردم. انشاالله که هر دوشون حالشون خوب بشه. هر کس خودش بهتر میدونه چیکار کرده. از جایم بلند شدم.
–من باید برم.
🌹🍃 او هم بلند شد و گفت:
–میای بیرون؟ مامان هم میخواد باهات حرف بزنه، توی ماشین نشسته، نتونست بیاد اینجا. گفت ازت خواهش کنم...
–میام.
دنبالش راه افتادم. چشمم دوباره به دختر ضعیفش افتاد، در آغوش مادرش نگاهم میکرد. چقدر نگاهش آشنا بود. چقدر حرف داشت. از این که در آینده نمیتوانست حرف بزند، دلم ریش شد. با حس ترحمی که در دلم ایجاد شده بود پرسیدم:
–چه رشتهایی درس خوندی؟
–مدیریت چطور؟
–واقعا؟
ایستاد و نگاهم کرد.
–منظورت چیه؟
–هیچی، به نظرم کسی که مدیریت خونده، حداقل باید بتونه رفتار و احساسات خودش رو اول مدیریت کنه.
بی تفاوت گفت:
–چهربطی داره؟ اگه منظورت اون قضیه حسادته، من گاهی خیلی باهاش کلنجار میرم ولی نمیشه، یعنی وقتی یه بار میشه دفعه بعد دوباره...
–تاحالا با روان نویس نوشتی؟ از اینا که جوهر میریزن توش.
دوباره به طرف در خروج راه افتاد.
–فکر نکنم، چطور؟
–مامانم یدونه داشت. وقتی چند ماه ازش استفاده نمیکرد جوهرش خشک میشد، دیگه نمینوشت. به نظرم رفتارامونم همینطوری هستن. وقتی یه مدت کنارشون بزاریم خشک میشن. فرقی نمیکنه رفتار خوب باشه یا بد.
🌹🍃هر رفتاری رو وقتی زیاد انجام بدیم مثل همون روان نویس روان میشه. پوزخندی زد و گفت:
–راحیل ول کن، من امدم اینجا که فقط ازت بخوام من رو ببخشی، یکی تو خونه هست که از این جور حرفها بزنه، همون برامون بسه.
ناخواسته پرسیدم:
–اون ازت خواست که بیایی؟
در جوابم فقط به قدمهایش کمی سرعت داد.
همین که نزدیک ماشین رسیدیم، فریدون از ماشین پیاده شد و لبخند ترسناکی تحویلم داد.
بی اختیار یک قدم عقب رفتم و با لکنت گفتم:
–این... اینجا... چیکار میکنه؟
مژگان به طرفم چرخید و گفت:
–داداشمه دیگه، اون دانشگاه رو بلد بود، ما رو آورد.
قبل از آن که حرفی بزنم کمیل روبرویم ظاهر شد و با جذبهی خاص خودش، بی توجه به مژگان گفت:
–راحیل خانم بفرمایید بریم. خیلی وقته اینجا منتظرتون هستم.
مات مانده بودم. نگاهش پر از سوال بود. جدیت و اخمی که بین ابروهایش جا خوش کرده بود مرا به خود آورد.
بدون این که از مژگان خداحافظی کنم همراه کمیل به طرف ماشینش رفتم. کمیل در عقب ماشین را برایم باز کرد.موقع سوار شدن دیدم که هر سهی آنها به ما چشم دوختهاند.
آن که گفته:
از دل برود هرآن که از دیده برفت؛
یا تو را نشناخته...
یا طعم محبتت را نچشیده!
من که تو را ندیدهام...
یک دل نه...
صددل، وابسته شدهام!
راستی! مگر خواهر توانست...
لحظهای بی یاد حسین زنده بماند؟!
#شب_زیارتی_ارباب🌺
#شبتون_حسینی🌙
☔️@Gilan_tanhamasir
مۍنـــویــسم زتـوڪہ
دار و نـدارم شـده اۍ
بـیقرارتـــ شدم و
صبـرو قــرارم شده اۍ
مـن ڪہ بیتاب توأم
اۍ همہ تاب وتبم
تو همہ دلخوشۍ
لیل ونهارم شده اۍ
السلام علیک یا ابا صالح المهدی
#سلام
#امام_زمان
🌹🍃🌹🍃
@Gilan_tanhamasir
عرض سلااام و ادب رفقای جان و همسفرههای دل☺️🌺
🌈صبح زیبای آدینهتون بی وصف و نیکو ، و بر مدار آرامش و آدینه در کنار عزیزانتون فرحبخش توام با عافیت و دلخوشیهای جاودان👌
الهی هر کجای ایران زمین هستید حال دلتون خوب و احوالتون خوبتر باشه🌹🍃
☀️هر روز يک قشنگی داره
و قشنگی جمعه به اينه كه همه خانواده كنار هم جمـع هستند
قدر عزیزانمون را بدونیم
قدر زندگی رو بدونيم و از با هم بودن لذت ببریم
جمعه روز خانواده ست
❣روز آروم و شادی در كنار
عزیزان و خانواده محترم تون داشته باشید ❣
#تنهامسیراستانگیلان
🌹@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨دم از #امام_زمان زدن، یک حرف است
امام زمانی بودن، یک حرف دیگر ...
امروز عهدی باید بست ‼️. که نشان دهد جزء کدام دسته ای ‼️
🎙اساتید #رائفی_پور #پناهیان #شجاعی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹@Gilan_tanhamasir
#منصف_باشیم
در دفاع از #پهلوی گفت: «یک زمان فرد اول مملکت به ۴ زبان زندهی دنیا مسلط بود...»
پرسیدم: «حاصلِ تسلط او بر ۴ زبان زندهی دنیا، برای این مملکت چه بود؟؟👇
🔻انتخاب و انتصاب مسئولین کشور از جمله نخست وزیر توسط انگلیس و آمریکا
🔻وابستگی کامل نظامی به آمریکا
🔻فعالیت ایران در حوزه ی فضایی صفر
🔻تقدیم استان چهارم ایران(بحرین) به انگلیس
🔻واردات پزشک از هند و...
🔻پرداخت حقوق به ۳۵۰۰۰ مستشار آمریکایی که به منظور حفظ منافع آمریکا در برابر شوروی در ایران زندگی میکردند
و....»
گفت: «خب هر کشوری بود و هر حکومتی بود تو این چهل سال پیشرفت میکرد!»
جواب دادم: « این درسته، اما تو این چهل سال پیشرفت ما از خیلی از کشورها شتاب بیشتری داشته، یعنی این نظام تونسته سرعت پیشرفت رو بیشتر کنه.»
پرسید: « چطور میگی نسبت به خیلی از کشورها رشدمون پرشتاب تر بوده؟»
گفتم: « خب جابه جایی رتبهی کشورمون در ردهبندیهای جهانی نشون میده که با وجود حرکت همه کشور ها به سمت پیشترفت، ما داریم از خیلی از کشورها جلو میزنیم، کسی از دیگری جلو میزنه که سرعتش بیشتر باشه.» برای نمونه👇
✅ فناوری نانو: از رتبه ی۵۸ به ۱۶ رسیدیم.
✅ هوافضا: از ۴۵ به ۱۱
✅ فیزیک: از ۵۶ به ۱۳
✅ داروسازی: از ۴۹ به ۱۱
✅ ثبت اختراع: از ۳۸ به ۷
✅ علم انرژی: از ۵۵ به ۱۲
✅ علم انرژی هسته ای: از ۷۷ به ۱۲
✅ تولید علم: از بالای ۵۰ به ۱۶
✅ ژنتیک و سلولهای بنیادی :رتبه ی دوم دنی رو داریم
✅ قدرت هشتم نظامی مستقل دنیا
و...
سکوت کرد....
✍ خواب و بیدار
🇮🇷@Gilan_tanhamasir
❇️ هفت فرمان رهبر انقلاب به فعالان فضای مجازی
خدایا مارو کمک کن ، در این مسیر قدم برداریم 🌹🤲
#فضای_مجازی
🌐@Gilan_tanhamasir
🎯 شبحي در اينترنت پرسه ميزند: شبح اسکرينشات
— اسکرینشاتها هم مایۀ شگفتی و هم مایۀ وحشت ما میشوند
📍در اینترنت همهچیز سریع و گذراست. در شبکههای اجتماعی خیلی وقتها عکس یا نوشتهای را یک بار میبینید و دیگر هیچوقت نمیتوانید دوباره پیدایش کنید. پیامها ارسال، ویرایش و پاک میشوند. اکانتها ساخته و فعال و غیرفعال میشوند. در این هیاهو، اگر بخواهید اطلاعاتی را برای خودتان نگه دارید، احتمالاً اولین راهی که به ذهنتان میرسد این است که از آن اسکرینشات بگیرید. اما دقیقاً همین قابلیتِ ثبت و ضبط و افشای لایههای خصوصی است که اسکرینشاتها را ترسناک و آشوببرانگیز میکند.
📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
https://tarjomaan.com/neveshtar/10465/
#فضای_مجازی
#screen_shot
🌐@Gilan_tanhamasir