#حرف_دل❤️
تنها راه نجات بشر،آمدن امام زمان هست.
باید بخوایم و التماس کنیم از خود حضرت،نکنه عنایتی کنن و خدا هم ترحمی و بیان.
به امید فهمیدن اینکه زندگی واقعی فقط زمان ظهور اتفاق میفته😊
شبتون مهدوی
یا علی✋
💢 مروری کوتاه بر #نکات_تفسیری آیات سوره نساء ( آیات17 و 18 )
🌺🍃✨🌸✨🌺🍃
🕋نَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً «17»
🍃💜بى گمان (پذيرش) توبه بر خدا، براى كسانى است كه از روى جهالت كار بد مىكنند، سپس زود توبه مىكنند. پس خداوند توبهى آنان را مىپذيرد و خداوند، دانا و حكيم است.
📝نکته ها👇
🔷اين آيه به گوشهاى از شرايط قبولى توبه اشاره مىكند. از جمله آنكه:
✔️الف: گناه، از روى نادانى وبىتوجّهى به عواقب گناه باشد، نه از روى كفر و عناد.
✔️ب: گنهكار بايد زود توبه كند، پيش از آنكه گناه او را احاطه كند، يا خصلت او شود، يا قهر و عذاب الهى فرا رسد.
🔷امام صادق عليه السلام فرمود: هر گناهى كه انسان مرتكب شود گرچه آگاهانه باشد در حقيقت جاهل است، زيرا خود را در خطر قهر الهى قرار داده است. «1»
📝پیام ها🔰
🔶1- پذيرفتن توبهى واقعى، از حقوقى است كه خداوند براى مردم، بر عهدهى خودش قرار داده است. «التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ»
📚«1» تفسير برهان ج 1 ص 354.
📚جلد 2 - صفحه 37
🔶2- علمى كه در برابر هوسها وغرائز پايدار نباشد، جهل است. يَعْمَلُونَ ... بِجَهالَةٍ
🔶3- تا گناه زياد نشده، توبه آسان است. در اين آيه مىخوانيم: «يَعْمَلُونَ السُّوءَ» كه مراد انجام يك گناه است، ولى در آيهى بعد مىخوانيم: «يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ»، مراد گناهان زياد مىباشد كه توبه كردن از آن مشكل است.
🔶4- خدا، گناهكاران را به توبه فورى تشويق مىكند. «يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ»
🔶5- سرعت در توبه، كليد قبولى آن است. «يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ»
🔶6- توبه بايد واقعى باشد، اگر تظاهر به توبه كنيم خدا حقيقت را مىداند. «كانَ اللَّهُ عَلِيماً»
🔶7- پذيرش عذر گناهكاران بىعناد، حكيمانه است. «عَلِيماً حَكِيماً»
■□■□■□■□■□■□■□■□■
🕋وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَ لَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً «18»
🍃💜و پذيرش توبه، براى كسانى كه كارهاى زشت مىكنند تا وقتى كه مرگ يكى از آنان فرا رسد، آنگاه مىگويد: همانا الآن توبه كردم، نيست. و نيز براى آنان كه كافر بميرند، بلكه براى آنان عذاب دردناك مهيّا كردهايم.
📝پیام ها🔰
🔶1- توبه در حال اختيار و آزادى ارزش دارد، نه در حال اضطرار يا مواجهه با خطر. «إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ»
🔶2- اصرار بر گناه، توفيق توبه را از انسان مىگيرد. كلمهى «يَعْمَلُونَ» نشانه استمرار و كلمهى «سيئات» به معناى تعدّد و تكرار گناه است.
🔶3- توبه را نبايد به تأخير انداخت. چون زمان مرگ معلوم نيست و توبه هنگام معاينهى مرگ، پذيرفته نمىشود. إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ ...
📚جلد 2 - صفحه 38
🔶4- هنگام خطر ومرگ، فطرت خداشناسى انسان آشكار مىشود. «إِنِّي تُبْتُ الْآنَ»
🔶5- كافر مردن و بد عاقبتى، همهى اعمال نيك و از جمله توبه را تباه و حبط مىكند. «يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ»
-------------------------------------------------
📚 برگرفته از تفسیرنور
#تفسیر
#سوره_نساء
〰〰〰✨🌹✨〰〰〰
@gofteman245
#اسماء_الله
#منزلگاه۴
#ستار_العیوب
«یَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِیلَ وَ سَتَرَ الْقَبِیح»
ای خدایی که نیکیها و حسنات را آشکار میکنی و زشتیها را میپوشانی.✨
📚مفتاح الفلاح؛ مرحوم شیخ بهایى؛ ط - القدیمة؛ ص197
🌺🌺🌺
#دلت_را_به_ستارالعیوب_بسپار
🌺🌺🌺
〰〰〰✨🌹✨〰〰〰
@gofteman245
«یا الهی فَکمْ مِنْ عَیبٍ سَتَرْتَهُ عَلَی فَلَمْ تَفْضَحْنی».
🌷🌷🌷
«بارالها!
چه بسیار عیوبی را که تو از دیگران پنهان نمودی
و آبروی مرا نبردی».
📚(بحارالانوار، ج 6، ب 77، ص 181، صحيفه سجاديه، دعاى 16، ص 85.)
🌷🌷🌷
〰〰〰✨🌹✨〰〰〰
@gofteman245
02.Baqara.086.mp3
1.5M
#تفسیر_کلام_وحی
🌸سوره مبارکه بقره🌸
✅#قسمت_هشتادو_شش
🔈استاد قرائتی
التماس دعای فرج🤲
https://eitaa.com/joinchat/1304363056C5e4b050cbc
#شهید🌹
💠لباسهای خونی اش را گذاشته بودند داخل یک کیسه ی پلاستیکی...
روز سوم که خانه خلوت تر شد
رفتم کیسه را آوردم...
خون هم اگر بماند بوی مردار میگیرد!
با احتیاط گرهاش را باز کردمو
لباسها را آوردم بیرون...
بوی عطر پیچید توی خانه..
عطر گل محمدی! عطری که حسن میزد
به روایت همسر شهید #حسن_آبشناسان🌷
https://eitaa.com/joinchat/1304363056C5e4b050cbc
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_یکم
💠 در را که پشت سرش بست صدای #اذان مغرب بلند شد و شاید برای همین انقدر سریع رفت تا افطار در خانه نباشد.
دیگر شیره توتی هم در خانه نبود، #افطار امشب فقط چند تکه نان بود و عباس رفت تا سهم ما بیشتر شود.
💠 رفت اما خیالش راحت بود که یوسف از گرسنگی دست و پا نمیزند زیرا #خدا با اشک زمین به فریادمان رسیده بود.
چند روز پیش بازوی همت جوانان شهر به کار افتاد و با حفر چاه به #آب رسیدند. هر چند آب چاه، تلخ و شور بود اما از طعم تلف شدن شیرینتر بود که حداقل یوسف کمتر ضجه میزد و عباس با لبِ تَر به معرکه برمیگشت.
💠 سر سفره افطار حواسم بود زخم گوشه پیشانیام را با موهایم بپوشانم تا کسی نبیند اما زخم دلم قابل پوشاندن نبود و میترسیدم اشک از چشمانم چکه کند که به آشپزخانه رفتم.
پس از یک روز روزهداری تنها چند لقمه نان خورده بودم و حالا دلم نه از گرسنگی که از #دلتنگی برای حیدر ضعف میرفت.
💠 خلوت آشپزخانه فرصت خوبی بود تا کام دلم را از کلام شیرینش تَر کنم که با #رؤیای شنیدن صدایش تماس گرفتم، اما باز هم موبایلش خاموش بود.
گوشی در دستم ماند و وقتی کنارم نبود باید با عکسش درددل میکردم که قطرات اشکم روی صفحه گوشی و تصویر صورت ماهش میچکید.
💠 چند روز از شروع #عملیات میگذشت و در گیر و دار جنگ فرصت همصحبتیمان کاملاً از دست رفته بود.
عباس دلداریام میداد در شرایط عملیات نمیتواند موبایلش را شارژ کند و من دیگر طاقت این تنهایی طولانی را نداشتم.
💠 همانطورکه پشتم به کابینت بود، لیز خوردم و کف آشپزخانه روی زمین نشستم که صدای زنگ گوشی بلند شد. حتی #خیال اینکه حیدر پشت خط باشد، دلم را میلرزاند.
شماره ناآشنا بود و دلم خیالبافی کرد حیدر با خط دیگری تماس گرفته که مشتاقانه جواب دادم :«بله؟» اما نه تنها آنچه دلم میخواست نشد که دلم از جا کنده شد :«پسرعموت اینجاس، میخوای باهاش حرف بزنی؟»
💠 صدایی غریبه که نیشخندش از پشت تلفن هم پیدا بود و خبر داشت من از حیدر بیخبرم!
انگار صدایم هم از #ترس در انتهای گلویم پنهان شده بود که نتوانستم حرفی بزنم و او در همین فرصت، کار دلم را ساخت :«البته فکر نکنم بتونه حرف بزنه، بذار ببینم!» لحظهای سکوت، صدای ضربهای و نالهای که از درد فریاد کشید.
💠 ناله حیدر قلبم را از هم پاره کرد و او فهمید چه بلایی سرم آورده که با تازیانه #تهدید به جان دلم افتاد :«شنیدی؟ در همین حد میتونه حرف بزنه! قسم خورده بودم سرش رو برات میارم، اما حالا خودت انتخاب کن چی دوست داری برات بیارم!»
احساس نمیکردم، یقین داشتم قلبم آتش گرفته و بهجای نفس، خاکستر از گلویم بالا میآمد که به حالت خفگی افتادم.
💠 ناله حیدر همچنان شنیده میشد، عزیز دلم درد میکشید و کاری از دستم برنمیآمد که با هر نفس جانم به گلو میرسید و زبان #جهنمی عدنان مثل مار نیشم میزد :«پس چرا حرف نمیزنی؟ نترس! من فقط میخوام بابت اون روز تو باغ با این تسویه حساب کنم، ذره ذره زجرش میدم تا بمیره!»
از جان به لب رسیده من چیزی نمانده بود جز هجوم نفسهای بریدهای که در گوشی میپیچید و عدنان میشنید که مستانه خندید و اضطرارم را به تمسخر گرفت :«از اینکه دارم هردوتون رو زجر میدم لذت میبرم!»
💠 و با تهدیدی وحشیانه به دلم تیر خلاص زد :«این کافر #اسیر منه و خونش حلال! میخوام زجرکشش کنم!» ارتباط را قطع کرد، اما ناله حیدر همچنان در گوشم بود.
جانی که به گلویم رسیده بود، برنمیگشت و نفسی که در سینه مانده بود، بالا نمیآمد.
💠 دستم را به لبه کابینت گرفتم تا بتوانم بلند شوم و دیگر توانی به تنم نبود که قامتم از زانو شکست و با صورت به زمین خوردم. #جراحت پیشانیام دوباره سر باز کرد و جریان گرم #خون را روی صورتم حس کردم.
از تصور زجرکُش شدن حیدر در دریای درد دست و پا میزدم و دلم میخواست من جای او #جان بدهم.
💠 همه به آشپزخانه ریخته و خیال میکردند سرم اینجا شکسته و نمیدانستند دلم در هم شکسته و این خون، خونابه #غم است که از جراحت جانم جاری شده است.
عصر، #عشق حیدر با من بود که این زخم حریفم نشد و حالا شاهد زجرکشیدن عشقم بودم که همین پیشانی شکسته #قاتل جانم شده بود.
💠 ضعف روزهداری، حجم خونی که از دست میدادم و #وحشت عدنان کارم را طوری ساخت که راهی درمانگاه شدم، اما درمانگاه #آمرلی دیگر برای مجروحین شهر هم جا نداشت.
گوشه حیاط درمانگاه سر زانو نشسته بودم، عمو و زنعمو هر سمتی میرفتند تا برای خونریزی زخم پیشانیام مرهمی پیدا کنند و من میدیدم درمانگاه #قیامت شده است...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
♥️ #اللهم_ارزقنا_شهادت ♥️
ShahadatImamBagher1397[07].mp3
9.95M
#شهادت
#امام_باقر_علیه_السلام
#میثم_مطیعی
◼️◾️آجرک الله یا صاحب الزمان😔😔
〰〰〰✨🌹✨〰〰〰
https://eitaa.com/joinchat/1304363056C5e4b050cbc
یا رب الباقر،بحق الباقر،اشف صدر الباقر،بظهور الحجه
فقط همین میتونم بگم😢
شبتون مهدوی
یا علی✋
💢 مروری کوتاه بر #نکات_تفسیری آیات سوره نساء ( آیات19 )
🌺🍃✨🌸✨🌺🍃
🕋يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً «19»
🍃💜اى كسانى كه ايمان آوردهايد! براى شما حلال نيست كه زنان را به اكراه به ارث بريد و بر آنان سخت نگيريد تا بعضى از آنچه را به آنان بخشيدهايد، خود ببريد، مگر آنكه مرتكب فحشاء آشكار شوند و با آنان به نيكويى رفتار كنيد و اگر از همسرانتان خوشتان نيامد چه بسا شما چيزى را خوش نداشته باشيد، ولى خداوند، خير فراوان در آن قرار داده باشد.
📝نکته ها👇
🔷بر خلاف سنّت جاهليّت، كه گاهى زن نيز به ارث برده مىشد، ممكن است آيه اشاره به اين باشد كه تنها اموال قابل ارث است و همسرِ متوفّى، ارثِ كسى نيست. او خودش مىتواند بعد از فوت شوهرش، همسر ديگرى انتخاب كند.
📝پیام ها🔰
🔶1- اسلام، مدافع حقوق زن است. «لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً»
🔶2- بازپسگرفتن مهريه با زور و اجبار، حرام است. «لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَّ»
🔶3- تنها در صورتى كه زن در معرض بىعفّتى باشد، مرد حقّ سختگيرى دارد.
لا تَعْضُلُوهُنَ ... إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ
📚جلد 2 - صفحه 39
🔶4- با زنان بايد خوش رفتارى كرد. «عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ»
🔶5- مرد، سنگزيرين آسياى زندگى است و بايد با خوشرفتارى، بر سختىها شكيبا باشد. (خطاب آيه به مرد است.) لا تَعْضُلُوهُنَ ... عاشِرُوهُنَ
🔶6- بسيارى از خيرات، در لابلاى ناگوارىهاى زندگى است. يَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً ...
🔶7- حلّ مشكلات خانواده و داشتن حلم و حوصله، براى سعادت فرزندان، بهتر از جدايى و طلاق است. «فِيهِ خَيْراً كَثِيراً»
🔶8- هميشه خير و شرّ ما همراه با تمايلات ما نيست، چه بسا چيزى را ناخوشايند داريم، ولى خداوند خير زياد در آن قرار داده باشد. زيرا انسان به همهى مصالح خويش آگاه نيست. فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا ... فِيهِ خَيْراً كَثِيراً
-------------------------------------------------
📚 برگرفته از تفسیرنور
#تفسیر
#سوره_نساء
〰〰〰✨🌹✨〰〰〰
@gofteman245
صلوات خاصه امام باقر(ع)؛
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ بَاقِرِ الْعِلْمِ وَ إِمَامِ الْهُدَى وَ قَائِدِ أَهْلِ التَّقْوَى وَ الْمُنْتَجَبِ مِنْ عِبَادِكَ
اللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِكَ وَ مَنَاراً لِبِلاَدِكَ وَ مُسْتَوْدَعاً لِحِكْمَتِكَ
وَ مُتَرْجِماً لِوَحْيِكَ وَ أَمَرْتَ بِطَاعَتِهِ وَ حَذَّرْتَ مِنْ مَعْصِيَتِهِ فَصَلِّ عَلَيْهِ يَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ ذُرِّيَّةِ أَنْبِيَائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ وَ رُسُلِكَ وَ أُمَنَائِكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ
ازشرار زهر کین پا تا سرم آتش گرفت
آه ای مادر بیا بال و پرم آتش گرفت
هر نفس از سینه ام شعله زبانه میکشد
سوختم از تب تمام پیکرم آتش گرفت
شهادت مظلومانه 🥀امام باقر(ع) تسلیت باد🖤
02.Baqara.087.mp3
1.42M
#تفسیر_کلام_وحی
🌸سوره مبارکه بقره🌸
✅#قسمت_هشتادو_هفت
🔈استاد قرائتی
التماس دعای فرج🤲
https://eitaa.com/joinchat/1304363056C5e4b050cbc
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_دوم
💠 در حیاط بیمارستان چند تخت گذاشته و #رزمندگان غرق خون را همانجا مداوا میکردند.
پارگی پهلوی رزمندهای را بدون بیهوشی بخیه میزدند، میگفتند داروی بیهوشی تمام شده و او از شدت #درد و خونریزی خودش از هوش رفت.
💠 دختربچهای در حمله #خمپارهای، پایش قطع شده بود و در حیاط درمانگاه روی دست پدرش و مقابل چشم پرستاری که نمیدانست با این #جراحت چه کند، جان داد.
صدای ممتد موتور برق، لامپی که تنها روشنایی حیاط بود، گرمای هوا و درماندگی مردم، عین #روضه بود و دل من همچنان از نغمه نالههای حیدر پَرپَر میزد که بلاخره عمو پرستار مردی را با خودش آورد.
💠 نخ و سوزن بخیه دستش بود، اشاره کرد بلند شوم و تا دست سمت پیشانیام برد، زنعمو اعتراض کرد :«سِر نمیکنی؟» و همین یک جمله کافی بود تا آتشفشان خشمش فوران کند :«نمیبینی وضعیت رو؟ #ترکش رو بدون بیهوشی درمیارن! نه داروی سرّی داریم نه بیهوشی!»
و در برابر چشمان مردمی که از غوغایش به سمتش چرخیده بودند، فریاد زد :«#آمریکا واسه سنجار و اربیل با هواپیما کمک میفرسته! چرا واسه ما نمیفرسته؟ اگه اونا آدمن، مام آدمیم!»
💠 یکی از فرماندهان شهر پای دیوار روی زمین نشسته و منتظر مداوای رفیقش بود که با ناراحتی صدا بلند کرد :«دولت از آمریکا تقاضای کمک کرده، اما اوباما جواب داده تا #قاسم_سلیمانی تو آمرلی باشه، کمک نمیکنه! باید #ایرانیها برن تا آمریکا کمک کنه!» و با پوزخندی عصبی نتیجه گرفت :«میخوان #حاج_قاسم بره تا آمرلی رو درسته قورت بدن!»
پرستار نخ و سوزنی که دستش بود، بالا گرفت تا شاهد ادعایش باشد و با عصبانیت اعتراض کرد :«همینی که الان تو درمانگاه پیدا میشه کار حاج قاسمِ! اما آمریکا نشسته #قتل_عام مردم رو تماشا میکنه!»
💠 از لرزش صدایش پیدا بود دیدن درد مردم جان به لبش کرده و کاری از دستش برنمیآمد که دوباره به سمت من چرخید و با #خشمی که از چشمانش میبارید، بخیه را شروع کرد.
حالا سوزش سوزن در پیشانیام بهانه خوبی بود که به یاد نالههای #مظلومانه حیدر ضجه بزنم و بیواهمه گریه کنم.
💠 به چه کسی میشد از این درد شکایت کنم؟ به عمو و زنعمو میتوانستم بگویم فرزندشان #غریبانه در حال جان دادن است یا به خواهرانش؟
حلیه که دلشوره عباس و غصه یوسف برایش بس بود و میدانستم نه از عباس که از هیچکس کاری برای نجات حیدر برنمیآید.
💠 بخیه زخمم تمام شد و من دردی جز #غربت حیدر نداشتم که در دلم خون میخوردم و از چشمانم خون میباریدم.
میدانستم بوی خون این دل پاره رسوایم میکند که از همه فرار میکردم و تنها در بستر زار میزدم.
💠 از همین راه دور، بی آنکه ببینم حس میکردم #عشقم در حال دست و پا زدن است و هر لحظه نالهاش را میشنیدم که دوباره نغمه غم از گوشی بلند شد.
عدنان امشب کاری جز کشتن من و حیدر نداشت که پیام داده بود :«گفتم شاید دلت بخواد واسه آخرین بار ببینیش!» و بلافاصله فیلمی فرستاد.
💠 انگشتانم مثل تکهای یخ شده و جرأت نمیکردم فیلم را باز کنم که میدانستم این فیلم کار دلم را تمام خواهد کرد.
دلم میخواست ببینم حیدرم هنوز نفس میکشد و میدانستم این نفس کشیدن برایش چه زجری دارد که آرزوی خلاصی و #شهادتش به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت، جانم را به آتش کشید.
💠 انگشتم دیگر بیتاب شده بود، بیاختیار صفحه گوشی را لمس کرد و تصویری دیدم که قلب نگاهم از کار افتاد.
پلک میزدم بلکه جریان زندگی به نگاهم برگردد و دیدم حیدر با پهلو روی زمین افتاده، دستانش از پشت بسته، پاهایش به هم بسته و حتی چشمان زیبایش را بسته بودند.
💠 لبهایش را به هم فشار میداد تا نالهاش بلند نشود، پاهای به هم بستهاش را روی خاک میکشید و من نمیدانستم از کدام زخمش درد میکشد که لباسش همه رنگ #خون بود و جای سالم به تنش نمانده بود.
فیلم چند ثانیه بیشتر نبود و همین چند ثانیه نفسم را گرفت و #طاقتم را تمام کرد. قلبم از هم پاشیده شد و از چشمان زخمیام بهجای اشک، خون فواره زد.
💠 این درد دیگر غیر قابل تحمل شده بود که با هر دو دستم به زمین چنگ میزدم و به #خدا التماس میکردم تا #معجزهای کند.
دیگر به حال خودم نبودم که این گریهها با اهل خانه چه میکند، بیپروا با هر ضجه تنها نام حیدر را صدا میزدم و پیش از آنکه حال من خانه را به هم بریزد، سقوط خمپارههای #داعش شهر را به هم ریخت.
💠 از قدارهکشیهای عدنان میفهمیدم داعش چقدر به اشغال #آمرلی امیدوار شده و آتشبازی این شبها تفریحشان شده بود.
خمپاره آخر، حیاط خانه را در هم کوبید طوری که حس کردم زمین زیر پایم لرزید و همزمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفت...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
♥️ #اللهم_ارزقنا_شهادت ♥️
انا لله و انا الیه راجعون...
▪️إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْءٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.
ارتحال امام جمعه موقت یزدو استاد اخلاق حوزه علمیه حضرت آیت الله حاج سید محمد جواد آیت اللهی (رضوان الله تعالی علیه) را به محضر امام زمان (عج)، رهبر انقلاب، علما، روحانیون و مردم شریف استان تسلیت عرض می نماییم.
زندگی نامه استاد اخلاق وعالم فرزانه #آیت_الله_آیت_اللهی
آیت الله حاج سیٌد محمد جواد مکنٌی به ابوجعفر ، ابن حاج سید اسدالله ابن آقا سیٌد محمٌد ابن سید علیرضا آیت اللهی و از سوی مادر ، فرزند بی بی بنت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالرضا ابن آیتالله حاج شیخ ملامحمد هادی که وی از نوادگان مرحوم آیت الله العظمی آخوند ملا اسماعیل عقدائی یزدی بوده است
وی از طرف مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید محمد آیت اللهی به سادات طباطبایی واز طرف والده ی پدر مکرمشان به امام جعفر صادق علیه السلام میرسند.
ایشان در26 خرداد 1349 شمسی در شهر یزد متولد شدند . از همان دوران کودکی از استعداد و حافظه ای قوی برخوردار بودند چنانکه در 6 سالگی بخش زیادی از قرآن کریم را از حفظ داشتند . از ده سالگی و در اوج انقلاب اسلامی ایران ، ضمن سایر تحصیلات ، نزد پدر بزرگوارشان به تحصیلات مقدماتی علوم دینی پرداختند . پس از مدتی وارد حوزه علمیه یزد شدند و در مدرسه خان سکنی گزیدند .
مقدمات و بخشی از سطح را نزد استادانی چون حجج اسلام و حضرات آیات حاج شیخ محمدباقر صمدی ، حاج شیخ مرتضی میرزائی ، حاج شیخ غلامرضا ریسمانیان ، شیخ محمد رحیمی ، حاج شیخ میرزا حسن ابوترابی ، حاج سیٌد صدر الدین طباطبائی و حاج شیخ محمود علومی فرا گرفتند ؛ و در 14 سالگی در حرم مطهر حضرت ثامن الائمٌه حضرت امام علی ابن موسی الرضا (ع) به دست پدر بزرگوارشان به لباس روحانیت ملبس شدند .
آنگاه به منظور ادامه تحصیل رهسپار حوزه علمیه قم شدند و سطح عالی را نزد حضرات آیات اعتمادی ، محمدی ، دوز دوزانی ، پایانی ؛ و موسوی تهرانی به پایان بردند . و در شرایطی که بیش تراز 20 سال از عمر شریفشان نگذشته بود در حوزه درس خارج فقه و اصول بزرگانی چون آیات عظام حاج فاضل لنکرانی،وحید خراسانی، ناصر مکارم شیرازی ، سبحانی ، حاج شیخ ابو الفضل خوانساری ، میرزا جواد تبریزی شرکت جستند و بارها از سوی ایشان مورد تشویق و ترغیب قرار گرفتند .
آیت الله حاج سیٌد محمد جواد آیت اللهی همچنین به مدت هفت سال در درس تفسیر حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی شرکت می فرمودند .
شرح منظومه و اسفار را نزد آیت الله عباسی آموختند و از محضر درس اخلاق و عرفان آیت الله العظمی بهاء الدینی ،علامه حاج سید عباس کاشانی، شب زنده دار و احمدی میانجی بهره مند گردیدند .
ایشان علاوه بر اخذ اجازه روایت از آیت الله العظمی بهاء الدینی ، آیت الله العظمی فاضل لنکرانی ، آیت الله العظمی سید محمد هاشمی ، آیت الله العظمی حاج سیٌد عباس کاشانی و نهایتا" آیت الله العظمی حاج شیخ جلال الدین آیت اللهی تفتی یزدی اجازاتی نیز در زمینه امور حسبیه از تمام مراجع بزرگوار دریافت داشتند .
از اولین تالیفات ایشان میشود به دو اثر زیر اشاره کرد:
- اتمام الفائده فی تفسیر المائده
- کلیمة فی الاجماع و کلیمة فی الولایة
-تدبری بر آیه شریف مباهله
ایشان دراواخر سال 1376 شمسی/ 1418 قمری پس از درگذشت پدربزرگوارشان و به دنبال ارسال طومارهائی از اهالی یزد به حضور برخی از مراجع عظام رفته و در خواست مراجعت شان به یزد به وطن اصلی خود را مطرح نمودند ، که مورد استقبالی شایان قرار گرفتند ، و ازاوائل سال 1377 شمسی علاوه بر اقامه نماز جماعت در مسجد مصلای عتیق و سر دوراه به تدریس فقه، اصول و کلام در مقطع سطح، در حوزه علمیه یزد نیز مشغول شدند .
ایشان از سال 1390 به عنوان امام جمعه موقت یزد منصوب شده اند .وبه ارشاد و راهنمایی مردم دارالعباده مشغول گشتند
وسرانجام در عصر روز۷مرداد۱۳۹۹ در سالروز شهادت پنجمین اختر تابناک امامت و ولایت روح بلند وملکوتی این عالم فرزانه درسن ۵۰ سالگی براثر ایست قلبی به ملکوت اعلی پیوست
امانتهای زندگی من_5.mp3
13M
#امانتهای_زندگی_من ۵ 💚
روح تو، مهمترین اَمانت خداست در زندگی تو.
این روح، درست شبیه جسم تو، خوراک میخواهد، تا زنده بماند، رشد کند، بالغ شود...!
رهاکردن روح، و عدم دریافت خوراکهای آن، بصورت منظم و مستمر، بزرگترین خیانت هر انسان، در حق خویش است.
#استاد_شجاعی
〰〰〰✨🌹✨〰〰〰
https://eitaa.com/joinchat/1304363056C5e4b050cbc
گفتمانِ کتابی📚
انا لله و انا الیه راجعون... ▪️إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدّ
برای شادی روحشون صلوات و فاتحه ای قرائت کنید.ممنون
#حرف_دل❤️
بالاخره روز موعود فرا می رسد،حضرت تکیه زده بر دیوار کعبه و می گویند انا المهدی و همگان چشم بر ایشان دوخته و نظاره گر هستیم😍
اما به نظرتون اون زمان میتونیم توی چشمای حضرت نگاه کنیم،کاری کردیم که با افتخار بگیم امام زمانم تلاشم را کردم.
آن روز دیر یا زود می رسد ولی ما چقدر برای آمادنشان تلاش کردیم😔
به امید اینکه قدر لحظاتمونا بدونیم و لحظه لحظه ی اون را وقف آمدن حضرتش کنیم.
الهی آمین🤲
〰〰〰✨🌹✨〰〰〰
https://eitaa.com/joinchat/1304363056C5e4b050cbc