سلام حاجی
فکر میکنم که این آقا لاستیک ماشینش خراب شده ، ولی چون این لاستیک ها رو بهش امانت دادن نگه داره ، بهش دست نمیزنه ، این عکس نشون از امانتداری این مرد نشون میده بنظرم
یکمپیچدهشد.
بزاریدیکمواضحتربگم!
ماتوایندنیاواسهخاطرخیلیچیزاازنمازاولوقتمونمیزنیم.
مثلاپیشخودمونمیگیمحالاکهطورینیستبزاراولاینکارروانجامبدمبعدحالاوقتهستبراینماز...
اینکارادقیقامثلاینچرخهاییانکهپشتماشینهستند!
هیچکدومبدردبخورنیستونمیتونهماشینروراهبندازهوبهحرکتدربیاره!
اونکارهاییکهمابهخاطرشونازنمازاولوقتمیگذریممثلاینچرخهاهستن.
بیخودیو *بدرد نخور*
عرض سلام و احترام خدمت شما بزرگوار.
ضمن تشکر از شما بابت مطالب خوب و مفیدی که در کانال نیت بارگزاری میفرمایید.
در خصوص تصویر تفکر و گفتمان، نظر بنده حقیر این است:
برداشت اول:
همانطور که هر چقدر یک ماشین بار داشته باشد،
اگر لاستیک نداشته باشد یا پنچر باشد به مقصد نمیرسد، انسان نیز همانطور است.
هر چه قدر بار و توشهء آخرت داشته باشد ولی اگر نیت خالص و خدایی نداشته باشد، بار و توشه آخرتش به سرمنزل نمیرسد.
برداشت دوم:
ماشین لاستیک ندارد،درحالیکه پشت ماشین پر از بار لاستیک است.
ولی توانایی و تخصص کافی برای تعویض لاستیک ماشین را ندارد.
نتیجه اینکه ممکن است ملزومات کار در اختیار ما باشد ولی به دلیل عدم تخصص کافی در استفاده از ملزومات، از انجام کار و رسیدن به مقصود بی بهره بمانیم.
برداشت سوم:
طمع زیاد!
ایشان طمع زیاد کردند، بار زیادی را حمل کردند به جهت سوددهی بیشتر.
که نهایتا به دلیل سنگینی بار، لاستیک بای حمل ماشین را از دست دادند.
و این به این دلیل است که بیش از ظرفیت و گنجایش ماشین بار زدند و این طمع باعث شد اصلا به مقصد نتوانند برسند.
ضمن عرض سلام و ادب و احترام و خداقوت
به نظر این بنده ی حقیر این تصویر مال اندوزی و طمع زیادی رو نشون میده که اندوخته ی زیادی و بی حد و مرز دل رو سنگین میکنه و چرخه ی حرکت سمت معنویت رو فلج میکنه
تقریبا از ایام کرونا به اینور میشه گفت خیلیها سرشون رفته تو لاک خودشون و اسیر فضاهای مجازی و دنبال کردن بورس و طلا و سکه و ارز و ... شده که تمام فکر و ذهنشون رو برده سمت و سوی مال اندوزی و اصلا حواسشون نیست که علنا پر و بال پروازشون بسته شده برای ادامه دادن راهی که سالیان سال در پیش گرفته بودن برای رسیدن هدف اصلی خلقت که قرب الی الله هست
متاسفانه اکثرا فراموش کردن قشر ضعیف رو و دیگه دغدغه مند نیستن
"البته حساب خیرین بزرگوار جداست که نه تنها دشواریهای زمانه و اقتصاد و ... از هدف دورشون نکرد بلکه با دلهای بزرگشون فعالیتهاشون رو چندین برابر کردن"
______________________________
یه برداشت دیگه م ابنه که 👇
گناه و فسق و فجور بار دوش انسان رو به حدی سنگین میکنه که پای رفتن سمت عبادت و بندگی رو پنچر میکنه که هیچ ؛ چه بسا موتور حرکت رو هم از کار میندازه
______________________________
و یا از منظر دیگه میشه اینطور تحلیل کرد👇
تو این آشوب بازار دنیا انقدررر اخلاص و عملمون رو سنگین ببینیم که یادمون بره حسابرسی داشته باشیم و ببینیم آیا واقعا اعمال عبادی و جهادی و تشکیلاتیمون با نیت پاک و خلوص هست که بتونه به سرمنزل مقصود برسوندمون یا شیطان تو نظرمون بزرگ کرده و کادوپیچ شده در نظرمون بزرگنماییشون میکنه
که در واقع فقط سنگینیشون رو متحمل شدیم و جلوی پیشرفت و سرعتمون رو گرفتن _ادامه...
هرچیزی یا وسیله ای برای حرکت کردن و برای سرعت داشتن
نیازبه چرخی داره یایک محرکی که تااون رو به حرکت دربیاورد.
مثل همین ماشین یا هرچیزی دیگری که نیازبه حرکت داشته باشد.
ازیه جایی به بعدموانعی باعث میشودکه ازحرکت بایستد،مخصوصااگرباروسیله ای اضافه باشدباعث میشودیا ازجاده خارج بشودیا پنجربشودیا حتی چپ کند...مثل همین تصویر.
ازیک جایی به بعدهم انسان کوله بارش سنگین میشودکه باعث میشودازصراط مستقیم خارج بشود وراهش به صراط ضالین بفتد.
دلیلش اعمالخودانسان هست.
ازدست دادن زمان هست برای اینکه کارهای
خوبی که باید انجام میدادرونداده است.
دلیلش سکون خودآدماست که تلاشی برای به دست آوردن وتو مسیردرست قرارگرفتن نداشتند.
[فکروعمل باهم نتیجه میدهد.]👌
[تفکر و گفتمان ]🌷
ــــــــ ـ ـ ـ🔖ꜛꜜ
📍فکر کنید و پاسخ بدید 👇
@jamondeh135
مشاهده پاسخ ها و تصاویر مفهومی دیگر 👇
@Gofteman135
سلام بزرگوارـ
و تشکر بابت کانال خوبتون.
عکس بیانگر نتیجه ی دروغگوییست.
که منجر به نابودی خود فرد دروغگوست.
هر چقدر بیشتر دروغ بگه بیشتر به نابودی
نزدیک میشه.
سلام علیکم
این تصویر سخن زیاد دارد.چه بسا می توان یک سخنرانی یک ساعته را تنظیم کرد،ولی از حوصله و مطالعه جمع خارج است.
از سه منظر این تصویر را توصیف می کنم.
از نگاه علمی👇
سندرم پینوکیو یا دروغگویی بیمارگونه
سندرم پینوکیو در روانپزشکی با نام "دروغ پاتولوژیک" و یا "متومانیا" شناخته میشود.
برخی از محققان ذهن انسان، نشان میدهند که این آسیبشناسی با اجبار اجتنابناپذیر فرد به دروغگویی مشخص میشود.
برخی افراد آگاهانه دروغ می گویند تا به منافعی برسند، اما دروغگویان بیمارگونه (متومانیا) دروغ میگویند بدون اینکه دلیل آن را بدانند. دروغ های آنها خودجوش و بدون برنامه است.
هنگامی که آنها وارد این فرایند مغالطه و فریب می شوند، به نظر نمی رسد که متوقف شوند. آنها حتی میتوانند سالها به دروغهای خود ادامه دهند.
دروغگوی بیمارگونه میداند که آنچه میگوید، دروغ است، اما نمیتوانند خود را از انجام آن دور نگه دارند. آنها در نهایت، افسانههای خود را باور میکنند.
از نگاه جامعه شناسی
میدانیم مهمترین سرمایه یک جامعه اعتماد متقابل و اطمینان عمومی است، و مهمترین چیزی که این سرمایه را به نابودی می کشاند دروغ و خیانت و تقلب است، و یک دلیل عمده بر اهمیت فوق العاده راستگویی و ترک دروغ در تعلیمات اسلامی همین موضوع است.
شخص دروغگو فکر می کند پله های ترقی را به سرعت طی می کند غافل از اینکه این مسیری که طی می کند زیر پایش را سست می کند و خود سقوط را رقم می زند بدون آنکه متوجه باشد.
نگاه سوم
تمام پلیدی ها در اتاقی قرار داده شده است و کلید آن دروغ است.
این حدیث زیبا از امام حسن عسکری علیه السلام است.
وقتی دروغ با خود سقوط و زمین خوردن را به همراه دارد چرا به جای مسیر پر پیچ وخم پلیدی ،مسیر هدایت درست را انتخاب نکنیم.
انسان ذاتا به فکر سلامتی است.
جسم سالم را دوست دارد پس چرا روح را به دروغ آلوده کنیم تا دچار بیماری دروغ باشیم.
التماس دعا
سلام ارادت
خیلی ساده دروغ گویی 2 پیامد در زندگی دارد
1. فردی 2. اجتماعی
از مهم ترین پیامدهای فردی : رو سیاهی آخرت - محرومیت از رستگاری - از بین رفتن ایمان -لعن فرشتگان -نرسیدن به درجات شهدا و صدیقین-فقر و تنگ دستی -از بین رفتن شرم و حیا
از مهم تری پیامدهای اجتماعی هم : 1-خفت و پستی -بی آبرویی پیش خلق خدا - رسوایی نزد عام و خاص
این عکس هم القاء کننده همین مفاهیم است و البته مهم ترین بخش آن مسئولیت اجتماعی مردم است که با بصیرت کامل ، تریبون رو در اختیار مدیران شایسته و انقلابی قراردهند نه مدیران خود فروخته بی بصیرت دروغگو ..............
سلام روزتون بخیر خدا قوت
در مورد تصویر اینکه وقتی کسی میخواد ب اوج قدرت و ثروت برسه و برای رسیدن ب این کار ب مردم دروغ میگه با این کار ن تنها جلوی پیشرفت خود و دیگران رو میگیره بلکه ممکنه باعث سقوط خود و دیگران بشه و کسانی ک بیشتر دروغ میگویند پینوکیوتر از بقیه هستند وبا هر بار دروغ گفتن دماغشون درازتر میشود با این وجود باز هم دروغ میگویند ...
سلام حاج آقا
وقتتون بخیر
حالتون خوبه الحمدالله
در خصوص اون عکسی که داخل کانال گذاشتید
با دروغ گفتن نه تنها موانعِ پیشرو برداشته نمیشه بلکه باعث سقوط از پرتگاه هم میشه و دروغ آدمو به سمت نابودی هل میده
نکات خوبی گفته شده برای دروغ چندتاش گذاشتم کانال گفتمان
لکن چند نکته
دروغگوطبق آیاتو روایات مورد لعن خداست
دروغ جدای اینکه دروغ هست
نفاق هم هست چون با واقعیت تضاد دارد
ریاء هم هست چون تظاهر است
فریب و نیرنگ هم هست حتی عجب و کبر هم کم کم میاورد ویعنی بخوای ریز بشی حسادت ظلم و کلی بدی های دیگه هم در دروغ که کلید همه بدی هاست وجود دارد..
دروغ یک گناه نیست خیلی گناه های دیگه هم داره مثلا گاهی با یک دروغ یک نفر نابود میکنیم یک زندگی از بین میبریم و حتی باعث قتل کسی ممکنه بشیم و...
و نکته دوم
گاهی دروغ میگیم خبر نداریم دروغ میگیم
مثلا میگی آقا عاشقتیم
ولی تو عمل مخالفت خواسته امام و معشوق حرکت میکنیم
آنقدر دروغ اخلاقی داریم که گاهی دروغگو نمیدونه دروغ میگه وخیلی خسران هست
نکته سوم
گاهی یک نفر برای رسیدن به مقاصد و اهداف یا مسئولیت هزار تا دروغ میگه تا به هدفی یا پستی برسه اما نمیدونه موقت و روزی همه دروغهاش برملا میشه
و همه اون چیزی که میخواست برسد نابود میشود که هیچ از آنجایی هم که بود پست تر میشود و سقوط میکندوبی آبرو در دنیا و آخرت
نکته چهارم گاهی آنقدر دچار رذیله دروغ میشود
به دروغ گفتن عادت میکند مانند یک مریضی یا یک حالت اعتیاد یک عادت که ریشه درست کرده و حتی فرد گاهی دروغ میگوید خودشم باورش میشه راست حس نمیکنه دروغ بگه یعنی فرد دروغگو روختی تا این حد اسیر خودش میکنه...
اما بنظرم بدترین نوع دروغ
دروغی است از نوع ایمان
دروغی است که خودت را به خوبی و نورانی جلوه بدهی و اما آنچه میگویی نباشی
بنظرم بزرگترین و خطرناکترین حالت رذیله کبیره دروغ این حالت است
خود را شبیه بندگان خالص خدا نشان دهی
و نباشی...
و الهی ارحمنا
انت الهادی و انا الضال
و هل یرحم الضال الا الهادی
@gofteman135
@niyat135
تنها در یک خط هستم و جز آن در هیچ مشغلهای وقت و فکر خود را از دست نمیدهم، چه در سفر باشم و چه در خانه، چه در کلاس درس چه در کوه، چه در خلوت چه در صحبت، به همان یک چیز میاندیشم، و آن رهروی در جهت روشنبینی و دریافت است، نمیگویم وصول، میگویم طلب وصول، یعنی که تو را میطلبم خانه به خانه ...
طاعت و عبادت از وظایف بندگان خداست. اما ادای این فرایض برای رستگاری کافی نیست و اگر بنده ای به طاعات خود مغرور شود به ضلالت میافتد. خدا را همان گونه که مارا آفریده عبادت کنیم کودکی را نظاره کنیم که قدرتی ندارد چگونه به واسطه پروردگارش روزی داده میشود و تکامل میابد در مسیرش بارها پستی و بلندی قرار میدهد برای یادآوری که از کجا آمده اما... برخی از مردم خدا را بر کناره راه عبادت می کنند. پس اگر خیری به ایشان رسد بدان دل سپرند و چون سختی رسد از سر عدم رضایت روی برگردانند، اینان دنیا و آخرت را باخته اند.!!! مؤمنان خدا از اذل تا ابد همه و همه مسیرهایی پُر درد و رنج و احانت و یاوه گویی هااا را تحمل کردن تا راه حق رو یافتن. راحت طلب نباشیم برای جستن، سختی راه شیرینی وصال را هزار برار کند.
و اینکه:
زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه
رند از ره نیاز به دارالسلام رفت.
خلج
#درد_شیرین
افرادي كه در برابر ذات اقدس الهي خاضعاند و خضوع شان کامل است، اهل سعادتاند، جزء اولياي الهي هستند؛ کسانی هم که كافر يا منافقاند كه حساب شان جداست، ولي بسياري از افراد ايمان دارند و خدا را عبادت ميكنند، اما در متن صراط مستقيم نيستند، در حاشيهاند كه اگر حادثه ای پيش بيايد فوراً خودشان را به بيرون پَرت ميكنند و از اصلِ جاده فاصله ميگيرند. آنهايي كه ﴿عَلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ هستند هيچ حادثهاي اين ها را نميلرزاند براي اين كه: ﴿وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ، در تنگدستی و تهیدستی و رنج و بیماری و هنگام جنگ شکیبایند؛ بقره/177﴾؛ مثل کسانی كه در دفاع مقدس تلاش و كوشش ميكردند اين ها صابران بودند؛ بعضي ها در خطّ آتش بودند، که آنها را ميگويند: ﴿حِينَ الْبَأْسِ﴾ يعني حين حمله و آتش صابر بودند؛ که اجرشان بيش از ديگران است. اين افراد در متن صراط مستقيماند؛ اما ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَي حَرْفٍ﴾ «حرف» يعني «طرف» يعني «حاشيه»؛ یعنی اين فرد در كنار ايستاده است، در حاشيه راه است، نه در متن صراط، اگر خيري از اسلام به او رسيده است ميماند و احياناً نزديكتر ميشود، و اگر خيري از اسلام به او نرسيده است فوراً خودش را كنار ميكشد و نسبت به اسلام بدبين ميشود. روح اين گونه از افراد روح الحاد و شرک است نه روح ايمان. اكثر مردمِ اهل ايمان، مشرک اند براي اين كه آنها نه تحقيقِ عالمانه كردند كه برهاني داشته باشند، نه راه اُويس قَرن را رفتند كه هدايت دروني داشته باشند، نه از آيات و روايات بهرهٴ كافي دارند كه كتاب منير، هاديشان باشد، يك ايمان سنّتي از پدر و مادر شنيدند بدون استقرار قلبي، لذا در حاشيهٴ دين راه ميروند. ﴿وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَهُم مُشْرِكُونَ، و بیشترشان به خدا ایمان نمی آورند مگر آنکه [برای او] شریک قرار میدهند، یوسف/106﴾ يعني اكثر اين مؤمنين مشرک اند، البته ايمان شان به حسب ظاهر مقبول است و احكام اسلام و ايمان بر ايشان جاري است. ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَي حَرْفٍ﴾؛ اين شخص، مؤمني است كه در درونش شرک نهادينه شده است. اين شخص كه در لبهٴ صراط حركت ميكند عملاً مثل مشركان و بت پرستان است، براي اين كه بتپرست ها چرا بت ها را ميپرستند و به چه منظور بت را ستايش ميكنند؟ ميگويند: 1) ﴿مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَي اللَّهِ زُلْفَي﴾، 2) ﴿هؤُلاَءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّهِ﴾، منظور مشركان از تقرّب إلي الله يا شفاعت عند الله، بهرههاي مادّي و دنيايي است چون مشرك به برزخ و قيامت، بهشت و جهنم معتقد نيست. اين كه ميگويند: ﴿لِيُقَرِّبُونَا إِلَي اللَّهِ زُلْفَي﴾، براي اين است كه الله، رزق ما را زياد ميكند، فرزندان را براي ما حفظ ميكند، بيماران ما را شفا ميدهد، یا وقتي ميگويند كه ﴿هؤُلاَءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّهِ﴾ يعني شفاعتِ دنيايي، يعني اين بت ها براي ما نزد خدا شفاعت كنند كه دام و محصولات كشاورزي و مال ما زياد بشود و…، بنابراين روحِ عبادت بت پرست به همين دنيا برميگردد، آن مسلماني هم كه به دنبال خير و منفعت حركت ميكند روحاً با مشرک يكي است: اگر رنج و دردي به او برسد فوراً منقلب ميشود و صورت برميگرداند: چنين افرادي ﴿خَسِرَ الدُّنْيَا﴾ هستند، براي اين كه كجا ميخواهد برود؟! و «خَسِرَ الآخرة» براي اين كه دين خودش را از دست داد؛ اين طور نيست كه حالا اگر به غير خدا مراجعه كند راهي باشد، لذا فرمود: ﴿فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ﴾. وقتي انسان سرمايه را باخت ديگر جا براي ترميم نيست، چون عمر را از دست داد، چيزي نيست كه در برابر آن عطا كند و در مقابلش عمر را دريافت كند، لذا ميشود: ﴿الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ﴾ و غالب انسان ها هم در معرض اين خسارتاند: ﴿وَالْعَصْرِ٭إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ﴾؛ غالباً عمر ميدهند و چيزي در برابر اين عمر نميگيرند. اين كه انسان وقت نماز، به سرعت نمازش را ميخواند، ولي با دوستش دو ساعت حرف ميزند و خسته نميشود، براي اين است كه خداي سبحان محبوب ما نيست، اين براي ما تكليف است و منتظريم چه موقع تمام بشود، پس معلوم ميشود اين را با اجبار انجام ميدهيم. لذا اين روشن ترين خسران و زيان است كه انسان هم دينش بر باد رود و هم دنيايش. اين كه فرمود: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَي حَرْفٍ﴾، اگر واقعاً ايمان ندارد، فقط به نفع و سود خود ميانديشد، اين جزء منافقان واقعي است و تعبير اين كه فرمود: ﴿وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَي وَجْهِهِ﴾، اين انقلاب به معناي ارتداد قلبي نيست، بلكه به معناي ارتداد لساني است، زيرا او قلباً اسلام نياورده است؛ که بخواهد حالا از اسلام روبرگرداند.